مداحی_آنلاین_فضیلت_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها_استاد_مومنی.mp3
3.17M
#موعظه
☀️ فضیلت حضرت معصومه(سلام الله علیهم)
🎙حجت الاسلام مومنی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و شصت و یک 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﻣﺮﺯﺑﺎﻧﻲ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ:
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: پانصد و شصت و دو
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
✅ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﻱ ﺳﻴﺪ ﻭ..
" ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺭﺑﻪ ﺭ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 289 ﺟﻠﺪ 2 " ﻋﻘﺪ ﺍﻟﻔﺮﻳﺪ " ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﺳﻴﺪ ﺣﻤﻴﺮﻱ ﺳﺮ ﺁﻣﺪ ﺷﻴﻌﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺪﺍﺷﺖ ﺷﻴﻌﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ، ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﻛﻮﻓﻪ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻣﺴﻨﺪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﻭ ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺚ " ﺷﻴﺦ ﻃﺎﻳﻔﻪ " ﻛﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ، ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ: ﻛﻪ " ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﻋﻔﺎﻥ ﻃﺎﺋﻲ " ﺑﻪ ﺳﻴﺪ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﺳﺮ ﺁﻣﺪﻱ ﻭ ﻣﺎ، ﺩﻧﺒﺎﻟﻪ ﺭﻭ. ﻭ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺷﻴﻌﻪ ﺗﺎﺯﮔﻲ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ) ﺳﻴﺪ ﺭﺍ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺑﺨﺸﻴﺪﻩ، ﻭ ﺩﻟﺎﺋﻠﻲ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻣﺖ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺣﺪﻳﺚ ﺍﻧﻘﻠﺎﺏ ﺷﺮﺍﺏ ﺑﻪ ﺷﻴﺮ ﻭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻗﺒﺮ ﻭ ﺑﺎﺯ ﺷﺪﻥ ﺯﺑﺎﻥ ﺳﻴﺪ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﻭ ﻏﻴﺮ ﺁﻥ، ﺑﻪ ﻭﻱ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﻛﺮﺍﻣﺘﻲ ﺟﺎﻭﻳﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺳﻴﺪ ﺑﺠﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺿﺒﻂ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺴﺘﻔﻴﺾ، ﮔﻮﻳﺎﻱ ﺗﺮﺣﻢ ﻭ ﺩﻋﺎﺀ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻪ ﻭﻱ ﻭ ﺗﺸﻜﺮ ﺍﺯ ﻛﻮﺷﺸﻬﺎﻱ ﺍﻭﺳﺖ. ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺷﻴﻌﻪ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﻜﻮﻫﺶ ﮔﺮ ﺳﻴﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﮔﺮ ﮔﺎﻣﻲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﻠﻐﺰﺩ، ﻗﺪﻡ ﺩﻳﮕﺮﺵ ﺑﺮﺟﺎﺳﺖ. ﻭ ﺳﻴﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﻴﺰ ﺑﺸﺎﺭﺕ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﻭ ﺍﻣﺎﻡ (ﻉ) ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺷﻌﺮ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺪﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﺩﺍﺷﺖ. " ﻭ ﻓﻀﻴﻞ ﺑﻦ ﺭﺳﺎﻥ " ﻭ " ﺍﺑﻮ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﻣﻜﻔﻮﻑ " ﻭ ﺧﻮﺩ
ﺳﻴﺪ، ﺑﺮﺍﻱ ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺎﺩﻕ ﻭ ﻉ) ﺷﻌﺮ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ. " ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻔﺮﺝ " ﺍﺯ " ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﺗﻤﻴﻤﻲ " ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﺑﻲ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ (ﻉ) ﺑﻮﺩﻡ ﻛﻪ ﺩﺭﺑﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮﺍﻱ ﺳﻴﺪ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻭﺭﻭﺩ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ. ﭘﺲ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﻧﺸﺎﻧﺪ ﻭ ﺳﻴﺪ ﺩﺍﺧﻞ ﺷﺪ ﻭ ﺳﻠﺎﻡ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻧﺸﺴﺖ، ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺷﻌﺮ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺳﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ: ﺑﺮ ﻗﺒﺮ ﺣﺴﻴﻦ (ﻉ) ﺑﮕﺬﺭ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﻬﺎﻱ ﭘﺎﻛﺶ ﺑﮕﻮ:
[جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 86]
ﺍﻱ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﻬﺎ: ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ (ﺭﺣﻤﺖ) ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺭﻭﺍﻥ ﻭ ﺭﻳﺰﺍﻥ ﺑﺎﺩ. ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﻗﺒﺮ ﺣﺴﻴﻦ (ﻉ) ﺑﮕﺬﺭﻱ، ﭼﻮﻥ ﺷﺘﺮ ﺯﺍﻧﻮﺍ ﻭ ﺩﺭﻧﮓ ﻛﻦ. ﻭ ﺑﺮ ﺁﻥ ﭘﺎﻙ ﻧﻬﺎﺩﻱ ﻛﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﭘﺎﻙ ﻣﺮﺩ ﻭ ﭘﺎﻙ ﺯﻧﻲ ﭘﻴﺮﺍﺳﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﭼﻮﻥ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻣﺮﮒ ﻓﺮﺯﻧﺪﻱ ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﻣﻲﮔﺮﻳﺪ، ﮔﺮﻳﻪ ﻛﻦ. ﺭﺍﻭﻱ ﮔﻔﺖ: ﺩﻳﺪﻡ ﺍﺷﻚ ﺍﺯ ﺩﻳﺪﻩ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ (ﻉ) ﺑﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺵ ﺭﻳﺨﺖ ﻭ ﺻﺪﺍﻱ ﮔﺮﻳﻪ ﻭ ﺷﻴﻮﻥ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﺗﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺲ ﻛﻦ ﻭ ﺳﻴﺪ ﺑﺲ ﻛﺮﺩ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۳۹ الی ۴۱ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ⚡️نخستین فرمان جه
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۳۹ الی ۴۱
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
سپس، یکى از فلسفه هاى تشریع جهاد را این چنین بازگو مى کند: اگر خداوند از مؤمنان دفاع نکند، و از طریق اذن جهاد، بعضى را به وسیله بعضى دفع ننماید، دیرها، صومعه ها، معبدهاى یهود و نصارا و مساجدى که نام خدا در آن بسیار برده مى شود، ویران مى گردد (وَ لَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْض لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللّهِ کَثِیراً).
آرى، اگر افراد با ایمان و غیور، دست روى دست بگذارند و تماشاچى فعالیت هاى ویرانگرانه طاغوت ها، مستکبران و افراد بى ایمان و ستمگر باشند و آنها میدان را خالى ببینند، اثرى از معابد و مراکز عبادت الهى باقى نخواهند گذارد; چرا که معبدها جاى بیدارى است، محراب میدان مبارزه و جنگ است، و مسجد در برابر خود کامگان سنگر است، و اصولاً هر گونه دعوت به خدا پرستى بر ضد جبارانى است که مى خواهند مردم آنها را همچون خدا بپرستند! و لذا اگر آنها فرصت پیدا کنند، تمام این مراکز را با خاک یکسان خواهند کرد.
این، یکى از اهداف تشریع جهاد و اذن در مقاتله و جنگ است.
در این که: میان صوامع ، بیع ، صلوات و مساجد چه تفاوتى است؟ مفسران بیانات گوناگونى دارند، اما آنچه صحیح تر به نظر مى رسد این است که:
صوامع جمع صومعه به معنى مکانى است که معمولاً در بیرون شهرها و دور از جمعیت، براى تارکان دنیا، زهاد و عباد ساخته مى شد که در فارسى به آن دیر گویند (باید توجه داشت صومعه در اصل به معنى بنائى است که قسمت بالاى آن به هم پیوسته است، و ظاهراً اشاره به گلدسته هاى چهار پهلوئى بوده که راهبان براى صومعه خود درست مى کردند).
بیع جمع بیعة به معنى معبد نصارا است که کنیسه یا کلیسا نیز به آن گفته مى شود.
صلوات جمع صلوة به معنى معبد یهود است، و بعضى آن را معرب صلوثا مى دانند که در لغت عبرانى به معنى نماز خانه است.
و مساجد جمع مسجد معبد مسلمین است.
بنابراین، صوامع و بیع گر چه هر دو متعلق به نصارا است، ولى یکى از این دو، نام معبد عمومى است و دیگرى نام مرکز تارکان دنیا.
بعضى نیز بیع را لفظ مشترکى دانسته اند که هم بر معابد یهود گفته مى شود و هم بر معابد مسیحیان.
ضمناً، جمله: یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللّهِ کَثِیراً: نام خدا در آن بسیار برده مى شود ظاهراً توصیفى است براى خصوص مساجد; چرا که مساجد مسلمین با توجه به نمازهاى پنجگانه که در تمام ایام سال در آن انجام مى گیرد، پر رونق ترین مراکز عبادت در جهان است، در حالى که بسیارى از معابد دیگر تنها یک روز در هفته و یا روزهائى در سال مورد بهره بردارى قرار مى گیرد.
در پایان آیه، بار دیگر وعده نصرت الهى را تکرار و تأکید کرده مى گوید: به طور مسلّم خداوند کسانى که او را یارى کنند و از آئین و مراکز عبادتش دفاع نمایند، یارى مى کند (وَ لَیَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ).
و بدون شک، این وعده خدا انجام شدنى است; چرا که او قوى و قادر و غیر قابل شکست است (إِنَّ اللّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ).
تا مدافعان خط توحید، تصور نکنند در این میدان مبارزه حق و باطل، و در برابر انبوه عظیم دشمنان سر سخت، تنها و بدون تکیه گاهند.
و از پرتو همین وعده الهى بود که مدافعان راه خدا در میدان هاى جنگ با دشمنان با این که در بسیارى از صحنه ها از نظر نفرات و ساز و برگ جنگى در اقلیت بودند، بر آنها پیروز مى شدند، آنچنان پیروزى که جز از طریق نصرت و یارى الهى، قابل تفسیر و توجیه نبود.
* * *
و آخرین آیه، که تفسیرى است در مورد یاران خدا که در آیه قبل وعده یارى به آنها داده شده است، چنین مى گوید: آنها کسانى هستند که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را بر پا مى دارند و زکات را ادا مى کنند، و امر به معروف و نهى از منکر مى نمایند (الَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ).
آنها هرگز پس از پیروزى، همچون خودکامگان و جباران، به عیش و نوش، و لهو و لعب نمى پردازند، و در غرور و مستى فرو نمى روند، بلکه پیروزى ها و موفقیت ها را نردبانى براى ساختن خویش و جامعه قرار مى دهند، آنها پس از قدرت یافتن، تبدیل به یک طاغوت جدید نمى شوند، ارتباطشان با خدا محکم و با خلق خدا نیز مستحکم است; چرا که صلوة (نماز) سمبل پیوند با خالق است، و زکات رمزى براى پیوند با خلق، و امر به معروف و نهى از منکر پایه هاى اساسى ساختن یک جامعه سالم محسوب مى شود، و همین چهار صفت براى معرفى این افراد کافى است و در سایه آن سایر عبادات و اعمال صالح و ویژگى هاى یک جامعه با ایمان و پیشرفته فراهم است.(۶)
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت 412 نهج البلاغه: ✅ راه تربیت خویشتن بهترين راه تأديب خويشتن: ✔️ نكته: روح ا
📝ترجمه و شرح حکمت ۴۱۳:
🔹صبر آزادگان، یا بیتابی جاهلان
دو راهى مصائب:
به نظر مى رسد امام(عليه السلام) اين جمله گفتار حكيمانه 413 را به هنگام تسليت گفتن به يكى از افراد مصيبت زده بيان فرموده و بعيد نيست حكمت بعدى (414) كه خطاب به اشعث بن قيس است تعبير ديگرى از اين حكمت، و مخاطب در هر دو اشعث بن قيس باشد. امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه مصيبت زدگان را بر سر دو راهى قرار مى دهد، مى فرمايد: «هركس همچون آزادگان شكيبا باشد (به اجر و پاداش صابران خواهد رسيد و آرامش خواهد يافت) وگرنه همچون جاهلان، خود را به غفلت خواهد زد»; (مَنْ صَبَرَ صَبْرَ الاَْحْرَارِ، وَإِلاَّ سَلاَ سُلُّوَّ الاَْغْمَارِ).
«سلا» از ماده «سُلُوّ» (بر وزن غلو) به معناى به فراموشى سپردن و از ياد بردن چيزى است. و «اغمار» جمع «غُمر» (بر وزن عمق) به معناى انسان جاهل و نادان است. اين واژه در اصل به معناى از بين بردن اثر چيزى است مانند آب زيادى كه چهره چيزى را مى پوشاند و يا جهل و نادانى عميق كه انسان را در خود فرو مى برد و گرفتار غفلت و سرگردانى مى كند. اشاره به اين كه براى تخفيف آلام و دردهاى مصائب، انسان دو راه در پيش دارد; راهى را عاقلان برمى گزينند و راه ديگر را جاهلان. افراد عاقل و بزرگوار و باشخصيت در برابر مصائب شكيبايى پيشه مى كنند، جزع و فزع به خود راه نمى دهند و مى دانند زندگى دنيا به هر حال، آميخته با درد و رنج هاست كه بسيارى از آن ها اجتناب ناپذير است و همگان گرفتار آن مى شوند، خواه يك فرد ضعيف باشد يا رئيس نيرومند يك كشور و فرمانده يك لشكر. اين شكيبايى سبب مى شود كه آن ها زبان به ناشكرى نگشايند و از خداوند شكايت نكنند و در عمل نيز جزع و فزع ننمايند بلكه خدا را شكر گويند و مصيبت را آزمون الهى يا جبران خطاها و يا مقدمه نعمتى بدانند. آن ها اجر و پاداش صابران را خواهند داشت كه قرآن مجيد از آن ها با عظمت ياد كرده، مى فرمايد: «(وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَىْء مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْص مِنَ الاَْمْوَالِ وَالاَْنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا للهِِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ * أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ); قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى و كاهش در مال ها و جان ها و ميوه ها آزمايش مى كنيم; و بشارت ده به استقامت كنندگان! آن ها كه هرگاه مصيبتى به ايشان مى رسد، مى گويند: «ما از آن خداييم; و به سوى او بازمى گرديم». اينها، همان ها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده; و آن ها هدايت يافتگان هستند!».[1]
اما جاهلان، اين راه روشن و پرافتخار را رها كرده براى فراموش كردن مصائب، خود را به غفلت و بى خبرى مى زنند و به سرگرمى هاى ناسالم و لهو و لعب مى پردازند; نه اجر صابران را دارند و نه افتخارات آن ها را. روشن است كه منظور امام(عليه السلام) اين نيست كه يكى از اين دو راه را انتخاب كنيد بلكه منظور اين است كه اگر راه اوّل را نپذيرفتيد به راه دوم خواهيد افتاد كه رهبر شما در اين راه، شيطان و هواى نفس است. البته بعضى از جاهلان راه سومى انتخاب مى كنند; آنقدر جزع و فزع و بى تابى مى كنند و سخنان ناموزون مى گويند تا خسته شوند و با گذشت زمان به تدريج فشار مصيبت كاسته شود; اين راه نيز راه عاقلان و افراد باايمان نيست.
✍ پی نوشت:
[1]. بقره، آيات 155-157.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و شصت و دو 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ✅ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﻱ ﺳﻴﺪ ﻭ.. "
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: پانصد و شصت و سه
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﻭ ﻣﻦ (ﺭﺍﻭﻱ) ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺁﻣﺪﻡ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﺪﺭﻡ ﺑﺎﺯ ﮔﻮ ﻛﺮﺩﻡ: ﮔﻔﺖ: ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﻛﻴﺴﺎﻧﻲ. ﻛﻪ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ:
ﻓﺎﺫﺍ ﻣﺮﺭﺕ ﺑﻘﺒﺮﻩ ﻓﺎﻃﻞ ﺑﻪ ﻭﻗﻒ ﺍﻟﻤﻄﻴﻪ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﻱ ﭘﺪﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺴﻲ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ؟ ﮔﻔﺖ: ﺁﻳﺎ ﺁﻩ ﺍﺯ ﻧﻬﺎﺩ " ﻧﻤﻲ ﺁﺭﺩ، ﺁﻳﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﻛﺸﺪ. ﺍﻱ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﻪ ﻋﺰﺍﻳﺶ ﺑﻨﺸﻴﻨﺪ. ﺍﻏﺎﻧﻲ ﺟﻠﺪ 7 ﺻﻔﺤﻪ 240. ﺍﻳﻦ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺭﺍ، ﺍﺑﻮ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﻣﻜﻔﻮﻑ ﻧﻴﺰ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ) ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺷﻴﺦ ﻣﺎ " ﺍﺑﻦ ﻗﻮﻟﻮﻳﻪ " ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 33 ﻭ 44 ﻛﺘﺎﺏ " ﺍﻟﻜﺎﻣﻞ " ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺑﻮ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ (ﻉ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﺍﺑﺎ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﺷﻌﺮ ﺑﺨﻮﺍﻥ. ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﺍﻭ ﮔﺮﻳﺴﺖ. ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻣﻲﺧﻮﺍﻧﻴﺪ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﻳﻌﻨﻲ ﺑﺎ ﺳﻮﺯ. ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ: ﺑﺮ ﮔﻮﺭ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﮕﺬﺭ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﻬﺎﻱ ﭘﺎﻛﺶ ﺑﮕﻮ.... ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺍﻥ. ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ. ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ: ﺍﻱ ﻣﺮﻳﻢ ﺑﺮﺧﻴﺰ ﻭ ﺑﺮ ﻣﻮﻟﺎﻳﺖ ﺯﺍﺭﻱ ﻛﻦ ﻭ ﺣﺴﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻳﺎﺭﻱ ﺩﻩ. ﺍﻣﺎﻡ ﮔﺮﻳﺴﺖ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ، ﺑﺎﻧﮓ ﺷﻴﻮﻥ ﺷﻨﻴﺪﻡ (ﺍﻟﺤﺪﻳﺚ) ﺷﻴﺦ ﻣﺎ ﺻﺪﻭﻕ ﻧﻴﺰ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ " ﺛﻮﺍﺏ ﺍﻋﻤﺎﻝ " ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺭﻭﻳﺎﻫﺎﻱ ﺻﺎﺩﻗﻪ ﺍﻱ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﺍﺯ ﺗﻘﺮﺏ ﺳﻴﺪ ﺩﺭ
ﭘﻴﺸﮕﺎﻩ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺑﺰﺭﮒ (ﺹ) ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺧﻮﺍﺑﻬﺎ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 224 - 221 ﮔﺬﺷﺖ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2