eitaa logo
نردبان فقاهت
5.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
47 ویدیو
92 فایل
رضاحسینی ارتباط با ادمین @Rezahosseini7575 انتشار مطالب حوزوی، دروس خارج فقها، ادبیات، اصول، فقه
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6042133371805504616.mp3
1.56M
🔉 نگرشی در مورد مرجعیت زنان 🎙آیت‌الله جوادی آملی @Nardebane_feghahat
✔️ مرحوم علامه طباطبایی (ره): 🔹 «این راهى که امت در مورد حدیث پیش گرفت، یکى از عواملى است که در قطع رابطه علوم اسلامى، یعنى علوم دینى و ادبى از قرآن‌کریم اثرى بسزا داشت، با این‌که همه‌ آن علوم، به منزله‌ی شاخ و برگ‌ها و میوه‌‏هاى درخت طیبه‌ی قرآن و دین بود؛ درختى که اصلش ثابت و فرعش در آسمان است و به اذن پروردگارش میوه‌‏اش را در هر آنى می‌دهد. 🔸 چون اگر در باره این علوم دقت به خرج دهى، خواهى دید که طورى تنظیم شده که پیدا است گویى هیچ احتیاجى به قرآن ندارد، حتى ممکن است یک محصل همه‌ی آن علوم را فرا گیرد، متخصص در صرف و نحو، بیان و لغت و حدیث و رجال و درایه و فقه و اصول شود، و همه‌ی این درس‌ها را تا آخر بخواند و قهرمان این علوم نیز گردد، و حتى به پایه اجتهاد نیز برسد، ولى قرآن را آن‌طور که باید نتواند قرائت کند. و یا به عبارتى، اصلا دست به هیچ قرآنى نزده باشد! 🔹 پس معلوم می‌‏شود از این دیدگاه هیچ رابطه‌‏اى میان آن علوم و میان قرآن نیست و در حقیقت مردم در باره قرآن به جز قرائت هیچ وظیفه‌‏اى ندارند، و العیاذ باللَّه قرآن ارزشى جز خواندن و یا آویزان کردن به گردن نوزاد - تا از حوادث ناگوار محفوظ بماند- ندارد، پس شما خواننده عزیز اگر از این قسم مسلمانان هستى عبرت بگیر و در رفتارت با قرآن تجدید نظر کن» 📚 المیزان فى تفسیر القرآن ج 5 ص276 @Nardebane_feghahat
✔️ درس خارج فقه آیت الله کتاب الإرث 1399/08/19 🔹 ما به دو جهت يکي براي تبرّک و يکي براي اينکه حق قرآن کريم ادا شود، اول آيات ارث مي‌خوانيم تا اينکه قرآن در فقه ما خودش را نشان بدهد. 🔸 بارها به عرضتان رسيد که فقه ما طوري تنظيم شده است که اصلاً با قرآن کريم کاري ندارد. شما از اول تا آخر اصول را که نگاه کنيد هيچ آيه‌اي که اصول به آن تکيه کند، در آن نيست. اين دو آيه‌اي که در جلد دوم کفايه آمده است، يعني در بحثهاي حجيت خبر واحد به نام آيه «نبأ» و «نفر»، همه محققان براي رد کردن مي‌آوردند همه يعني همه -افراد ضعيف مستثنا هستند- چون هيچ دليلي از دو تا آيه «نبأ» و «نفر» استفاده نمي‌شود که خبر واحد حجت است. حجیت خبر واحد بناي عقلاء است و امضاي روايات اهل بيت است. بلکه اين دو آيه را «تجهيزاً للأذهان» مي‌آورند. 🔸 پس اگر محققي در تمام مدت عمر خودش قرآن را نديده باشد او مي‌تواند اصوليِ ماهر باشد، در فقه هم «بشرح ايضاً»؛ چون به روايات وابسته است. 🔹 مخصوصاً آن فرمايش مرحوم آخوند که گفته است اين آيات اطلاق ندارد چون در صدد اصل تشريع است. آيه‌اي که در صدد اصل تشريع باشد که نماز واجب است و روزه واجب است، اطلاق ندارد تا کسي به آن تمسک کند. اين فرمايش ايشان يک ضربه ديگري زده است. 🔸 بنابراين وضع ما از نظر قرآن کريم طوري است. طلبه‌اي که وارد حوزه مي‌شود، در تمام مدت عمر خودش قرآن را نديده باشد ميتواند فقيه کامل و مرجع شود، چون هيچ ارتباطي ندارد. 🔹 ما براي تدارک اين ناچاريم اول آيات ارث را از روي قرآن کريم تلاوت کنيم، زيارت کنيم و تحقيق کنيم تا خطوط کلي ارث از قرآن مشخص شود، بعد معلوم ميشود که روايات در صدد تفسير همين آيات نوراني‌اند. @Nardebane_feghahat
✔️ درس خارج فقه آیت الله شبیری زنجانی 80/07/07 🔹 اگر ما شک کردیم که چیزی جزء احکام اختصاصی پیامبر بوده یا نه؟ طبق قاعده باید بگوییم از احکام اختصاصی نیست، زیرا فعل پیامبر (صلی الله علیه وآله) برای ما حجت است و ﴿ لکم فی رسول الله اسوة حسنة﴾ و اطلاق حجیت فعل پیامبر (صلی الله علیه وآله) دلالت بر ثبوت چنین قاعده‌ای می‌کند که احکام، مشترک بین پیامبر و امت است مگر خلافش ثابت شود. @Nardebane_feghahat
✔️ درس فقه استاد علیدوست تاریخ ۱۹ فروردین ۱۳۹۸ 🔸 آن مقدار که روی «لغت» کار می‌شود، روی «فلسفه لغت» وقت گذاشته نمی‌شود؛ لذا برخی اشتباهات از این زاویه است. 🔹 میدانید که لغت اصرار ندارد که همه معانی را جمع کند، و همیشه یافته‌های خودش را می‌گوید و ممکن است که یافته‌هایی باشد که لغت دسترسی پیدا نکرده است. 🔸 در بحث معانی حروف جار، ابن هشام خیلی کار کرده است. برای «لام» بیست و دو معنا، برای «علی» هشت معنا، برای «مِن» پانزده معنا، و برای «إلی» هفت معنا ولی آیا ابن هشام می‌خواهد بگوید کل معانی همین است؟! 🔹 {بلکه} می‌خواهد بگوید که تا این جایِ کار، من این تعداد را دیدم. حالا اگر کسی توانست کاربست جدیدی را اضافه کند که مثلاً «علی: للإحاطة» که شما جای دیگری نمی‌بینید و من در «سلسبیل» آوردم و ثابت کردیم که «یطوف علیهم ولدان مخلدون» نه آنکه روی دوش بهشتی‌ها سوارند، {بلکه} یعنی اینکه بر آنها احاطه دارند. 🔸 این‌ها استقراست. چیزی است که تا این نقطه پیدا شده و ممکن است که بیش از این‌ها باشد. 🔹 نکته: هر لغوی یک کار خاص می‌کند‌. کار «ابن‌فارس» را «ابن منظور» نمی‌کند و به همین ترتیب کارِ «زبیدی» را «راغب» نمی‌کند. 🔸 «ابن منظور» برای «عین» سی و شش معنا را می شمارد ولی «زبیدی» می‌آید و بیش از صدتا معنا را احصا می‌کند. او تا آنجا این مقدار دیده و او بیشتر. @Nardebane_feghahat
✳️ (16) ✔️ مرحوم وحید بهبهانی (رضوان الله علیه): 🔸 در یادم هست که یکی از اخباری‌ها وقتی دید که در روایتی به جهت مداوای بیمار توصیه به آب سرد و امثال آن شده است، برای مداوای هر مرضی (و هر نوع بیماری) به همین حکم کرده بود. 📚 الرسائل الأصولية، الوحيد البهبهاني ص61 @Nardebane_feghahat
✔️ درس خارج فقه آیت الله مظاهری 89/11/25 🔹 درجاتشان عالی است، عالی‌تر باشد «حضرت امام» بعضی اوقات -مثلاً مثل شماها نصف شماها 10 دقیقه، 5 دقیقه، یک ربع دیر می‌آیید- ایشان تا می‌دیدند یک طلبه دیر آمد، می‌گفت که: «من نمی‌گویم درس من بیا یا نیا! اگر درس من می‌خواهی بیایی سر وقت بیا!» خیلی عالی است،خیلی حرف خوبی است. 🔸 راجع به مطالعه‌اش هم همین است، خدا رحمت کند درجاتش عالی است عالی‌تر باشد «مرحوم آقای داماد» آدم مدققی بود و معمولاً مراجع از شاگردهای خوب آقای داماد بودند. ایشان خودشان خیلی مطالعه می‌کرد، بعضی اوقات برای یک مسئله هفت هشت ساعت! و خیلی به شاگردها اصرار می‌کرد که مطالعه بکنید. و اگر یک دفعه آقای داماد می‌فهمید یک طلبه حرفی زد که کاشف از آن بود که کم مطالعه کرده، حسابی برمی‌گشتند حسابی!! که اگر من یک دهم آن را به شما بگویم همه شما فرار می‌کنید! اما هیچ کدامِ ما از آقای داماد بدمان نمی‌آمد، همان مثال عوامانه که «چوب معلم گل است...» تشرهای آقای داماد برای ما خیلی سازندگی داشت، خیلی! لذا حق نداشت کسی بی مطالعه حرف بزند، خوشا به آن روزها! @Nardebane_feghahat
🔹 اگر «ذو» به معرفه اضافه گردد «معرفه» خواهد بود، و اگر به نکره اضافه شود، «نکره» @Nardebane_feghahat
✔️ ابن‌مالک گفته است: و «مَن و ما و ألـ» تُساوِی ما ذُکِرَ و هکذا «ذو» عندَ طیٍّ قَد شُهِر 🔸 یعنی: «مَن» مساوی است با «الذی» و فروعش ولی فقط برای عاقل به کار می رود. «ما» نیز همینطور ولی فقط برای غیر عاقل به کار می رود. «الـ» نیز همچنین و برای عاقل و غیر عاقل به کار می رود. «ذو» در لغت «طیّء» نیز همچنین و برای عاقل و غیر عاقل است. @Nardebane_feghahat
🔸 آیت الله شيخ علي پناه اشتهاردی (ره) یکی از شاگردان مرحوم آیت الله بروجردی بوده که امام خمینی به ایشان لقب «فقه سیّار» را داده بود. 🔹 کتابی نوشته به نام «مدارک العروة» که بسیار نافع و سودمند است. حتماً مراجعه بفرمایید... ✍ رضا حسینی @Nardebane_feghahat
❓آيا دختر باكره‌اى را كه بالغ و عاقل و رشيده است، بى‌اذن پدر او مى‌توان متعه كرد؟ ✔️ جواب مرحوم آیت الله بهجت (رحمة الله علیه): بنابر احتياط، تكليفاً بايد از پدر يا جدّ پدرى خود اجازه بگيرد، چون تكويناً مفسده دارد. 🔹 پ.ن: طبق فتوای آیت الله بهجت (ره) اذن پدر «شرط تکلیفی» است، یعنی عقد کردن، بدون اذن پدر حرام بوده ولی عقد صحیح واقع می­‌شود. @Nardebane_feghahat
✳️ (17) ✔️ حجت‌الاسلام والمسلمین مجتبی الهی خراسانی: 🔹 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تعبیری دارند که ضرب دست وحید چهارصد سال حوزه نجف را راه برد و شیخ انصاری نسل سوم از شاگردان وحید بهبهانی است و همان کاری را با مبانی او کرد که علامه حلی با مبانی شیخ طوسی انجام داد. @Nardebane_feghahat
✔️ جلسه درس اخلاق آیت الله جوادی آملی (1396/12/10) 🔹 تعبيرات روايي ائمه، مثل تعبيرات قرآن ذات اقدس الهي، اينها اهانت نيست، تحقير نيست، اينها تحقيق است. اينکه فرمود: ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً﴾ ظاهرِ آن تحقير است؛ ولي اين چنين نيست، تحقيق است؛ يعني واقعاً اين حيوان است. 🔸 سه، چهار تا راه دارد که انسان به اين آيه دسترسي پيدا کند: يا چشم باطن پيدا کند تا باطن اينها را ببيند که چه هستند؟! يا نظير آنچه را که براي امام سجاد و امام باقر(سلام الله عليهما) در صحنه عرفات «مَا أَكْثَرَ الضَّجِيجَ‏ وَ أَقَلَّ الْحَجِيج» و اينها پيش آمد اينها به اصحابشان نشان دادند، آن برکت برسد باطن افراد را ببينند! يا حرف ائمه(عليهم السلام) را گوش مي‌دهد که باطن بعضي‌ها حيوان‌اند! يا چند روز صبر کند بعد از مرگ معلوم مي‌شود که چه کسي به صورت انسان محشور مي‌شود و چه کسي به صورت حيوان. 🔹 اين تحقير صِرف نيست ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ تحقيق است. اين بيان نوراني امام سجاد در اوّلين دعاي همين صحيفه اين است که اگر کسي در کنار سفره خدا بنشيند؛ اين نعمت‌ها فرق نمي‌کند، چه نعمت‌هاي ظاهري باشد مثل غذا و لباس و مانند آن، چه نعمت حقيقي باشد مثل چشم و گوش. اگر کسي اين نعمت را بيجا مصرف کرده است: «لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِيَّةِ إِلَي حَدِّ الْبَهِيمِيَّةِ»؛ آن وقت عصاره اين فرمايش اين است که «الإنسان ما هو»؟ «الإنسان حيوان ناطق حامد» که اگر حمد نباشد انسان نيست. @Nardebane_feghahat
✔️ درس خارج فقه آیت‌الله مکارم شیرازی 84/06/16 🔹 بسيارى مى‌گفتند آتش زدن خانه حضرت زهرا(عليها السلام) و حوادثى كه در كربلا واقع شده مثل تيرزدن بر گلوى طفل صغير و آب بستن برخاندان پيامبر (صلى الله عليه وآله) همه ساخته شيعه و مبالغه است، ولى امروز همه حوادث تكرار مى‌شود تا شيعه را متّهم نكنند. دشمنان امروز با دشمنان آن روز در يك فكرند و اين برنامه‌ها سندى است بر اصالت تاريخ شيعه «ما اكثر العبر و اقلّ الأعتبار». @Nardebane_feghahat
✔️ حجت‌الاسلام محسن غرویان: 🔹 این مسئولیت و وظیفه مرجع است که از نظر و فتوای خود دفاع کند و آن‌ها را توضیح دهد و روشنگری نماید وگرنه ممکن است سوالات و ابهاماتی را در جامعه ایجاد کند. 🔸 فقیه و مجتهد کسی است که بتواند براساس روایات و مبانی فقهی و اصولی حکم ریز به ریز موضوعات جدید را استخراج کند و بگوید که براساس فلان قاعده فقهی و مبانی اصولی و روایات و آیات حکم این مسأله چنین می‌شود. در این صورت می‌توان گفت در بحث های فقهی و فتوا دادن «زمان» و «مکان» لحاظ شده است. 🔹 حضرت امام خمینی(ره) تأکید داشت که فقها باید مانند صاحب جواهر بنشینند و موضوعات جدید که مورد سوال قرار می‌گیرد را از همه جهات مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند. 🔸 اگر نخواهیم عنصرِ «زمان» و «مکان» را لحاظ کنیم، فتوایی برای ۵۰۰ سال قبل می‌دهیم. @Nardebane_feghahat
✳️ (1) 🔹 «ربیعة بن عامر» معروف به «مسكين الدارمي» یکی از شعرای شجاع و زبردستِ عراقی است. او از اشراف قبیله تمیم است که در عهد أموی زندگی می‌کرده. یکی از ابیات او را مورد بررسی قرار ‌می‌دهیم. «أخاك أخاك إن من لا أخا له كساع إلى الهيجا بغير سلاح» ▪️ أخاك أخاك: أي الزم أخاك (از باب إغراء) ▪️ الهيجاء: الحرب 🔸 «أخا» در عبارت «إن من لا أخا له» اسم لای نفی جنس است و منصوب به ألف. (دقت: أخ یکی از أسماء خمسه می‌باشد) 🔹 «لام» در «له» را اصطلاحاً «لام مُقْحَمَه» می‌نامند (مقحمة اسم مفعول از باب اِفعال است: اَقحم یُقحم اقحاماً) «لام مقحمة» یکی از اقسامِ لام زائده است که بین مضاف و مضاف‌الیه می‌آید. ❓اشکالی که در اینجا شاید مطرح شود، آنست که: اگر «لام» در این بیت «لام مقحمة» است و ما بعدِ آن «مضاف الیه» می‌باشد، این اضافه سببِ معرفه شدنِ «أخ» می‌شود! (زیرا به معرفه اضافه شده!) درحالی‌که اسم لای نفی جنس باید نکره باشد، نه معرفه!! ✔️ در جواب ‌می‌گوییم: «لام مقحمه» فقط یک لام زائده نیست، بلکه در این‌جا واجب الزیادة است‌. اصلاً این لام آمده تا جلویِ معرفه شدن را بگیرد، زیرا اتصال مباشر منجر به معرفه‌شدن می‌گردد. بدین ترتیب اشکالِ فوق پاسخ داده شد. ✍ رضا حسینی @Nardebane_feghahat
✔️ «من غربَلَ الناس نخلوه» ⬅️ معادل فارسى: در كسی را مكوب تا درت را نكوبند. انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت 📚 الأمثال المقارنة، منصورة زركوب ص344 @Nardebane_feghahat
◾️ نکته‌ای پیرامون انواعِ «ذو» ۱. دو نوع ذو داریم: «ذو صاحبیه» و «ذو موصوله» ۲. «ذو موصوله» به معنای «الذی» می‌باشد (طبق لغت قبیله طیء) مثال: «هذا ذو قالَ» یعنی: هذا الذی قال «هذا ذو خَطَبَ» یعنی: هذا الذی خطب ۳. «ذو موصوله» مبنی است. ✍ رضا حسینی @Nardebane_feghahat
🔹 «الأوليات» و هي قضايا يوجبها العقل الصريح لذاته لا بسبب من الأسباب الخارجة عنه و إنما يتوقف الحكم بها على تصور طرفي القضية لا غير. فكلما وقع في العقل التصور لحدودها بالحقيقة وقع له التصديق كالعلم بأن الكل أعظم من الجزء. 📚 الجوهر النضيد، العلامة الحلي ج1 ص200 @Nardebane_feghahat
🔹 قضیه به اعتبار این که بر اصل وجود یا عدم چیزی دلالت کند یا بر وجود چیزی برای چیز دیگر، دو قسم پیدا می‌کند: ۱. قضیه هلیه بسیطه ۲. قضیه هلیه مرکبه 🔸 در قضیه هلیه بسیطه، مطلوب، وجود شیء و یا عدم آن است؛ یعنی حکم می‌شود به وجود چیزی و یا عدم آن. مانند: «الله موجود است» و «عنقا موجود نیست». این قضیه بدان سبب که مطلوب در آن، وجود شیء است، و وجود مطلق، بسیط است، «قضیه هلیه بسیطه» نامیده می‌شود. 🔹 ولی در قضیه هلیه مرکبه، مطلوب، اتصاف موضوع به وصفی و یا نفی آن وصف است؛ یعنی به ثبوت چیزی برای چیزی و یا نفی چیزی از چیز دیگر حکم می‌شود. مانند: «زید نویسنده است» و «زید نویسنده نیست». این قضیه بدان دلیل که مطلوب در آن، وجودِ مقیَّد است؛ یعنی موضوع متصف به وصفی است، «قضیه هلیه مرکبه» نامیده می‌شود. 🔸 قضیه هلیه مرکبه فرع بر قضیه هلیه بسیطه است؛ زیرا به مقتضای قاعده عقلی: «ثبوتُ شئٍ لشئٍ فرعُ ثبوت مُثبَت لَه» تا وجود چیزی معلوم نشود، مقیَّد نمودن آن به یک وصف معنا ندارد. @Nardebane_feghahat
✔️ آیت الله سید احمد (حفظه الله تعالی): 🔹 در معقول خوب است. در رواشح سماويه در حاشيه اش بر کشی، منقول او هم خوب است. 🔸 معقولش خوب است ولی منقولش خيلی خوب نيست، در رجال خيلی قوی نيست، در حديث شناسی خيلی قوی نيست. @Nardebane_feghahat
✳️ (1) ✔️ آیا وجوب امر به معروف و نهی ازمنکر، وجوب عقلی است یا وجوب شرعی؟! (1) 🔹 «وكيف كان فالأمر بالمعروف الواجب والنهي عن المنكر واجبان إجماعاً من المسلمين بقسميه عليه، مضافاً إلى ما تقدّم من الكتاب والسنة وغيره، بل عن الشيخ والفاضل والشهيدين والمقداد أن العقل مما يستقل بذلك (جزء مستقلات عقلیه است) من غير حاجة إلى ورود الشرع، نعم هو (یعنی شرع که عبارت از کتاب و سنت است) مؤكد، وإن كان الأظهر (البته طبق عقیده صاحب جواهر) أن وجوبهما من حيث كونهما كذلك سمعي كما عن السيد والحلي والحلبي والخواجا نصير الدين الطوسي والكركي وفخر المحققين و والده (یعنی علامه حلی) في بعض كتبه، بل عن المختلف نسبته إلى الأكثر بل عن السرائر نسبته إلى جمهور المتكلمين والمحصلين من الفقهاء ، ضرورة عدم وصول العقل إلى قبح ترك الأمر بذلك على وجه يترتب عليه العقاب بدون ملاحظة الشرع» 📚 جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج21 ص358 @Nardebane_feghahat
✳️ (2) ✔️ آیا وجوب امر به معروف و نهی ازمنکر، وجوب عقلی است یا وجوب شرعی؟! (2) 🔸 شیخ طوسی، فاضل مقداد، شهید اول و شهید ثانی معتقدند که وجوب امر به معروف «وجوب عقلی» است. 🔹 اگر چنین دیدگاهی در مورد امر به معروف و نهی از منکر داشته باشیم، همان عقل نیز محدوده و قلمرو این حکم را مشخص می‌کند‌. اما برخی از فقها مانند سید مرتضی، صاحب جواهر، مرحوم حلی، مرحوم حلبی، و متکلّمینی مانند خواجه نصیرالدین طوسی، امر به معروف را «واجب سمعی» می‌دانند. 🔸 ثمره این تفاوت، در بحث‌های آینده تبیین خواهد شد. ان شاءالله‌ تعالی. ✍ رضا حسینی @Nardebane_feghahat
نردبان فقاهت
✳️ #بیتی_از_مسکین_الدارمی (1) 🔹 «ربیعة بن عامر» معروف به «مسكين الدارمي» یکی از شعرای شجاع و زبردست
✳️ (2) «أخاك أخاك إن من لا أخا له كساع إلى الهيجا بغير سلاح» 📚 النحو العربي، ابراهيم إبراهيم بركات  ج4 ص111 @Nardebane_feghahat
✳️ (3) «أخاك أخاك إن من لا أخا له كساع إلى الهيجا بغير سلاح» 📚 شرح جمل الزجاجی ج2 ص414 @Nardebane_feghahat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️ چهره‌ خشنی که از پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله) به تصویر کشیده‌اند، به چه خاطر بوده است؟ ◾️ بیانات استاد طاووسی @Nardebane_feghahat
✳️ (9) ✔️ درس خارج فقه آیت الله تبریزی (رحمة الله علیه): 🔹 شهیدی که «لا‌یغسّل و یصلی علیه و یدفن فی ثیابه» آن شهیدی است که «مقتول فی المعرکه» بوده باشد، یعنی در معرکه کشته شده باشد، زهوق روحش در معرکه شده باشد. این مشهور بین اصحاب ماست، بلا فرق که هنگام جدا شدن روحش، مُسْلِمی یا مسلمان‌هایی بالای سرش حاضر باشند و او را ببینند یا این‌که کسی بالای سرش نباشد. فرقی نمی‌کند. در مقتول فی المعرکة «ادراک مسلمین» شرط نیست. همین که در خودِ معرکه کشته شد، دیگر تغسیل نمی‌شود، ولو موقع جان‌دادن و زهوق روحش، مسلمین بالای سرش باشند یا نباشند. فرقی نمی‌کند. مشهور بین الأصحاب، این است. 🔸 و لکن بعضی از اصحابِ ما حرف دیگری گفته‌اند. گفته‌اند شهید آن است که زهوق روح از او شده باشد، چه در معرکه چه در خارج از معرکه. مثلاً فرض کنید کسی در معرکه زخمی شد و دیگر تابِ قتال ندارد، قرار است بمیرد، خودش را از معرکه بیرون می‌کشد که بیرون جان بدهد یا کسی را پیدا می‌کند که او را ببرد مثلاً آن طرف‌تر! {خلاصه} در خارج از معرکه بیفتد و آنجا فوت کند و لکن کسی بالای سرش نباشد. جماعتی از اصحاب ما ملتزم شده‌اند آن‌که فی سبیل الله کشته می‌شود -چه در معرکه کشته بشود چه در خارج از معرکه کشته بشود- اگر تنها باشد و کسی آنجا نبوده باشد، او «لا‌یغسل و لا‌یکفن بل یصلی علیه و یدفن بثیابه» و اما آن کسی که موقعِ جان دادن -چه در معرکه چه در خارج از معرکه- هنوز جان نداده بود که مسلمین بالای سر او رسیدند، او را باید بشویند و تغسیل کنند. اگر رمق نباشد -یعنی مسلمین وقتی برسند که تمام کرده باشد و روح از بدنش جدا شده باشد- او: «لا‌یغسل و لا‌یکفن» چه داخل معرکه باشد چه خارج معرکه. 🔸 کأنّ دو قول می‌شود: قول اول این است که مراد از شهید «من زهقت روح الطاهرة فی المعرکة» است، چه کسی بالای سرش باشد یا نباشد. لازمه‌اش آنست که اگر کسی در خارج از معرکه بمیرد، تغسیل او واجب است، ولو اگر در {داخلِ} معرکه زخمی شده بود، ولی آمد در خارج معرکه مُرد، او باید تغسیل بشود. 🔹 قول دیگر عبارت است از این‌که شهید یعنی کسی که «زهقت روحه» روحش از بدنش خارج شد، چه در معرکه باشد چه در خارج از معرکه. {ملاک این است که} اگر {افرادی} از مسلمین پیشش نبودند و تنها آنجا جان داد یا عند الاعداء بود جان داد و {افرادی} از مسلمین پیشش نبودند، غسل ندارد: «یصلی علیه و یدفن بثیابه» اما اگر قبل از این‌که روح از بدنش جدا بشود، مسلمین به او رسیدند -چه در معرکه چه در خارج از معرکه- بعد جان داد، او را باید تغسیل بکنند و غسل بدهند، کفن کنند، بعد دماء و این‌ها را باید بشورند مثل سایر میت‌ها. @Nardebane_feghahat
✳️ (1) ✔️ درس تفسیر آیت الله جوادی آملی 1397/09/28 🔹 {خداوند به رسول الله فرمود:} شما این رنج و سختی را باید تحمّل بکنی! ﴿وَ لاَ تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ﴾، مبادا مثل یونس برنجی و فاصله بگیری و قهر کنی! ﴿فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ﴾، «حوت»؛ یعنی ماهی که وجود مبارک یونس را ماهی بلعید که ﴿فی‏ ظُلُماتٍ ثَلاثٍ﴾ بود. شب بود یا در دریا بود، دریای تار بود، دل ماهی بود. ﴿إِذْ نادی﴾، در همان بطن حوت، در حالی که خشم و غضب او را فرا گرفته بود؛ منتها اینها را فرو بُرد کاظمِ غیظ شد: ﴿لَوْ لا أَنْ تَدارَکَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ﴾، چون پیغمبر وظیفه‌اش این بود که جای خود را حفظ بکند، جامعه را ترک نکند. او موظّف بود صبر کند. @Nardebane_feghahat
✳️ (2) ✔️ درس تفسیر آیت الله جوادی آملی 1397/10/01 🔹 فرمود او {حضرت یونس} باید این مسئولیت را حفظ می‌کرد، در مأموریت خود می‌ماند و اینها را هدایت می‌کرد؛ ولی حوصله‌اش به سر آمده و بیرون آمد. این کار او گرچه برای دیگران قابل عفو است؛ اما برای کسی که به مقام نبوت رسیده است، مسئول الهی است، پسندیده نیست. این کار را ایشان کردند، این کار کیفرش آن است که در شکم ماهی برای همیشه بماند. @Nardebane_feghahat
✳️ (3) ✔️ درس تفسیر آیت الله جوادی آملی 1397/10/01 🔹 فرمود: کاری یونس کرد که شما نباید بکنید. یک کار دیگری کرد که اگر بکنید، موفق می‌شوید. آن کاری که کرد و شما نباید بکنید: ﴿وَ لاَ تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ﴾، که مسئولیت خود را رها کرد و از میان مردم بیرون آمد؛ اما آن کاری که باید بکنید، این بود که در بحبوحه خطر، مرتّب «سبوحٌ قدوسٌ» داشت: ﴿فَنادی‏ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ﴾، این جای ائتساست! یعنی او را اسوه قرار بدهیم، تأسّی بکنیم. همه انبیا اسوه‌ی ما هستند. 🔸 به ما فرمود او در آن دل ماهی این ناله‌ها را داشت که ﴿لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ﴾. بعد دو مطلب را ذات أقدس الهی می‌فرماید؛ فرمود ما مشکل او را حلّ کردیم، یک؛ هر کس یونسی فکر بکند، مشکلش را حلّ می‌کنیم، دو؛ ﴿وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ﴾، این تمام شد. ﴿وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ﴾؛ یعنی این راه مخصوص یونس نیست. هر کسی بگوید خدا، ما جواب می‌دهیم. @Nardebane_feghahat