نسیم عرفان
🔴 بخش دوم ✅ این خاصیت اسم شکور است و واقعاً نظرکردن و عنایتکردن خداوند متعال خیلی عجیب است. اسم شک
🔴 بخش سوم
✅ همین که انسان منطقش را توحیدی کند و بگوید خدایا، تو کجا و من کجا؟! ولی دوست دارم مثل تو باشم! همین را بگوید و شروع کند. خیلی ارزشمند است. خدایا، تو حکیمی؛ کار محکم میکنی؛ من هم میخواهم سعی کنم کار محکم کنم.
✅ در روایات هم آمده است: خدایا، تو میبخشی، (پس) من هم میبخشم. در قرآن آمده است: دوست ندارید خداوند شما را ببخشد؟ پس شما هم اینگونه باشید و بخشنده باشید: «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ»؛ و بايد عفو كنند و گذشت نمايند. مگر دوست نداريد كه خدا بر شما ببخشايد؟ و خدا آمرزنده مهربان است. (نور، ۲۲).
✅ من کسانی را دیدهام که ابتدا خُلق خدا را در قرآن پیدا میکنند و تلاش میکنند اندکی از خُلق خدا را عملی کنند و میگویند: اگر من همیشه نمیتوانم خلق خدا را عملی کنم، برای یک بار که شده آن را عمل میکنم.
✅ تخلق به اخلاق الهی خیلی گسترده است و شامل موارد غیرسلوکی هم میشود. یعنی شنیده خدا غفور است، میگوید پس من هم غفور باشم. خدا رحمان است، پس من هم رحمان باشم. تخلق به اخلاق الهی لزوماً جنبه سلوکی ندارد، بلکه همین که انسان بداند که خدا اینگونه است و تصمیم بگیرد آنگونه بشود.
✅ یکی از عرفا میگفت جویای این بودم که چرا خدا عالَم را خلق کرده است؟ ندا آمد که خدا از سر رحمتش عالَم را خلق کرده است. چون خدا رحمان است، عالَم را خلق کرده است. از آن به بعد، آن عارف سفرۀ عام پهن میکرد و میگفت خدا رحمت دارد و من هم میخواهم رحمت داشته باشم و اندکی مثل خدا باشم.
✅ تخلق به اخلاق الهی در اسم شکور، یعنی انسان بگذارد اسم شکور پیدرپی به جانش بخورد و کمکم خلقوخوی او را بگیرد و اخلاق او را پیدا کند. اخلاق او را پیدا کرد، میشود اسم شکور.
🔵 ابعاد عبد شکور
🔵 شکر نسبت به خود حضرت حق
✅ ما یاد گرفتیم که هر کس به ما نعمتی داد و اِکرامی کرد، باید با او چگونه رفتار کنیم. خداوند متعال از همه بیشتر اکرام کرده است. لذا باید سعی کنیم که اول نسبت به خود خدا شاکر باشیم. بحث شکر در ادبیات دینی زیاد آمده است.
🔵 شناخت صاحب نعمت
✅ در شکر اولین و مهمترین مسئله این است که انسان صاحب نعمت را بشناسد. بشناسد که او نعمت را به ما داده است. یعنی بداند که خدا این نعمت را به او داد. خیلی چیزها به ما داده شده است، ولی آنها را احساس نکردهایم که خدا داده است. تا این امر فهمیده شد، این میشود شکر. اتفاقاً مغز شکر اینجا است.
✅ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِنِعْمَةٍ فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ فَقَدْ أَدَّى شُكْرَهَا»؛ امام صادق عليهالسلام فرمود: هر كه خدا به او نعمتى دهد و او آن را از دل بفهمد، شكرش را ادا كرده است. (كافى، ج۲، ص۹۶). یعنی بداند که از خدا است. تا معرفت میآید، انسان جذب او میشود. خود این میشود شکر. ادبیات دینی به ما یاد داده است که بگوییم: «الحمد لله رب العالمین». انسان باید ابتدا معرفت داشته باشد، اگرچه شکر لسانی هم باید باشد.
✅ این معرفت، هم حضوری است و هم حصولی؛ هر دو را شامل میشود. چه اشکالی دارد که حصولی را هم شامل شود.
✅ خداوند از بعضیها خیلی توقّع دارد. ولی از بعضیها خیلی توقع ندارد، بلکه در همان فضای داشمشتیای که دارد، دو کلمه بگوید، خوش است و خداوند میپذیرد.
✅ در جریان حضرت موسی و چوپان، مولوی نقل میکند که چوپان با زبان خودش صحبت میکرد و میگفت: «کو همی گفت ای گزیننده اله/ تو کجایی تا شوم من چاکرت/ چارقت دوزم کنم شانه سرت». بعد حضرت موسی گفت: این نحو صحبتکردن درست نیست.
✅ بعضی در حد دو کلمه عادی و ظاهری بگویند، خیلی اثر دارد. اسم خدا را بُرده است. گاهی به همین بهانه انسان را نجات میدهند. همین که الفاظی را به کار برده است که بندگان ناب خدا به کار بردهاند، خدا هم او را میبخشد. چون افراد عادی هستند، خدا به آنها سخت نمیگیرد؛ ولی امثال ما را سخت میگیرد. به هر حال پشت صحنه شکر حقیقی، معرفت است.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/342
نسیم عرفان
🔴 بخش سوم ✅ همین که انسان منطقش را توحیدی کند و بگوید خدایا، تو کجا و من کجا؟! ولی دوست دارم مثل تو
🔴 بخش چهارم
✅ گفتوگوهای حضرت موسی با خداوند متعال خیلی ارزشمند است. هر وقت این صحبتها را دیدید، مغتنم بشمارید. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: فِيمَا أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى ع يَا مُوسَى اشْكُرْنِي حَقَ شُكْرِي فَقَالَ يَا رَبِّ وَ كَيْفَ أَشْكُرُكَ حَقَّ شُكْرِكَ وَ لَيْسَ مِنْ شُكْرٍ أَشْكُرُكَ بِهِ إِلَّا وَ أَنْتَ أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيَّ قَالَ يَا مُوسَى الْآنَ شَكَرْتَنِي حِينَ عَلِمْتَ أَنَّ ذَلِكَ مِنِّي»؛ خداى متعال به حضرت موسى عليهالسلام وحى فرمود: اى موسى، مرا چنان كه بايد شكر كن. موسى عرض كرد: پروردگارا، چگونه تو را چنان كه بايد شكر گويم حال آنكه هر شكرى كه تو را مىگويم خود نعمتى است كه تو به من ارزانى داشتهاى؟ فرمود: اى موسى، حال كه دانستى توفيق آن شكر را هم من به تو دادهام، شكر مرا ادا كردهاى (كافى، ج۲، ص۹۹). همین که میدانی از من است، این شکر من است. یعنی پشتوانهٔ شکر، معرفت و علم است.
✅ کسانی که در کار علمی هستند، میدانند ما خیال میکنیم که حرف میزنیم، بلکه طوطیصفت هستیم و بسیاری از اوقات از آن سو به ما اعطا میکنند و ما به زبان میآوریم. اینکه بعضی افراد، کارهای علمیشان را به خود نسبت میدهند، این درست نیست. خبر ندارند که از آن سو به او دادهاند. علم خیلی مهم است و داده میشود؛ معنویت خیلی مهم است و اعطا میشود؛ ولی همه از آن سو است، انسان بفهمد که اینها از خودش نیست و از آن سو است.
✅ انبیا همه آمدند تا امت اصلاح شود و درست شود.
✅ «وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ»؛ و از بندگان من اندكى سپاسگزارند. ( سبأ،۱۳).
✅ «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كاَنَ أُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِيفًا وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ شَاكِرًا لّأَِنْعُمِهِ اجْتَبَئهُ وَ هَدَئهُ إِلىَ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ»؛ به راستى ابراهيم، پيشوايى مطيع خدا [و] حقگراى بود و از مشركان نبود. [و] نعمتهاى او را شكرگزار بود. [خدا] او را برگزيد و به راهى راست هدايتش كرد. (نحل،۱۲۰ و ۱۲۱).
✅ به هر چیزی که نگاه میکند، میبیند که از او است و حتی به خودش هم نگاه میکند، میبیند و مییابد که از او است و از خودش نیست. این را بفهمد و عبد شکور باشد نسبت به خدا.
✅ دربارهٔ حضرت نوح آمده است: «إِنَّهُ كانَ عَبْداً شَكُوراً»؛ راستى كه او بندهاى سپاسگزار بود. (اسراء، ۳). خدا بر شکوربودن بندهای صحه بگذارد، معنادار است.
✅ «قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَني أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَريمٌ»؛ كسى كه نزد او دانشى از كتاب [الهى] بود، گفت: «من آن را پيش از آنكه چشم خود را بر هم زنى برايت مىآورم». پس چون [سليمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر ديد، گفت: «اين از فضل پروردگار من است، تا مرا بيازمايد كه آيا سپاسگزارم يا ناسپاسى مىكنم. و هر كس سپاس گزارد، تنها به سود خويش سپاس مىگزارد و هر كس ناسپاسى كند، بىگمان پروردگارم بىنياز و كريم است» (نمل، ۴۰).
ما تا در حجاب و کثرت و غفلت هستیم، اینها را از خودمان میدانیم؛ ولی اینها برای خدا است.
✅ هر کس شکر کند، برای خودش شکر کرده است و خداوند متعال از این شکرها بینیاز است.
✅ دربارهٔ رسولالله صلواتاللهعلیه هم چنین آمده است: «بَلِ اللَّهَ فَاݗعْبُدْ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرينَ»؛ بلكه خدا را بپرست و از سپاسگزاران باش (زمر، ۶۶).
✅ حضرت رسول عبادتهای سنگین داشت. عایشه از حضرت پرسید: چرا اینگونه خود را به سختی میاندازید، درحالیکه بهشت رفتنِ شما حتمی است؟ حضرت فرمودند: «أَ فَلَا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً»؛ آیا ما نباید بندۀ شکور خدا باشیم؟ (کافی، ج۲، ص۹۵). این خاصیت اگر در کسی باشد، عبد شکور شده است. معصومین صلواتاللهعلیهماجمعین نسبت به حضرت حق، سِلمِ محضاند، در عین حال شعور محض هم هستند. از یک جهت محالّ معرفةالله هم هستند.
✅ دربارهٔ رسولالله نقل شده است، هرگاه نعمتی به ایشان میرسید میفرمود: «الحمدلله رب العالمین» و وقتی مصیتبی میرسید، ایشان میفرمود: «الحمدلله علی کلّ حال». یعنی همه را «لِله» میدید. ما هم اگر اهلش باشیم، در شرایط سختی میگوییم: خدایا، شکرت که نگذاشتی دست به این کار بزنم!
✅ ما گاهی بعضی از اینها را نمیدانیم. ولی میدانیم که اگر من بر اساس ایمان عمل کنم، خدا چیزی جز خیر برای من رقم نمیزند! خیلیها را دیدهام که وقتی خداوند چیزی را برایشان رقم نمیزند، یک «الحمدلله» جانانه میگویند. نظام عالَم حساب دارد.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/342
نسیم عرفان
🔴 بخش چهارم ✅ گفتوگوهای حضرت موسی با خداوند متعال خیلی ارزشمند است. هر وقت این صحبتها را دیدید، م
🔴 بخش پنجم
✅ از امام صادق علیهالسلام نقل شده است: مستمندی نزد امام آمد و از حضرت وجهی خواست. حضرت وجهی دادند. شخص گفت: «الحمدُ لِلّه». بعد حضرت خوشش آمد، وجه دیگری دادند. آن شخص دوباره گفت: «الحمدُ لِلّه». باز حضرت خوششان آمد و بار سوم هم به ایشان وجهی دادند. ولی بار سوم از حضرت صادق علیهالسلام تشکر کرد. حضرت دیگر چیزی ندادند و فرمودند: اگر هر بار «الحمدُ لِلّه» میگفتی، من تمام داراییام را به تو میدادم. چرا؟ برای اینکه بفهمی همه چیز از خدا است و این توفیق را خدا به انسان میدهد.
✅ انشاءالله ما هم بتوانیم اسم شکور را در خود محقق کنیم و عبد شکور شویم. با اینکه خیلی فاصله داریم!
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/342
340 عرفان دراودی عمل.mp3
9.25M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#عرفان_دروادی_عمل
جلسه 340 (1399.12.2 شنبه)
#اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن
https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal
https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 340 (1399.12.2 شنبه) #اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن https://eitaa.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 عرفان در وادی عمل؛ جلسه ۳۴۰ (۱۵) (۹۹.۱۲.۲/ ۸ رجب/ شنبه)
🔴 بخش اول
🔵 اسم شکور
✅ بحث معارف در کار سلوک مؤثر است. به عنوان نمونه اسمای الهی را انتخاب کردیم. به نظرم قبل از تعامل سلوکی با اسمای الهی، اگر بحث توحید ذاتی را به خوبی معنا کنید، لوازم سلوکیِ فراوانی دارد.
✅ اسم رزاق را بیان کردیم و بعد به اسم شکور پرداختیم. مطالب اصلیِ اسم شکور گفته شد. خداوند سبحان، شاکر و شکور است. با اینکه خداوند سبحان خودش به ما قدرت و عزم و اندیشۀ خیر داده است، اگر ما کار خیر انجام بدهیم، خدا آن را بیپاسخ نمیگذارد. خودش ما را در مسیر خیر انداخته است. یک قدم که به سمت او می رویم، خداوند صد قدم به سمت ما میآید و با اسم شکورش از بندگانش تشکر میکند.
🔵 ابعاد عبد شکور
✅ اگر کسی مظهر اسم رزاق شود، «عبدالرّزاق» میشود که روزیِ عدهای را تکفل میکند و صاحب این اسم میشود؛ این اسم در او محقق و عبدُالاسم میشود؛ یعنی اسم حق در او نشسته است. همچنان که در عبدالرزاق گفتیم، عبدالشکور و عبدالشاکر هم به همین معنا است. بنده اگر بخواهد این خُلقِ الهیِ شکر را پیدا کند، میشود عبدِ شکور. خُلق خدایی تشکر است و اگر بنده هم این را در خود پیاده کند، میشود عبد شکور.
✅ اینها را در جلسه قبل توضیح دادیم. وقتی این اسم در انسان پیاده شود و ببینیم که حضرت حق چه میکند، این باعث میشود که بعد از مدتی این خُلق خدایی در ما مینشیند. کلاً با خدا نشستن بهگونهای است که بعد از مدتی آن خُلق در ما مینشیند.
✅ الان ماه رجب است، وقتی انسان ارتباطهایی با خدا دارد، میبیند که این خُلقِ الهی در او نشسته است. بدون اینکه خودش هم متوجه شده باشد. کسی که زیاد با حضرت حق بنشیند، میبیند که خُلق خدا در او مینشیند. مثلاً اگر رحمت حقتعالی زیاد برای او جلوه کند، میشود «عبدُالرحمٰن». یعنی خُلقِ خدا در او مینشیند.
✅ به طور کلی، قاعده این است، کسی که زیاد با خدا و اهل بیت صلواتاللهعلیهماجمعین بنشیند، خُلق آنها در او مینشیند. بعد از مدتی که زیارترفتن ادامه مییابد، خلق و خوی معصوم به ما منتقل میشود. بعد از مدتی حالوحس او را داریم. به اندازۀ خودمان آن خُلق در ما مینشیند. چرا؟ چون انسان خوپذیر است.
✅ بنده خدایی میگفت در جمعی بودم؛ کسی تعبیری به کار برد که از آن ناراحت شدم. وقتی رفتم خانه همان تعبیر را به کار بردم! تازه در آن مجلس در مقابل آن کار موضع گرفته بود! اما در او اثر کرده و به خانوادهاش منتقل کرده بود. تا چه رسد به این که انسان به کسی دل بدهد. وقتی انسان به کسی دل میدهد، بعد از مدتی در او اثر میگذارد و ناخودآگاه آن حلوهوا را پیدا میکند. با خدا و معصوم و عالم ربّانی نشستن همین گونه اثر میکند.
✅ اولین اثر عبد شکور، این است که ما باید نسبت به خداوند متعال شاکر باشیم. لذا برخی از آیات را خواندیم: حضرت نوح که به شدت از خدا تشکر میکرد. «إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا» (اسراء، ۳)؛ داستان آصفبنبرخیا را هم گفتیم.
🔵 تمام نعمتها از سوی خدا است
✅ انسان باید بداند که هر نعمتی که به او میرسد، از سوی خدا است. بیمار میشود و شفا مییابد، باید بگوید: «الشَّفٰاءُ مِنَ اللهِ»؛ گم شده است و کسی او را هدایت کرد، باید بگوید: «اَلْهٰادی هُوَ اݗلله»؛ کسی او را تحت تربیت گرفته و به پیش میبرد باید بگوید: «هُوَ الرَّب»؛ خدا ربّ است.
✅ «وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ»؛ و هر نعمتى كه داريد از خدا است (نحل، ۵۳). با نعمتها است که زندگی میکنیم و کار میکنیم و ازدواج میکنیم. تا انسان این را بداند، باید خاصیتِ این خُلق را نمایان کند. باید شکرگزار خداوند متعال باشیم. باید از خدا تشکر کرد. شکرگزاری شیوههایی دارد. سطح اول شکرگزاری، گفتنِ «اَلْحَمْدُلِله» است.
✅ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: شُكْرُ النِّعْمَةِ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ تَمَامُ الشُّكْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ- الْحَمْدُ لِلّه رَبِّ الْعالَمِينَ»؛ شکر نعمت پرهیز از کارهای حرام است و شکر کامل این است که انسان بگوید: «الْحَمْدُ لِلّه رَبِّ الْعالَمِينَ» (الحقائق، ص ۱۵۱ و اخلاق شبر، ص ۲۳۷).
✅ چرا شکر نعمت اجتناب از محرمات است؟در ابتدا گفتیم اصل شکر معرفت به نعمت است. تا این را بدانیم که کسی که اینقدر به ما نعمت داده، آدم نمک میخورد و نمکدان را میشکند؟ نَه. این کار را نباید انجام دهم. شکر چیست؟ شکر این است که من وقتی فهمیدم او اینقدر به من خدمت کرده است، من هم جانب او را مراعات کنم. جانب او را رعایتکردن چند جهت دارد. چون به من نعمت داده است، از محرمات اجتناب میکنم.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/348
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 عرفان در وادی عمل؛ جلسه ۳۴۰ (۱۵) (۹۹.۱۲.۲/ ۸ رجب/ شنبه) 🔴
🔴 بخش دوم
✅ اجتناب از محرمات یعنی باید مواظب بود هر نعمتی در جای مناسب خودش، درست استفاده شود و در جای بد استفاده نشود. این، لطفِ شکری دارد. کلاً در اجتناب از محرمات دَهها معنا نهفته است. میتواند برای این باشد که خلاف ادب است. چون خدا مولای من است، چون خدا به من نعمت داده است، من باید اینگونه باشم. این شکر است و عملاً هم اینطور است. ما از این زاویه که چون خدا به ما نعمت داده است، شکر او را بهجا میآوریم. مثلاً شما همسایهای دارید که به شما خیلی اِکرام میکند، آیا شما جانب او را رعایت نمیکنید؟ خدا این همه به ما نعمت داده است، شُکرش چیست؟ شُکرش این است که از محرمات اجتناب شود. خدا خدمت کرده است؛ محبت کرده است؛ اِکرام کرده است؛ ولی من بد کرده ام. این که نمیشود.
✅ این همانی است که در فرهنگ قرآنی گفته میشود: «هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ» (الرحمن، ۶۰). برخی این حالشان است که خدا با من اینگونه رفتار کرده است و من چگونه رفتار کنم؟! مخصوصاً کسانی که احساس حضور میکنند، خواه به اِلقای مَلکی باشد و خواه به شهود قلبی باشد. تا این احساس میآید میبیند که من دارم بیادبی میکنم. اصلاً در پیشگاه خدا رفتن و اینگونه عملکردن یعنی نمک خوردن و نمکدان شکستن!
✅ عبدالشکور بودن لزوماً زبانی نیست، بلکه با عمل هم میتوان شکر کرد. حتی عبادت هم میتواند نوعی شکر باشد. همهٔ جوانب را با خدا مراعاتکردن، شکلهای متفاوت شکر است. همین خودش جای بحث دارد و میشود چند جلسه ایستاد.
✅ یادتان باشد کارهایی که ما انجام میدهیم معانیِ نهفته در آن است که آن را متعیّن میکند که چگونه است. یعنی میشود عبادت کرد و شکر باشد. میشود عبادت کرد و خضوع باشد. میشود عبادت کرد و به معنای توجه باشد. انواع عبادت را میشود در نظر گرفت.
✅ انواع معانی در یک کار میتواند جمع شود. شکر هم میتواند به چند جلوه در بیاید و در هر جلوهای هم یک معنای شکر در آن باشد. بنده خدایی میگفت: خدایی که به من نعمت میدهد، من نباید نماز شب بخوانم؟! من باید از خوابم بزنم! خدا که این همه به من توجه میکند، من نباید به او توجه کنم. شکر در نماز شب او رفته است. میتواند برود در اجتناب از محرمات. میتواند به صورت لسانی هم باشد به صورت «الْحَمْدُ لِلّه رَبِّ الْعالَمِينَ». همه این موارد جهات شکری دارد. حتی آن معرفتی که پیدا میکند، خودش شکر است. همین که میفهمد این معرفت را خدا داده است، شکر است.
✅ خاصیت اسم شکور در حضرت حق این است که وقتی شخص عبد شکور شد، باز هم خدا جبران میکند و اضافه میکند. «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ»؛ اگر واقعاً سپاسگزارى كنيد، [نعمت] شما را افزون خواهم كرد (ابراهیم، ۷). یعنی تا انسان شکر میکند، خدا با اسم شکورش کار میرسد. یک چرخهای بین اسم شکور و عبد شاکر وجود دارد که با هم جلو میروند. هر چه انسان به سمت خدا میرود و خدا میبیند که خوب تشکر میکند و شکرش ناب است، اینجا خدا عجیب به او نعمت میدهد. برخی گفتهاند: ما خواستیم به خاطر تشکر از خدا (این کار را) انجام بدهیم، ولی خدا به ما چیزهای عجیب و غریبی داده است.
✅ الان ماه رجب است، گاهی به سمت خدا میرویم، خدا به انسان تفضّلات ویژه خواهد کرد. من کجا و این احوال خوش کجا؟ من کجا و این انوارِ نورانی کجا؟ اصلاً من که اینگونه نبودم. سرّش چیست؟ سرّش این است که بنده خودش را در چرخهٔ عبادت و شکر قرار میدهد وخداوند متعال برای او جبران میکند. «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ» این آیه دو تأکید دارد: یکی لام و یکی نون تأکید. هر آینه، هر آینه من نعمت افزون میدهم.
✅ «سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ كُلَّ قَلْبٍ حَزِينٍ وَ يُحِبُّ كُلَ عَبْدٍ شَكُورٍ»؛ شنيدم علىبنالحسين عليهماالسّلام میفرمود: خدا هر دل غمگينى را دوست دارد و هر بندهٔ سپاسگزارى را دوست دارد. (اصول کافی، ترجمهٔ مصطفوی، ج ۳، ص ۱۵۶). خداوند بندۀ حزین را دوست دارد. در روایت داریم که من نزد شکستهدلانَم. «الْمُؤْمِنُ بشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ»؛ شادى مؤمن در چهره او و اندوه وى در دلش پنهان است (نهجالبلاغه، حکمت۳۳۳، ترجمۀ دشتی). مادری که فرزندش به رحمت خدا رفته است، خنده میکند، ولی در خندهاش یک حزن قلبی وجود دارد. اگر مؤمن هم داغ خدا داشته باشد، یک حزن ویژهای دارد. معمولاً کسی که حزن در قلبش آمد، این حالوحس را دارد: عمرم گذشت و هیچ کار نکردم؛ پیر شدیم و هنوز قدمی برنداشتهایم؛ و این حالوحسی که برخی دارند: «قافله رفت و من ماندم»! این حزن را خداوند خیلی دوست دارد و به آن برکت میدهد. این «یُحِبّ» در نظام عالَم خیلی معنا دارد.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/348
نسیم عرفان
🔴 بخش دوم ✅ اجتناب از محرمات یعنی باید مواظب بود هر نعمتی در جای مناسب خودش، درست استفاده شود و در
🔴 بخش سوم
✅ تمام «یُحِبّ» و «لٰایُحِبّ»های قرآن را خیلی مواظب باشید؛ اینها خیلی میتواند راهگشا باشد. خدا توّابین و متطهرین را دوست دارد. اینها برای کسانی که کار سلوکی میکنند، یک رمز است. و هر یک «یُحِبّ»ها نظام عالَم را به سمت خودش همراه میکند. یعنی چون خدا این امور را دوست دارد، نظام عالَم همراه (مؤمن) میشود.
✅ درست مثل اینکه رئیس یک شرکت ناراحت میشود، این ناراحتی در کل ادراه پخش میشود و اوضاعِ همه دگرگون میشود. (دارم مثال میزنم؛ زیاد سخت نگیرید!) تا او خوشحال میشود، همه خوشحال میشوند. به عالَم اینگونه نگاه کنید. رئیسِ مملکتِ هستی تا ناراحت میشود کل عالَم ناراحت میشود و اگر او خوشحال شود کل عالَم خوشحال میشود.
✅ خداوند هر قلب حزین را دوست دارد و همچنین او عبد شکور را دوست دارد. تا «یُحِبّ» میآید، یعنی نظام عالَم مدافع او میشود. یعنی نظام عالَم میشود پشتیبان او که برایش توفیق ایجاد میکند. یعنی جوری میشود که به مقصد برسد. نظام عالَم موافق با عبد شکور میشود و برایش توفیق ایجاد میکند. نظام عالَم میشود مدافع او.
این معنای «لَأَزيدَنَّكُمْ» است که اسم شکور در بنده پیاده شده است، لذا کل نظام عالَم همراه او میشود. وقتی کل نظام هستی همراه او میشود، برای کسانی که اهل سلوک هستند، خیلی معنا دارد.
✅ یعنی گاهی میگوید: من نمیتوانم چیزی متوجه شوم و یک دفعه، خداوند کاری میکند که از زبان یک بچه پاسخش داده میشود. گاهی میگوید: خدایا، من چقدر سنگدل شدهام، ولی وقتی عبد شکور شد، خدا کاری میکند و بهانهای برایش ایجاد میکند تا دلش بشکند و از این قساوت درآید. برخی میگویند: نیاز به سختی کشیدن نیست، بلکه خداوند تفضل میکند. سرّش چیست؟ از بَس خوب است و با خدا خوب تعامل کرده است و عبد شکور بوده، خداوند هم راحت راه را برایش باز میکند.
🔵 عبد شکور نسبت به کل مخلوقات خدا
✅ وقتی کسی خُلق خدایی در او نشست، نسبت به بندگان خدا هم باید شکور باشد. بلکه دین هم به این امر تشویق می کند.
✅ «سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ كُلَّ قَلْبٍ حَزِينٍ وَ يُحِبُّ كُلَ عَبْدٍ شَكُورٍ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِعَبْدٍ مِنْ عَبِيدِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَ شَكَرْتَ فُلَاناً؟ فَيَقُولُ: بَلْ شَكَرْتُكَ يَا رَبِّ! فَيَقُولُ: لَمْ تَشْكُرْنِي إِذْ لَمْ تَشْكُرْهُ! ثُمَّ قَالَ [امام سجاد علیهالسلام]: أَشْكَرُكُمْ لِلَّهِ أَشْكَرُكُمْ لِلنَّاسِ»؛ عمار ذهنى گويد: شنيدم علىبنالحسين عليهماالسّلام ميفرمود: خدا هر دل غمگينى را دوست دارد و هر بندهٔ سپاسگزارى را دوست دارد. روز قيامت خداى تبارك و تعالى به يكى از بندگانش ميفرمايد: از فلانى سپاسگزارى كردى؟ عرض ميكند: پروردگارا! من تو را سپاس گفتم. خداى تعالى فرمايد: چون از او سپاسگزارى ننمودى، مرا هم سپاس نگفتهئى، سپس امام فرمود: شكرگزارترين شما خدا را كسى است كه از مردم بيشتر شكرگزارى كند (اصول کافی، ترجمهٔ مصطفوی، ج ۳، ص ۱۵۶). شاکرترین شما نسبت به خدا کسی است که نسبت به مردم شاکرتر باشد.
✅ این یک منطق دینی را به ما یاد میدهد که کسی که میخواهد شاکر خدا باشد، باید شاکر بندگان هم باشد. پدر و مادر کمک کردند، تشکر کن؛ معلم به تو درس یاد داد، تشکر کن؛ آن شخص به شما کمک مالی داد و به مدد او زندگی تشکیل دادی، تشکر کن. باید از همه آنها هم تشکر کنی! و بلکه اگر از آنها تشکر نکنی، از منِ خدا تشکر نکردهای.
🔵 منطق اسم شکور
✅ اسم شکور یک خُلق الهی است؛ یک خُلق واقعی و نفسالامری است که در ضمن بحث اخلاق در تکوین توضیح دادیم. یعنی خاصیت حقیقی در نظام عالَم این است که انسان به ازای خیری که به او میرسد، باید تشکر کند.به ازای نعمتی که به او میرسد، نعمتی برساند یا تشکر کند. چرا؟ منطق اصلی آن چیست؟ «هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ» (الرحمن، ۶۰). منطق پایهای همین است. خدا این خُلق را دارد، چون برّ و بارّ است. قبلاً این را توضیح دادم. خُلق الهی اینگونه است که یک خُلق واقعی و تکوینی نفسالامری است. باید گفت: اساساً یک رگ جوانمردی و فتوّت است که الان در فضای بشری بهکار می برم. جوانمردی و فتوّت لازمهاش این است که شکور باشد. خُلق تشکر یک حقیقتی از حقایق نفسالامری عالَم است. چرا؟ تا انسان خیری میبیند، به ازای آن خیر، باید خیری برساند. «هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ» (الرحمن، ۶۰). پاداش احسان جز احسان نیست.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/348
نسیم عرفان
🔴 بخش سوم ✅ تمام «یُحِبّ» و «لٰایُحِبّ»های قرآن را خیلی مواظب باشید؛ اینها خیلی میتواند راهگشا با
🔴 بخش چهارم
✅ شعبهای از جوانمردی و فتوّت این است که تا آدم خیری دید، بیپاسخ نگذارد. البته همان جوانمردی اقتضا میکند که اگر خیری رساندی، منتظر نباش که آیا او هم خیری به شما میرساند یا نه؟ دنبال آن مباش. کسی که جوانمرد است نباید کار را بهخاطر رسیدن به عوض انجام دهد. اقتضای جوانمردی این است که وقتی به انسان خیری رسید، او هم خیر برساند. باید به ازای خیر، خیر رساند. به ازای نعمت و نیکی، باید نیکی برساند. چون از خدا یاد گرفت، آن خدایی که بر خودش شکر را قرار داده است و «عَلَی اللهِ»است، بر بنده است که او هم این خُلق را در خودش پیاده کند.
✅ بنده خدایی با کسی معامله کرد و از او پولی گرفت. بعد دید که به واسطه این معامله مسیر زندگیاش عوض شد. تا آخر عمر خودش را مدیون آن شخص میدانست!
✅ یادتان باشد، کسانی که خادم منزل حساب میشوند، ما مدیون آنها میشویم. جوانمردی اقتضا میکند که نوع رفتار با او، با توجه به اسم شکور باشد و او متوجه شود که من خاضعم نسبت به تو که به من خدمت کردی. اینجور نباشد که او خوب کاری کرد و من پولش را دادم! حتی کسی که جایی خدمت میکرد، وقتی داشت میرفت، آن مولایش، دستش را میبوسد بهخاطر زحماتی که او برایش کشیده است. این را میگویند: فتوت؛ این را میگویند: عبد شکور.
✅ باید انسانی نگاه شود؛ باید (به صورت) خُلق کریم به این مسئله نگاه شود. باید این طور نگاه شود تا عبد شکور پیاده شود.
✅ عبد شکور، با منطق فتوّت و جوانمردی، خیلی عالی است. خدا خیلی این را دوست دارد. اما گاهی نَه، چون خدا او را مَجرا قرار داد، به این خاطر من تشکر میکنم. «لَمْ تَشْكُرْنِی إِذْ لَمْ تَشْكُرْهُ» که اینجا داریم نسبت به خَلق به شکل الهی شکر را معنا میکنیم.
✅ تشکر از او، تشکر از من است و این نگاه، نگاهی الهی است. انسان احساس می کند که اینها مَجرایِ فیضِ الهی هستند. یعنی از این راه دارد فیض به من میرسد. و خدا او را مَجرا قرار داده است و از این طریق به من رسیده است و خدا این طریق را برای من قرار داده است و من باید از این طریق تشکر کنم، چرا که خدا او را طریق قرار داده است تا از خدا تشکر کنم.
✅ برخی میگویند چون امام سجاد علیهالسلام فرموده است و او حجت خدا است و معصوم است و سخن حق میگوید، من از بندگان شکر میکنم. این میشود شکر بنده و به صورت الهی. یعنی مجرا را نادیده نمیگیرد.
✅ برخی «اِلٰهیاً» نسبت به پدر و مادر تشکر میکنند و خضوع میکنند و تعامل میکنند که آنها مَجرای فیض الهی بودند. لذا اگر اینطور نگاه شود، خیلی مفید خواهد بود.
✅ تا اینجا خدمتی به ما میشود و ما نسبت به خلق تشکر میکنیم. این خوب است، ولی باید جلوتر رفت.
🔵 شکر برتر
✅ وقتی جلوتر رفت بهخاطر اینکه نیک است، باید تشکر کند. خدمتی به او نکرده است، ولی چون او نیک است، از او تشکر میکند. این تشکر هم معنادار است. خُلق فتوّت آدم را به اینجا میکشاند. چنین شخصی وقتی احسان از کسی میبیند، نسبت به دیگران هم باشد، خوشش میآید و تشکر میکند. چون او نیک است و به دیگران نیکی میکند، من باید از او تشکر کنم. یعنی تعامل تشکری؛ حالا یا به زبان یا غیرزبان.
✅ امام زمان علیهالسلام با خیلیها اینگونه عمل میکند که چون نیک است، به او توجه میکند؛ نه بهخاطر اینکه خیری به امام زمان رسیده است. این در عبد شکور بودن خیلی لطف دارد. هم نسبت به خدا عبد شکور است و هم عبد شکور است نسبت به بندگان خدا. بندگان خدا «عَیالُ الله» هستند. اگر به این نحو نگاه شود، معنا خیلی تغییر میکند.
✅ نیکیکردن به دیگران باعث تشکر است. چون خیر است، به او خیر میرساند. حتی گاهی گفته میشود، خدا میبیند که بندهای بعداً نیک میشود به او ثوابهایی میدهد. این میشود ثواب قبل از عمل. ولی هیچ وقت عِقاب قبل از عمل نداریم.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/348
341 عرفان دروادی عمل.mp3
7.59M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#عرفان_دروادی_عمل
جلسه 341 (1399.12.16 شنبه)
#اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن
https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal
https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 341 (1399.12.16 شنبه) #اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن https://eitaa
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 عرفان در وادی عمل، جلسه ۳۴۱ (۱۶) (۱۳۹۹.۱۲.۱۶؛ ۲۲رجب)
🔴 بخش اول
✅ بحث ما دربارۀ اسمای حسنای الهی و تعامل سلوکی با آنها بود. بعد از بیان مقدمات، اسم رزاق را به توفیق الهی به پایان رساندیم. دغدغۀ هر روز ما اسم رزاق است و در جای خودش باید به آن خیلی توجه کنیم. سپس به اسم شکور پرداختیم. اکنون به اسم حکیم میپردازیم.
✅ در نظر داریم به هفتهشت اسم بپردازیم و بحث را جمع کنیم. ولی باید این شیوه را یاد بگیریم و ببینیم چقدر سرمایه در این موضوع وجود دارد. این دغدغۀ ما شود و اینگونه به عالَم نگاه کنیم. ما به عنوان نمونه به این چند اسم میپردازیم و الّا باید از نود و نُه اسم یا هزار و یک اسم بحث کنیم. اما قصد ما این نیست؛ بلکه نمونههایی که در زندگی با آن درگیر هستیم، آنها را انتخاب میکنیم و اینگونه به آیات و روایات و عالَم نگاه میکنیم. اینها برای ما مهم است. بعد از اسم رزاق و شکور، به اسم حکیم میپردازیم.
🔵 اسم حکیم
✅ این اسم در قرآن فراوان آمده است: «عَزیزٌ حَکیمٌ»؛ «عَلیمٌ حَکیمٌ»؛ «حَکیمٌ خَبیرٌ». اسم حکیم در قرآن فراوان آمده است. اگر این نگاه بیاید، خیلی از نگاههای ما به عالَم تغییر میکند.
✅ اسم حکیم، در واقع یعنی خدا حقیقتی است که بر اساس حکمت و اِتقان عمل میکند. کار محکم و حکیمانه انجام میدهد. غایت و مقصدی دارد. هر آیهای یکجور خودش را نشان میدهد. اینکه گفته میشود خداوند حکیم است، یعنی خداوند از سرِ حکمت کار میکند؛ خَلق میکند؛ از سر حکمت هدایت میکند؛ از سر حکمت همۀ افعال از او سر میزند. در کارش غایتی دارد؛ جزاف نیست، بلکه کار او از سر اِتقان است. یعنی گزاف نیست و غایت و هدفی دارد. خداوند هدف و مقصد ندارد، ولی فعل خداوند غایت دارد. کار هدفمند و دقیق؛ محکم و متقن و مستحکم.
🔵 معانی حکمت
✅ از یک طرف، علم متقن میشود حکیم و دانش با اتقان هم را میگویند «حکمت». پس حکمت هم به فعل و کار گفته میشود و هم به دانش و علم. لذا خداوند حکیم است، یعنی دانش از سر اِتقان دارد؛ همه چیز دقیق است. در خداوند جهل نیست؛ علم است. اما علم مستحکم و متقن. لذا حکمت چه در فضای عمل باشد و چه در فضای دانش حکمت است. در فضای عمل باشد، میگوییم جزاف نیست؛ هدفمند است.
✅ اگر کسی همینجا در اسم حکیم تأمل کند، میتواند خیلی خوب از عالَم چیزی را بفهمد که او را هم رام و هم آرام و هم پر نشاط میکند. کلاً زندگیاش تغییر میکند. اگر کسی حکمت بالغه و حکمت مطلقهٔ خدا را خوب بفهمد، نگاهش به عالَم و آدم و طبیعت و خدا و کلاً نسبت به همه چیز تغییر میکند. این تعریف از حکمت، در کتابهای لغت هم آمده است.
✅ «المُحْكَمُ الذي لا اختلاف فيه و لا اضطراب» (لسانالعرب، ج۱۲، ص۱۴۱). «فالحكمة من اللّه تعالى: معرفة الأشياء و إيجادها على غاية الإحكام» (مفردات راغب، ص۲۴۹).
✅ اگر همین مقدار از حکمت که میگوییم در زندگی ما بیاید، خیلی از امورات ما تغییر میکند. اگر آن چیزهایی که میدانیم به زندگی ما راه پیدا کند، زندگی ما خیلی تغییر خواهد کرد. اگر همین «وجودِ فقری» در زندگی بیاید، خیلی از مشکلات را برطرف میکند. اگر شما وجود فقری را بپذیرید، به اشیاء چگونه باید نگاه کنید؟ اگر اندیشه وجود فقری خوب کار شود، انسان را به حالتهای التجاییِ فقریِ عارف میکشاند. معارف اینگونهاند. حکمت هم همینطور است و انسان را از خیلی از تردیدها و اعتراضها خارج میکند و «عبدالحکیم» میشود.
✅ «وَ هُوَ الَّذي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكيمُ الْعَليمُ»؛ و اوست كه در آسمان خداست و در زمين خداست و هموست سنجيدهكارِ دانا (زخرف، ۸۴). کجا میروی که خدا آنجا نباشد؟ خدا همه جا هست!
✅ علامه طباطبایی رحمتاللهعلیه این آیه را در باب حصر الوهیت میداند. نه اینکه یک الٰه در آسمان باشد و یک الٰه در زمین. علامه طباطبایی میگوید: ربوبیت. اما اینجا حصر، حصر الوهیت است که در دلش حصر ربوبیت هم خواهد بود.
✅ اگر الٰه بخواهد الٰه باشد و الوهیت و ربوبیت کند، باید علم داشته باشد و بداند و چگونه نظام عالَم را تشکیل دهد. الٰه آن است که همه کار از دستش بربیاید و بتواند همهٔ بندگان را هدایت کند؛ چه هدایت تکوینی و چه هدایت تشریعی. قرار است الٰه و رییس و اصل باشد؛ پایه و همهکاره باشد. همهکارهای که علم و حکمت نداشته باشد، به چه دردی میخورد؟ حکمت و اِتقان در کار نباشد، به چه دردی میخورد؟! نمیتواند ورود کند. چنین الهی که همه جا الٰه است و هر جا میرویم الوهیت از آن او است، لازمۀ چنین موجودی این است که «هو العلیّ الحکیم» باشد.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/353
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 عرفان در وادی عمل، جلسه ۳۴۱ (۱۶) (۱۳۹۹.۱۲.۱۶؛ ۲۲رجب) 🔴 ب
🔴 بخش دوم
✅ اینجا صحبت از حکمت عام است. برخی میگویند: در کل قرآن هر جا که حکمت آمده است، یعنی حکمت عملی و در فضای کنش! نَه. اینطور نیست، بلکه حکمت هم در ساحت عمل است و هم در ساحت نظر و علم. علیم، یعنی دانا و حکیم یعنی دانستن با تمام ظرافتها و لطافتها که همه نکتهها و ظرایف را میداند. (سؤال: آیا حکیم اسم ذات است؟ پاسخ استاد: در این بحث حکیم را اسم ذات نمیگیریم. البته همه چیز میتواند اسم ذات شود).
✅ «فَللِّهِ الحَْمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ لَهُ الْكِبرِْيَاءُ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» پس سپاس از آن خداست: پروردگار آسمانها و پروردگار زمين، پروردگار جهانيان و در آسمانها و زمين، بزرگى از آن اوست و اوست شكستناپذيرِ سنجيدهكار (جاثیه، ۳۶و۳۷). همۀ حمدها از آن خدا است. حصر تمام نعمتها در خدا است. چرا؟ چون رب آسمانها و زمین است. رب همه چیز است. رب عالمین است. کبریایی از آن او است.
✅ عزیز کسی است که نوعی تمنّع دارد و غالب و چیره و شکستناپذیر است. خدایی که تنها ربّ است، او عزیز حکیم است. یعنی یک نوع غلبه و تغلّبی دارد که هیچکس نمیتواند بر او فایق آید. تمنّعی دارد که هیچکس به آن راه ندارد. لذا کسی نمیتواند آن را فتح کند. مانند قلعهای که روی قلّهای باشد که فتحناشدنی است و لذا تغلّب و غلبه بر همه دارد و هیچکس هم بر آن غالب نمیشود.
✅ خدا از یک طرف عزت دارد و از یک طرف حکمت. گزاف در کار نیست. ربوبیت هر جایی هست؛ حساب شده است. هم از نظر معرفتی و هم از نظر عملی. لذا در مفردات راغب حکمت اینگونه تعریف شده است: «إصابة الحق بالعلم و العقل، فالحكمة من اللّه تعالى: معرفة الأشياء و إيجادها على غاية الإحكام» (مفردات راغب، ص۲۴۹). هم کنش و هم معرفت؛ هر دو در نهایتِ اِحکام.
✅ بحث ربّ را در تفسیر «بسم الله الرحمن الرحیم» مفصل بیان کردهایم. لحظهلحظه و در همۀ صحنهها خدا است که تدبیر ویژه میکند و این، احتیاج به حکمت دارد. بنابراین او عزیز و حکیم است.
✅ بعد از اینکه حضرت یوسف گم شد و گفتند که کشته شده است، حضرت یعقوب چون از وعده الهی با خبر بود، گفت: انشاءالله یوسف به من برمیگردد. «قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَني بِهِمْ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَليمُ الْحَكيمُ»؛ [يعقوب] گفت: «[چنين نيست] بلكه نفس شما امرى [نادرست] را براى شما آراسته است. پس [صبر من] صبرى نيكو است. اميد كه خدا همه آنان را به سوى من [باز] آورد، كه او داناى حكيم است (یوسف، ۸۳). این استدلال حضرت یعقوب است. خداوند با حکمت بالغهاش کار میرسد. همه چیز حکمت دارد، ولی ما خبر نداریم. خداوند هم میداند و هم حکیم است و از سر حکمت میداند که چه کار کند!
✅ آن علیم حکیم کار خودش را میکند. اینطور نگاه نمیکند که یوسف که رفت! بنیامین هم که رفت! نَه. اینطور نیست، چون خدا علیم حکیم است، انشاءالله آنها را برمیگرداند. خدا کار گزاف نمیکند. تقدیرات امور به دست او است. حساب دارد. من نمیدانم چیست! ولی حساب دارد. همین باعث میشود که اگر کسی اینطور نگاه کند، امید به او داده میشود. با امید زندگی میکند. در سختترین شرایط هم که باشد، هیچ وقت امیدش را از دست نمیدهد.
🔵 بیان سختترین شرایط
✅ بعد از جریان سقیفه، تقریباً سختترین شرایط جریان کربلا است و از نگاه دشمنان، اهل بیت را تارومار کردند و رأس آن که اباعبدالله علیهالسلام بود، زدند. حق اگر جبهه اباعبدالله باشد، فحلهایشان را زدیم. حبیببنمظاهرها و بقیۀ یاران را زدیم. اما مؤمنی که «هو العلیم الحکیم» را بداند، میداند که هیچگاه حق از بین رفتنی نیست. بلکه همانجایی که اوج باطل است و نهایت سقوط حق است، همانجا در واقع اوج بالارفتن حق است و باطل در حال سقوط است. نظام عالَم اینگونه است. هرگاه باطل به نهایت قوت رسید، آنجا نقطهٔ سقوط باطل است. در مورد حق اینگونه نیست.چون اقتضای حکمت این نیست و حق نباید از بین برود. لذا در جریان عاشورا در آن اوجش باید گفت: میبینم که حسین و حقّی که او از آن سخن میگفت، همۀ عالم را میگیرد. خاصیت عالَم اینگونه است. یعنی در اوج شدت سختی و از دستدادنِ همه چیز، امید را نباید از دست داد (و باید امیدوار بود).
✅ حضرت یعقوب می گوید: «عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَني بِهِمْ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَليمُ الْحَكيمُ»؛ اميد كه خدا همه آنان را به سوى من [باز] آورد، كه او داناى حكيم است (یوسف، ۸۳). کار خدا حسابکتاب دارد و من خبر ندارم. چرا که اگر قرار است حضرت یوسف عزیز مصر شود و اوج خاندان حضرت یعقوب شود، (باید این اتفاقات برای حضرت یوسف روی دهد)؛ ظاهرش این است که حضرت یوسف را در چاه انداختند و به حسب ظاهر بنیامین هم دزدی کرده است.
نسیم عرفان
🔴 بخش دوم ✅ اینجا صحبت از حکمت عام است. برخی میگویند: در کل قرآن هر جا که حکمت آمده است، یعنی حکمت
🔴 بخش سوم
✅ وقتی اسم حکیم میآید، انسان هیچگاه امیدش را از دست نمیدهد. اینها همه بدین خاطر است که امورات الهی حکمت دارد و هیچگاه بیحکمت نیست. ولی ما حکمتش را نمیدانیم.
✅ انسان وقتی خوب نگاه میکند مثلاً مشکلاتی که در انقلاب پیش آمد، میفهمد که اینها بیدلیل نیست. اگر جنگ نبود، ما این قوتها را پیدا میکردیم؟ اصلاً خدا میخواهد یک یمن قَدَری را درست کند برای امام زمان، باید چه کار کند؟ ابتدا عربستانی را درست میکند. اگرچه عربستان بر اساس طینت خودش میتند و شیطنت میکند و خودش، خودش را میسازد. بسیاری از این خون دلها که برای انبیا پیش آمده، دلیل دارد. امت باید ساخته شود.
✅ خداوند به صورتی درمیآورد که خون دل هست، در عین حال از دلش (ساختهشدنِ) امت درمیآید. تأثیر یک معرفت در تعامل این میشود که تا قبول کنیم که در نظام عالَم هیچگاه امری بیحکمت نیست، از دل آن امید درمیآید.
🔵 جریان آیتالله بهاءالدینی و کشتهشدن یک نفر به دست مأموران رضاخان
✅ رضاخان میخواست مردم را بترساند. برای همین دستور داد یک نفر را بیدلیل بزنید بکشید تا حساب کار دست بقیه بیاید. مأموران رضاخان این کار را انجام دادند. آیتالله بهاءالدینی وقتی میخواست حرم برود، این واقعه را دید. با خودش گفت این اتفاق، بیحساب نیست و رفت پرسوجو کرد. به او گفتند: همین فرد کشتهشده، همینجا چند ساعت قبل، یک گربه را زجرکش کرد و کُشت. رضاخان با خُبثِ طینتش این کار را کرد، (اما نظام عالَم حسابکتاب دارد).
✅ حکیم هیچگاه نمیگذارد که حق از بین برود. حکیم نمیگذارد که حق، حقش خورده شود. قرار است که کاری کند با حکمتش، حق قوی شود و بالا بیاید و استخواندار شود.
✅ کسی که به اینجا رسید، خدایی دارد و خدا هم بر اساس حکمت کار میکند. همه چیزش بر اساس حساب است و حتی یک هزارم یک شیئی که به حساب نمیآید، خدا آنجا هم بیحساب کار نمیکند. ممکن است برای ما معلوم نباشد، ولی برای علیم حکیم، حساب دارد. لذا هم امید است و هم انسان رام است و آرام. رام است، یعنی اعتراض نمیکند. آرام است، چون میداند که برای خودش حساب دارد و سرانجام درست میشود. هر وقت هم کشوقوس پیش میآید، میداند که بیدلیل نیست. من نمیدانم، ولی بیدلیل نیست؛ چون او علیمِ حکیم است.
✅ «وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلىَ الْعَرْشِ وَ خَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَ قَالَ يَأَبَتِ هَاذَا تَأْوِيلُ رُءْيَاىَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبىِّ حَقًّا وَ قَدْ أَحْسَنَ بىِ إِذْ أَخْرَجَنىِ مِنَ السِّجْنِ وَ جَاءَ بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنىِ وَ بَينَْ إِخْوَتىِ إِنَّ رَبىِّ لَطِيفٌ لِّمَا يَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ»؛ و پدر و مادرش را به تخت برنشانيد و [همه آنان] پيش او به سجده درافتادند و [يوسف] گفت: «اى پدر، اين است تعبير خواب پيشين من، به يقين، پروردگارم آن را راست گردانيد و به من احسان كرد آنگاه كه مرا از زندان خارج ساخت و شما را از بيابان [كنعان به مصر] باز آورد، پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم را به هم زد، بىگمان، پروردگار من نسبت به آنچه بخواهد صاحب لطف است، زيرا كه او داناى حكيم است (یوسف، ۱۰۰).
✅ او علیمِ حکیم است و از سر حکمت میداند که چه کند. چون علیم حکیم است با من اینگونه رفتار کرد. او میداند دغدغۀ دین داشتم و از سر حسادت کاری نکردم.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/353
342 عرفان دروادی عمل.mp3
7.27M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#عرفان_دروادی_عمل
جلسه 342 (1400.1.7 شنبه)
#اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن
https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal
https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 342 (1400.1.7 شنبه) #اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن https://eitaa.c
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 عرفان در وادی عمل، جلسه ۳۴۲ (۱۷) (۱۲شعبان/ شنبه ۱۴۰۰/۱/۷)
🔴 بخش اول
🔵 اسم حکیم
✅ بحث در تعامل سلوکی با اسمای حسنای الهی است. مقدماتی عرض شد. اسم رزاق و اسم شکور را بیان کردیم و رسیدیم به اسم حکیم. اساساً در اسم حکیم یک نوع اتقان و استحکام وجود دارد: چه در علم، چه در عمل. علم با استحکام و اتقان و عمل با استحکام و اتقان. لذا اسم حکیم در عمل کار هدفمندِ دقیقِ دارای اتقان است. در معرفت هم اسم حکیم، معرفتِ با اتقان است.
✅ اسم حکیم با علیم فرق دارد. علیم به خود علم اشاره دارد، ولی حکیم به علمِ مُتقن اشاره دارد. حکمت هم در ناحیهٔ علم و هم در ناحیۀ عمل مطرح است. اساساً یک نوع اتقانی در کار است. در ناحیۀ عمل یعنی آن فعل گزاف نیست و هدفمند است. اگر در ناحیۀ علم است یعنی بسیار دقیق و متقن است.
✅ بر مبنای قرآن کریم، لازمۀ الوهیت و ربوبیت، علم و حکمت است. باید حکمت باشد تا الوهیت و ربوبیت معنادار شود؛ هم در ناحیهٔ علم و هم در ناحیهٔ عمل.
🔵 «مَثَل اعلیٰ»
✅ «وَ هُوَ الَّذي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلى فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ»؛ و اوست آن كس كه آفرينش را آغاز مىكند و باز آن را تجديد مىنمايد؛ و اين [كار] بر او آسانتر است. و در آسمانها و زمين نمونه والا[ى هر صفت برتر] از آن اوست؛ و اوست شكستناپذيرِ سنجيدهكار. (روم، آیۀ ۲۷). خداوند خلق را آغاز میکند و اعاده میکند؛ اظهار میکند و جمعش میکند. زمانی هم که بخواهد آن را اعاده کند، این اعاده برایش آسانتر است. چرا؟ چون خداوند سبحان صفات برتر دارد. «مَثَل اعلیٰ» یعنی صفات خدا به نحو اتمّ است؛ اطلاقی است که نسبت به دیگران اعلیٰ است.
✅ علامه طباطبایی رحمتاللهعلیه میفرماید: اینکه خداوند عزیز و حکیم است، دلیل است بر اینکه «لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلى». حکمت و عزتش باعث میشود که صفاتش از همه برتر شود و «مَثَلُ الْأَعْلىٰ» میشود. تمنّعش به این خاطر است که چون عزیز است و فوق همه اینها است؛ چون عزت دارد، لذا صفات کمالیاش هم اعلیٰ میشود. چون حکمت دارد، صفات کمالیاش اعلیٰ میشود. یعنی مطلق میشود. چرا؟ چون اگر نقصی باشد، یعنی از حکمت برخوردار نیست. فعلش از نقص برخوردار نیست، چون حکیم است. از حکیمبودن حضرت حق میتوان فهمید که افعال خداوند سبحان نقص ندارد.
🔵 برخی از تطبیقهای اسم حکیم
✅ رسیدیم به برخی از تطبیقات اسم حکیم. «قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَني بِهِمْ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَليمُ الْحَكيمُ»؛ [يعقوب] گفت: «[چنين نيست] بلكه نفس شما امرى [نادرست] را براى شما آراسته است. پس [صبر من] صبرى نيكوست. اميد كه خدا همهٔ آنان را به سوى من [باز] آورد، كه او داناى حكيم است». (یوسف، آیۀ ۸۳).
✅ چون با حکمت بالغهٔ خدا است، من به خدا امید دارم که خدا این امور را انجام دهد. پس اضطرابی نباید باشد و باید امید باشد. این امید را با معرفت به حکمت خدا میتوان درست کرد؛ چون خدا حکیم است. خدا آنچه را که درست است، انجام میدهد.
✅ همچنین آیهٔ صد سوره یوسف را بیان کردیم که خداوند از سرِ حکمت خوب میداند که چگونه بندهٔ پاکش را بالا بیاورد.
🔵 کار خدا بیدلیل نیست
✅ هر خیر و شری و هر ضرری که به انسان میرسد، بر اساس حکمت حقتعالی است؛ یعنی بیدلیل نیست. ما دلیل کار خدا را نمیدانیم، اما هیچ کارش بیدلیل نیست.
✅ «وَ إِن يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِن يَمْسَسْكَ بخَِيرٍْ فَهُوَ عَلىَ كلُِّ شىَْءٍ قَدِيرٌوَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الخَْبِيرُ»؛ و اگر خدا به تو زيانى برساند، كسى جز او برطرفكنندهٔ آن نيست؛ و اگر خيرى به تو برساند پس او بر هر چيزى تواناست. و اوست كه بر بندگان خويش چيره است؛ و اوست حكيم آگاه. (انعام، آیات ۱۷ و ۱۸).
🔵 خبیر
✅ «خبیر» علم به ریزهکاریها است که اگر ضرری به کسی میرساند، میداند که در او چه میگذرد و به همان خاطر به او ضرر میرساند. خبیر یعنی علمِ ریز با خُبرویت. حکیم چیست؟ چون خدا حکیم است، خیر میرساند. به این معنا که کلاً در عالَم هر ضرری که به کسی میرسد و خیری که میرسد، همه از سر حکمت است. چون او حکیمِ خبیر است. اگر کسی این را بفهمد، در نظام عالَم یک آرامش ایجاد میکند. ما بعضی مواقع (معترضیم و) میگوییم این چرا اینطور شد و آن چرا اینگونه شد؟ ولی با فهم این مسئله میفهمم که هر چه به من میرسد، دلیل دارد. اصلاً هیچ چیزی نیست که بیدلیل انجام شود.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/361
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 عرفان در وادی عمل، جلسه ۳۴۲ (۱۷) (۱۲شعبان/ شنبه ۱۴۰۰/۱/۷)
🔴 بخش دوم
🔵 نگاه به تیرانداز
✅ حکمت، فعل هدفمند است با دلیل و متقن؛ و کار خدا بیدلیل و جزاف نیست. دلیل متقنی دارد. سرّ و حکمتِ خاصِّ خودش را دارد. اگر به کسی خیر یا شری رسید یا ضرری رسید و حتی ضرری را خدا برداشت، اینها همه زیر سر حکمت خدا است. اگر کسی اینگونه به نظام عالَم نگاه کند، چه میشود؟ اینکه در دنیا پیدرپی ضرر داریم، اگر این نوع نگاه باشد، چه میشود؟ سعدی یک بیانی دارد، نگاه نکن که تیر به تو خورده است، بلکه نگاه کن تیرانداز کیست؟
🔵 کارکرد شیطان برای مؤمن و غیرمؤمن
✅ انسان بداند در پس این کار یک نوع حکمتی است؛ البته نه به این معنا که شرارتِ شرّ از او گرفته شود. او شرارت دارد. خدا از طریق شیطان با ما چه میکند؟
✅ همین شیطان میتواند زمینهٔ حرکت انسان مؤمن به سمت خدا باشد و او را کَلبِ معلّم میداند. وقتی حمله میکند، انسان باید به سمت خدا برود. اما همین شیطان برای غیرمؤمن میشود سگ درگاه خدا و نمیگذارد هر کسی به سمت خدا بیاید. و هر ناشُستهرویی لایق این درگاه نیست! ما نمیخواهیم شیطنتِ شیطان را از او بگیریم. ولی شیطان در دستگاه الهی در جای خودش قرار گرفته است.
✅ مثلاً در جنگ، دشمنی که با ما می جنگد، هیچگاه بهگونهای عمل نمیکند که به نفع ما باشد. وقتی ما او را عمداً (و از روی نقشه) به سمتی میکشانیم تا به او حمله کنیم، او به آن سمت میآید؛ او میآید آنجا، اما نه بهخاطر اینکه به نفع ما باشد، بلکه او برای جنگیدن به این سمت آمده است و در عین حال با این کار، به ما کمک میکند. (وجودِ) شیطان هم در عالَم اینگونه است. او شیطنت و دشمنی خودش را میکند، ولی خدا کاری میکند که او به نفع مؤمنین کار کند. شیطان و کفار و منافقین و مستکبرین همه اینها بر اساس طینت خودشان عمل میکنند، اما همه در خدمت دستگاه الهی هستند. و خدا است که از سر حکمت با ما اینگونه عمل میکند و ضابطه هم دارد. خداوند سبحان حق و باطل را میآمیزد تا حق بالا بیاید و بساط باطل جمع شود.
✅ «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ»؛ بلكه حق را بر باطل فرو مىافكنيم، پس آن را در هم مىشكند و به ناگاه آن نابود مىگردد. (انبیا، آیۀ ۱۸). ضرر را خدا میدهد، اما معنایش این نیست که شیطان و کفار و استکبار برداشته شود. همه هستند، در عین حال همه در ممکلت خدا کار میکنند. در عین حالی که هر کسی بر اساس طینت خود میتند؛ مؤمن با طینت نورانی و کافر با طینت ظلمانیاش. همه کار خودشان را میکنند و در همۀ آنها حکمت خدا وجود دارد.
✅ خیر و شر را خدا میدهد. اگر کسی این را بداند، چگونه نگاه میکند؟ در دل ضررها و سختیها و در دل همه این خوشیها، میبیند و میداند که چه شعوری در آن هست و کار میرسد. چه دقت و اتقانی در کار هست. همهٔ اینها نکتهای را درست میکند؛ مسئلهای را حل میکند؛ مشکلی را حل میکند؛ راه حقی را تثبیت میکند و راه باطلی را میبندد.
🔵 حکمت بالغۀ الهی
✅ لذا در نظام عالم نگاه کنید: حکمت بالغهٔ حق، هیچگاه نمیگذارد باطل، حاکم مطلق شود و در نهایت اوجش، نقطهٔ سقوط آن است. ولی حق همیشه ماندگار است، ولو اینکه به نهایت ضعف برسد. در جریان اباعبدالله صلواتاللهعلیه که به ظاهر نقطه اوج باطل و نقطه ضعف حق است، همانجا نقطهٔ سقوط باطل است که بهتدریج زمینهٔ سقوط بنیامیه شروع میشود.
✅ این نظام عالم از سر حکمت است. اگر خدا ضرری میرساند، دلیل دارد. وقتی وضعیت امت اینگونه شد، چگونه این امت باید بیدار شود تا اسلام بماند؟ با شهیدشدنِ اباعبدالله صلواتاللهعلیه. شهیدشدنِ او چه میکند؟ در نظام احسن الهی به گونهای عمل میکند که باطل جمع شود و حق بالا بیاید. ضرر رسید یا خیر رسید، همه در نظام الهی است و حکیم کار میکند. این برای ما مهم است. پس هر کسی بر طینت خودش میتند.
🔵 فرار از وظیفه
✅ برخی تا به اینجا میرسند، از آن بیارادگی را نتیجه میگیرند (که این کار آنها درست نیست). حکیمانهبودن به این معنا نیست که ما بیاراده شویم. این مبنا برای بیارادگی نیست، بلکه مبنا بر اراده درستکردن مؤمن است. خدا این کار را میکند تا مؤمن را پرورش دهد. جهان را درست کند. قرار نیست وظیفه کنار برود.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/361
نسیم عرفان
🔴 بخش دوم 🔵 نگاه به تیرانداز ✅ حکمت، فعل هدفمند است با دلیل و متقن؛ و کار خدا بیدلیل و جزاف نیست.
🔴 بخش سوم
🔵 قاعدۀ کلی
✅ قاعدۀ کلی این باشد که خیلی از معارف دینی با آن مبانی و مسلمات دینی باید بهدرستی جمع شود. برخی تا میخواهند جمع کنند میگویند: نباید با حکمت خدا جنگید، بلکه باید آن را پذیرفت. این بدین معنا نیست که نباید با شیطان جنگید. خداوند دارد ما را میبرد در افق اعلیٰ. نه اینکه کاری کند که ما بیاراده شویم و یک نوع سستعنصری در ما بهوجود بیاید. اصلاً معنایش این نیست. از مسلمات متن دینی این است که باید شیطان را دشمن خود اتخاذ کنیم. «إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»؛ در حقيقت، شيطان دشمن شماست، شما [نيز] او را دشمن گيريد. (فاطر، آیۀ ۶). «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ»؛ اى پيامبر، با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگير. (توبه، آیۀ ۷۳). قرار نیست که انسان بیاراده شود. قرار است در دل اینها انسان ساخته شود.
✅ اولاً هر کسی بر طینت خود میتند. ثانیاً انسان باید بر اساس وظیفهاش عمل کند. ثالثاً باید در افق اعلی بیاید و از آنجا به عالَم نگاه کند. یعنی باید در صحنه باشی و بگویی: «مَا رَأیتُ اِلّا جَمیلًا». نه اینکه در صحنه نباشی و بگویی: «مَا رَأیتُ اِلّا جَمیلًا».
🔵 افق اعلی
✅ معارف دینی پر محتوا است، به شرط اینکه انسان مسلمات و پایههای دینی را حذف نکند. اما بعضیها این مسلمات را حذف میکنند. مؤمن عارف در ضمن اینکه در کنش و عمل، فعال است و با شیطان میجنگد، در افق اعلی میگوید: چقدر خوب شد که خدا شیطان را قرار داد تا من استخواندار شوم و ملکهٔ تقوا در من ایجاد شود. این نگاه چه کار میکند؟ این نگاه تعامل و سلوک را برنمیدارد. گاهی میبینیم برخی ملأ اعلی را با مسئلهٔ سستعنصری خلط میکنند و میگویند: قضا و قدر به ما میگوید هیچ کاری نکن!
✅ دستورات «فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا» و «جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ» و آن مسلمات دینی و آن مسئلۀ سلوک، هیچ یک از اینها برداشته نمیشود، بلکه باید خوب جنگید و در عین حال از ملأ اعلی هم نگاه کنیم که عالَم چگونه است و همینها هم به نفع ما است و همه راه را برای ما باز میکنند.
🔵 «هُوَ الْحَكِيمُ الخَْبِيرُ»
✅ کفار بر طینت خودشان میتنند ولی شهدای ما به چه جایگاهی رسیدند؟ طینت را دست نزدهاند؛ این میشود حکمت بالغهٔ الهی. اگر خیری به تو رسید، «هُوَ الْحَكِيمُ الخَْبِيرُ»؛ اگر ضرری به تو رسید،«هُوَ الْحَكِيمُ الخَْبِيرُ»؛ اگر رفع ضرری شد،«هُوَ الْحَكِيمُ الخَْبِيرُ». همۀ اینها از سر حکمت است.
🔵 تقاضا
✅ تقاضا دارم که این اصلی که گفتیم، محور باشد که باید هم اصول و مبانی دینی را نگاه داشت و در عین حال حکمت الهی را هم نگاه داشت.
✅ «ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ»؛ هر رحمتى را كه خدا براى مردم گشايد، بازدارندهاى براى آن نيست؛ و آنچه را كه باز دارد، پس از [باز گرفتن] گشايندهاى ندارد؛ و اوست همان شكستناپذير سنجيدهكار. (فاطر، آیۀ ۲). رحمت و امساک رحمت به دست خدا است. وقتی آمد کسی نمیتواند جلویش را بگیرد و وقتی جلوی آن گرفته شود، هیچ کس نمیتواند آن را بیاورد. چرا؟ چون خدا عزیز حکیم است.
🔵 شایستگی
✅ اگر میدهد یا نمیدهد، همهاش از سر حکمت است. چه از روزی و چه از علم و چه از مقامات و هر چه داد و نداد، همه از سر حکمت است. خداوند بخلی ندارد. اگر شایستگی داشته باشی، به تو میدهد و اگر نداشته باشی، نمیدهد. لذا ادبیات امتحان که در متون دینی آمده است و همچنین استدراج و جزای خیر، همه اینها زیر سر حکمتی است که در اعطا و منع خوابیده است. بحث امتحان الهی و بحث استدراج و بحث اضلال و بحث عطای اجر محسنان و دادن و ندادنش، همه از سر حکمت است. خیر و شر از سر حکمت است؛ اعطا و عدم اعطا از سر حکمت است. یعنی خدا کار گزاف نمیکند و حکمتی دارد.
🔵 خیلی آرام
✅ مؤمنی که به این ملأ اعلی میرسد، خیلی آرام می شود. در صحنه است و همه کار را انجام میدهد، ولی در ملأ اعلی آرام است، چون میداند که در نظام احسن همه چیز در جای خودش درست قرار میگیرد و هیچ چیز بیدلیل نیست.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/361
343 عرفان دروادی عمل.mp3
7.23M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#عرفان_دروادی_عمل
جلسه 343 (1400.1.14 شنبه)
#اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن
https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal
https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 343 (1400.1.14 شنبه) #اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن https://eitaa.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 جلسه ۳۴۳ (۱۸) (۱۴۰۰/۱/۱۴ شنبه ۲۰ شعبان)
🔴 بخش اول
🔵 اسم حکیم
✅ در عرفان در وادی عمل، از تعامل سلوکی با اسمای الهی بحث میکردیم. مقدماتی را گفتیم. اسم رزاق و شکور را بیان کردیم و رسیدیم به اسم حکیم. در حکمت، اتقان و استحکام وجود دارد: چه در معرفت و چه در عمل. عملِ با اتقان، کار هدفمندِ دقیقِ دارای غایت و غرض است. معرفت با اتقان یعنی با همۀ ظرایف و دقایقِ آن، میشود حکیم. اگر میگوییم خدا حکیم است، هم در معرفت حکیم است و هم در عمل. لازمۀ اسم ربوبیت و اسم الوهیتِ حقتعالی، حکمت و علم است.
✅ آیهٔ هشتاد و سه سورۀ مبارکۀ یوسف را خواندیم: «قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَني بِهِمْ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَليمُ الْحَكيمُ»؛ [يعقوب] گفت: «[چنين نيست] بلكه نفس شما امرى [نادرست] را براى شما آراسته است. پس [صبر من] صبرى نيكوست. اميد كه خدا همهٔ آنان را به سوى من [باز] آورد، كه او داناى حكيم است». تقدیر امور به حکمت بالغهٔ حضرت حق است. این موضوع، امید میآورد و اضطراب را میبرد. هر خیر و شری بر اساس حکمت الهی است.
🔵 فلسفهٔ اعطا و منع الهی
✅ خدا خیر و شر را از سر حکمت میرساند؛ چگونه اعطا و منع خدا، همگی حکمت است؟ این اعطا و منع چند دلیل دارد:
1️⃣ امتحان الهی؛
2️⃣ استدراجِ کافر و منافق؛
3️⃣ عطای اجر برای محسنان؛
4️⃣ بالاآمدن حق و از بینرفتن باطل.
این مسئلهٔ اصلی است که خیر بالا بیاید و شرّ بهتدریج جمع و مَحو شود. از بحث امتحان شروع میکنیم و بهتدریج بحث را ادامه میدهیم.
🔵 امتحان الهی
✅ اصل خلقت ما برای امتحان است. خدا زمین و آسمان را خلق کرد تا انسان بیاید و انسان را خلق کرد تا به «أَحْسَنُ عَمَلاً» برسد؛ یعنی به کمال برسد. به این معنا که احسن مخلوقات به غایتش برسد. امتحان برای این است که خدا خودش را در برترین مظهر نگاه کند و بر اثر این امتحانات انسان به کمال نهاییِ خود برسد و اینکه خداوند کمالاتش را در بهترین مظهر آشکار کند.
✅ «وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ و اوست كسى كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد و عرش او بر آب بود، تا شما را بيازمايد كه كداميك نيكوكارتريد. (هود، آیۀ ۷).
✅ علامه طباطبایی میفرماید: غرض، ایجادِ «أَحْسَنُ عَمَلاً» است و معنای وسیع آن این است که نابترین عملها و کنشها انجام شود. نابترین اعمال به معرفت و اخلاص است که در سالهای گذشته ضمن بحث از عمل، آن را توضیح دادیم.
✅ این غایت حضرت حق است، به لحاظ خلق عالَم و خلق آدم. این غایت را که میخواهد، از مجرای امتحان میخواهد. اصل نعمتِ «هستی» که پدید آمد، آسمان و زمین که پدید آمد، برای این است که انسان به کمالش برسد و از راه امتحان هم باید برسد. عملاً در این زمینه باید مورد امتحان قرار بگیرد؛ با پستی و بلندیها و اعطا و منع و خیر شر آن.
✅ «الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُورُ»؛ همانكه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد؛ و اوست ارجمند آمرزنده (ملک، آیۀ ۲). علامه طباطبایی رحمتاللهعلیه ذیل این آیه میفرماید: غایت خلقت ایصال به خیر از طریق جزا است. «أن المقصود بالذات من الخلقة هو إيصال الخير من الجزاء حيث ذكر حسن العمل و امتياز من جاء بأحسنه فالمحسنون عملا هم المقصودون بالخلقة و غيرهم مقصودون لأجلهم» (المیزان، جلد ۱۹، صفحه ۳۴۹).
✅ «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلىَ الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ در حقيقت، ما آنچه را كه بر زمين است، زيورى براى آن قرار داديم، تا آنان را بيازماييم كه كداميك از ايشان نيكوكارترند. (کهف، آیۀ ۷). باید امتحان شویم تا به «أَحْسَنُ عَمَلاً» برسیم. زینتها و تعلقات دنیوی باید باشد و آدم را به این سمت بکشاند، ولی انسان از آنها دست بکشد.
🔵 فلسفۀ «هستی» در قرآن
✅ چرا خدا خلق کرد؟ چرا زینتها را داد؟ برای اینکه امتحان کند. من در پرانتز بگویم: اگر میخواهید از اسرار هستی آگاه شوید، از خدا بشنوید. ما اینجا یک سطحی را میبینیم. این آسمان و زمین و مرگ و بقیه چیزها، چرا هست، شاید برای ما روشن نشود. برای چه هست، برای ما چندان واضح نیست. برای بنده روشن شده است که قرآن از بطنانِ هستی، فلسفهٔ همهٔ امور را گفته است. کلاً قرآن اینگونه است.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/365
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۴۳ (۱۸) (۱۴۰۰/۱/۱۴ شنبه ۲۰ شعبان) 🔴 بخش اول 🔵 اسم
🔴 بخش دوم
✅ کسی که از منظر اعلیٰ حقایق را پدید میآورد، با ظریفترین حکمتش، آن را در قرآن اشباع کرده است و آن را هم به زبان آورده است. خود خالق و مؤلف نیّتش را بیان میکند. بحث نیتخوانی نیست. ما از این آیات خیلی سریع میگذریم.
✅ این امر به صورت قاعده بشود که کلاً بحثهای سرّالقدری که برخی تحملش را ندارند، قرآن به شکلی عجیب این کار را کرده است، ولی با زبانی خاص که اوضاع به هم نخورد. چون همان حکمت میگوید، به گونهای عمل کنید که اوضاع به هم نریزد.
✅ در جریان خضر، همۀ آن بحثها سرّالقدری است. یک ضوابط کلی در این داستان آمده است: انسان میبیند که نظام عالم طرفدار محروم است؛ نظام عالم طرفدار صَلاح و خیر است. چون پدر و مادرش صالح بودند، این کار را کردیم.
✅ کلاً در قرآن آنچه که از آن سو میگوید که اینگونه کردیم و برای این است که این کار را کردیم، این خیلی میتواند به ما کمک کند تا «آنگونه که خدا به هستی نگاه میکند، به هستی نگاه کنیم». حقیقت این است و غیر از این نیست. اگر کسی غیر از این بگوید، حقیقت نیست. اینکه ما کردیم، چرا کردیم، چگونه کردیم و حتی آن لفظ و معنایی که بتواند آن معنایِ ویژه را اشباع کند، بدانید این از نگاه خدا است که این حقیقت گفته میشود.
✅ نگاه خدا به ملائکه از باب «عباد مکرَمون» است. «وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَٰنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ»؛ و گفتند: [خداى] رحمان فرزندى اختيار كرده. منزّه است او. بلكه [فرشتگان] بندگانى ارجمندند. (انبیا، آیۀ ۲۶). این خیلی معنا دارد. فقط بحث نگاه نیست. حقیقت است. «عباد مکرمون» هستند. نگاهش به شیاطین، نگاهش به انسان، گاهی تشر میزند به انسان و گاه انسان را بالا میبرد، همهاش اسرار است و همهاش حقیقت است. اگر کسی به عمق برسد، از قرآن دست برنمیدارد.
✅ در بحث ما، خدا چرا عالَم را خلق کرده است، فلسفهٔ خلقت را خود خداوند متعال فرموده است. همهٔ عالم به گونهای خلق شدهاند که انسان بهوجود بیاید. علامه طباطبایی رحمتاللهعلیه در این بحثها خیلی خوب بحث کرده است. چون ایشان قائل است که همۀ حقیقت با تمام جوانبش و تمام صورت مسئله آن که به صورت معانی درمیآید، ریخته شده است در تمام الفاظ قرآنی. ایشان در بحث اعجاز قرآن ضمن بحث از فصاحت و بلاغت قرآن، به این نظر قائل است. اگر کسی این نوع نگاه را به قرآن داشته باشد، خیلی تأثیر دارد در نوع نگاهش به قرآن.
✅ خدا چرا عالم را خلق کرد؟ عالَم را خلق کرد تا انسان بیاید. آدم را آورد تا «أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» مشخص شود؛ تا غایت خلقت بیاید. غایت خلقت، نهایت بندگی است که در انسان پیدا میشود. «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»؛ و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند (ذاریات، آیۀ ۵۶). اینها فلسفۀ خلقت است.
✅ خدا میفرماید: اگر نگاههای ظاهری دنیوی داری، قرار است با اینها به کمال برسی؛ یعنی غرق نشوی. ما اینها را به شما دادیم، اما مراقب باشید که در اینها نمانید. موت و حیات و آسمان و زمین را خلق کردیم تا ببینیم چه کسی بهتر است.
✅ «نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ»؛ و شما را از راه آزمايش به بد و نيك خواهيم آزمود و به سوى ما بازگردانيده مىشويد. (انبیا، آیۀ ۳۵). خداوند از سر حکمت خیر و شر میدهد؛ ضرر و هدایت میدهد. حکمتش هم ریشه در امتحان دارد. اگر کسی این را بداند، به هیچ امر دنیوی که برایش پیش میآید، اعتراض نمیکند. امتحان خدا است. حتی جایی هم که نمیفهمیم، ضوابط کلی به دست ما میآید.
✅ چرا هرچه تلاش میکنم، امکان مالی بهدست نمیآید؟ حساب و کتاب دارد. اگر میخواهی علامه طباطبایی شوی، باید امکانات مالی نداشته باشی! چرا باید سیصد سال بگذرد یک اتفاق بیفتد؟! حساب دارد. تا استخواندار نشویم، نمیشود. چرا غیبت اینقدر به تأخیر میافتد؟! این هم حساب دارد.
✅ «بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»؛ و آنها را به خوشيها و ناخوشيها آزموديم، باشد كه ايشان بازگردند. (اعراف، آیۀ ۱۶۸). منظور حسنات و سيّئات ظاهری است. «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» فلسفۀ امتحان به خیر و شرّ است.
✅ بنده خدایی شوهرش از دنیا رفت. دیدم تمایلات عرفانیاش زیاد شد و جویا شد که باید چه کنم؟! دلیلش هم این است که مرگ برایش جدی شد.و رفتن به ماورا برایش جدی شد. ضربۀ سنگینی خورد، ولی عملاً این احساس در او بهوجود آمد. بعداً که به ملأ اعلی برود، آنجا میبیند که خدا با او چه کار کرده است.
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/365
نسیم عرفان
🔴 بخش دوم ✅ کسی که از منظر اعلیٰ حقایق را پدید میآورد، با ظریفترین حکمتش، آن را در قرآن اشباع کرد
🔴 بخش سوم
✅ ابنخلدون خیلی با عرفان میانۀ خوبی نداشت. اما در حادثهای که در مسافرت با کشتی برایش پیش آمد، در آن حادثه تمام خانوادهاش غرق شدند. پس از این حادثه، تمایلات عرفانی ابنخلدون بسیار شدید شد. این امتحان است. اما خداوند متعال گاهی همین را به کسی میدهد، ولی او را به کفر میکشاند. گاهی کفری در درون دارد که بهتدریج خودش را نشان میدهد. جوهرۀ درون باید بیرون بیاید. یا خدا این جوهره را خالص میکند یا از بین میبرد. چگونه؟ با همین امتحان.
✅ بنده خدایی همیشه صف اول نماز جماعت میایستاد. یک روز دیرتر رسید و در صف دوم ایستاد. احساس کسر شأن کرد. او فهمید که اینجا چیز دیگری هم هست. این امتحان است.
✅ رگهها در ما هست. وقتی فهمیدیم یا باید آن را اصلاح کنیم یا همان را ادامه میدهیم. این دست ما است و امتحان ما همین است. رگهها در ما هست: یا به آنها میدان میدهیم یا نمیدهیم.
✅ خداوند متعال گاهی خیلی میدان میدهد و امتحان میکند و گاهی تا پنجاه سال راه میآید. (ما با تصمیمهای خود، یا خود را به سعادت میرسانیم یا به شقاوت). گاهی میبینیم که مؤمن یک رگهٔ غلطی دارد؛ مؤمن دیگری هم این رگه را دارد. یک مؤمن همین رگهٔ غلط او را به کفر میکشاند؛ مؤمنی دیگر با همان فهم از رگهٔ غلط، با آن میجنگد و آن را برطرف میکند و به کمال میرسد.
✅ حسادت گاهی مخفی است و گاهی خودش را نشان میدهد. (این ما هستیم که) یا با آن میجنگیم یا آن را تقویت میکنیم. خداوند با بسترهایی که فراهم میکند، ما را میکشاند به جایی که مورد امتحان قرار بگیریم.
✅ مؤمن، اگر واقعاً مؤمن باشد، خداوند کاری میکند که آن ایمانش بالا بیاید و پاکیاش خودش را نشان دهد. اما مؤمنی که خباثتی دارد، آن خباثت را تأیید میکند و آن را تقویت میکند. خداوند با امتحان مؤمن پاک را از مؤمن خبیث جدا میکند. خُبث اولیه نوعاً در همه هست؛ بسیاری از مؤمنین این خُبثها را دارند. اما گاهی به نفسِ اراده، خُبث در انسان پدید میآید. خداوند امتحان میکند، شاید برگردد به سمت خدا و شاید هم بر نگردد. (معنای لَعَلَّ در قرآن).
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
https://eitaa.com/nasimehekmat_erfandarvadiamal/365
344 عرفان دروادی عمل.mp3
8.35M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#عرفان_دروادی_عمل
جلسه 344 (1400.3.1 شنبه)
#اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن
https://eitaa.com/Nasimehekmat_ErfandarvadiAmal
https://eitaa.com/nasimehekmat
نسیم عرفان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #عرفان_دروادی_عمل جلسه 344 (1400.3.1 شنبه) #اسماءحسنی_وتعامل_سلوکی_باآن https://eitaa.c
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم
🔵 عرفان در وادی عمل جلسه ۳۴۴ (۱۹) (شنبه ۱۴۰۰/۳/۱؛ ۱۰شوال)
🔴 بخش اول
🔵 اسم حکیم
✅ در عرفان در وادی عمل به تعامل سلوکی با اسمای الهی رسیدیم. اسم رزاق و شکور مطرح شد و به اسم حکیم رسیدیم. در حکمت، اتقان و استحکامِ عمل و معرفت خوابیده است. اگر در باب معرفت باشد، میشود اتقان در معرفت. اگر در باب عمل و کنش باشد، میشود اتقان در باب عمل. حکمت هم در ناحیۀ عمل و هم در ناحیۀ معرفت معنادار است. کسی که همراه با این معارف همراه با دقت و ظرافت باشد، میشود حکیم؛ و عمل با دقت و ظرافت او را میگویند عمل حکیمانه.
✅ یکی از اسمای حسنای خداوند حکیم است که با ربوبیت است. هیچ خیر و شرّی در عالَم پیدا نمیشود، مگر از سر حکمت؛ و هیچ اعطا و منعی صورت نمیگیرد، مگر از سر حکمت و مصلحت. آنچه خدا میدهد و آنچه خدا میگیرد، آن خیری که پدید میآید، آن شرّی که پدید میآید، همه از سر حکمت و مصلحت در عالَم است. این اعطا و منع و این خیر و شر همه از سر حکمت است.
🔵 فلسفۀ اعطا و منع الهی
✅ یکی از این فلسفههای اعطا و منع، امتحان الهی است. گاهی خداوند متعال با این اعطا و منع، امتحان میکند. گاهی با استدراج امتحان میکند و گاهی امتحان برای اعطای اجر محسنان و گاهی به خاطر بالاآمدن حق و از بینرفتن شرّ است.
🔵 امتحان
✅ خداوند حکیم نعمتی را اعطا میکند تا امتحان کند. خداوند حکیم بیدلیل این کار را نمیکند. میدهد تا ببیند چند مَرده حلّاجیم! میگیرد تا ببیند چند مَرده حلّاجیم! گاهی میدهد تا ببیند که در دل قیلیویلی میآید یا خیر؟ اگر آمد، آیا به آن میدان میدهی یا خیر؟ مگر نمیدانید که خداوند حکیم است؟ چرا به آن میدان میدهید؟ اگر خدا نعمتی را از شما گرفت، بیحساب نیست.
✅ اتفاقاً اینجا جایی است که انسان باید به خداوند متعال بیشتر نزدیک شود. بنده دیدهام برخی از نعمت بینایی برخوردار نیستند، ولی همین باعث شده است که خیلی متدینتر شدهاند. حتی دیدهام برخی که کر و لالاند، با این اوضاع و احوال، خیلی مؤمنترند. همین کری و لالی باعث شده است که ایمانشان بیشتر شده است. اما بعضی دیگر در همین شرایط شروع به اعتراض میکنند. البته بعضی مواقع رحمت الهیِ در دل این اعتراضها باعث میشود که راه جدیدی باز شود. گاهی اعتراضها باعث وصلشدن انسان به خدا میشود.
🔵 تَشَر
✅ طلبهای بود از خانوادهای متمول. آمده بود قم درس بخواند؛ علاوه بر شهریهای که میگرفت، یک شهریهٔ پدرانه هم داشت. مدتی شهریه پدرانه نرسید. او دچار مشکل شد. رفت حرم حضرت معصومه و معترضانه گفت: اگر تا عصر این مقدار به من دادی که هیچ، وگرنه از طلبگی میروم! به حجره رفت. عصر آقایی آمد و همان مبلغی را که او درخواست کرده بود، به او داد و گفت: آقا تَشَر می زند!!! از آن به بعد طلبهٔ مطیع و مودبی شد. با او کاری کردند که مودب شد و در مسیر قرار گرفت. این اعطا و منعی که هست، همه از باب امتحان الهی است.
✅ «وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیئاتِ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ»؛ و آنها را به خوشیها و ناخوشیها آزمودیم، باشد كه ایشان بازگردند. (اعراف، آیۀ ۱۶۸).
✅ «الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیبْلُوَكُمْ أَیكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ همانكه مرگ و زندگى را پدید آورد تا شما را بیازماید كه كدامتان نیكوكارترید. و اوست ارجمند آمرزنده. (ملک، آیۀ ۲).
✅ «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»؛ در حقیقت، ما آنچه را كه بر زمین است، زیورى براى آن قرار دادیم، تا آنان را بیازماییم كه كدام یك از ایشان نیكوكارترند. (کهف، ۷).
✅ گاهی خداوند امتحان را غلیظتر میکند و میفرماید: باید این اتفاق بیفتد تا انسان محک بخورد و خبیث از طیب جدا شود.
🔵 جداسازی خبیث از طیب
✅ «ما كانَ اللَّهُ لِیذَرَ الْمُؤْمِنینَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَیهِ حَتَّى یمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیبِ»؛ خدا بر آن نیست كه مؤمنان را به این [حالى] كه شما بر آن هستید، واگذارد، تا آنكه پلید را از پاك جدا كند. (آل عمران، آیۀ ۱۷۹). خداوند مؤمنین را به حال خودشان واگذار نمیکند، و آنها را امتحان میکند تا خبیث از طیب جدا شود.
✅ انسان باید از زمینهای که در او هست بترسد. گاهی زمینهای در او وجود دارد، مثلاً در او طمع یا شهوت هست، لذا باید مراقب باشد. بعضی افراد در خلوت مینشینند، خللها و نقصهای خود را بر میشمارند و به درگاه الهی التجا میکنند تا این خللها از آنها برطرف شود.
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 عرفان در وادی عمل جلسه ۳۴۴ (۱۹) (شنبه ۱۴۰۰/۳/۱؛ ۱۰شوال) 🔴
🔴 بخش دوم
✅ خداوند میفرماید: من خبیث را از طیب جدا میکنم، به این خاطر است که زمینههایی از خُبث وجود دارد. مؤمن باید با التجا به درگاه الهی آن را برطرف کند و اگر برطرف نشود، به خبث فعلی منتهی میشود و خیلی خطرناک است. انسان تعجب میکند که شخصیتی با چنان سابقهای، در یک جا حرفی میزند که باعث تعجب است. چرا؟ چون زمینه در او بوده، ولی آن را برطرف نکرده است.
🔵 التجا به خدا
✅ یکی از کارهای خوب این است که مؤمنین دقت کنند تا ببینند که خلل کارهایشان کجا است. یکی از راهها التجای به خدا است. خدایا، این حسد یا انانیت یا طمع یا شهوت در من هست! برخی انانیت دارند، ولی نمی فهمند، هیچ وقت در جلوی خودش این را قرار نداد و سر بزنگاه سقوط میکند و شدید هم سقوط میکند.
✅ بنده خدایی که روحانی بود با کسی که دعوا داشت. پشت بلندگویی که باید سخن رسولالله نشر پیدا کند، میگفت: «من خدا را بنده نیستم. تو میخواهی چه کار کنی؟ من بزرگتر از تو را چه کار کردم». اینها انانیت است. اینها امتحان است. در اینجا است که خبیث از طیب جدا میشود. آخر چرا باید انانیت اینقدر باشد که شما اینگونه ابراز کنی؟!
🔵 انتخابات
✅ بسیاری از گرفتاریهای صحنههای سیاسی که مشاهده میکنید، از همین جا (انانیتها) آغاز میشود. یعنی زمینههایی در شخص وجود دارد و این زمینهها را ادامه میدهد. یا آدم باید وقت خلوت بگذارد و جلوی خللها را بگیرد یا اینکه سر صحنه بلد باشد که چگونه جلوی خودش را بگیرد.
✅ گاهی در صحنه سیاسی انسان تعجب میکند که این بنده خدا مؤمن بود، چطور کارش به اینجا کشید و این حرفها را زده است. خودت بنشین قضاوت کن آیا این سخن شما با کلام قرآن و رسولالله میسازد؟! بدتر اینکه میخواهد با عمل به برخی آداب و رسومی که در کشورهای دیگر مرسوم است، به نتیجه برسد!!! و در انتخابات پیروز شود!! چه کسی گفته است که شما جان خودتان را تباه کنید تا به نتیجه برسید؟ ابتدا خودش را اینگونه توجیه میکند که من میخواهم جامعۀ اسلامی را نجات بدهم و وظیفهام این است.
✅ حضرت امیرالمؤمنین صلواتاللهعلیه هم آمد تا امت اسلامی را نجات دهد، ولی میفرماید: من حاضر نیستم که معنویت و آخرت خود را نابود کنم تا حکومت کنم! خدا کجا گفته است که مردم را به بهشت ببرید و خودتان به جهنم بروید! این خیلی بد است. بعضیها خودشان را جهنمی میکنند. تو بیایی کاری کنی که هر کسی که با دین مخالف است، برایت هورا بکشد و کف بزند، این خوب است؟ اینجور افراد را جذب می کنند؟! به او بگویی با این کارها دل خدا و پیامبر به درد میآید، میگوید من میخواهم اسلام و جمهوری اسلامی را نجات بدهم. ولی اینگونه عمل میکند. چرا باید کاری کنی که هرکس با دین قهر است، برایت هورا بکشد؟ اینها امتحاناتی است که خداوند میخواهد با آنها مؤمن طیب را از خبیث جدا کند.
✅ حتی برخی حاضرند برخی از مسلّمات و بیّنات دین و خدا و پیغمبر را زیر پا بگذارند تا پیروز شوند. حضرت امام رحمتالله میفرمود: هرگاه دشمنان برای شما هورا میکشند، بدانید در شما خبری هست.
🔵 خودکشی معنوی
✅ بسیاری از رفتارهای سیاسی، خودکشی معنوی است. یعنی (کنشگران سیاسی) خودشان را از بین میبرند. چرا حضرت امام رحمتالله با اینکه در همۀ صحنههای سیاسی فعال بود نلغزید؟ چون دایماً با خداوند متعال تعامل میکرد.صحنۀ سیاسی بهترین صحنه تعامل با خدا است. خدایا، تو شاهد باش که به خاطر تو این کار را میکنم. وقتی با خدا تعامل میکنیم، سر خدا که نمیشود کلاه گذاشت. ما میگذاریم اوج بگیرد و آنقدر که اوج گرفت، دیگر نمیشود درستش کرد. فضای ایمانی در جامعه مشخص و واضح است. خیلی از اینها واضح است. اگر میخواهید از جمهوری اسلامی حمایت کنید، حق و حقانیت را در این نظام حمایت کنید. هر جا حق و حقانیت بود، از آن حمایت کنید. بنده خدایی میگفت: هرجا دین و دیانت مردم شد صفر، ما هم در حد صفر با آنها تعامل میکنیم! این سخن غلطی است.
نسیم عرفان
🔴 بخش دوم ✅ خداوند میفرماید: من خبیث را از طیب جدا میکنم، به این خاطر است که زمینههایی از خُبث و
🔴 بخش سوم
🔵 دارِ امتحان
✅ «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ أُولَٰئِكَ عَلَیهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»؛ و قطعاً شما را به چیزى از [قبیلِ] ترس و گرسنگى، و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مىآزماییم؛ و مژده ده شكیبایان را [همان] كسانى كه چون مصیبتى به آنان برسد، مىگویند: «ما از آنِ خدا هستیم، و به سوى او باز مىگردیم». بر ایشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راهیافتگان [هم] خود ایشاناند. (بقره، آیات ۱۵۵ تا ۱۵۷).
✅ در این آیات به موارد منع الهی اشاره میشود که خداوند چه چیزهایی را میگیرد تا امتحان کند. خدا با خوف امتحان میکند. وقتی امنیت شما به هم خورد، آیا آن وقت هم با خدا هستید؟ خدا با گرسنگی امتحان میکند. وقتی فقیر شُدید، آیا با خدا هستید یا نه؟ همۀ اعطا و منعهای الهی حکمت دارد. (چه ما حکمت آن را بدانیم، چه ندانیم). دارِ دنیا دارِ امتحان است. در دارِ امتحان باید پستی و بلندی وجود داشته باشد.
🔵 شهید سلیمانی در کوران امتحانات
✅ جوهرهٔ شهید قاسم سلیمانی چطور بالا آمد و اینطور شده است؟ در همین شرایط بوده است. با خداجویی و خداخواهیای که ایشان داشت، توانست پیش برود. ایشان با خوف و نقص و جوع دست و پنجه نرم میکرد و اینگونه با دشمن میجنگید و لحظهای عقب ننشست. اینها امتحان الهی است. قرار نیست اینها را برداریم تا درست شود. خداوند حکیم، دارِ دنیا را دارِ امتحان قرار داده است تا جوهرهها شکوفا شود.
🔵 عصر شرارت و پیشرفت معنوی
✅ عصر شرارت بهترین موقعیت برای پیشرفت معنوی است. وقتی یک فرد شرور کاری میکند، همین که بغضی در گلو داری، همین بغض دارد تو را میسازد. در روایات داریم بهترین شیعیان ما کسانی هستند که در عصر غیبتاند و امام را ندیدهاند؛ ولی با او تعاملِ امامِ زنده میکنند. چرا؟ چون یاد گرفتهاند که حجت یعنی چه و با حضرت حجت ارتباط داشته باشند. وقت کار است. استخواندار و محکم میشوند. در همین پستیها و بلندیها ما به نقصهای خود پی میبریم و باید آنها را چاره کنیم.
🔵 خرجِ آبرو برای اسلام
✅ هستند کسانی که یک عمر آبرو جمع میکنند، وقتش که برسد همۀ آبروی خود را خرج اسلام میکنند. «وَلَا یخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ»؛ و از سرزنش هیچ ملامتگرى نمىترسند. (مائده، آیۀ ۵۴). اما برخی هستند که آبرو جمع می کنند و ادعا میکنند که برای اسلام هم این کار را میکنند، ولی به وقتش که اسلام در خطر است، آبروی خود را نگاه میدارند.
✅ بسیاری از انسانها در دل مصیبت به خداوند متعال نزدیک میشوند و به خدا میگویند: خدایا، هر چه تو کردی، من راضیام. همین را میگوید و پشت آن میایستد. کار تمام است و به خدا نزدیک شد.
🔵 پاککردن جانها
✅ «وَ تِلْكَ الْأَیامُ نُدَاوِلُهَا بَینَ النَّاسِ وَ لِیعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ یتَّخِذَ مِنكُمْ شهَُدَاءَ وَ اللَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ وَ لِیمَحِّصَ [این لامها در قرآن همیشه بیانکنندهٔ حکمت آن حکم قبل است.] اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ یمْحَقَ الْكَفِرِینَ [برای اینکه خالص کنیم مؤمنین را، چون ابتدایش خلیط دارد و به تدریج به سمت خلوص پیش میرود. و خداوند با این کار در نهایت کافران را از میان می برد.] أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَهَدُواْ مِنكُمْ وَ یعْلَمَ الصَّابرِینَ» گمان میکنید که خداوند متعال بدون امتحان شما و هنوز از شما جهاد را ندیده است، شما را به بهشت می برد؟! (آل عمران، آیات ۱۴۰ تا ۱۴۲).
✅ سنت الهی این است که با امتحانها، جانها را پاک میکنیم و تمحیص قلوب و تمییز قلوب میکنیم که به تدریج پاکها بالا آمده و ناپاکها پایین میروند.
نسیم عرفان
🔴 بخش سوم 🔵 دارِ امتحان ✅ «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ
🔴 بخش چهارم
✅ «وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیةِ یقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ یخْفُونَ فی أَنْفُسِهِمْ ما لا یبْدُونَ لَكَ یقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فی بُیوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذینَ كُتِبَ عَلَیهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِمْ وَ لِیبْتَلِی اللَّهُ ما فی صُدُورِكُمْ وَ لِیمَحِّصَ ما فی قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»؛ و گروهى [تنها] در فكر جان خود بودند؛ و درباره خدا، گمانهاى ناروا، همچون گمانهاى [دوران] جاهلیت مىبردند. مىگفتند: «آیا ما را در این كار اختیارى هست؟» بگو: «سررشته كارها [شكست یا پیروزى]، یكسر به دست خداست.» آنان چیزى را در دلهایشان پوشیده مىداشتند، كه براى تو آشكار نمىكردند. مىگفتند: «اگر ما را در این كار اختیارى بود، [و وعده پیامبر واقعیت داشت،] در اینجا كشته نمىشدیم.» بگو: «اگر شما در خانههاى خود هم بودید، كسانى كه كشته شدن بر آنان نوشته شده، قطعاً [با پاى خود] به سوى قتلگاههاى خویش مىرفتند. و [اینها ] براى این است كه خداوند، آنچه را در دلهاى شماست، [در عمل] بیازماید؛ و آنچه را در قلبهاى شماست، پاك گرداند؛ و خدا به راز سینهها آگاه است. (آل عمران، آیۀ ۱۵۴).
🔵 اول پاکسازی دل
✅ بعضی از شاگردان مرحوم قاضی به ایشان میگفتند هر چه دستورات شما را انجام میدهیم، راه باز نمیشود و به شهود نمیرسیم. ایشان با یک مثال جواب شاگردانش را داد. وقتی حوض از لجنها و جلبکها به خوبی تمیز نشود، اگر آب تمیز هم در آن ریخته شود، بعد از دوسه روز مزه و بو و رنگ آن عوض میشود. لذا اول باید جان را از آلودگیها پاک کرد.
✅ خداوند تمحیص میکند و آنچه در دل هست، بالا میآورد. گاهی در عزمِ شخص خلل وجود دارد؛ یعنی میفهمد که باید چگونه عمل کند، ولی آنگونه عمل نمیکند. خلل در عزم و ارادهاش وجود دارد. این باید مشخص شود و خداوند به چشمش میآورد. بعد از امتحان، خداوند میفرماید: اینها نشان میدهد که سُستعنصر و سُستعزم هستی. وقتی تمحیص شد، برخی خودشان را از خلیط میلی یا خلیط عزمی یا خلیط عقیدتی، با التجای به خدا از بین می برند.
✅ خداوند دل ها را امتحان میکند. خدا از سر حکمت برایش شرایط سخت جنگی یا شرایط سخت اقتصادی را ایجاد کرده است تا او را امتحان کند. برخی با همان امتحان اول تکلیفشان مشخص میشود؛ برخی با صد بار امتحان. و برخی را خداوند مهلت میدهد، تا شاید او خودش را اصلاح کند، نه به نحو استدراجی. گاهی به شکلی ایراد میگیرد، خداوند به همان شکل برایش پدید میآورد تا بفهمد که این ایرادگرفتن اشتباه بوده است.
✅ همهٔ این امتحانات برای این است که انسان بتواند در این کشوقوسها راه درست را انتخاب کند.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸