eitaa logo
فلسفه ذهن
892 دنبال‌کننده
138 عکس
68 ویدیو
21 فایل
محتوای تخصصی در حوزه #فلسفه_ذهن و فلسفه #علوم_شناختی توسط: مهدی همازاده ابیانه @MHomazadeh عضو هیات علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران با همکاری هیئت تحریریه
مشاهده در ایتا
دانلود
🎗 درون‌گرایی و برون‌گرایی (Externalism vs. Internalism) در ، درباره نحوه توجیه باورهاست و در ، درباره نحوه شکل‌گیری محتوای حالات ذهنی است. البته در فلسفه ذهن، برون‌گرایی درباره حامل حالات ذهنی (Extended Mind) هم وجود دارد؛ اما نزاع و در فلسفه ذهن، عمدتاً ناظر به محتوای حالات ذهنی است. 🎗درون‌گرایی در معرفت‌شناسی، دست‌کم دو خوانش اصلی دارد: خوانش دسترس‌‏محور: موجّه بودن باورهای شخص را اموری تعیین می‌کنند که در دسترس مستقیم او هستند. خوانش ذهن‌محور: موجّه بودن باورهای شخص را اموری تعیین می‌کنند که ذهنی‌اند (بافعل یا بالقوّه). 🎗در نتیجه طبق درون‌گرایی در معرفت‌شناسی، موقعیت معرفتی باورهای شخص، بنحوی قوی (در همه جهان‌های ممکن) بر حالات و شرایط درونی او مبتنی (Supervene) می‏شوند و لذا اگر دو شخص از نظر ذهنی/درونی مانند هم باشند، از نظر توجیهی نیز مانند هم هستند. در حالی‌که برون‌گرایی، توجیه معرفتی را فقط بر امور درونی شخص، مبتنی نمی‌داند و امور جهان خارج هم ممکن است در توجیه باورهای او دخیل باشند. 🎗مثلاً فرض کنید دو نفر باور دارند که کلم بروکلی برای سلامتی مفید است. ولی یکی از آن‌ها این باور را از یک مجلّه زرد خوانده و دیگری از یک مقاله علمی و دقیق. حال هر دوی آن‌ها فراموش کرده‌اند از کجا به چنین باوری رسیده‌اند. شهوداً چون در واقع فرآیند بیرونی کسب باور در این‌دو شخص با هم فرق دارد، از جهت توجیهی نیز با هم فرق دارند؛ هرچند که بلحاظ درونی یکسان باشند. 🎗اما برون‌گرایی در فلسفه ذهن می‌گوید ساختار درونی بدن شخص (مغز و بدن)، تنها عامل تعیین‌کننده محتوای (لااقل برخی از) حالات ذهنی او نیست؛ بلکه محیط نیز در تعیین محتوای حالات ذهنی دخالت دارد. در حالی‌که درون‌گرایی فقط حالات درونی مغز و بدن شخص را عامل تعیین‌کننده محتوای تمام حالات ذهنی می‌داند. بدین ترتیب طبق درون‌گرایی اگر حالات درونی بدن دو شخص با یکدیگر یکسان باشند، محتوای حالات ذهنی آن دو نیز یکسان خواهد بود. 🎗در نهایت اگر شما در محتوای حالات ذهنی برون‌گرا باشید، خوانش ذهن‌محوری در معرفت‌شناسی نمی‌تواند قرائت خوبی برای توجیه باورها باشد. زیرا طبق برون‌گرایی در فلسفه ذهن، حالت ذهنی کسی که از طریقی واقعاً موجّه به یک باور رسیده، فرق دارد با حالت ذهنی کسی که از طریقی فی‌الواقع ناموجّه (مثلاً روح خبیث دکارتی) به همان باور رسیده است. پس قبول برون‌گرایی در محتوا، نمی‌تواند با ذهن‌گرایی در معرفت‌شناسی سازگار شود. @PhilMind
📚 📘 کتاب «تجربه حسی و معرفت شناسی باور» اثر دکتر حمید وحید دستجردی از سوی انتشارات هرمس و در ۲۶۵ صفحه منتشر شد. 📕 مسئله اصلی کتاب هرچند حول برخی ویژگی‌های مهم معرفتی باور - بویژه: معقولیت و انسجام‌بخشی - می‌چرخد، اما در بررسی نسبت و موجه‌ساختن باورهای ادراکی، به حوزه هم‌پوشان و وارد می‌شود. 📗 دو فصل نخست کتاب به ویژگی صدق در باورها و نتایج آن اختصاص دارد و چهار فصل بعدی به حساسیت باور نسبت به شواهد تجربی و مسائلی که به بار می‌آورد. فصل چهار، حول نظریه تایلر برج در این‌باره پیش می‌رود که تجربه حسی چطور باورهایی که شکل می‌دهد را موجه می‌سازد؟ فصل پنج تجربه حسی را بمنزله دلیل برای توجیه باورها بررسی می‌کند و از آموزه سوپرونینس معرفتی کمک می‌گیرد. فصل ششم با این پرسش سخت گره می‌خورد که آیا ما بر ادراکات حسی‌مان اثر می‌گذارند و در این صورت، تجارب حسی قدرت توجیه‌گری‌شان را از دست می‌دهند؟ 📙 فصل هفتم به بررسی تضاد با امکان دسترسی ویژه به محتوای افکارمان ارتباط دارد و فصل آخر (هشتم) نیز خطاناپذیری باورهای پایه را بررسی می‌کند. @PhilMind
📚 📒زوال ماتریالیسم باهتمام کونز و بیلر توسط آکسفورد در سال2010 و 460 صفحه بچاپ رسیده است. 📕کتاب دارای4 بخش اصلی‌ست. بخش اول باعنوان «استدلال‌هایی با موضوع » حاوی 6مقاله است که با استناد به ، کوربینی، قیود فرگه‌ای، فروپاشی محتوای و... سعی در نشان‌دادن ناکارآمدی نسخه‌های مطرح در حل مسائل آگاهی دارد. 📙بخش دوم تحت عنوان «استدلال‌هایی با موضوع وحدت و هویت» شامل3 مقاله است که با استفاده از ترکیب‌ناپذیری فاعلان تجربه‌ها، ، استمرار موجودات خودآگاه و ... بدنبال تشریح قوت برخی نسخه‌های دوگانه‌انگارند. 📗بخش سوم باعنوان «، ، و معرفت» از 5مقاله تشکیل شده که استدلال برج درباره محتوا، همبسته‌های علی، استدلال درباره علیت ذهنی (علیه جاگون کیم)، نوظهوریافته (در مقابل غیرتقلیل‌گرا)، امکان معرفت ریاضیاتی و متافیزیکی و ... را مبنای بحث قرار داده‌اند. 📘بخش چهارم نیز باعنوان «جایگزین‌های مادی‌انگاری» سعی در پشتیبانی از برخی دیدگاه‌های جایگزین درباره ذهن دارد؛ مثل « حداقلی» (برای تبیین آگاهی)، «ماتریالیسم دوئالیستی» (برای تبیین اتصال ذهن- بدن)، « لیبرال» (برای گریز از طبیعی‌گرایی دیکته‌شده از سوی علم)، «دوئالیسم غیردکارتی» (برای حل مشکل علیت ذهنی) و ... . 📓نویسندگان مقالات را آکادمیسین‌هایی مانند تایلر برج، چارلز سیورت، تیموتی اُکانر، تری هورگان، استفان وایت، ویلیام هسکر و... شکل می‌دهند. @PhilMind
❄️بحث درباره اخیراً بر روی ایده متمرکز شده، همراه با مواضعی در باب که همواره در پس‌زمینه وجود دارد. ... نکته بحث برانگیز این است که آیا ، تماماً بوسیله محتوای بازنمایی تأمین می‌شود؟ من می‌گویم نه، و فکر می‌کنم احساسات بدنی (Sensation) غالباً و شاید همواره، علاوه بر محتوای بازنمایی دارای خصیصه پدیداری هم هستند. ❄️آن‌چه من انکار می‌کنم اینست که محتوای بازنمایی، تمام آن چیزی است که در خصیصه پدیداری وجود دارد و اصرار می‌کنم که خصیصه پدیداری از محتوای بازنمایی، پیش می‌افتد. من این دیدگاه را phenomenism می‌نامم. یک phenomenist اعتقاد دارد که خصیصه پدیداری، نه فقط از محتوای بازنمایی، بلکه از خصوصیات شناختی و کارکردی هم پیشی می‌گیرد؛ بنابراین او به کوالیا اعتقاد دارد. (Block, 2007, Consciousness, Function, and Representation, p.553) ❄️فرض کنید که دارید در نور مناسب، به یک گوجه‌فرنگی رسیده نگاه می‌کنید. شما یک با خصوصیات کیفی خاص یا کوالیا دارید که همان قرمزی و گِردی است. فیلسوفان طرفدار ، کوالیا را محتوای بازنمودی می‌دانند که در واقع، ویژگی‌های ابژه بیرونی‌اند. ... کوالیای قرمزی تجربه بصری شما از گوجه‌فرنگی، چیزی است که تجربه شما از رنگ گوجه‌فرنگی بیرونی بازنمایی می‌کند. بنابراین دیدگاه فوق، یک نوع در باب کوالیاست ... . ❄️این موضع که کوالیا را در جهان بیرون قرار می‌دهد، ما را قادر می‌سازد که کوالیا را بعنوان یک کیفیت درون‌نگرانه خصوصی، رد کنیم و این رویکرد برای آنان که متعهد به جایگاهی فیزیکال برای هستند، خوشایند می‌نماید ... . اما چه دلیلی برای تشکیک در بازنمودگرایی وجود دارد؟ ❄️ اول آن‌که رنگ‌ها را در نظر بگیرید؛ یعنی وقتی شما قرمزی می‌بینید، من سبزی می‌بینم و بالعکس. ما هر دو می‌گوییم که گوجه‌ها قرمز هستند و کاهوها سبزند. کاربردهای لفظی ما کاملاً مشابه و یکسان است. اما کیفیت تجربه بصری شما وقتی که به یک گوجه نگاه می‌کنید شبیه کیفیت تجربه بصری من است وقتی که به یک کاهو می‌نگرم؛ و بالعکس. بنابراین محتوای بازنمودی نمی‌تواند تمام آن چیزی باشد که به کوالیا مربوط است. ❄️دوم آن‌که حتی اگر در یک – مثل بینایی – شباهت‌ها و تفاوت‌های کوالیا به بیش از شباهت‌ها و تفاوت‌های محتواهای بازنمودی نرسد، مسلماً تفاوت‌های کوالیا در کیفیات احساسی مختلف داریم که صرفاً تفاوت‌هایی در محتواهای بازنمودی نیستند. مثلاً ما می‌توانیم باوری – بازنمایی‌ای درباره یک ابژه یا ویژگی خارجی – شکل بدهیم که مثلا: "گربه من الان روی لباسم پرید"؛ هم بر اساس تجربه بینایی و هم بر اساس تجربه لامسه. آیا واضح نیست که یک اختلاف کیفی بین این تجربیات وجود دارد؛ حال آن‌که محتوای بیرونی بازنمودی در این دو تجربه، این‌همان است. (Kim, 2010, Philosophy of Mind, pp.159-160) @PhilMind
برون‌گرایی تجربه پدیداری 1 🌏 پاتنم در مقاله "معنای معنا"، یک آزمون فکری با استفاده از همزاد زمین مطرح می‏کند؛ زمینی که از هر جهت دقیقاً ‌شبیه زمین واقعی است؛ فقط با این تفاوت که مایع شفاف و بی‏رنگ و بی‏بویی که از ابرها می‏بارد و «آب» نامیده می‏شود، دارای ترکیب مولکولی XYZ است و نه H2O. اسکار در زمین واقعی و همزاد اسکار در همزاد زمین، بلحاظ درونی مولکول به مولکول شبیه هم هستند و حتی تاریخچه و سوابق علّی یکسانی هم دارند. پاتنم بنحوی مقبول استدلال می‏کند که وقتی همزاد اسکار در همزاد زمین، واژه «آب» را به كار می‌برد، همان معنایی را نمی‏دهد که برای اسکار در زمین واقعی دارد. «آب» برای همزاد اسکار، به معنای مایعی با ترکیب مولکولی XYZ است و برای اسکار به معنای مایعی با ترکیب مولکولی H2O (ولو این‏که هیچکدام از آن‏ها اطلاعی از ترکیب‏های مولکولی نداشته باشند). 🌍 بنابراین با این‏که تمامی وضعیت‏های دروني اسکار و همزاد اسکار، یکسان و مشترک بود، معنای واژه «آب» برای آن دو متفاوت گردید، و این تفاوت از اختلاف بیرونی و محیطی ناشی می‏شود. نتیجه استدلال پاتنم آنست که باورهاي ما درباره انواع طبیعی، (برونگرا) دارند و صرفاً به آنچه در درون ذهن‌ها و سرهاي ما رخ مي‌دهد، وابسته نيستند و نمی‏توانند صرفاً بر حالات نوروفیزیولوژیک یکسان‏مان سوپروین شوند (Putnam, 1975, "The Meaning of Meaning"). البته پاتنم خود در برون‌گرایی معنا متوقف می‏ماند، اما تایلر برج چند سال بعد، به سادگی استدلال وی را به هم تعمیم داده است. 🌎 یکی از مهم‏ترین انگيزه‌های فیلسوفان برای پذيرش ، استدلالی‌ست كه بواسطه آزمون‌هاي فكري پاتنم و بِرج تثبيت شد. بعنوان مثال لایکن در مواجهه با رویکرد درون‌گرايانه هورگان و تینسون، از همین آزمون بهره می‏گیرد. هورگان و تینسون را مبتنی بر حالات درونی شخص ادراک‏کننده می‏دانند، و نقش ویژگی بیرونی را صرفاً در حد علت ایجادکننده حالت درونی، به رسمیت می‏شناسند. طبق این دیدگاه، اگر حالت درونی مذکور به هر نحو دیگری – حتی مغز در خمره - هم تحقق یابد، تجربه‌ی آگاهانه ظاهر خواهد شد. طبق تبیین ایشان، عوامل محیطی، علّت دور تجربه‏های حسی بشمار مي‌آيند که بوسیله تحریکات فیزیکی در سیستم ادراکی بدن تأثیرگذارند. این تأثیرات بوسیله تکانه‏های نورونی - که حاصل عبور داده‏ها از گیرنده‏های حسی بدن است – پدید می‏آیند. بنابراین تجربه آگاهانه شما می‏تواند دقیقاً بلحاظ پدیداری مشابه الان باشد، حتی اگر علل بیرون از مغز که باعث فعالیت‏های نورونی می‏شوند، کاملاً متفاوت از چیزی باشند که الان هستند. فقط کافیست فعالیت‏های درونی سیستم نورونی، مشابه و یکسان باقی بمانند. (Horgan & Tienson, 2002, "The Intentionality of Phenomenology and The Phenomenology of Intentionality"pp.526-527). 🌏 لايكن در اعتراض به اين ديدگاه خاطرنشان مي‌كند كه در آزمون پاتنم نیز تمام زنجیره‏های علّی بین ابژه بیرونی و سیستم ادراکی درونی، ميان اسكار و همزاد اسكار يكسان است، و حالات درونی آن‏ها هم کاملاً مشابه است. پس اگر در مثال پاتنم مي‌پذيريم كه بدليل تفاوت در محيط، محتوای باورها متفاوت مي‌شود، چرا در حالات پديداري به ديدگاهي مشابهی قائل نشويم؟ لايكن از هورگان و تینسون می‏خواهد که در متن توضيح ديدگاه‏شان، واژگانی مانند «» و «تجربه» را با «محتوای باور» جایگزین کنند. به باور لايكن، نتيجه اين جايگزيني، استدلالی غلط علیه برونگرایی خواهد بود. (Lycan, 2008, "Phenomenal Intentionalities" p.246) 🌍 یکی از مهم‌ترین نتایج بحث از این قرار است که طبق استراتژی درون‌گرایانه، هر دو شخص S1 و S2 که در لحظه t بلحاظ درونی اینهمان بوده و حالات نوروفیزیولوژیک کاملا یکسانی داشته باشند، حالات ذهنی دقیقا یکسانی هم در آن زمان خواهند داشت. اما براساس برون‌گرایی کاملاً ممکن است که S1 و S2 در زمان t دارای متفاوتی باشند؛ با این‌که شلیک‌ها و شبکه این دو دقیقاً مشابه هم باشد. بدین ترتیب صرفا مطالعه محاسبات مغزی و نمی‌تواند تبیین‌کننده درستی برای حالات ذهنی‌شان باشد. ادامه دارد ... @PhilMind