eitaa logo
فلسفه ذهن
892 دنبال‌کننده
138 عکس
68 ویدیو
21 فایل
محتوای تخصصی در حوزه #فلسفه_ذهن و فلسفه #علوم_شناختی توسط: مهدی همازاده ابیانه @MHomazadeh عضو هیات علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران با همکاری هیئت تحریریه
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 📙کتاب «آگاهی درونی؛ یک نظریه بازنمودگرایانه» اثر اریا کریگل در سال ۲۰۰۹ توسط انتشارات آکسفورد و در ۳۰۰ صفحه بچاپ رسیده است. 📘کریگل در این کتاب، تئوری خودبازنمودگرایی را برای تبیین فیزیکالیستی ارائه می‌دهد. این نظریه البته بطور خاص برای تبیین جنبه سابجکتیو تجربه ارائه شده است؛ چراکه مؤلف با تفکیک جنبه کیفی از جنبه سابجکتیو، در اینجا بر دومی تکیه دارد که اساسا هر را برای شخص تجربه‌کننده‌اش محقق می‌سازد. جنبه‌ای که آن را «برای‌من‌بودگی» (for-me-ness) نیز نامیده‌اند. 📒کتاب با یک بخش مقدمات مفهومی آغاز می‌شود. مؤلف در ادامه دیدگاه بازنمودگرایانه‌ی جنبه کیفی (محتوای تجربه) را توضیح می‌دهد و آنگاه به سراغ دیدگاه خودبازنمودی در باب جنبه سابجکتیو تجربه می‌رود. 📗نیمه دوم کتاب به مباحث تبعی و پیرامونی تئوری اختصاص دارد و نویسنده در سه بخش، نظریه خود را در نسبت با «وجودشناسی آگاهی»، «علم تجربی آگاهی»، و «تقلیل آگاهی» توضیح داده است. 📕کتاب یک ضمیمه انتهایی با عنوان «آگاهی پدیداری و آگاهی سابجکتیو» هم ارائه می‌دهد. 📎نظریه کریگل را در پست بعدی بررسی خواهیم کرد. @PhilMind
🌀 دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران با حمایت ستاد توسعه علوم و فناوری‌های شناختی برگزار می‌کند: 💢 سلسله نشست‌های «فلسفه هوش مصنوعی» نشست سوم موضوع نشست: 🔻 مسئله چارچوب و عواطف انسانی: از هوش مصنوعی به فلسفه 👤 ارائه‌کننده: دکتر ابوالفضل صبرآمیز پژوهشگر فلسفه 🗓 سه‌شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲ ⏰ ساعت ۱۰:۱۵ تا ۱۲ 📍 قم، ابتدای جاده قدیم تهران، دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران، دانشکده مهندسی، سالن اجتماعات 📌 https://balad.ir/p/POi01R3IoFzLRV 🔵 لینک شرکت در جلسه به‌صورت برخط: 🔗 http://vroom.cysp.ir/a
فلسفه ذهن
📚#معرفی_کتاب 📙کتاب «آگاهی درونی؛ یک نظریه بازنمودگرایانه» اثر اریا کریگل در سال ۲۰۰۹ توسط انتشارات
📌موضع رایج دیدگاه مرتبه اول درباره ، قائل به تمایزی در درون نیست؛ اما اریا کریگل را دارای دو خصیصه متفاوت دانسته و برای تأمین و تبیین هر خصیصه، منشاء جداگانه‏ای در نظر گرفته ‏است. به گفته وی مي‌توان ميان دو جنبه مختلف از تجربه‌هاي آگاهانه (مانند تجربه ديدن آسمان) تمايز نهاد: الف) جنبه «آبی‏‌گون بودن» تجربه، که آن را «خصیصه کیفی» تجربه می‏نامد، و ب) جنبه «برای من بودن» که آن را «خصیصه سابجکتیو» تجربه نام‏گذاری می‏کند. آن تجربه نه فقط، آبی‏گون است؛ بلکه براي من است، به اين معنا كه من از آبی‏بودن آن مطلع هستم. آبی‏‌گون‌ بودن آن، خصیصه کیفی‏اش را شکل می‏دهد، در حالی که آگاهی من از آن، خصیصه سابجکتیوش را. 📌خصیصه کیفی یک ، مشخص می‏سازد که آن، چه تجربه آگاهانه‏ای هست، اما این خصیصه سابجکتیو تجربه است که مشخص می‏کند آیا اصلاً آن یک تجربه آگاهانه است (Kriegel, 2005, Naturalizing Subjective Character, pp.24-25.) 📌نكته مهمي كه كريگل ابتدا – در مخالفت با بازنمودگرایی مرتبه بالاتر - مطرح مي‌كند اينست كه بنظر مي‌رسد آگاهي ما از يك رويداد پديداري (كه در حقيقت همان خصيصه سابجكتيو آن رويداد است) چيزي متمايز و مجزا از خود آن رويداد نيست. به ديگر سخن، براي حصول آگاهي به يك تجربه، نيازي به يك حالت ذهني فرا و وراي آن تجربه نداريم. بلكه آگاهي از تجربه، بگونه‌اي درون خود آن تجربه نهفته است و به ديگر تعبير، تجربيات آگاهانه خود-بازنما هستند (Ibid, pp.28-29). 📌حال، چنان‏چه وجود دو مؤلفه يادشده (يعني خصیصه کیفی و خصیصه سابجکتیو) را در هر تجربه آگاهانه بپذيريم، لازم است توضيح دهيم چگونه ممكن است يك حالت ذهني در درون خود، آگاهي به آن حالت را در بر داشته باشد. بسياري از نظرياتي كه درباره ارائه شده، عمدتاً راجع به خصيصه کیفي هستند و به خصيصه سابجكتيو تجربه نپرداخته‌اند. کریگل در تلاش برای طبیعی‏سازی خصیصه سابجکتیو تجربه آگاهانه، بر این مطلب تمرکز می‏کند که چگونه یک حالت نوروفیزیولوژیک در می‏تواند وقوع خودش را بنحوی متناسب کند. 📌البته او اذعان دارد که یک مشکل بسیار اساسی در برابر استراتژی ، این است که فرضیه‏های فیزیکالیستی درباره بازنمایی ذهنی، از مجموعه مفاهيم مربوط به ارتباط علّی بهره می‏گیرند؛ ولی روابط علّی، غیر بازتابی هستند (آن‏ها هیچ‏گاه بین یک شیء و خودش برقرار نمی‏شوند)؛ هیچ حالت ذهنی نمی‏تواند سبب وقوع خودش بشود. در نتیجه یک مشکل بنیادین در برابر طبیعی‏سازی خصیصه سابجکتیو قرار دارد. 📌رویکردی که او برای حل مشکل پیشنهاد می‏کند، این است که محتواهای بازنمایی (شامل هر دو محتوای «گوجه فرنگی قرمز» و «بازنمایی گوجه فرنگی قرمز») بوسیله یکپارچه‏سازی اطلاعاتی که ابتدائاً توسط دو حالت ذهنی جداگانه حمل می‏شوند، تولید می‏گردند. وقتی محتواهای این دو حالت ذهنی جداگانه، بنحوی مناسب یکپارچه‌سازی می‏شوند، یک حالت ذهنی واحد پدید می‏آید که دربردارنده آگاهی درونی از بازنمایی گوجه فرنگی قرمز است. این دو حالت ذهنی (بازنمایی گوجه فرنگی قرمز و بازنماییِ بازنماییِ گوجه فرنگی قرمز) البته هرکدام هیچ خصیصه سابجکتیو ندارند؛ اما وقتی که محتوای بازنمایی‏شان یکپارچه می‏شود، یک حالت ذهنی پدید می‏آید که دارای است. علت این‏که این حالت ذهنی سوم، دارای خصیصه سابجکتیو است، اینست که در درون خودش، بازنمایی از یک ابژه بیرونی و بازنماییِ آن بازنمایی را به هم می‌آمیزد. (See: Ibid, pp.38-47) 📌البته او قبول دارد که ممکن است اعتراض شود آشکارگی تجربه برای شخص (برای من بودن)، بسیار خاص‏تر و منحصر به فردتر از آن است که با مفهوم «اطلاع درونی از آن» توضیح داده شود؛ خصیصه سابجکتیو، چیزی فراتر از اطلاع درونی است. نقد دیدگاه کریگل بزودی خواهد آمد. @PhilMind
1_8415113464.mp3
31.45M
♦️صوت نشست سوم از مجموعه نشست‌های ، با ارائه دکتر صبرآمیز و موضوع «مسئله چارچوب و عواطف انسانی: از به فلسفه»، سه‌شنبه ۲۱ آذر، دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران @PhilMind
فرضیۀ نفس‌مندی هوش مصنوعی ⛵️برایان کاتر، استادیار دانشگاه نوتردام آمریکا، مقاله‌ای نگاشته است با عنوان «فرضیۀ نفس‌مندی » که قرار است در مجلۀ ایمان و فلسفه چاپ شود. او از این فرضیه دفاع می‌کند که دست‌کم می‌توان این احتمال را که (Artificial General Intelligence) به‌معنای حقیقی نفس‌مند باشد، جدی گرفت. ⛺️ این فرضیه بر این فرض‌ها بنا شده است: 🪀ما بالاخره AGI‌ را خواهیم ساخت؛ 🪀در مورد هر موجود نفس‌مند، نظریۀ صادق است؛ 🪀 نفس، موجودی غیرفیزیکی است. ⛵️کاتر دو استدلال به‌سود این تز عرضه کرده است: استدلال قیاس با بیگانه و استدلال دریافت‌کنندۀ مناسب. ایدۀ استدلال اول (the alien-analogy argument) این است که اگر موجوداتی متفاوت با انسان‌ها و حیوانات زمینی را بیابیم که هوش‌مند به نظر برسند، یعنی رفتارها و کارکردهای هوشمندانه داشته باشند، اما از مادۀ بدنی متفاوتی ساخته شده باشند، می‌پذیریم که آنها هم نفس‌مندند. حال اگر نفس‌مندی آنها را رد نمی‌کنیم، نمی‌توانیم نفس‌مندی ماشین هوشمند را نیز رد کنیم. ⛵️ایدۀ استدلال دوم (the fitting-recipient argument) این است: اگر جوهری درست است، آنگاه پذیرفتنی است که نفس‌مندی وقتی روی می‌دهد که سامانۀ فیزیکی مناسبی در کار باشد که دریافت‌کننده و دارندۀ آن نفس باشد. این سامانۀ فیزیکی آنگاه مناسب است که نفس بتواند کارهای خود را از طریق آن انجام دهد، و ازاین‌رو باید ظرفیت‌های مناسب رفتاری و سامانۀ کارکردی متناسبی داشته باشد. پس ماشین هوش‌مندی که همین وضعیت را دارد، همانند انسان نفس‌مند خواهد بود. به بیانی دیگر، اگر بدن خاص انسانی را به سبب آمادگی‌ها و ساختارهای ویژه‌اش نفس‌مند می‌دانیم، ماشینی را که به‌نوعی بدن هوش مصنوعی است، نیز باید نفس‌مند بدانیم. جالب اینکه کاتر از آلن تورینگ (1950:334) این ایده را نقل می‌کند که طرفدار جوهری خداباور، باید امکان نفس‌مندی ماشین را بپذیرد. ⛵️کاتر در مقاله توضیح داده است که مرادش از نفس و نفس‌دار شدن چیست، ازجمله نفس‌مندی را گونه‌ای اتحاد نفس و بدن می‌‌داند که بر روابط علّی متقابل میان نفس و بدن استوار است. نیز دربارۀ شرایط از لحاظ طبیعی کافی (nomologically sufficient condition) برای نفس‌دار شدن بحث کرده است، زیرا نفس‌دار شدن مسلماً حادثه‌ای تصادفی نیست. ⛵️بر همین اساس، وی به نکتۀ مهمی اشاره کرده است: لازمۀ فرضیۀ مزبور این نیست که ما نفس‌های ماشین‌های هوشمند آینده را خلق می‌کنیم، بلکه نقش ما تنها فراهم آوردن شرایط مادی لازم برای نفس‌مند شدن است. این سخن مشابه سخن دوگانه‌انگاران جوهری است که معتقدند اگر بدن مناسبی فراهم آید، آنگاه نفسی بدان متصل می‌شود یا این بدن با نفسی ازپیش‌موجود متحد می‌گردد. ⛵️کاتر مفصلاً هر دو استدلال را صورت‌بندی کرده و دربارۀ آنها بحث کرده است. و در پایان به برخی لوازم فرضیۀ نفس‌مندی ماشین پرداخته است، مانند وضعیت اخلاقی، این‌همانی شخصی و نوع و مرتبۀ وجودی نفس‌های ماشین های هوشمند آینده. ⛱متن مقاله در philpapers در دسترس است. Cutter, Brian (forthcoming). The AI Ensoulment Hypothesis. Faith and Philosophy. 🖊 رضا درگاهی‌فر @PhilMind
🌀 دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران با حمایت ستاد توسعه علوم و فناوری‌های شناختی برگزار می‌کند: 💢 سلسله نشست‌های «فلسفه هوش مصنوعی» نشست چهارم موضوع نشست: 🔻 هوش مصنوعی و خطر وجودی 👤 ارائه‌کننده: دکتر محمدحسن مرصعی دانشگاه صنعتی شریف 🗓 سه‌شنبه ۵ دی ۱۴۰۲ ⏰ ساعت ۱۰:۱۵ تا ۱۲ 📍 قم، ابتدای جاده قدیم تهران، دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران، دانشکده مهندسی، سالن اجتماعات 📌 https://balad.ir/p/POi01R3IoFzLRV 🔵 لینک شرکت در جلسه به‌صورت برخط: 🔗 http://vroom.cysp.ir/a
🔹بسیاری از دانشمندان بر این اعتقاد بوده و هستند که تعداد و تراکم نورون‌ها در پیدایش دخالت ندارد؛ بلکه الگو و حجم است که به می‌انجامد. این نگرش برپایه یافته‌های تجربی بود که نشان می‌داد نواحی (Cerebral cortex) و که بیشترین پردازش اطلاعات در آن‌ها صورت می‌گیرد، مرتبط با عمده حالات و کارکردهای آگاهانه ما هستند. در حالیکه ناحیه با تراکم حدود ۸۰ درصد کل نورون‌های ، از آنجا که پردازش اطلاعات خاصی در آن صورت نمی‌گیرد، نقش خاصی هم در تجربه آگاهانه ندارد. 🔸کوخ براساس همین داده‌ها را زیر سؤال می‌برد و چالمرز اصل عدم تغییر سازمانی (Organizational Invariance) را مطرح می‌سازد که صرفا بر الگوی اتصالات و پردازش‌ها تأکید دارد و آرایش فیزیکی و ماده سازنده سیستم را از موضوعیت می‌اندازد. بدین معنا که هرجا الگوی علّی تعاملات و پردازش‌ها تکرار شود (ولو در تراشه‌های سیلیکونی)، یکسانی هم بروز خواهد کرد. اساسا تئوری () در و دیدگاه در ، بر همین ایده استوار شده که الگوی انتزاعی محاسباتی و مدل تعاملات علّی بین اجزا اهمیت دارد و نه ساختار مولکولی اجزاء. در نتیجه و و ... نیز در مسیری غیر بیولوژیک قابل پیش‌روی و تحقق است. 🔹اما پژوهشی که کمتر از یکماه پیش (۲۹ نوامبر) در مجله به چاپ رسیده، نشان می‌دهد مخچه و سازمان ژنتیکی سلول‌های پورکنژ در آن، نقشی قابل توجه در گسترش عملکردهای شناختی بالاتر در مغز بالغ دارد. این تحقیق پیشرو که در مرکز دانشگاه هایدلبرگ آلمان به انجام رسیده، پروفایل‌های مولکولی را از حدود ۴۰۰ هزار سلول جداگانه جمع‌آوری کرده و موفق به نقشه‌برداری از این سلول‌ها شده است. همچنین بیش از هزار ژن در مخچه شناسایی کرده که الگوی فعالیت متفاوتی در گونه انسانی دارند و مستقیما به ظرفیت‌های منحصربفرد شناختی انسان مربوط می‌شوند. 🔸پژوهش‌هایی از این‌دست با برجسته‌کردن بیولوژی مغز، تاکید صرف بر الگوهای محاسباتی و پردازش اطلاعات را به چالش می‌کشند و پایه نوروفیزیولوژیک آگاهی را نیز در کنار مدل اتصالات علّی برجسته می‌سازند. در نتیجه نظریه‌هایی مانند نوظهورگرایی () - که سطوحی از پیچیدگی در لایه نوروبیولوژیک را برای ظهور و پیدایش ویژگی آگاهی از آن ضروری می‌دانند - تقویت می‌شوند و رویکردهای محاسباتی و کارکردگرایانه در هوش مصنوعی و ، به چالش کشیده می‌شوند. @PhilMind
فلسفه ذهن
🌀موسسه حامی و خانه اندیشه‌ورزان با حمایت ستاد توسعه علوم و فناوری‌های شناختی برگزار می‌کنند: 🔹نوروس
همازاده_1.mp3
33.79M
💥صوت نشست علمی با موضوع « بمثابه ؟» و با ارائه دکتر مهدی همازاده 🗓️چهارشنبه 24 خرداد 1402 📌مؤسسه حامی علوم انسانی با حمایت ستاد توسعه علوم شناختی @PhilMind
فلسفه ذهن
🌀 دوره‌ی اول سلسله‌ نشست‌های ماهانه فلسفه ذهن و علوم شناختی 👤 سخنرانان: سید حسین نصر، امیر صائمی، ا
14020424 Kargah Hami_1.mp3
26.79M
💥صوت نشست علمی با موضوع «درآمدی بر » و با ارائه دکتر جواد درویش 🗓️ شنبه 24 تیر 1402 📌مؤسسه حامی علوم انسانی با حمایت ستاد توسعه علوم شناختی @PhilMind
فلسفه ذهن
🌀 دوره‌ی اول سلسله‌ نشست‌های ماهانه فلسفه ذهن و علوم شناختی 👤 سخنرانان: سید حسین نصر، امیر صائمی، ا
Dr. Nasr_1.mp3
32.51M
💥صوت نشست علمی با موضوع «نظریه‌های شناخت از دید متفکران مسلمان» و با ارائه دکتر سید حسین نصر 🗓️ سه شنبه 3 مرداد 1402 📌مؤسسه حامی علوم انسانی با حمایت ستاد توسعه علوم شناختی @PhilMind
فلسفه ذهن
🌀 دوره‌ی اول سلسله‌ نشست‌های ماهانه فلسفه ذهن و علوم شناختی 👤 سخنرانان: سید حسین نصر، امیر صائمی، ا
مرصعی_1.mp3
43.35M
💥صوت نشست علمی با موضوع «حضوری/حصولی در سنت و / در » و با ارائه دکتر محمدحسن مرصعی» 🗓️ پنجشنبه 2 شهریور 1402 📌مؤسسه حامی علوم انسانی با حمایت ستاد توسعه علوم شناختی @PhilMind
فلسفه ذهن
📌موضع رایج دیدگاه #بازنمودگرایی مرتبه اول درباره #آگاهی، قائل به تمایزی در درون #تجربه_پدیداری نیست؛
اشکال اوّل 🔴 تئوری کریگل به یکپارچه‏سازی دو بخش متمایز پردازش نورونی در قالب یک حالت متحد، تعهد دارد تا هر دو بخش محقق‏ساز «خصیصه کیفی» و «خصیصه سابجکتیو» را توضیح دهد. بدین ترتیب، همان‏طور که ون گولیک نیز اشاره کرده، پاسخ متناسب دارای دو بخش نورونی متباین است و تنها دلیلی که آن‏ها را بصورت یک ویژگی واحد در می‏آورد، این است که امکان تولید نتیجه درست را (با توجه به خصیصه کیفی هر تجربه)، فراهم می‏آورد. 🟠 ون گولیک به نحوی قابل درک، از این توضیحات قانع نمی‏شود و اعتقاد دارد تبیین مذکور، دربردارنده تمسک ضمنی به تجربه است که خود به تقلیل ناپذیری آن می‏انجامد؛ چرا که اتصال و اتحاد دو بخش نورونی مجزا، بر اساس « متناسب با هر تجربه»، تبیین شده است. کریگل در پاسخ به این اشکال، ابتدا می‏پذیرد که چنین ناخوشایندی‏هایی در نظریه او احساس می‏شود. ولی مدعی‌ست که این مطلب، نظریه‏اش را تقلیل‏ناپذیر نکرده است. ‌زیرا به بیان وی، در نهایت می‏توان لیستی از تحریکات منفصل نورونی متناظر با حالات مختلف پدیداری را در قالب واژگانی صرفاً عصبی تهیه کرد. 🟡 البته گذشته از اینکه ما نیازمند یکسری آزمایشات مفصل خواهیم بود تا همبسته‏های تحریکات نورونی برای هر خصیصه پدیداری را دقیقاً‌ شناسایی نماییم، ولی نهایتاً به اذعان خود کریگل، مشکل دلبخواهی بودن برقرار خواهد ماند. چه این که معلوم نیست چرا ترکیب الف از تحریکات نورونی، ویژگی کیفی ب را بازنمایی می‏کند؟ این تناظر و تناسب از کجا آمده است؟ با این حساب، به نظر می‏رسد همچنان پر نشده باشد. 🟢 کریگل تصریح دارد که این مشکلی نیست که بتوان براحتی از آن عبور کرد و خود او نیز بوضوح نارضایتی‏اش را از این مسئله ابراز کرده است. با این حال دلیلی که باعث می‏شود نظریه فوق را بپذیرد، این است که تمامی تئوری‏های جایگزین، وضعیتی ناخوشایندتر و ناکارآمدتر دارند. (See: Kriegel, 2009, Subjective Consciousness; A Self-Representational Theory, pp.480-481) اشکال دوم 🔵 بنظر می‏رسد عمده اشکالاتی که در برابر اقامه شده، در این‏جا هم قابل طرح هستند؛ مثل اشکال مربوط به ضروری بودن رابطه این‏همانی که توسط کریپکی، تشریح شده است. وقتی جهان ممکنی قابل تصور باشد که دقیقاً همین حالات نوروفیزیولوژیک وجود داشته باشند، اما هیچ خصیصه پدیداری‏ای وجود نداشته باشد (اشکال )، تبیین خصیصه کیفی براساس محقق‏ساز نورونی با بن‏بست مواجه می‏شود. ضمن این‏که اساساً شکاف معروف تبیینی بین یک وضعیت نورونی تا یک ، همچنان برقرار است. 🟣 اعتراض بروگارد به نظریه کریگل، بر همین اساس اقامه شده که می‏گوید به هرحال، جاندارانی قابل تصور هستند که دارای و فاقد خصیصه پدیداری باشند. از آن‏جا که تئوری خودبازنمایی برای توضیح فرآیند بازنمایی به متوسل می‏شود، تصورپذیری زامبی‏های فلسفی که خودبازنمایی – به شیوه مذکور – دارند، با مانعی مواجه نیست. 🟤 کریگل در مورد این اشکال هم قبول می‏کند که شواهدی علیه تئوری‏اش فراهم آمده؛ او داده‏های امکان متافیزیکی زامبی را مشروع و درست و «یک ضربه علیه تئوری» به شمار می‏آورد، اما بدون هیچ توضیحی اعتقاد دارد مواردی که در مجموع به سود تئوری وجود دارد، فائق بر این مشکلات است. (Ibid, p.483) @PhilMind
1402-10-05-event_ai_philosophy4.mp3
36.66M
📢 صوت رویداد ✳️ نشست علمی با موضوع: « و خطر وجودی» از سلسله نشست‌های «» نشست چهارم 🔺 با ارائه‌ی «دکتر محمدحسن مرصعی» دانشگاه صنعتی شریف 🗓 سه‌شنبه ۵ دی ۱۴۰۲ 📍 دانشکده مهندسی دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران 👈 توسط دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران با حمایت ستاد توسعه علوم و فناوری‌های شناختی @PhilMind
📚 📒کتاب «ما نفسیم یا بدن؟» نوشته ریچارد سوئین‌برن با ترجمه دکتر مهدی ذاکری و توسط انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و در ۲۳۳ صفحه بچاپ رسید. 📗سوئین‌برن بعنوان یکی از چهره‌های معاصر، در این کتاب سعی در ارائه استدلال‌های فلسفی جدیدی به سود جوهر نفس مجرد دارد که توسط برخی یافته‌های علوم اعصاب معاصر پشتیبانی شود. 📕نویسنده پس از بیان برخی مقدمات در فصل اول، فصل دوم را به « و دوگانه‌انگاری ویژگی‌ها» اختصاص داده. مترجم در پیوست سودمندی در انتهای این فصل، دیدگاه سینوی و صدرائی در این موضوع را نیز اضافه کرده است. 📘فصل سوم به نظریات درباره پرداخته و فصل چهارم با عنوان «استدلال دکارت برای نفس»، شکل گرفته است. مترجم در این‌جا نیز چند پیوست درباره استدلال به سود در از طریق اینهمانی شخصی، و نیز برتری استدلال تصورپذیری بر استدلال دکارتی و ... افزوده است. 📙فصل پنجم به علم و اطلاع درونی ما از خودمان می‌پردازد و فصل ششم به تعامل نفس و بدن. در این‌جا پیوست مترجم در نقد دفاع سوئین‌برن از استدلال به سود جوهری قابل توجه است. فصل آخر (هفتم) به این پرسش اختصاص دارد که آیا علم می‌تواند نفس را تبیین کند؟ @PhilMind
هوش مصنوعی یا بدن مصنوعی؟ 💧 می‌توان گفت برنامۀ پژوهشی و عملیاتی در پی ساختن حیوانات مصنوعی است (یا دست‌كم چیزهایی كه به نظر می‌‌رسند حیوان‌اند). بسیاری نیز معتقدند هوش مصنوعی فعالیت ساختن اشخاص مصنوعی (artificial persons) است (یا دست‌كم چیزهایی كه به نظر می‌رسد اشخاص‌اند). هدف برنامۀ ، ساختن اشخاص مصنوعی است، ماشین‌هایی كه تمام توان‌های ذهنی انسان‌ها را، شامل ، دارند. بنابراین هدف هوش مصنوعی قوی، ایجاد ذهن‌مندی واقعی در ماشین است. (بنگرید: مدخل هوش مصنوعی، دایرةالمعارف اینترنتی استنفورد). ⚡️ اكنون از چالش‌های پیش روی هوش مصنوعی قوی صرف‌نظر می‌كنیم و فرض می‌كنیم تحقق آن ممكن است. زین پس مراد از هوش مصنوعی، هوش مصنوعی قوی است. بر این اساس: ☄️ برخی محققان در برآن‌اند كه موافق مبانی ، سخن گفتن از هوش مصنوعی خطاست (یعنی دقیق نیست و كاربردی مجازی یا تسامحی است)، و باید از بدن یا مغز مصنوعی سخن گفت. 💥 مطابق حكمت متعالیه، ذهن‌مندشدن فرایندی جسمانیة الحدوث است، یعنی آنگاه كه بدن انسانی مناسبی شكل می‌گیرد، ذهن‌مندی در آن تحقق می‌یابد و موجود انسانی بدن‌مند و ذهن‌مند حاصل می‌آید. پس هوش‌مندی امری متحقق در/به‌نحوی مرتبط با بدن است. اگر تقسیم اشیا به طبیعی و مصنوعی درست و واقعی باشد، تنها می‌توان بدن مصنوعی ساخت، و تحقق بدن (یعنی جسمی كه قابلیت ذهن‌مندشدن را بالفعل دارد) همان و تحقق ذهن‌مندی در/مرتبط با آن بدن، همان. (دربارۀ علت و چگونگی این تحقق نیز نظریاتی عرضه شده است.) پس برای آنكه هوش‌مندی محقق شود، باید بدنی ویژه را فراهم آورد. نمی‌توان مستقیماً و بی‌واسطه هوش‌مندی را ایجاد كرد، بلكه باید از راه ساختن بدن متناسب بدان دست یافت. ☄️ بر این اساس پرسش از امكان هوش مصنوعی قوی، به این پرسش باز می‌گردد: آیا می‌توان جسمی، با قابلیت‌ها و پیچیدگی‌های لازم، ساخت كه هوش‌مند شود؟ به نظر نمی‌رسد محال باشد. ☀️ بنابراین اگر هوش‌مندی واقعاً در هویتی فیزیكی روی می‌دهد، نباید آن را به‌معنای دقیق کلمه، «مصنوعی» دانست، زیرا هوش‌مندی یا موجود نیست، یا واقعاً به‌نحوی برخاسته از/متحد با بدنی جسمانی است. پس هوش‌مندی همواره نامصنوع است. هوش‌مندی لازمۀ طبیعی جسم‌مندی مناسب است، بدین معنا كه اگر جسم مناسب ذهن‌مندی یا هوش‌مندی موجود باشد، ذهن یا هوش ناگزیر، با موجود بودن علل خاص خودش، موجود می‌شوند و برساخته بودن یا مصنوع بشر بودنش بی‌معناست. آنچه مصنوع بشر است، مغز یا بدن مصنوعی است. پس هوش نمی‌تواند مصنوع باشد، و تنها جسمی كه زمینۀ بروز و ظهور هوش‌مندی است، می‌تواند مصنوع بشر باشد، پس باید از بدن یا مغز مصنوعی سخن گفت. 💦 به نظر می‌رسد چندین دسته از نظریات ذهن-بدن با این تصویر می‌توانند همراه شوند، ازجمله: جوهری، ، ، همه_روان_دار_انگاری و نظریۀ نفس-بدن صدرایی. به‌طور كلی این تصویر با ناتقلیل‌گرا و نیز با اعتقاد به در مورد رابطۀ ذهن و بدن، سازگار است. 🖊 رضا درگاهی‌فر @PhilMind
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎗️گلن استراوسن در این گفتگو👆 که هشت روز قبل منتشر شده، علیه دیدگاه دنیل دنت استدلال می‌کند 🎗️به بیان وی وقتی دنت می‌گوید ادراکات و ما توهم است، خود همین دیدگاه او نیز یک ادراک سابجکتیو است. پس آیا همین را هم شامل می‌شود؟ 🎗️او البته اعتقاد دارد ریشه اصلی چنین دیدگاهی از آنجا ناشی می‌شود که تحلیل‌های فیزیکالیستی با مشکل مواجه شده و توهم‌گرایان ترجیح داده‌اند از اساس، صورت مسئله را پاک کنند. 🎗️و نباید فراموش کرد که وقتی از توهم در ادراکات سخن می‌گوییم، بمعنای عدم تطابق با واقع است و در ادراکات با موضوع آبجکتیو کاملا احتمال دارد. ممکن است دیواری که من پیش روی خود به رنگ قرمز می‌بینم، واقعا قرمز نباشد. 🎗️اما این ادعا در مورد ادراکات با موضوع سابجکتیو، چندان معنادار به نظر نمی‌رسد. شاید دیوار روبروی من واقعا به رنگ قرمز نباشد، اما و درونی من واقعا تجربه قرمزی‌ست. واقعیت تجربیات درونی، همان ساحت سابجکتیو است و عدم تطابق با واقع در چنین مواردی بمعنای تطابق احساس درونی با همان ساحت درونی‌ست که برقرار است. @PhilMind
🔻تقریبا همگان قبول دارند که انجام بعضی کارها نیازمند "هوش" است؛ مثل پیداکردن حاصل تقسیم 231 بر 42. ممکن است کسی بگوید دستگاهی دارای است که بتواند برای انجام ‏چنین کارهایی توسط ما بهره‌برداری شود؛ یعنی کارهایی که توافق داریم انجام آن‏ها بوسیله انسان، مستلزم هوش است. داشتن هوش به این معنا را «هوش کاری» (task intelligence) می‏نامیم. ماشین حساب‏ها می‏توانند برای یافتن پاسخ تقسیم 231 بر 42 بکار گرفته شوند، بنابراین حتی آن‏ها هم دارای هستند. 🔻هوش کاری مصنوعی، مناقشه برانگیز نبوده و حتی آکوئیناس و دکارت هم دلیلی برای رد آن ندارند. هرچند باید توجه داشت که ماشین حساب‏ها نمی‏دانند جواب مسائل ریاضیاتی چیست و نمی‌دانند که در حال انجام عملیات ریاضی‏اند. لذا شایسته نیست که از دارابودن هوش کاری به ادعاهای بزرگتر درباره پل بزنیم. 🔻«هوش شیء» مقابل «هوش کاری» است؛ اگر یک دستگاه هوش مصنوعی اشیاء را داشته باشد،‌ آن‏گاه چنین دستگاهی را می‏توان به معنی واقعی هوشمند دانست. پرسش‏های مناقشه‏برانگیز معاصر از امکان هوش مصنوعی اشیاء و رویکردهای مختلف برای طراحی آن، سؤال می‏پرسند. 🔻می‏توان با وام‏گیری اصطلاح از جایگاه پمپ بنزین، بین دو گونه هوش اشیاء تمایز نهاد: اگر هوش دستگاه بگونه‏ای است که می‏داند انسان‏ها چگونه دارای هوش خودشان هستند،‌ چنین دستگاهی واجد هوش مصنوعی اعلای شیء (premium artificial thing intelligence) یا premium AI است. اما اگر هوش دستگاه بگونه‏ای باشد که نمی‏داند انسان‏ها چطور هوش خودشان را دارند، این دستگاه را دارای هوش مصنوعی عادی شیء (regular artificial thing intelligence) یا regular AI می‏نامیم. باید توجه داشت که گازوئیل عادی، واقعاً گازوئیل است. به همین ترتیب، هوش مصنوعی عادی اشیاء نیز واقعاً هوش است. 🔻جان سرل (1980) تفاوتی بین هوش مصنوعی قوی و ضعیف گذاشته بود: ، تزی است که می‏گوید «کامپیوترهایی با برنامه‏ریزی درست، واقعاً یک ذهن هستند. بدین معنا که کامپیوترها با برنامه‏ریزی درست، می‏توانند حقیقتاً و بمعنای سابجکتیو "درک کنند" و دیگر حالات شناختی را نیز داشته باشند». در حالی که ادعای فقط در این حد است که کامپیوترها ابزاری مفید برای فرمولیزه‏کردن و آزمایش و انجام وظایف و رفتارهای مبتنی بر هوش هستند. 🔻این تمایز سرل را قادر ساخت تا استدلال خویش را مستقیماً و صرفاً علیه هوش مصنوعی قوی صورت‏بندی کند. ولی برای اهدافی عمومی‏تر نیازمند تمایزهای دیگری – مانند آن‏چه در این‏جا معرفی کردیم – هستیم. تمایز عادی/ اعلا به ما این امکان را می‏دهد که دو احتمال در هوش مصنوعی قوی را بازشناسی کنیم. و تمایز هوش کاری/ هوش اشیاء به ما اجازه می‏دهد تشخیص بدهیم که چالش‏های فلسفی عموماً متوجه ادعایی است که می‏گوید یک دستگاه می‏تواند خودش اصالتاً هوشمند باشد، یا حالات شناختی خاص خودش را داشته باشد. William Robinson, 2014, "Philosophical challenges", In: The Cambridge Handbook of Artificial Intelligence, pp. 85-86. @PhilMind
به‌سان راه‌‌حلی برساختی برای مسئله ذهن-بدن؛ دیدگاه کالین مک‌گین ⭕️ کالین مک‌گین در مقاله معروفش (1989) راه‌حل‌های عرضه شده برای مسئلۀ ذهن-بدن را بر دو دستۀ برساختی (constructive) و غیر برساختی تقسیم می‌کند. مطابق بیان او، «راه‌حل‌های برساختی می‌کوشند ویژگی‌ای طبیعی را متعلق به مغز (یا بدن) مشخص کنند که توضیح می‌دهد چگونه می‌تواند از مغز (یا بدن) سر بزند.» ⭕️ ازاین‌رو مثلاً نیز برساختی است، زیرا یک ویژگی، یعنی نقش علّی، را مطرح می‌کند که هر دوی حالات مغزی و حالات ذهنی آن را دارند، و این ویژگی قرار است توضیح دهد که چگونه آگاهی از حالات مغزی فراهم می‌آید. ⭕️ مک‌گین می‌گوید همه‌روان‌دارانگاری را نیز در دستۀ راه‌حل‌های برساختی قرار می‌دهم، زیرا می‌کوشد آگاهی را از راه ویژگی‌هایی متعلق به مغز توضیح دهد که همانند خود آگاهی، طبیعی‌اند. نسبت دادن ذرات آگاهی نخستین (proto-consciousness) به اجزای تشکیل دهندۀ ماده، آن‌طور فراطبیعی نیست که پذیرفتن جواهر غیرمادی یا مداخله‌های الهی هست؛ صرفاً غریب است. ⭕️ مطابق این نگاه: 1) همه‌روان‌دارانگاری نظریه‌ای طبیعی‌گراست، و می‌کوشد تبیینی طبیعی‌گروانه از آگاهی به‌‌دست دهد. 2) ذرات آگاهی نخستین، ویژگی‌هایی طبیعی‌اند که به ذرات بنیادین ماده نسبت داده می‌شوند. 3) برایند این آگاهی‌های نخستین، آگاهی‌های سطوح بالاتر است، که آنها هم طبیعی‌اند، زیرا از امور طبیعی، چیزی فراطبیعی نمی‌تواند حاصل آید؛ 4) آگاهی سطح بالاتر انسانی، ویژگی طبیعی مغز است. 5) با فرض اینکه در فرایند تبیین شکل‌گیری آگاهی انسانی هیچ اشکالی در کار نباشد، این نظریه برساختی است. ⭕️ اما مک‌گین معتقد است راه‌حل‌های برساختی همگی برای پاسخ به پرسش ذهن-بدن ناکافی‌اند، و بنابراین همه‌روان‌دارانگاری نیز نظریه‌ای موفق نخواهد بود. ⭕️ اشکال مشترک نظریات برساختی از منظر مک‌گین این است که آن ویژگی طبیعی تبیین‌گر برآمدن آگاهی از مغز یا بدن (ویژگی P) اساساً برای ما انسان‌ها شناخت‌پذیر نیست و ما نسبت بدان دچار بستار شناختی (cognitive closure) هستیم. بیانی از بستار شناختی چنین است: ذهن M از نظر شناختی نسبت به ویژگی P (یا نظریۀ T) بسته است اگروتنهااگر روندهای مفهوم‌سازی که M در اختیار دارد، نتوانند بسط یابند تا P (یا درکی از T) را فراچنگ آورند. ⭕️ مک‌گین با کسانی که به حل‌شدنی بودن مسئله مغز-آگاهی امیدوارند، در سه نکته هم‌نواست: اول اینکه طبیعت‌گروی به‌مثابه دیدگاهی جهان‌شمول و کلی درست است، و دوم اینکه رابطۀ مغز-آگاهی، از هر سنخی باشد، رابطه‌ای طبیعی است، و سوم اینکه بر همین اساس، نظریه‌ای طبیعت‌گروانه این رابطه را تبیین می‌کند. اما اختلاف نظر مک‌گین با دیگران در این است که: این نظریه را قوای شناختی انسانی کنونی درک نمی‌کنند و هرگز بدان نمی‌رسند. ⭕️ پس از منظر مک‌گین ویژگی P هست، که ویژگی مغز است، و مغز به‌خاطر داشتن آن، پایۀ آگاهی است. به همین وزان، نظریۀ T مربوط به P موجود است که کاملاً وابستگی حالات آگاهی را به حالات مغزی توضیح می‌دهد. در این صورت، اگر T ‌را می‌دانستیم، راه‌حلی برساختی برای مسئلۀ ذهن-بدن می‌داشتیم. اما آیا هرگز می‌توانیم T را بدانیم و ماهیت P را درک کنیم؟ ⭕️ پاسخ اساسی مک‌گین این است که مطمئناً امکان‌پذیر است که هرگز نتوانیم P را فراچنگ آوریم و ذهن‌های ما نسبت بدان بسته باشد. هیچ تضمینی وجود ندارد که نیروهای شناختی ما بتوانند از عهدۀ عرضۀ راه‌حل هر مسأله‌ای که با آن روبه‌رو می‌شویم، برآیند. از نگاه وی، اگر این ادعای جزم‌گروانه را می‌پذیری که نوع انسان در مرحلۀ کنونی تکاملش هرچیزی را می‌تواند بداند، دچار نوعی آرمان‌گروی نابجا در خصوص جهان طبیعی شده‌ای. کاملاً ممکن است چنین باشد که هر ویژگی که بتوانیم در ازایش مفهومی بسازیم، آن‌گونه باشد که هرگز نتواند مسألۀ ذهن-بدن را حل کند. ممکن است ما شبیه خردسالانی باشیم که می‌کوشند نظریۀ نسبیت را درک کنند. بعدها چنین رویکردی را رازآلودگروی () نامیده‌اند. McGinn, Colin (1989). Can we solve the mind-body problem? Mind 98 (July):349-66. 🖊 رضا درگاهی‌فر @PhilMind
🔥برگزاری کنفرانس بین‌المللی فلسفه ذهن در ایران🔥 💥کنفرانس بین‌المللی فلسفه ذهن با حمایت ستاد توسعه علوم شناختی و تمرکز بر مسئله آگاهی(Consciousness) طی 5 روز از 29 بهمن تا 3 اسفند برگزار می‌شود. 🎙️ در این همایش، اساتید خارجی و داخلی از جمله ند بلاک، سوئین‌برن، ون اینواگن، تالیافرو، تیم کرین، سیدحسن حسینی، مهدی ذاکری، محمود مروارید، امیر صائمی، ابراهیم آزادگان و ... به ارائه مقاله خواهند پرداخت. 📣 طبق برنامه ارائه مقالات بیش از 30 مقاله طی دو روز 29 بهمن و 3 اسفند بصورت مجازی و سه روز 30 بهمن تا 2 اسفند بصورت حضوری ارائه می‌گردد. 🌟 شرکت برای عموم رایگان است، و صرفا هزینه دانشجویی پذیرایی ناهار در سلف سرویس دانشگاه دریافت می‌شود. اما برای شرکت در همایش، ثبت‌نام در اینجا ضروری‌ست. 🚩 لینک اتاق برگزاری جلسات آنلاین در دو روز مجازی(29 بهمن و 3 اسفند): skyroom.online/ch/sca_sbmu/kanoon 📍مکان برگزاری جلسات حضوری در سه روز 30 بهمن تا 2 اسفند: ولنجک، میدان شهید شهریاری، بلوار دانشجو، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، ورودی دانشکده بهداشت، سالن شهید رحیمی 🎗جهت کسب اطلاعات بیشتر، ر.ک: www.philmind.ir app.philmind.ir
4_5936114242997457272.pdf
455.6K
🌕 برنامه ارائه‌های همایش بین‌المللی فلسفه ذهن از 29 بهمن تا 3 اسفند👆👆 🌕 جهت استفاده بیشتر مخاطبان، تمامی اساتید و محققان فارسی‌زبان به زبان فارسی ارائه مقاله خواهند داشت (حتی اگر متن و چکیده انگلیسی ارسال کرده باشند). 🌕 جهت ثبت‌نام (رایگان) و کسب اطلاعات بیشتر، ر.ک: app.philmind.ir @PhilMind
4_5936177653894616309.pdf
3.68M
💥فایل کتابچه چکیده مقالات برگزیده همایش بین‌المللی فلسفه ذهن (29 بهمن تا 3 اسفند) @PhilMind