🌔 #قمر_در_عقرب ۴-۱۳۹۹:
از ساعت ۳:۱۹ سهشنبه ۹۹/۴/۱۰
تا ساعت ۵:۵۱ پنجشنبه ۹۹/۴/۱۲
💠 #امام_صادق علیهالسلام فرمودند:
«کسی که در موقع قمر در عقرب، سفر کند یا ازدواج و نکاحی انجام دهد، خیری نمیبیند.» (کافی، ج۸، ص۲۷۵)
⚠️ در این بازهی زمانی کوتاه، بهتر است از انجام کارهای مهم و اساسی نظیر #عقد_ازدواج، #انعقاد_نطفه، #سفر و #حجامت پرهیز کنید! و در صورتی که امکان تغییر زمان میسّر نیست، با دادن #صدقه، #توکل به پروردگار کائنات و #توسل به ذوات مقدّسهی معصومین علیهمالسلام، خواستار #دفع_بلا شوید.
🗓 قمر در عقرب بعدی: ۶ مرداد ۱۳۹۹
@shohadarahshanedamadarad
✍ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_شانزدهم
💠 قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را میگرفت که صدای بسمه در گوشم شکست :«پس چرا وایسادی؟ بیا لباساتو عوض کن!»
و اینبار صدای این زن فرشته نجاتم شد که به سمت اتاق فرار کردم و او #هوس شوهرش را حس کرده بود که در را پشت سرم به هم کوبید و با خشمی سرکش تشر زد :«من وقتی شوهرم کشته شد، زنش شدم! تو هم بذار جون شوهرت بالا بیاد بعد!»
💠 ای کاش به جای این هیولا سعد در این خانه بود که مقابل چشمان وحشیاش با همان زبان دست و پا شکسته #عربی به گریه افتادم :«شوهرم منو کتک نزده، خودم تو کوچه خوردم زمین...»
اجازه نداد حرفم تمام شود که لباسی را به سمتم پرت کرد و جیغش را در گلو کشید تا صدایش به ابوجعده نرسد :«اگه میخوای بازم شوهرت رو ببینی، بپوش بریم بیرون!»
💠 نفهمیدم چه میگوید و دلم خیالبافی کرد میخواهد #فراریام دهد که میان گریه خندیدم و او میدانست چه آتشی به جان شوهرش افتاده که با سنگینی زبانش به گوشم سیلی زد :«اگه شده شوهرت رو سر میبُره تا به تو برسه!»
احساس کردم با پنجه جملاتش دلم را از جا کَند که قفسه سینهام از درد در هم شکست و او نه برای نجات من که برای تحقیر #شیعیان داریا نقشهای کشیده بود و حکمم را خواند :«اگه میخوای حداقل امشب نیاد سراغت با من بیا!»
💠 و بهانه خوبی بود تا عجالتاً این زن جوان را از مقابل چشمان شوهرش دور کند که شمرده شروع کرد :«نمیدونم تو چه #وهابی هستی که هیچی از #جهاد نمی دونی و از رفتن شوهرت اینهمه وحشت کردی! اما اگه اونقدر به #خدا و رسولش ایمان داری که نمیخوای رافضیها داریا رو هم مثل #کربلا و #نجف و #زینبیه به کفر بکشونن، امشب با من بیا!»
از گیجی نگاهم میفهمید حرفهایش برایم مفهومی ندارد که صدایش را بلندتر کرد :«این شهر از اول #سُنی نشین بوده، اما چندساله به هوای همین حرمی که ادعا میکنن قبر سکینه دختر علیِ، چندتا خونواده #رافضی مهاجرت کردن اینجا!»
💠 طوری اسم رافضی را با چندش تلفظ میکرد که فاتحه جانم را خواندم و او بیخبر از حضور این رافضی همچنان میگفت :«حالا همین حرم و همین چندتا خونواده شدن مرکز فتنه که بقیه مردم رو به سمت کفر خودشون دعوت کنن! ما باید مقاومت رافضیها رو بشکنیم وگرنه قبل از رسیدن #ارتش_آزاد، رافضیها این شهر رو اشغال میکنن، اونوقت من و تو رو به کنیزی میبرن!»
نمیفهمیدم از من چه میخواهد و در عوض ابوجعده مرا میخواست که از پشت در مستانه صدا رساند :«پس چرا نمیاید بیرون؟»
💠 از #وحشت نفسم بند آمد و فرصت زیادی نمانده بود که بسمه دستپاچه ادامه داد :«الان با هم میریم حرم!» سپس با سرانگشتش به گونه سردم کوبید و سرم منت گذاشت :«اینجوری هم در راه خدا #جهاد میکنیم هم تو امشب از شرّ ابوجعده راحت میشی!»
تمام تنم از زخم زمین خوردن و اینهمه وحشت درد میکرد و او نمیفهمید این جنازه جانی برای جهاد ندارد که دوباره دستور داد :«برو صورتت رو بشور تا من ابوجعده رو بپزم!»
💠 من میان اتاق ماندم و او رفت تا #شیطان شوهرش را فراری دهد که با کلماتی پُرکرشمه برایش ناز کرد :«امروز که رفتی #تظاهرات نیت کردم اگه سالم برگردی امشب رافضیها رو به نجاست بکشم! آخه امشب وفات جعفر بن محمدِ و رافضیها تو حرم مراسم دارن!»
سالها بود نامی از ائمه #شیعه بر زبانم جاری نشده و دست خودم نبود که وقتی نام #امام_صادق (علیهالسلام) را از زبان این وهابی اینگونه شنیدم جگرم آتش گرفت.
💠 انگار هنوز #زینب مادرم در جانم زنده مانده و در قفس سینه پَرپَر میزد که پایم برای بیحرمت کردن #حرم لرزید و باید از جهنم ابوجعده فرار میکردم که ناچار از اتاق خارج شدم.
چشمان گود ابوجعده خمار رفتنم شده و میترسید حسودی بسمه کار دستش دهد که دنبالمان به راه افتاد و حتی از پشت سر داغی نگاهش تنم را میسوزاند.
💠 با چشمانم دور خودم میچرخیدم بلکه فرصت #فراری پیدا کنم و هر قدمی که کج میکردم میدیدم ابوجعده کنارم خرناس میکشد.
وحشت این نامرد که دورم میچرخید و مثل سگ لَهلَه میزد جانم را به گلویم رسانده و دیگر آرزو کردم بمیرم که در تاریکی و خنکای پس از باران شب داریا، گنبد #حرم مثل ماه پیدا شد و نفهمیدم با دلم چه کرد که کاسه صبرم شکست و اشکم جاری شد.
💠 بسمه خیال میکرد هوای شوهر جوانم چشمم را بارانی کرده که مدام از اجر جهاد میگفت و دیگر به نزدیکی حرم رسیده بودیم که با کلامش جانم را گرفت :«میخوام امشب بساط کفر این مرتدها رو بهم بزنی! با هم میریم تو و هر کاری گفتم انجام میدی!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#من_ماسک_میزنم
@shohadarahshanedamadarad
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_هفدهم
💠 گنبد روشن #حرم در تاریکی چشمانم میدرخشید و از زیر روبنده از چشمان بسمه شرارت میبارید که با صدایی آهسته خبر داد :«ما تنها نیستیم، برادرامون اینجان!» و خط نگاهش را کشید تا آن سوی خیابان که چند مرد نگاهمان میکردند و من تازه فهمیدم ابوجعده نه فقط به هوای من که به قصد #عملیاتی همراهمان آمده است.
بسمه روبندهاش را پایین کشید و رو به من تذکر داد :«تو هم بردار، اینطوری ممکنه شک کنن و نذارن وارد حرم بشیم!» با دستی که به لرزه افتاده بود، روبنده را بالا زدم، چشمانم بیاختیار به سمت حرم پرید و بسمه خبر نداشت خیالم زیر و رو شده که با سنگینی صدایش روی سرم خراب شد :«کل #رافضیهای داریا همین چند تا خونوادهایه که امشب اینجا جمع شدن! فقط کافیه همین چند نفر رو بفرستیم جهنم!»
💠 باورم نمیشد برای آدمکشی به حرم آمده و در دلش از قتل عام این #شیعیان قند آب میشد که نیشخندی نشانم داد و ذوق کرد :«همه این برادرها اسلحه دارن، فقط کافیه ما حرم رو بههم بریزیم، دیگه بقیهاش با ایناس!»
نگاهم در حدقه چشمانم از #وحشت میلرزید و میدیدم وحشیانه به سمت حرم قُشونکشی کردهاند که قلبم از تپش افتاد. ابوجعده کمی عقبتر آماده ایستاده و با نگاهش همه را میپایید که بسمه دوباره دستم را به سمت حرم کشید و زیر لب رجز میخواند :«امشب انتقام فرحان رو میگیرم!»
💠 دلم در سینه دست و پا میزد و او میخواست شیرم کند که برایم اراجیف میبافت :«سه سال پیش شوهرم تو #کربلا تیکه تیکه شد تا چندتا رافضی رو به جهنم بفرسته، امشب با خون این مرتدها انتقامش رو میگیرم! تو هم امشب میتونی انتقام رفتن شوهرت رو بگیری!»
از حرفهایش میفهمیدم شوهرش در عملیات #انتحاری کشته شده و میترسیدم برای انتحاری دیگری مرا طعمه کرده باشد که مقابل حرم قدمهایم به زمین قفل شد و او به سرعت به سمتم چرخید :«چته؟ دوباره ترسیدی؟»
💠 دلی که سالها کافر شده بود حالا برای حرم میتپید، تنم از ترس تصمیم بسمه میلرزید و او کمر به قتل شیعیان حاضر در حرم بسته بود که با نگاهش به چشمانم فرو رفت و فرمان داد :«فقط کافیه چارتا #مفاتیح پاره بشه تا تحریکشون کنیم به سمت مون حمله کنن، اونوقت مردها از بیرون وارد میشن و همهشون رو میفرستن به درک!»
چشمانش شبیه دو چاه از آتش شعله میکشید و نافرمانی نگاهم را میدید که کمی به سمت ابوجعده چرخید و بیرحمانه #تهدیدم کرد :«میخوای برگرد خونه! همین امشب دستور ذبح شوهرت تو راه #ترکیه رو میده و عقدت میکنه!»
💠 نغمه #مناجات از حرم به گوشم میرسید و چشمان ابوجعده دست از سرِ صورتم بر نمیداشت که مظلومانه زمزمه کردم :«باشه...» و به اندازه همین یک کلمه نفسم یاری کرد و بسمه همین طعمه برایش کافی بود که دوباره دستم را سمت حرم کشید. باورم نمیشد به پیشواز کشتن اینهمه انسان، یاد #خدا باشد که مرتب لبانش میجنبید و #قرآن میخواند.
پس از سالها جدایی از عشق و عقیده کودکی و نوجوانیام اینبار نه به نیت زیارت که به قصد جنایت میخواستم وارد حرم دختر #حضرت_علی (علیهالسلام) شوم که قدمهایم میلرزید.
💠 عدهای زن و کودک در حرم نشسته بودند، صدای #نوحه از سمت مردان به گوشم میرسید و عطر خنک و خوش رایحه حرم مستم کرده بود که نعره بسمه پرده پریشانیام را پاره کرد.
پرچم عزای #امام_صادق (علیهالسلام) را با یک دست از دیوار پایین کشید و بیشرمانه صدایش را بلند کرد :«جمع کنید این بساط #کفر و شرک رو!» صدای مداح کمی آهستهتر شد، زنها همه به سمت بسمه چرخیدند و من متحیر مانده بودم که به طرف قفسه ادعیه هلم داد و وحشیانه جیغ کشید :«شماها به جای قرآن مفاتیح میخونید! این کتابا همه شرکه!»
💠 میفهمیدم اسم رمز عملیات را میگوید که با آتش نگاهش دستور میداد تا مفاتیحی را پاره کنم و من با این ادعیه قد کشیده بودم که تمام تنم میلرزید و زنها همه مبهوتم شده بودند.
با قدمهایی که در زمین فرو میرفت به سمتم آمد و ظاهراً من باید #قربانی این معرکه میشدم که مفاتیحی را در دستم کوبید و با همان صدای زنانه عربده کشید :«این نسخههای کفر و شرک رو بسوزونید!»
💠 دیگر صدای #روضه ساکت شده بود، جمعیت زنان به سمتمان آمدند و بسمه فهمیده بود نمیتواند این جسد متحرک را طعمه تحریک #شیعیان کند که در شلوغی جمعیت با قدرت به پهلویم کوبید، طوریکه نالهام در حرم پیچید و با پهلوی دیگر به زمین خوردم.
روی فرش سبز حرم از درد پهلو به خودم میپیچیدم و صدای بسمه را میشنیدم که با ضجه ظاهرسازی میکرد :«مسلمونا به دادم برسید! این کافرها خواهرم رو کشتن!» و بلافاصله صدای #تیراندازی، خلوت صحن و حرم را شکست...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
@shohadarahshanedamadarad
🔴 #اذکار پیش از دعاهای روز #عرفه ....
▪️از مجموع روایت اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم اجمعین خاصه #امام_صادق سلام الله علیه که در #مصباح_المتهجد و #اقبال_الاعمال و #مصباح_کفعمی آمده است پیش از شروع به دعای عرفه اذکار زیر گفته شود:
🔻۱. صد مرتبه: (اللَّهُ اَكْبَرُ)
🔻۲. صد مرتبه: (الْحَمْدُ للَّهِ)
🔻۳. صد مرتبه: (سُبْحانَ اللَّهِ)
🔻۴. صد مرتبه: (لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ)
🔻 ۵. صد مرتبه: سوره توحيد
🔻۶. صد مرتبه: آية الكرسي
🔻۷. صد مرتبه: صلوات بر محمّد و آل محمّد (صلی الله و علیه و آله)
🔻۸. صد مرتبه: سوره قدر
🔻 ۹. ده مرتبه: لااِلهَاِلَّا اللَّهُ، وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ، يُحْيي وَيُميتُ، وَيُميتُ وَيُحْيي، وَهُوَ حَي لا يَموُتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَهُوَ عَلي كُلِّشَيءٍ قَديرٌ.
🔻 ۱۰. ده مرتبه: اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذي لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ الْحَي الْقَيُّومُ وَاَتوُبُ اِلَيْهِ
🔻۱۱. ده مرتبه: يا اَللَّهُ ،
ده مرتبه: يا رَحْمنُ ،
ده مرتبه: يا رَحيمُ ،
ده مرتبه: يا بَديعَ السَّمواتِ وَالْأَرْضِ،
ده مرتبه: يا ذَاالْجَلالِ وَالْإِكْرامِ ،
ده مرتبه: يا حَي يا قَيُّومُ ،
ده مرتبه: يا حَنَّانُ يا مَنَّانُ ،
ده مرتبه: يا لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ ،امينَ .
سپس بگو:
اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ يا مَنْ هُوَ اَقْرَبُ اِلَي مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ، يا مَنْ يَحوُلُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ، يا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْاَعْلي وَبِالْاُفُقِ الْمُبينِ، يا مَنْ هُوَ الرَّحْمنُ عَلَي الْعَرْشِ اسْتَوي، يا مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ، وَهُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ، اَسْئَلُكَ اَنْ تُصَلِّي عَلي مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ و بخواه حاجت خود را4
خدايا از تو خواهم اي كسيكه او نزديكتر است به من از رگ گردن اي كه حائل شود ميان انسان و دلش اي كه او در ديدگاه اعلي است و در افق آشكاري است اي كه او بخشاينده است و بر عرش استيلا دارد اي كه نيست مانندش چيزي و او شنوا و بينا است از تو خواهم كه درود فرستي بر محمد و آل محمد
📚چنانچه گفته شد این اذکار از جمع روایی بین روایات #مصباح_المتهجد ص۶۸۷ و #اقبال_الاعمال ج۱ ص ۳۳۷ و #مصباح_کفعمی ص۶۶۱ ذکر شد
#امام_صادق
اگرانسان یكۍازفرزندانش راپیش ازخود
به عالم آخرت بفرستد
بهترازآن است ڪه چندین فرزند به جاےگذارد و در ركاب امام زمان با دشمن مبارزه كنند🌹
#شهیدانه
1.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 #استوری؛ ۳۱ روز تا عید غدیر
هر کس محبت اهلبیت را در دلش حس کرد، به پاکدامنی مادرش دعا کند...
🔹 حدیثی از #امام_صادق
📚 مَنْ وَجَدَ بَرْدَ حُبِّنَا عَلَى قَلْبِهِ
🌸نشردهید | #روزشمار
✨
♻️ شفاعت #حضرت_معصومه ️(سلام الله علیها) از شیعیان
🌷 #امام_صادق علیه السلام فرمودند :
#خداوند حرمى دارد که #مکه است ،
#پیامبر(ص) حرمى دارد و آن #مدینه است و
#حضرت_على (ع) حرمى دارد و آن #کوفه است
و قم ؛ کوفه کوچک است که از هشت در بهشت، سه در آن به #قم باز مىشود.
زنى از فرزندان من در قم از دنیا مىرود که اسمش #فاطمه دختر امام موسى بن جعفر(ع) است و به #شفاعت او همه #شیعیان من وارد #بهشت مىشوند.
📗 « بحارالأنوار ، ۵۷ ; ۲۲۸ »
#امام_صادق(علیه السلام):
اِتَّقُوا اللّهَ، و کونوا إخوَةً بَرَرَةً، مُتَحابّینَ فِی اللّهِ مُتَواصِلینَ مُتَراحِمینَ، تَزاوَروا وتَلاقَوا و تَذاکَروا أمرَنا وأحیوهُ.
از خدا پروا کنید و برادرانی نیکوکار باشید
بهخاطر خدا یکدیگر را دوست بدارید،
با هم ارتباط داشتهباشید،
به هم مهر بورزید،
به دیدار و ملاقات یکدیگر بروید و
درباره قضیّه ما (امامت و ولایت) گفتگو کنید و آن را زنده بدارید.
الکافی: ج ۲، ص ۱۷۵، ح ۱
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
#امام_صادق(علیه السلام):
بُکی الحُسَینُ علیه السلام خَمسَ حِجَجٍ، و کانَت امُّ جَعفَرٍ الکلابِیةُ تَندُبُ الحُسَینَ علیه السلام و تَبکیهِ و قَد کفَّ بَصَرُها.
بر حسین علیه السلام پنج سال گریسته شد. امّ جعفر کلابی (امّ البنین)، برای حسین علیهالسلام مرثیه میسرایید و میگریست تا این که چشمانش نابینا شد.😭
📚 الأمالی للشجری: ج ۱، ص ۱۷۵
#وفات_حضرت_ام_البنین(س)🏴
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
#امام_صادق(علیه السلام):
اِتَّقُوا اللّهَ، و کونوا إخوَةً بَرَرَةً، مُتَحابّینَ فِی اللّهِ مُتَواصِلینَ مُتَراحِمینَ، تَزاوَروا وتَلاقَوا و تَذاکَروا أمرَنا وأحیوهُ.
از خدا پروا کنید و برادرانی نیکوکار باشید
بهخاطر خدا یکدیگر را دوست بدارید،
با هم ارتباط داشتهباشید،
به هم مهر بورزید،
به دیدار و ملاقات یکدیگر بروید و
درباره قضیّه ما (امامت و ولایت) گفتگو کنید و آن را زنده بدارید.
الکافی: ج ۲، ص ۱۷۵، ح ۱
┈•••✾••┈┈•••✾••┈┈•••✾••┈
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
#امام_صادق(ع):
لَستُ اُحِبُّ أنْ أرَى الشّابَّ مِنْكُمْ اِلاّغادِياً فى حالَيْنِ: إمّا عالِماً أوْ مُتَعَلِّماً، فَإنْ لَمْ يَفْعَلْ فَرَّطَ، فَإنْ فَرَّطَ ضَيَّعَ، فَإنْ ضَيَّعَ أثِمَ، وَ إنْ اَثِمَ سَكَنَ النّارَ وَالَّذى بَعَثَ مَحُمَّداً بِالحَقِّ
هيچ دوست ندارم جوانى از شما را ببينم مگر در يكى از اين دو حالت:
يا دانا باشد و يا در حال آموختن و اگر چنين نباشد، كوتاهى كرده است و اگر تفريط كند، تباه كرده است و اگر تباه كند، گناه كرده و اگر گناه كند، به خدايى كه محمد (صلياللهعليهوآلهوسلم) را به حق مبعوث كرده قسم كه اين جوان در آتش ماندگار خواهد شد.
📚 أمالى طوسى، ۳۰۳ ـ ۶۰۴
┄┅═✼✿✵♥️✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
┄┅═✼✿✵♥️✵✿✼═┅┄
🌱 #امام_صادق(ع) در حدیثی در مورد ارزش #ماه_رجب فرموده است:
آنگاه که قیامت بر پا شود، منادی الهی فریاد میزند این الرجبیون؟ کجایند آنان که ماه #رجب را گرامی داشتند؟
┄┅═✼✿✵♥️✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
┄┅═✼✿✵♥️✵✿✼═┅┄