eitaa logo
❣️فقط کلام شهید❣️
469 دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
7 فایل
یا صاحب الزمان ادرکنی ✹﷽✹ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍂 ✫⇠شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ✦⇠چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ #اللهم_عجل_لولیڪ‌_الفرج #ما_ملت_شهادتیم مدیرکانال👇 @Khadim1370 آی دی کانال👇 Ravie_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃🌺🌸🌺🍃🌺 من و به راضی بودیم . به همین خاطر بود که ، از یک دست آینه وشمعدان و حلقه ازدواج بالاتر نرفت! برای ، پیشنهاد کردم طبق رسم معمول تهیه شود که به شدت کرد! گفت: کیو می زنیم، خودمون یا بقیه رو؟ اگر قراره رو این طوری بگیریم، پس چرا رو اونقدر ساده گرفتیم؟! باش این جور بریز و بپاش ها و راضی نیست. تو هم از من نخواه که بر خواست عمل کنم. با این که برای مراسم، ، وجمعی از آمده بودند، نظرش تغییری نکرد وهمان شام ساده ای که تهیه شده بود را بهشان داد! می گفت: فقط توی و این چیزها نیست . یعنی همین که بتونی کار درستی رو که رسم و رسومه، انجام بدی. راوی: 🌺🍃🌺🍀🌺🍃🌺http://eitaa.com/joinchat/1248526358C7ff8e8a58b
*•••••┅═✧🦋❁﷽❁🦋✧═┅•••••* 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸دوران دبیرستان(به روایت مادر) صفحات ۴۰_۳۹ 🦋 《دبیرستان شریعتی 》 همانطور که همسرم تعریف می کرد،مو به تنم راست شده بود.😧 خدایا اگر محمّدحسین را در حال نوشتن می گرفتند چه بلایی سرش می آمد؟ از همسرم پرسیدم: _شما نپرسیدید اگر نیروها می آمدند شما چطور می خواستید همدیگر را خبر کنید؟🤔 گفت: +چرا سوال کردم؛ علیرضا گفت:"قرار بود اگر اتّفاقی افتاد، من فریاد بزنم و محمّدحسین خودش را در جایی مخفی کند." -خب سوال نکردی عکس العمل مدیر مدرسه👨‍💼 چه بود؟ آن ها بویی نبردند که این کار محمّدحسین است؟ +چرا از او سوال کردم، پاسخ داد: "فردا صبح وقتی ما وارد خیابان مدرسه🏫 شدیم،از ابتدا تا انتهای خیابان نیرو گذاشته بودند..؛ غوغایی بر پا شده بود، گشت شهربانی👮‍♂ رفتارها را زیر نظر داشت. مستخدم مدرسه🧔 با شلنگ آب افتاده بود به جان سنگ سفیدِ سر درِ مدرسه تا آن را پاک کند، امّا فایده ای نداشت. شروع کرد به سابیدن آن ،باز هم آن طور که باید و شاید پاک نشد!! مسئولین مدرسه دست و پای خود را گم کرده بودند، چون قرار بود استاندار به مناسبت بازگشایی مدرسه ها سخنرانی کند، امّا هنوز هیچ مقدّماتی فراهم نشده بود. خوشحالی در چشمان من و محمّدحسین موج میزد!!!😄 هرچند کسی آن را نمی دید. خلاصه بچّه ها متفرّق شدند و مدرسه🏫 به حالت نیمه تعطیل در آمد." وقتی صحبت های همسرم تمام شد، گفتم: _آقا!! من خیلی نگران محمّد حسین هستم،😔 میترسم این و بی باکی اش کار دستش بدهد. گفت: +وقتی کار را به سپردی نگرانی معنی ندارد. *•••••┅═✧🦋❁🌼❁🦋✧═┅•••••* @Ravie_1370🌷
*•••••┅═✧🦋❁﷽❁🦋✧═┅•••••* 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت آقای "حمید شفیعی" 🔹صفحه ۱۴۰_۱۳۹ 🦋 ((تپّهٔ شهدا _مرز خطر)) یک شب که تازه از راه رسیده بود، دور هم جمع شدیم و به صحبت نشستیم. گفتیم: «! تو این همه می‌روی جلو، یک بار برای ما تعریف کن چه کار می کنی و چه اتّفاقی می افتد.» جمع خودمانی بود و محمّد حسین می توانست حرف بزند. لبخندی زد 😊 و گفت : «اتّفاقاً همین پریشب یک اتّفاق جالب افتاد. رفته بودم روی تپّهٔ شهدا و توی را می گشتم، که یک مرتبه مرا دیدند. من هم سریع فرار کردم. آن ها دنبالم افتادند. من تا جایی که می توانستم با سرعت از تپّه پایین آمدم. نرسیده به ، چشمم به شکاف کوچکی افتاد که گوشهٔ تپّه تراشیده شده بود. فوراً داخل آن شدم، جا برای نشستن نبود، به ناچار ایستادم. خیلی خسته بودم. 😞دائم چرتم می گرفت. چند بار در همان حالت خوابم برد، 😴 دوباره بیدار شدم. عراقی ها از تپّه پایین آمدند و شروع به جستجو کردند. اول فکر کردند که شاید توی میدان مین باشم، به خاطر همین آنجا را به رگبار بستند. حدود یکی دو ساعت کردند؛ بعد آمدند و پشت میدان مین را گشتند. من همان طور ایستاده مشغول ذکر گفتن بودم. 📿 همه جا را گشتند، امّا اصلاً متوجّه شکاف نشدند. من هم خوابم می برد و بیدار می شدم و ذکر می گفتم.» به محمّد حسین گفتم: «توی آن شرایط چطور خوابت می برد؟!» گفت: «اتّفاقاً بد نبود! چرتی زدم و خستگی ام هم بر طرف شد.» گفتم: «نترسیدی؟» با خنده 😄 گفت: «اصلاً خیلی با صفا بود. کیف کردم! جای تو هم خالی بود. 😉» گفتم: «خب! بعد چی شد؟» گفت : «هیچی! عراقی ها خوب که همه جا را گشتند و خسته شدند، ناامید و دست از پا درازتر توی سنگرهاشون رفتند. من هم سر و گوشی آب دادم و وقتی مطمئن شدم که دیگر خبری نیست از شکاف بیرون آمدم؛ میدان مین را رد کردم و به خطّ خودمان بر گشتم.» وقتی خاطره محمد حسین تمام شد، همهٔ بچّه ها نفس راحتی کشیدند. این اولین بار نبود که محمّد حسین در چنین شرایط خطرناکی گیر می افتاد. و او برای همه جا افتاده بود. شاید یکی از دلایلی که بچّه‌ها اصرار می کردند تا او از خاطراتش و از اتّفاقاتی که موقع شناسایی برایش افتاده بود، تعریف کند، همین شجاعت او بود. آن ها می دانستند او به خاطر روحیّه بالایی که دارد، همیشه تا مرز و گاهی حتّی آن سوی مرز خطر هم پیش می رود، و قطعاً خاطرات جالبی می تواند داشته باشد. 💠تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش *•••••┅═✧🦋❁🌼❁🦋✧═┅•••••*
*•••••┅═✧🦋❁﷽❁🦋✧═┅•••••* 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت آقای"محمدرضابحرینی" 🔹صفحه ۱۶۹_۱۶۸ 🦋 ((اولین شناسایی)) <ادامه> حرکت‌ در این منطقه باید با دقت خاصّی انجام می گرفت؛ از طرفی سمت راست ما منطقه ای وسیع و باتلاقی بود. در تاریکی شب، حرکت فقط با قطب نما امکان پذیر بود. همچنان جلو رفتیم تا به رسیدیم. وقتی با دوربین دید در شب نگاه کردم و قسمتی از زمین را طوری دیدم که خاکش با بقیّه فرق داشت و این تجربۂ خاصّی بود که در های شبانه آن را به دست آورده بودم. آثار تردّد در روی خاک مشخص بود. و مشهدی را به عنوان نیروی تأمین در همین نقطه گماردیم؛ با که باید کار تخریب را انجام می داد به سمت جلو حرکت کردیم. دویست متر که رفتیم، نیروهای سمتِ چپ ما به کمین برخورد کرده بودند و درگیری پیش آمده بود. دشمن مرتّب منوّر🎆 می زد و منطقه را روشن می کرد و طولی نکشید با تیر بار و شصت، و هشتاد و دو، منطقه را زیر آتش🔥گرفت. موقعیّتی که در آن قرار داشتیم؛ دشت صاف بود هیچ جان پناهی وجود نداشت تا پشت آن مخفی شویم. دشمن از کمین ها به سمت ما شلیک می کرد؛ این شد که زمین گیر شدیم و چاره ای نداشتیم جز اینکه سینه خیز به سمت محمّدحسین و مشهدی برگشتیم. با توجّه به اینکه کار اطلاعات کار سخت و پراسترسی بود؛ محمّدحسین با خونسردی کامل و با روحیۂ بالا با این برخورد کرد و این برای من خیلی جالب بود🤔. آن شب اگر او کوچک ترین اشتباهی انجام می داد، حتما به مشکل بر می خوردیم. محمّدحسین و # متانت رفتارش در آن شب، به یاد ماندنی است.😊 به کمک قطب نما خودمان به نقطه رهایی و از آن جا به رساندیم. از محور کناری و در مسیر راه زخمی شدند که آن هم به خیر گذشت و با موفقیّت به پایان رسید.👌 💠همّتم بدرقۂ راه کن ای طایر قدس که دراز ست ره مقصد و من نوسفرم *🖊️📖 *•••••┅═✧🦋❁🌼❁🦋✧═┅•••••*
حسینی نقاشی جدید حسن روح‌الامین  به یاد نبرد شجاعانه امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش در روز عاشورا https://eitaa.com/Ravie_1370
🌺🌼🌷🍀🌷🌼🌺 بعد از چهل سال شما می‌بینید مومن مسلمان که نه را دیده است، نه را دیده است، نه دوران را دیده است، نه آن را از نزدیک دیده، امّا امروز با روحیه‌ی ، مثل همان جوانِ اوّلِ انقلاب ، مثل و و بزرگانی از این قبیل می‌رود وسط و با ، با مسئولیت ، با تمام در دشمن می‌ایستد . اینکه من می‌گویم مومنِ امروز، از لحاظ انگیزه از اوّل انقلاب اگر جلوتر نباشند عقب‌تر نیستند، یعنی این . اینها انقلابند. این انقلاب است . این نظام جمهوری اسلامی است که می‌تواند همان روحیه‌های پُرتلاش و قوی و فولادین را بازآفرینی کند به شکل همین امروز شما ، اینها مایه‌ی افتخارند، اینها ستونهای این انقلاب و این کشورند . اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج»🌤 🇮🇷 مقدمه عشق به مهدی فاطمه🌟 محبت و عشق به نائب امام زمان است💖 سلامتی و طول عمر رهبر# سیدعلی خامنه‌ای https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
• 🍃در یکی از عملیات ها در شهر در حالی که تکفیری با موشک های بسیار پیشرفته و نسل ۲ " اهدایی ها و ها به جبهه النصره و ارتش آزاد" ادوات زرهی رو به آتش میکشید و به همین علت هم هیچ تانک و نفربری جرات مانور قدرت در آن عملیات رو نداشت • 🍃به آقا مهدی اطلاع می دهند که عده ای از رزمندگان فاطمیون شده اند و به دلیل آتش سنگین دشمن و از جمله استفاده از موشک های هدایت شونده تاو ، امکان جابجایی وجود نداره • 🍃این فرمانده شجاع بدون تردید و مصلحت اندیشی های دنیوی سراغ یک نفربر میره و با علم به اینکه ممکنه مورد اصابت قرار بگیره و زنده زنده در بسوزه ابراهیم وار، وارد آتش میدان دشمن میشه و تک و تنها به سراغ مجروحین میره و همه اونها رو یکی یکی سوار نفربر میکنه و به سلامت بیرون میاد • 🍃پ.ن: امام صادق علیه السلام میفرمایند: سه کس اند که شناخته نشوند جز در سه جا: ۱- شناخته نشود جز به هنگام خشم ۲- شناخته نشود جز به وقت نبرد ۳- و دوست شناخته نشود جزبه وقت نیاز :  ۱۳۶۸/۱/۱۴ :   ۱۳۹۳/۱۲/۹ ••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾•• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
🌹سیره شهدا ♦️ سپهبد محمدولی شهیدی از تبار عاشوراییان و از پیروان و مجاهدان راستین و صدیق حضرت امام خمینی(ره) و انقلاب؛ شهیدی كه سربازی عالم و برای وطن و ملت بود ، ، شهامت، صداقت و راستی و درستی، و تربیت عالی از خصایص بارز وی شمرده شده و همگان بر این قول متفق هستند که او فردی ، ، و عاشق کشورش بود. شهید قرنی مسئولیت خود را به خوبی می‌شناخت و می‌دانست که در آن شرایط خطیر و حساس چه وظیفه‌ای در برابر و چه وظیفه‌ای در مقابل و آن بر عهده دارد.  ایشان در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی با اختياراتى كه از حضرت امام(ره) گرفت، توانست از ارتش جلوگيرى كند.  مهمترین ویژگی شهید قرنی مقابله با و تلاش برای رفع مشکلات مردم و گسترش تفکر انقلابی در کشور بود، که متأسفانه توسط گروه به شهادت رسید ♦️وقتی ایشان به شهادت رسیدند و پیکر او را به بهشت زهرا (س) می‌بردند. امام (ره) فرمودند او را به قم ببرید و در صحن حضرت معصومه (س) در کنار آیت‌الله حائری یزدی (ره) دفن کنید ╭┅──🍀🌻🌺🌼🍀─┅╮ https://eitaa.com/Ravie_1370 ╰═━⊰🍀🌻🌺🌼🍀⊱━═╯🦋🦋