eitaa logo
شهیدجمهور«رئیسی»
418 دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
3.4هزار ویدیو
7 فایل
یا صاحب الزمان ادرکنی ✹﷽✹ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍂 ✫⇠شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ✦⇠چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ #اللهم_عجل_لولیڪ‌_الفرج #ما_ملت_شهادتیم مدیرکانال👇 @Khadim1370 آی دی کانال👇 Ravie_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
است ❣و در شبِـ🌘 من ✮خوش نشینی ات ❣ 😍 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shohadarahshanedamadarad
🌓 🌗 ❤️ ❤️ ... هنوز به و و تنهایی هایش عادت نکرده ام ... هنوز روحم را آزرده می کند سخت است هر روز را به دنیایی باز کنم که تو را کم دارد اما ای ندارم رفیق تنهایی هایم ، هر شب برایت می کنم... و به تو قول می دهم در این دوره ی سخت با به خدا و خیر نیمه شب هایت اسیر زرق و برق دنیا و دنیا طلبان نشوم... امشب هم نبودنت را به رویای شبانه می سپارم شاید در خواب تماشاگرت باشم. من می گویم شب ات 💐 تو بگو عاقبت شما به و 🌹 🌷 🌷 @shohadarahshanedamadarad
لیلـه الرغائب شــده یارب دل ما افــتـاده بـه دامــــان کرامات شما تنها آرزوی ما به این شـب گشـته ربی قسمتم کن حرم کــرب و بـلا زیارتی 💔 @Ravie_1370🌷
📌سـه توصـه ویـــــژه آیت الله ڪوهستانے ســـــه چـیز را ڪـارتان قرار دهید:↯ ➊همـراه با باشـید و از قــــرآن جدا نشـوید. ➋نمـــــاز را ترڪــ نڪـنید. ➌نمـــاز را بخـوانید. آن مــرد الـهے در ادامـه فرمودند:⇧ مواظبـــ باشـید کہ براے فـریبـــــ دادن هـر انـسانے آمـاده استـــ.🍁 @Ravie_1370🌷
خالی سردار💔 تا بود تمام زخم‌ها مرهم داشت انگار وطن دوباره یک رستم داشت  پایان تمام افتخارات، اسمش او واژه‌ای از جنس شهادت کم داشت جمعه_شهدا مهمان خوان سیدالشهدا✨ 💔
-صلوات🌹 شب جمعه شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات 🌹 الهم صلی علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 🌹🌹 جمعه -صلوات🌹 https://eitaa.com/Ravie_1370
یعنی تــو هر ، خــواب را از من بگیری و هر دلیل بیداری ام شوی صبحتون و عاقبتمون شهدایی🌥✋ https://eitaa.com/Ravie_1370
یعنی تــو هر ، خــواب را از من بگیری و هر دلیل بیداری ام شوی ┄┅═✼✿‍✵♥️✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋 ┄┅═✼✿‍✵♥️✵✿‍✼═┅┄
حسین محمدی مفرد از جمله واحد تخریب لشکر ۵ نصر که همرزم بوده، درباره وی می‌گوید: در شب عملیات کربلای ۴ با اصابت تیر به ناحیه شکم شد و عراقی ها شد. نیمه های بود که با یک ضربه از خواب بیدار شدم. در سمت چپ من روی یک پتو بود و من هم در سمت راست نزدیک به نرده های درب زندان بودم. مقداری بود که خون آلود و مقداری هم مواد داخل روده بزرگ به من داد و خواست که این را از سلول بیرون بیندازم. وقتی این را دیدم متوجه وضعیت بد شدم؛ آنقدر جراحاتش زیاد بود که از طریق انجام می‌شد. با خودم گفتم در داخل شکم همه چیز جابجا شده است . سعی کردم فکر نکنم و بعد از انداختن آن به خارج دوباره خوابیدم. ساعت ۱۰ شب بود که دیگر کاملا بی حال شده بود و دیگر توان ناله کردن هم نداشت به من نگاه کرد و گفت حسین یادت نرود که من بچه بودم و چگونه جان دادم (شهیدشدم) و بعد گفت خواهش می‌کنم کمی به من آب بده که خیلی هستم و من به چشمان که می‌گفت آخرین لحظات زندگیم هست نگاه می‌کردم . صدای خیلی آهسته شده بود او خیلی صدایش رسا و بلند بود، ولی دیگر خبری از آن صدا نبود دستم را به سمت قابلمه هایی که در آن آب بود بردم و بلند کردم و به سمت بردم فکرکنم این وضع شاید ۵۰ ثانیه هم طول نکشید که محمد از قابلمه جدا شد و بر زمین افتاد و به رسید. در دیداری که سال ۸۱ با مادر شهید داشتیم راز سالم ماندن پیکر محمدرضا را از ایشان پرسیدم که جواب دادند: زمانی که باردار بودم مدام وضو می گرفتم، شهید را با وضو شیر می دادم، فرزندم دائم الوضو بود، صبح ها بعد از نماز، زیارت عاشورا می خواند و اشک هایش را بر روی سینه و محاسنش می مالید، اعتقاد داشت اشک هایی که برای امام حسین (ع) ریخته می شود بدن را بیمه می کنند. https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
وقتی محمدرضا از جبهه می اومد و واسه چند روز خونه بود ، ماها خیلی از حضورش خوشحال بودیم . میدیدم نماز میخونه و حال عجیبی داره یه جوری شرمنده و زاری میکنه که انگار بزرگترین رو در طول روز انجام داده یه روز ازش پرسیدم : چرا انقدر میکنی از کدام می نالی جواب داد : همین که این همه بهمون داده و ما نمی تونیم رو به جا بیاریم بسیار جای داره... راوی: خواهر_شهید محمد_رضا_تورجی_زاده🌷🕊 ‎‎‌‌‎https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋