May 11
46.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◼️شعرخوانی دکتر سیده اعظم حسینی
🌙سیودومین دوره شب شعر عاشورای شیراز
▪️با موضوع حضرت علیاکبر علیهالسلام، و جناب زهیر ابن قین
سال ۱۳۹۶
#شب_شعر_عاشورا
#حضرت_علی_اکبر
____________________
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
⚫️ خاطره گونه ای از زبان دواسب در شب شام غریبان
(یکی بر پیکر امام حسین علیهالسلام تاخته، و دیگری بر پیکر دو یاس امام حسن)
________________________
وقتی به دشت شبزده رویای شب شکفت
جز ناله های ریز زنان هر چه بود خفت
اسبی تمام خستگیش را تکاند و گفت
امروز کوه زیر دو پایم کمر شکست
شاید ستون عرش برین بود روی خاک
سر تا قدم کتاب مبین بود روی خاک
انگار جبرئیل امین بود روی خاک
از بس که زیر پای من امروز ، پر شکست
پایم رسید بر تن خونین بی سری
برخاست ناله های غریبی ز دختری
فریاد یا بنی شنیدم ز مادری
وقتی جناغ سینه درون جگر شکست
نعلم به قامتی که نباید رسید و بعد
بند و پی و رگ بدن از هم درید بعد
یک بانوی مجلله از تل دوید و بعد
تنها اشاره ای بکنم مختصر شکست
له شد تمام ،انگشت وپا و دست
بت ایستاده فاتح ومغرور و نیمه مست
در التهاب هلهله ی قوم بت پرست
گویی خلیل بود که زیر تبر شکست
هی روضه روضه خاطره ها را شماره کرد
وقتی سکوت کرد و افق را نظاره کرد
اسبی به نعل خونی و سرخش اشاره کرد
آهسته گفت زیر سمم یاس تر شکست
در ازدحام سرکش اسبان ناگزیر
طغیان وحشی شن های سر به زیر
افتاد نازکای لطیفی در آن مسیر
من بیشتر دویدم و او بیشتر شکست
بانو نفس بریده به هر سوی می دوید
یک گله اسب از پی او شیهه میکشید
دست سوار من تا به گیسوی او رسید
دستش سپر شد ناگه سپر شکست
لبریز شرم بود بلوغ نجابتش
مستور نور بود بلندای قامتش
گویی سپیده بود سراپای خلقتش
تنگ غروب هدیه ی ناب سحر شکست
از میخ نعل چهره ی آیینه زخم شد
پهلوی او کبود شد و سینه زخم شد
انگار زخم کهنه ی دیرینه زخم شد
چون گفت یا علی کمکم کن که در شکست..
#عاشورا
#اسب
#امام_حسین
#آیینی
________________
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
⚫️ خطاب حضرت امام سجاد علیهالسلام به سر مبارک حضرت علی اکبر علیهالسلام بر بالای نیزه
________________________
ای ماه روی نیزه که باز از همه سری
باور کنم برادر ماه من "اکبر"ی؟
پیش از تو هیچ گاه تبرها نبرده اند
بر سر، سرِ بریده ی سرو و صنوبری!
پشت سرت می آیم و هرگز نرفته است
اینگونه، پا به پای برادر،برادری!
هرگز نرفته است امامی به غیر من
همپای نیزه با سر پاک پیمبری!
همبازی قدیم! رفیق جوانی ام!
از تو گذاشتند برایم فقط سری!
از موی تکه تکه بریده مشخص است
ماهر نبوده دور و برت هیچ خنجری!
کارم شده ببینمت از نی می افتی و
کارت شده ببینی و رویم نیاوری!
افتادی و پیاده نشد نیزه دار تو
برداشتت به نیزه، همین بار آخری!
داغ برادر از پدرم پرس کز کمر
درهم شکست پیش بلندای پیکری....
#علی_اکبر
#امام_سجاد
#آیینی
____________
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
May 11
◾️به خاک پای حضرت سجاد...
(بر اساس خطبه ی معجزه وارشان در شام)
"کعبه" نام پدرم بود،همه می دانند
همه...حتی تبری که به مصاف آمده بود!
بیشتر از همه، آن حاجیِ جانبازی که
شانزده بار، پیاده به طواف آمده بود!
تشنگی خیزترین نام پدر،زمزم بود
تشنگان از گذر ناب طهورایش مست
در گِل آلودترین فصل زمین،تنگ غروب
چکمه ای آمد و سرچشمه ی زمزم را بست..
"خیرَ من طاف"؛ پدر دور خودش می چرخید
از کجا جمع نماید پسر ارشد را؟
"حمَلَ الرکنَ بأطراف ردا"؛ می آورد
در عبا تکه به تکه، "حجرالاسود" را...
"مشعر"ی بود که می گفت خودش را...اما
حاجیان مسخره کردند،صدایش گم شد!
بهترینی که به احرام ردا می پوشید!
بهترینی که به گودال، ردایش گم شد!
تا "محمد" ز "حسین" است، تمامی شما
می شناسید پدر را ز شب معراجش!
پدرم کعبه،ولی هیچ کسی حاجی نیست
در دیاری که "یزید" است امیرالحاجش!
تا "محمد" ز "حسین" است،پدر هم بوده
شب معراج که از عرش،بُراق آوردند
سر درآورده شبی از دلِ "قاب قوسین"
این سری را که اهالی عراق آوردند!
در شکوهی ابدی "حمزه" و "جعفر" داریم
دست "جعفر" علَم ماست که بالاست هنوز!
نَقل "حمزه" نه فقط قصه ی داغی کهنه ست
نَقل دندان شما و جگر ماست هنوز...!
سال ها نافله تان لعنت و نفرین بوده
راهتان گرچه دگرگونه،ولی بشناسید
"مَدَنیٌّ عَقَبیٌّ اُحُدیٌّ شَجَریّ"
آی مردم! پدرم را به "علی" بشناسید!
کیست این راز که در جلوه ی عنداللهی
جز خدا راه نبرده ست به خلوتگاهش
"لا الاهی" که به گردن کشی آمد به مصاف
با دو شمشیر، کشانده است به "الّا اللّهش"
پلک بر هم زدنی کفر به او راه نیافت
این بلندای محالی که حقیقت دارد!
بیعت اولی اش پیش تر از خلقت اوست
این "یدالله" که با "خویش" دو بیعت دارد!
به دو هجرت..به دو قبله...به دو نیزه...اما
جز "یکی" راه ندارد به دل توحیدش
"لافتی" را به تعارف که نگفته، مردم!
"جبرئیلی" که مؤیَّد شده با تأییدش!
"اسدالله" شگفتی که دم شمشیرش
سایه ی قهر خدا بود به هر جا افتاد
دست هایی که پراکند، بپرسید از تیغ!
تیغ هایی که پراکند، بپرسید از باد!
"علی" آن صبر عظیمی ست که هرگز نرسید
به شکوهش نظرِ بی افق باطلتان!
یک اشاره بکنم: گوشه ای از صبر علی ست
این زن،این کوه به بند آمده تا محفلتان!
که "علی" تیر خدا بود به چشم فتنه
"صابرٌ قاطعُ الأصلاب زکیٌّ صَوّام"
گریه رزق شب او بود و به من ارث رسید
بعد از این چشم من و روضه ی " الشّام،الشّام"...
مادرم،نام بلندی ست به بالای ازل
که نگنجیده به توصیف و بیان از آغاز
"فاطمه" لیله ی قدر است، بمانَد تا بعد
"مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز"
رسمتان گر چه که بی رسمی و حرمت شکنی!
حرفتان گر چه همه زخم زبان و دشنام
"ما گذشتیم و گذشت آنچه که با ما کردید"
دوسه خط مرثیه ی واقعه و ..ختم کلام!
رنگش از زخم و عطش داشت به زردی می رفت
وقتی از اسب زمین خورد کشیدند او را
زرد را سرخ بپاشی و روی شن بکشی
می شود معنی ترکیبِ "مُرمَّل بِدِما (ء)"
دو مصرع از حافظ و شهریار(با اندکی تغییر) گرفته شده است...
#امام_سجاد
#خطبه
#آیینی
________
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
◾️سلام بر زینب سلام الله علیها
به شکوهِ رشک انگیز و دور از دسترسِ نامش، که جز کُرنش و لکنت قلم را برنمی تابد...
(قسمتی از یک مرثیه ی بلند)
----------------------
به نام مرثیه ها،داغ ها و خون جگرها!
به نام روضه ترین ها،به نام تعزیه ترها!
به نام نقطه ی آغاز بغض های شکسته!
به نام خاطره ی "کوچه" ها،روایت "در"ها!
به نام نامیِ دلشوره های پاک زنانه!
به نام گوشه ی چادر در ازدحام نظرها!
به نام دلهره ی مادرانه در تب طوفان!
میان ذوق تماشای رستخیز پسرها...
به نام آن جگرآور زنان پرده نشینی
که شرزگان صبورند در مسیر خطرها!
به نام طایفه ی برگ در تهاجم طوفان!
به نام هیمنه ی تاک در هجوم تبرها!
به نام اشک که همزاد دردهای نجیب است!
به نام تاول پا در مسیر سختِ گذرها!
به نام خیمه ی زیبای کهکشان که نشسته
به زیر سایه ی نورانی نگاه "قمر"ها!
به نام "کوه"ِ سراسیمه بر بلندی یک تل!
به ناگهانِ ترک خوردن ضریح کمرها!
به نام "قدر" بلندی که در کجاوه نشینی
به یک نگاه، عوض می کند قضای قَدَرها!
ببین عشیره ی "احلی من العسل" به کلامی
به کام دشت فشاندند شهدها و شکرها!
افق، بلندتر از حدّ پر کشیدن جبریل
افق ورای پریدن مگر به سوخته پرها!
بیا به بادیه تا بشنوی ز هر بُنِ خاری
نخوانده های حقیقت،نگفته های خبرها...
خوشا سرودن فصل شکفتنی که تو باشی!
به نام نامیِ مهرآفرین زنی که تو باشی!
" ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی"
که هر چه از تو بگویند،باز برتر از آنی
به نام نامی ات ای دختر بزرگ شب قدر!
به نام نامی ات ای دختر شُکوه نهانی!
گُلی به هیبت کوه و زنی به هیأت طوفان
تو آن حقیقت محضی که ماورای بیانی!
عزیز حضرت حیدر! عروس حضرت جعفر!
برای لرزه به دشمن،چه خطی و چه نشانی!
تو همزمان که نشستی به آرد کردن گندم
ورای فهم زمینی،ورای درک زمانی!
که کوله بار علی،عطر دستپخت تو را داشت
برای کودک بی نان،هنوز دل نگرانی!
چه سایه های بلندی که پشت کودکی تو
برای "واقعه" با کوچه کرده اند تبانی...
گدازه های کلامت،شراره خیزِ همیشه
مگر هنوز هم ای کوهِ داغ در فورانی؟!
به روی ساعت سه، کوک شد زمان و پس از آن
رسید موسم گودال و فصل جامه درانی
در آن غروب دویدن میان خیمه و صحرا
" تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی"
تمام عقلی و دور از مدار زینبی تو
هر آنچه مست سر بام،گرم سنگ پرانی!
و کوچه ها همه خمیازه های وا شده بر خواب
به نام هر چه سپیده،بمان که خطبه بخوانی
غبار مرده ی رخوت گرفته ایم و ملولیم
مگر تو چادر خود را به روی ما بتکانی...
شروع می شود این روضه با لهوف نگاهت
مدد گرفته قلم باز از حروف نگاهت
به یال اسب گره می زند زنی گله ها را
چنان صبور که کم کرده روی حوصله ها را
زنی شگفت که زیبایی نگاه بلندش
به هم زده ست برای ابد معادله ها را
بهارپوش زنی، همردیف هر چه صنوبر
که برگ ریخته کوچ غریب چلچله ها را
شب و قیام نشسته،هنوز هم نشکسته
گواه این نشِکستن،گرفته نافله ها را
از اولین نفس صبح تا همین دم مغرب
به پای خسته دویده مسیر هلهله ها را
کسی نبود به غیر از رمیدگانِ به صحرا
به دست خیمه گرفتند فاتحان صله ها را!
ز سنگهای سرِ بام ها نیامده پیداست
کشیده اند به شهر امتداد غائله ها را
آهای وارث اعجاز "نَبتَهِل"! به نگاهی
بکش به شومی تقدیرشان مباهله ها را!
چنین که بر گسلِ بغض ایستاده نگاهت
به شهر می کشی آخر تمام زلزله ها را
"سری به نیزه بلند است" و سخت بوده بگویی
که بیشتر بکند نیزه دار فاصله ها را
عجیب نیست ز بازار سر درآوری آخر
چنین که می شکنی رونق معامله ها را
به جز سوالِ " عمویم چرا به خیمه نیامد"
عقیله ای تو جواب تمام مساله ها را...
چقدر خاطر آسوده دارد این سرِ بر نی
که داده است به دستت زمام قافله ها را
#حضرت_زینب
#آیینی
________
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
🇵🇸 برای مردم غیور و مظلوم فلسطین
صدا پژواک یک زخم است و با تکرار برخیزد
دعا کن کودکش از زیر این آوار برخیزد
کمی از خنده های کودکش را جمع خواهد کرد
اگر این سقف قدری پا شود، دیوار برخیزد
دلش تنگ است…کو آن کودک نوپا که در خانه
بیفتد بر زمین هر بار و هی هر بار برخیزد
به یاد ناله های مادری در پشت یک خیمه
که شاید کودکش با خواهش و اصرار برخیزد
که مادر بود…عبا را دیده بود…اما دلش می خواست
"علی" در دست گیرد گوشه ی دستار، برخیزد
دوباره قصه ی قنداقه های خالی خونی
بگو «عباس» برگردد، بگو «مختار» برخیزد
صدا زخمی، گلو زخمی، حکایت موبه مو زخمی
بگو از لابلای زخم ها «سردار» برخیزد
کنار روضه ی اسباب بازی های بی کودک
دعا کن زودتر دنیا شود بیدار…برخیزد
نه با سازش، نه با نرمش، نه با خواهش، نه با کرنش
که غاصب باید از هر خانه با اجبار برخیزد
کی اند این پربهانه قوم خودخواه و لجوجی که
پی تهدید آنها کوه با اخطار برخیزد
کی اند این وارثان حنجر گوساله ای زرین
که هر صوت از گلوشان شوم و ناهنجار برخیزد
چنان کودک کش و وارونه گو بودند از اول
که گرگ از دستشان با زوزه ی انکار برخیزد
بگو با برگزیده قوم شیطان می رسد روزی
که از هر ریشه ی قنداقه صدها دار برخیزد
بگو خیبرنشین! دل، خوش به این بارو نکن باشد
به زودی ذوالفقار حیدر کرار برخیزد
بترس ای ریسمان سحر! ای موهوم پوسیده
که تنها شیرخوار مانده موسی وار برخیزد…
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
____________
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
تقدیم به زنان جبهه ی مقاومت
🇸🇩🇸🇾🇮🇷🇮🇶🇱🇧🇾🇪
در هم سرشت برگ گل و بوی سیب را
در آن چکاند رایحه های نجیب را
یک تکه از بهارترین شوق فصل ها
اردیبهشت خوش نفس دلفریب را
تا مبهم و شگفت و معما شود کشید
در آن تضادهای قشنگ و عجیب را
هم ابرهای گاه به گاه صبور را
هم قطره های سرزده ی بی شکیب را
هم رستخیز شادترین لحظه های صبح
هم غربت اصیل غروبی غریب را
-----
زن آفریده شد که اگر چه شریف بود
اما برای بار امانت لطیف بود
کو عشق تا به ساحت زن جلوه گر شود
تا این لطیف کوه شود کوه تر شود
ناگاه نور فاطمه تابید و بعد از آن
عشق از نگاه فاطمه پاشید و بعد از آن
زن اسم تازه ای شد و کم کم شروع شد
قامت کشید آسیه مریم شروع شد
زن فاطمه ست و هر چه به جز آن نوشته اند
قاموس های جعلی شیطان نوشته اند
زن زینب است یک تنه کولاک می کند
شمشیر حیدر است و چکاچاک می کند
زن پا به پای واقعه طوفان می آورد
زن دلهم است مرد به میدان می آورد
بانوی میثم است که در گیر و بندها
قامت کشیده روبه روی نیشخندها
ام وهب شده که رجزخوان ترین شود
اعجاز واژه های غرورآفرین شود
این سان که بیت های مصمم می آورد
هر تیر در مقابل او کم می آورد
ریحانه است و ریشه در اسطوره ها زده
هی مادرانه دست به دلشوره ها زده
از ذکر لای لای شبش شور می چکد
از جانماز صبحدمش نور می چکد
در ازدحام جلوه گری پاک و ساده است
آری مدافع حرم خانواده است
فرمانده نبرد نهایی روبه روست
هر گاهواره مرکز فرماندهی اوست
باروی غزه است چنین محکم و بلند
بنیان صعده است صبور و شکوهمند
سر می زند ز دامن مکتب شناسی اش
یک غزه با تمامی روح حماسی اش
در دامنی که فاطمیون پا گرفته اند
از زخم های وا شده فتوا گرفته اند
زخم مکرر است شهید است شاهد است
زن امتداد مغنیه های مجاهد است
پلکی به هم نیامده در قاب انتظار
زن تکه های گم شده ی کربلای چار
در چشم هاش گم شده بغض شکسته ای
غواص ته نشین شده ی دست بسته ای
اشک است غرش است خروش است صاعقه ست
زن محور مقاومت کل منطقه ست
زن شور ممتد است شکوه مداوم است
زن نیمه ی صبورتر حاج قاسم است
#زنان
#جبههٔ_مقاومت
#فلسطین
#عراق
#لبنان
#ایران
________
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی دکتر سیده اعظم حسینی در حضور رییس جمهور مردمی
🔻شهید سید ابراهیم رییسی🔻
با موضوع مقاومت مردم غزه و طوفانالاقصی
#فلسطین
#طوفان_الاقصی
#رییس_جمهور
____________
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
38.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 نماهنگ قول مادرانه
با موضوع حادثه تروریستی حرم مطهر شاهچراغ
سرودهای از دکتر سیده اعظم حسینی
#شاهچراغ
#شهدا
____________
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
سلام و عرض ادب محضر همه ی مخاطبین بزرگوار
تعدادی از اعضای محترم کانال درخواست معرفی آثار سرکار خانم دکتر حسینی را داشتند که به شرح زیر معرفی می گردد:
1⃣ منظومه ی آینه داران آفتاب (چهار جلد)
با موضوع شهدای قیام حضرت اباعبدالله علیه السلام
- دفتر اول: معرفی شهدای قبل از عاشورا
- دفتر دوم: شهدای تیرباران صبح عاشورا
- دفتر سوم: شهدای نبرد تن به تن
- دفتر چهارم: شهدای بنی هاشم در روز عاشورا
2⃣ کتاب کم حجم پیوستگان و گسستگان از قیام امام حسین علیه السلام
3⃣ کتاب زنان عاشورایی
معرفی زنان موثر در قیام اباعبدالله علیه السلام پرداخته است.
#آثار
____________
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
🇮🇷🇵🇸....وعده ی صادق....
....به مردانی که غیرت را زندگی می کنند...
______________________
شبی بلند شبیه صدای شب شکنان
شهاب های شبیخون، مدام دیوْ زنان۱
رجز که از نفَس "ذوالفقار" بیرون ریخت۲
کپک زدند نفس های هار در دَهَنان
بگو همیشه هم اینقدر نیست صبر خدا
-که کوه طور نیفتد به روی اهرمنان۳
نگو که در پی "معبد" کلنگ در دستند
که بر جنازه ی شوم خودند،گورکَنان
بگو به سنگ، خودش راه خویش باز کند!
که نیست هیچ امیدی به راٰیِ انجمنان
تبر که بشکند، از گاهواره می رویند
کنار شاخه ی زیتون، دوباره یاسمنان
قسم به ردّ قدم های سرخِ همواره
که چاوشانِ بهارند، سبزپیرهنان....
------------------------------------------
۱- فَاتبَعَه شِهابٌ ثاقِب...
صافات/ ۱۰
۲- اشاره به فرمان رهبر عزیز برای انتقام
۳- و اذ اخَذنا میثاقهم و رَفَعنا فوقهم الطور....
بقره/ ۶۳
#وعده_صادق
#فلسطین
________________
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 تا محمد ز حسین است
بخشی از شعر خوانی سیده اعظم حسینی
شب شعر عاشورا ،۱۴۰۳ شیراز
#شب_شعر_عاشورا
@SayyedeAzamHoseini1
🇸🇩 تقدیم به شهید اسماعیل هنیه و همه ی اسماعیل های ذبح شده در راه آزادی قدس...
امروز صبح در لابلای خبرها چشمم خورد به جمله ای از شهید اسماعیل هنیه در روز قبل از شهادتشان:" اذا غاب سیّدٌ قام سیّدٌ آخر"...
گفته اند مصرعی است از شاعری کهن در عصر جاهلیت و اصل مصرع این است:" نحن قومٌ اذا خلا منّا/ سیّدٌ قامَ سیّدٌ آخر"...
مصرع،الهام بخش بداهه ای شد از زبان خود شهید...
________________________
میزبان! سفره ات عزیز، ولی،جمع کن! میهمان نخواهد خورد!
آن که از سمت غزه می آید،آب بی کودکان نخواهد خورد!
گذر تیز داس ها وقتی،که به باغ انار می افتد
غیر خون جگر وَ خون جگر،جرعه ای باغبان نخواهد خورد!
دیرگاهی ست خوب می داند سرزمینم،که روی دامانش
هر شکوفه به بار بنشیند،غیر تیر از کمان نخواهد خورد!
مادری دفن کرد گوشه ی خاک،کودکی های بچه هایش را
گفت:" دیگر میان این خانه،چشم من بر جوان نخواهد خورد"!
بگذارید کشته برگردم! پُرم از شرم کودکی که به من
گفت:" آنجا که می روی امن است؟ موشکِ ناگهان نخواهد خورد؟"
بگذارید کشته برگردم! شاخه ی ما کجا و خاک کجا؟
"فَرعُها فی السّماء"، یعنی رزق،جز که از آسمان نخواهد خورد!
"نحن قوم اذا خلا منّا سیّدٌ قام سیّدٌ آخر"...
با تبر شاخه ای اگر افتاد،ریشه اصلاً تکان نخواهد خورد....
الَم تر کیف ضَربَ اللهُ مثلاً کلمةً طیّبةً کشجرةٍ طیبةٍ اصلُها ثابتٌ و فرعُها فی السّماء.....
۲۴/ ابراهیم
#اسماعیل_هنیه
#فلسطین
__________________________
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
87.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◼️شعرخوانی دکتر سیده اعظم حسینی
🌙سی وهفتمین دورهٔ شب شعر عاشورای شیراز
▪️با موضوع حواریون حسین
سال ۱۴۰۱
#شب_شعر_عاشورا
#حواریون_حسین
#دیر_راهب
#امام_حسین
________________
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
2️⃣ از6️⃣
برای معرفی خانم حسینی بخشی از جلد دوم کتاب #نشا:_نقد_شعر_آیینی را میآورم:
سیده اعظم حسینی(1359 ) دکترای ادبیات فارسی دارد و در مراکز آموزشی و فرهنگی شیراز فعالیت میکند. نه برگزیدۀ جشنوارۀ فجر شده؛ نه سمت مهمی دارد؛ نه تألیفاتش متعدد است؛ ...
علت انتخاب او برای حضور در این کتاب سه نکته است: الف) شب شعر عاشورایی شیراز. ب) منظومهسرایی. ج) شعر زنانه.
🟢🔵🔴🟡
فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
@fahhaam
کانال منتقد ادبی دکتر رضا بیات
سلام و عرض ادب خدمت همراهان گرامی،
شماره ی همراه 09179148588جهت طرح انتقادات و پیشنهادات شما بزرگواران در پیام رسان ایتا می باشد،از انتقادات و پیشنهادهای سازنده تان استقبال می کنیم.
......
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
◾️سلام بر رقیه سلام الله علیها...
دختر باشد و سه ساله و روز دهم به بعد...
به روضه نیاز نیست...یک عمر بی روضه می توان گریست
-------------------------------------------
با تکه های پارچه و تکه های چوب
عمه درست کرد برایش عروسکی
بابا که گفت:"بار سفر،جمع"! آمد و
در دست او عروسک زیبای کوچکی
دختر نگاه کرد،عروسک نگاه کرد
هر کس برای بستن باری شتاب داشت
"به به! سفر! سوار کجاوه!چقدر خوب!"
اما چرا صدای پدر،اضطراب داشت؟
انگار عمو نمی شد از او ساده بگذرد
حتی در آن شتابِ نفس گیرِ ناگهان
مثل همیشه سر به سر او نهاد و گفت:
"به به! وسایلِ سفرِ نازدانه مان!
خاتون! مسیر بادیه سخت است و پر خطر
اصلا چطور می شود او را نیاوری..."
حالا عمو تمام تمنا و خنده بود
دختر، دوباره قهر پر از ناز و دلبری..
شب...چند زن؛-چراغ به دستانِ هاشمی-
با کاسه های دلهره و اشک و برگ و آب
آن سو نشسته دخترکی با عروسکش
در یک کجاوه، پیش علی اصغر و رباب
مادربزرگ"امِّ بنین"،دید دخترک
آنسوی کوچه دست تکان می دهد هنوز
او را به هم کجاوه ی تازه-عروسکش-
با هر تکان دست،نشان می دهد هنوز..
همبازی مداوم او،در سکوت خویش
در چشم های پارچه ای برق خاص داشت
حتی برای حضرت بابا عزیز بود
از تکه های چادر عمه،لباس داشت
صورت گرفت پشت عروسک،سلام کرد
خندید طفل و دست به هم زد،دوباره را
گهگاه می گرفت به این شیوه دخترک
در بین راه،خستگی شیرخواره را
قصه از انتهای مدینه شروع شد
هر بادیه کلامی و هر واحه صحبتی
می گفت کودکانه برای عروسکش
هر روز حرف تازه و هر شب،حکایتی
می گفت از مدینه و آن خانه ی بزرگ
با گِل درست کردنِ اسباب بازی اش
از نخل های باغ عمو در کنار کوه
از تاب بستنِ عمو و تاب بازی اش...
هر منزلی فرشته ی زیبای قصه را
با شوق می نشاند عمو روی شانه اش
می خواست نام بادیه را بشنود از او
با آن تلفظِ غلطِ کودکانه اش...
در بین راه،ـچند مسافر که با پدر
حرفی زدند،قصه عوض شد قدم قدم
گاهی -میان دلهره- می گفت دخترک:
"گریه نکن! نترس! لالا لا عروسکم!
آن صبح،صبحِ چندمِ پاییزِ دشت بود؟
صبحی در آستانه ی " بی آب،برنگرد"!
دختر به شیوه ای دگر از خواب پا شد و
آن روز با عروسک خود،صحبتی نکرد...
بی سر به سر نهادن و بی خنده می گذشت
حالا تمام روز،عموجان سرش شلوغ
در التهاب خیمه،عروسک کنار مشک
در گوشه ای نشسته و دور و برش شلوغ..
وقتی که مشک رفت،عروسک نگاه کرد
خیمه،نگاهِ خیسِ هراسان زیاد داشت
بی حال،تشنه،رنگ پریده،در انتظار
تصویر آخری که ز دختر به یاد داشت..
بیهوده رفت خیمه به خیمه به روی دست
با شیرخواره ای که صدایش گرفته بود
از این و آن شنید عروسک،که آخرش
او را پدر به زیر عبایش گرفته بود..
تنگ غروب،دور و بر خیمه تنگ شد
تنگ غروب،حرمت و بغض و صدا شکست
صحرا سیاهه کرد:" عروسک،فقط یکی"
در خیل آنچه زیر سمِ اسب ها شکست..
فردای قصه،قابل حدس است کاملاً
هر چند کم نوشته و کامل نگفته اند
گهگاه از عروسک خود،دخترک سراغ
حتماً گرفته است و ....مقاتل نگفته اند..
دیری ست تا به رسم توسل،نشسته است
بر این ضریح ساده،عروسک یکی یکی
اما ز بیشمار عروسک در این حرم
هرگز نشد عروسک او....هیچ عروسکی!
#حضرت_رقیه
#محرم
____________
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
◾️توسل به حضرت قاسم
که هنگام شهادت پدر کودکی سه یا چهارساله بودند...
-------------------------------
گفت: "دفن پدرم عمه چرا طول کشید؟
دفن سخت است مگر؟ کار شما طول کشید
قبر جدم که همین جاست؛ همین نزدیکی
پدرم را عمویم برد کجا؟ طول کشید
اول انگار صدای زنی آمد، بعدش
مردها همهمه کردند... صدا طول کشید"...
عمه بغضی شد و در حنجره ی خویش نشست
عمه بغضی شد و تا کرب و بلا طول کشید
دست "عباس" قوی بود ولی آن همه تیر
تا شود از تن و تابوت جدا، طول کشید
رفت و.... یکبار دگر هم عمویش دیر آمد
تا شود جمع "علی" روی عبا طول کشید...
#امام_حسن
#حضرت_قاسم
____________________
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
◾️به مناسبت اربعین سالار شهیدان حضرت اباعبدالله علیه السلام....
(این شعر در سال1396سروده شده است)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوباره هر که عزیز است دستچین شده است
مسافر سفر عشق اربعین شده است
دوباره هر که دلش سوخت انتخاب شده
ملازم قدم حضرت رباب شده
فرشتگان خدا هر که را جدا کردند
برات داده و راهی کربلا کردند
هر آنکه در حرمش سر بر آستان دارد
به روی پا ز ملک بوسه ای نشان دارد
خوشا کسی که گرفته برات با دل شاد
زدست معجزه آسای پنجره فولاد
هر آنکسی که برات از امام هشتم داشت
نه یک پیاله، جواز تمامی خم داشت
خوشا کسی که رضا کرده صاحب نظرش
دعای حضرت معصومه توشه ی سفرش
مسیر عشق پر از پیچ وتاب و باریک است
سواره نه که به پای پیاده نزدیک است
در این سفر که سلوکی به مقصد نور است
بحکم "فاخلع نعلیک" وادی طور است
تواضع و ادب اینجا به کار می آید
پیاده زودتر از هر سوار می آید
پیادگان حریمی که محترم شده اید!
شما که همسفر بانوی حرم شده اید!
"معاشران ز حریف شبانه یاد آرید"!۱
ز ماندگان سفر در میانه یاد آرید
به جای ما دلتان چون شکست گریه کنید
به پای کودکی تاول نشست گریه کنید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
دوباره نوبت روضه به اربعین افتاد
سلام ما به زنی که ز دور می آید
شکسته است ولی با غرور می آید
دوباره پرچم سرخ قیام در دستش
می آید و سند فتح شام در دستش
سلام کشته ی لب تشنه خواهر آمده است
نه زینب است که زخمی مکرر آمده است...
اگر چه سخت ولی با شکوه آمده ام
شبیه صاعقه رفتم چو کوه آمده ام
تمام راه به عشق سر تو آمده ام
فقط ببخش که بی دختر تو آمده ام
رقیه ماند که در شام انقلاب کند
که خواب شب زدگان را پر اضطراب کند
اگر چه با جگر پاره پاره آمده ام
هزار سال پس از تو دوباره آمده ام
به پاست تا به ابد خطبه خوانی زینب
لهیب شعله ی جنگ جهانی زینب
ببین چقدر برای تو لشکر آوردم
چقدر عاشق عباس و اکبر آوردم
پیادگان حریمت ز خاک هر وطنند
مدافعان قسم خورده ی حریم منند
چقدر دور ضریح تو جابر آمده است
به پیشواز بیا خیل زائر آمده است
۱- از حافظ
#اربعین
#حضرت_زینب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیتی از شعر معروف مادرانه های حضرت رباب برای علی اصغرش....شاعر سیده اعظم حسینی
#حضرت_علی_اصغر
.......
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
به مناسبت هفته ی دولت
تقدیم به رییس جمهور شهیدی که مظلومانه زیست و مظلومانه رفت....
________________
در قید و بند "میکروفون و دوربین" نبود!
گر دیگران چنینند...او این چنین نبود!
او دوره گرد بود و به دنبال دردها
عمری دویده بود، که مسند نشین نبود!
آن جا که پُست، لقمه ی چربِ خواص بود
او اهل سهم خواهی و اهل کمین نبود
پیشانی یی که بوسه ی "سردار" را گرفت
جز ردّ درد و صبر، بر او هیچ چین نبود!
در این مسیر اگر که غباری بر او نشست
جز از ضریح آینه ی هشتمین نبود...
خادم زیاد داشت امامِ رئوفِ عشق
هر خادمی ولی که چنین دستچین نبود!
سوگند خورده بود به وقف وجود خویش ۱
گر "سوختن" نبود، قسم راستین نبود!
باران و آتش و مه و جنگل گواه بود
در آسمان شهید شد،اهل زمین نبود..
خواهد سرود "قلّه" به گوش رسیدگان:۲
"او مرد بود، مرد...ولی آخرین نبود"....
۱-قسمتی از سوگندنامه ریاست جمهوری...
۲- اشاره به فرمایش رهبر عزیز که"به قله نزدیک شده ایم"...
#شهید_جمهور
________________
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
◾️تقدیم به همسفر حضرت زینب
بانو امکلثوم (سلام الله علیهما)
خواهر بزرگتر است دیگر...آن هم زینب!...شعاع خورشیدی اش میـتابد تا دور دستها...آنگونه که در تابناکی نورش و در نام های مشترک فرزندانِ خانه ی علی علیه السلام،تاریخ تو را گم میکند...
درست در آستانه ی کودکانه هایت،پدر صدا میزند تا توشه برگیری از چشمان بسته ی مادر...
و همان کودکی ات را قلم های ناقص به پشتوانه ی ذهن های کرم خورده، به تحریف نشسته اند...
ولی تو پیش از این ها در کلام پیامبر مهربانی، گره خورده ای به دل پسرعمویت "عون بن جعفر"....
تاریخ گواه است که پدر،آخرین نان و نمک را از دستپخت تو برداشت...
و می رسی به کربلا...
به چکامه های ناگهان،که بیت بیت،تو را اشک می کند...و به خطبه های طوفانی که تاریخ، گاه به نام تو نگاشته است و گاه به نام خواهرت زینب...
و چه فرقی میکند از کدام گلو تراویده باشد که یک نورید در دو آینه...
سلام بر تو و خطابه های باشکوهت....
________________
سلام بر امکلثوم
شبیه صاعقه در فصل های بی باران
خبر رسید به بسیارها...به بسیاران!
خبر رسید تبر را به لکنت آورده
صنوبرانه ترین بعثت سپیداران!
که پایکوبی یک شهر را قُرق کردند
به سوگواره ی خون،دسته ی عزاداران...
که گیج و منگ ترین ها پریده اند از خواب
به صیحه های سحرگاهِ ایلِ بیداران!
چنان فصیح ز دارالاماره می گذرند
که اعتبار نماندَ برای معماران!
که داغ بر جگرانند و درد بر دوشند!
که زخم های مدامند در نمکزاران!
دو خواهرند و افق های دور دامنشان
نبوده جز ملکوت تبار "طیار"ان
به نام نامی ات ای حیدرانه های بتول!
به نام نامی ات ای امتداد کرّاران!
"بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب"
بخوان به نام نفَس در دیار مرداران!
سراب در بغل از هر کویر رد شده اند
به چرک نوشیِ گندابه ها سزاواران!
کجای وسعت تاریخی ای همیشه بزرگ؟
که کرده اند به نامت طمع،طمعکاران
تو آن کلام بلندی که شبهه ات کرده است
مدام،پچ پچ موهوم ذهن بیماران!
سلام غربت ناگفته های نشنیده!
سلام زخمی تعبیرهای پوسیده!
به ژرفنای تو تا می رسد قلم،خواب است
کجا زلالی دریا نصیب مرداب است؟
قلم نوشته..ولی فصل ها نمی فهمند
که یاس با تبر اصلاً نمی خورد پیوند؟
تُیولِ شب چو به تاراج می دهد خورشید
کجا به شب پره ها باج می دهد خورشید؟
"بَناتنا لِبَنینا"... سخن گزاف نبود
برای عشق،از این خوشتر اعتراف نبود
"بناتنا لبنینا"...سخن تعارف نیست
که امر،امر دل است و در آن تکلف نیست
سلام آینه ی فصل سنگ باران ها!
بخوان به شیوه آتش، به سبک طوفان ها!
مقدّر است که یک چند،روضه تر باشی
که میزبان شب آخر پدر باشی
میان این همه ناباورِ مکرر هیچ
بگو که نان و نمک خورد و...زخم و...دیگر هیچ!
زمان گذشت و رسیدی به لحظه های محال
بخوان"خذیهِ و رُدّیه"..بگذر از گودال
میان دشتِ به تقدیر خود فرومانده
بهل چکامه شود بغض در گلو مانده!
به نام کودکِ در ازدحام تیر بخوان!
"و لهفُ قلبی علی الظامی الصغیر" بخوان!
کنار تشنگی دشت،موج خیز فرات
" و زادَنی حَسَراتٍ و زادَنی حَسَرات"..
بیا و مرثیه کن دشت روبه رویت را
به سوز اشک بیا تازه کن گلویت را
که با تمامی آتشفشانی ات بانو
هنوز مانده به جنگ جهانی ات،بانو!
هنوز مانده به فریادهای طوفانی
هنوز مانده که "ساعات" را بلرزانی
آهای خطبه ی جنجالی سر بازار!
قدم به کوچه ی این مثنوی-غزل بگذار!
بگو که ریشه ی ما با تبر نمی افتد
که سر فتاده و سودای سر نمی افتد
بخوان دوباره که بر کاخ های هرزه ی شهر
به جز به خطبه ی داغت شرر نمی افتد
بگو که قافله سالار تا شما دو تنید
به قدس ساحت یک زن،نظر نمی افتد!
آهای سرّ ستبرای شانه ی "زینب"
به بودِ توست که کوه از کمر نمی افتد!
مگر به نیت رسوایی همیشه ی خویش
و گرنه هیچ کسی با تو در نمی افتد
غروب بود و زنی می دوید و می گفتی
که زودتر بدود کاش اگر نمی افتد
شبیه کودک نوپا...ولی نه...نوپا هم
میان گودی و تل،این قدَر نمی افتد!
حدیث درد تو ای غربت نجیبانه!
مفصل است و در این مختصر نمی افتد...
میان خاطره ها...خاطرات نادلخواه....
رسیده شهر به آغاز خطبه...بسم الله....
بناتنا لبنینا....از جملات پیامبر(ص) است که روزی به فرزندان حضرت علی و حضرت جعفر علیهما السلام نگاه کرده و این جمله را فرمودند...
خذیه و ردیه...او را بگیر و برگردان...جمله ی امام حسین علیه السلام به حضرت ام کلثوم،زمانی که امام سجاد علیه السلام از خیمه بیرون آمده و قصد میدان داشت.
یا لهفَ قلبی علی الصغیر الظامی...چقدر دلم کباب شد بر کودک تشنه کام خردسال....اولین چکامه حضرت ام کلثوم علیها سلام...
ماتَت رجالی و افنی الدهرُ ساداتی
و زادنی حسراتٍ بعدَ حسراتٍ
مردان ما مردند و روزگار سرورانم را نابود کرد و حسرت ها روی حسرت هایم افزود...
از چکامه های حضرت ام کلثوم علیها سلام
#حضرت_ام_کلثوم
________________
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
◾️به مناسبت ایام عزای رسول مهربانی ها
(درد دل گونه ی حضرت زهرا با پیامبر رحمت.)
_____________________
تو می روی، پس از این، احترام می شکند
تو می روی و دل من مدام می شکند
علی، غریبترین عابر است وقتی که
میان کوچه جواب سلام می شکند
بگو امام جماعت اگر معاویه شد
نماز از اول رکن قیام می شکند
امام اگر که " مُذل" خوانده شد در این کوچه
بگو که معنی قرآن، تمام می شکند
مدینه شهر فروش غدیر اگر بشود
بگو "عقیله" به بازار شام می شکند
هر آن که چشم بدوزد به سکه های طلا
میان برق دو چشمش، امام می شکند
به منفعت طلبی گر خواص رو کردند
حریم شرع، میان عوام می شکند
سر حسین مرا سنگ های کوفی نه
که لقمه؛ لقمه ی شوم حرام می شکند
چه فرق می کند این کوچه یا ته گودال؟
چه فرق می کند این سال یا کدامین سال؟
بگو امام کشی رسم می شود وقتی
که جابه جا بشود سنت حرام و حلال
بگو که شبهه چنان میکند که"ابن زیاد"
"حسین" جلوه کند زیر سبزی یک شال
بگو حرام اگر خورده شد نمی فهمید
امام عصر به خطبه نشسته یا دجال
مشخص است که یک روز خیمه می سوزد
که روشن است مداوم، چراغ بیت المال
دگر به تاک خراسان هم اعتمادی نیست
اگر که پیش رود وضع، بر همین منوال...
گران گرفت فدک را... گرانتر از هر چیز
نخوانده بود به عمرش" مکاسب" این دلّال
دلم گرفته، دلم داغدار رفتن توست
مگر که کارگشایی کند اذان بلال
#پیامبر_رحمت
#حضرت_زهرا
_____________________
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
63.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر خوانی در سی وهشتمین شب شعر عاشورای شیراز ... سال 1402
موضوع :امام حسن مجتبی علیه السلام
#امام_حسن
#شب_شعر_عاشورا
.....
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقش رسانه ....تهیه شده توسط سیمای مرکز فارس ،به مناسبت شهادت تنهاترین سردار ،امام حسن مجتبی علیه السلام
#رسانه
#امام#حسن#مجتبی
.........
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
◾️به مناسبت شهادت امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام
________________
درون آینه هایت غرور می شکند
"منِ" ضعیف نه،حتی قطور، می شکند!
سماع موج در آیینه ها چنان گرم است
که در تزاحم آن رقص نور می شکند
چنان نشسته با باریکه ی گلو نامت
که بغض،لحظه ی خیسِ عبور می شکند
به سمت مشرق خورشیدی تو می چرخم
دلم به یاد ضریحت ز دور می شکند...
کنار بارش چشمان خیس آب زده
اجابت است که گل می کند شتابزده!
به زیر سر درِ "باب الجواد" می بینی
"هزار صف ز دعاهای مستجاب، زده"۱
نوازشی ست از ابریشمِ گل و لبخند
تکانِ چوب پرِ ساده ی گلاب زده
ضریح و نقش گل آفتابگردانش
چقدر طعنه به سوسوی آفتاب زده...
طلوع کرد شبی نامت از سر بامش
و شهر حضرت خورشید شد سپس نامش
گذشت سلسله ات روزی از نشابور و
نشست معجزه بر برگ و بار بادامش۲
پس از عبور تو در حسرت نگین شدن اند
به شوق نام تو، فیروزه های خوشنامش!
چقدر تا به رسیدن شتاب کرد انگور
خبر نداشت که شرمندگی ست فرجامش...
از این مسیر، کسی با هوس نمی گذرد
بدون قصد تبرّک، نفس نمی گذرد!
از این کویر، که لبریزِ ردّ رفتنِ توست
به پای هرزه و بیهوده، کس نمی گذرد
از ابتدای سفر زائرت کبوتر توست
که در خیال قشنگش،قفس نمی گذرد
درون حلقه ی عرفان، سلوک نابی هست
که جز ز خلوتِ راه "طبس" نمی گذرد!
۱. حافظ
۲- اشاره به درخت بادامی که امام در مسیر سفر در منزل پیرزنی کاشتند و مردم از ثمر درخت برای تبرک و شفا می بردند...
#امام_رضا
.......
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
◾️ به مناسبت رحلت بانو سکینه بنت الحسین علیهما السلام
سلام بر بانو سکینه
دختر شعر و شهود!
___________________
ایستاده ای..در ابتدای بلوغ، بر بلندای افق تکامل...آنگونه که مادرانه های "رباب" را به بهت و شوق می کشانی و پدرانه های"حسین" را به عاشقانه..که:"لعمرک انی لاُحبّ داراً/ تَحُلُّ بها سکینة و الرباب...
جمال ظاهر که با کمال باطن درآمیزد،"عقیلة القریش" می شوی،همپای عمه...
تو بلندای آن شعر عارفانه ای که پدر همقافیه ای برایت نمی یابد:" و اما السکینة فغالبٌ علیها الاستغراق مع الله تعالی فلا تصلح لرجلٍ"
و هموزنت اگر باشد،پسرعمویی است که بهشت بودن را از پدر میراث دارد..
امینه ی حسین! سکینه ی رباب!
به هر نام که می نامندت لبریز وقار و آرامشی...
ای بهترین زنان! چقدر به جان حسین نشسته ای که اشکت را تاب نمی آورد و واپسین بغض هایش روضه می شود که:" لاتُحرقی قلبی بدمعک...فاذا قُتِلتُ فانت اولی بالذی تبکینه یا خیرة النسوان"...
در مکاشفه ی ناگهانت "سر"ی می بینی کمی آنسوتر از بدن که نجوا می کند:" شیعتی مهما شربتم ماء عذب فاذکرونی"...
تاریخ، از بلندای زندگیت نوشته است که شکوه بودنت را تا سال ۱۱۷ ه.ق می کشانی در مدینه و جرعه می نوشی از سلسبیل های بازمانده از تشنگی عاشورا... تا ناگاهِ شهود همیشگی...
شعر و شهود...
نشسته در بن چشمش ستاره های قشنگی
شبیه دفتر شعر استعاره های قشنگی
رسیده رد سلوکش به صبح اول باران
گذشته چله نشین از هزاره های قشنگی
مدام می چکد از غیب بر شهود نگاهش
کنایه های لطیفی،اشاره های قشنگی
به دخترانه ی دامان او همین دم آخر
کشیده شعله شتابان،نگاره های قشنگی
خدا کند نرسد تند باد تا در خیمه
که بسته اند در آن گاهواره های قشنگی
خدا کند که در این دشت شورچشم نباشد
به روی دست کسی شیرخواره های قشنگی
به پیشواز اذان های سربریده ی در راه
نشسته اند به آذین مناره های قشنگی
بیا و باز کن این شعر- این نهاد جنون را-
که می کشاندمان تا گزاره های قشنگی
کنار آیه ی چشمت برای از تو نوشتن
گرفته است غزل، استخاره های قشنگی
سلام دختر شعر و شهود و خلسه و خلوت!
سلام دختر سیر و سلوک و ذکر و روایت!
حسین پیر طریق و تو در سلوک مدامی
چه سالکی! چه سلوکی! چه مرشدی! چه مقامی!
چه جذبه های قشنگی! چه جذبه های عمیقی!
خوشا به هر نفسی عاشقانه طی طریقی!
عجب تکامل محضی!عجب مراد و مریدی!
عجیب نیست که غیر از جمال هیچ ندیدی!
دمی به سایه ی طوبای آن نگاه نشینی
چه حاجت است که عمری به خانقاه نشینی
میان خیمه و گودال- این سلوک لبالب-
به بی نهایت بعد از فنا رسیده ای امشب
نشسته بر دل صاحبدلی حدیث مگویی
چکیده جرعه ی "مهما شربتم"ی ز گلویی
در این تکامل رفتن، در این شهود پیاپی
تو را به وادی چندم کشیده این سر بر نی؟
بیا و شعر کن این رستخیز شور و جنون را
ردیف کن همه ی زخم های قافیه گون را
چه حاجت است لهوفانه شرح غم بنویسی
مفصل است حدیثت اگر چه کم بنویسی
فقط بگو که شب است و صدای آب می آید
و کاش قطع کنی جمله را...رباب می آید
#حضرت_سکینه
___________________
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
◾️سلام بر امام حسن عسگری و یادگار غریبش
آجرک الله یا بقیه الله
_________________
این که افتاده و نور از نسبش می ریزد
پاکی هر چه سحر از لقبش می ریزد
شعله ی خیمه ز گرمای تبش می ریزد
زهر انگور خراسان ز لبش می ریزد
از تب داغ نفس هاش عطش می بارد
زهر با ایل و تبارش سر و سرّی دارد
"ماه خورشید نمایَش" به خسوف افتاده
روضه آتش شده بر جان لهوف افتاده
سی و دو درد به تقدیر حروف افتاده
کیست این؟ "ابن رضا" یی که رئوف...افتاده
آب می لرزد و در لرزش دستش جاریست
قصه تشنگی طایفه اش تکراری ست
چه زمینی ست که زندان شده اقیانوسش
ترک خشک عطش باز شده کابوسش
واژه در واژه سراب است فقط قاموسش
یازده بار خدا آمده با فانوسش
جلوه ذات فرود آمده محسوس شده
یازده بار همین معجزه مبعوث شده
شانزده سال فقط بغض مکرر؛ کوچه
حسرت جای قدم های کسی در کوچه
رد پایی که نشد حک بشود بر کوچه
بعد او آهِ کشیده ست سراسر کوچه
یک دل سیر ندیده ست قد حیدری اش
به چه دل خوش بکند بی حسن عسگری اش
حرمش گرچه اثر از غم غربت دارد
حسن دوم زهراست؛ ابهت دارد
دشمن از گنبد او کینه و وحشت دارد
هتک و تخریب در این طایفه قدمت دارد
بی جهت نیست مدام اسلحه بر کف دارند
از "حسن" های "علی" ترس مضاعف دارند
نرسیده ست به جزءِ سی ام این مصحف نور
بی وضو ختم نمودند او را مُشتی کور
"معتمد"های جهان گر چه کنندش محصور
می تراود ز حریمش همه جا عطر ظهور
پشت این پرده رسولی ست که خاتم با اوست
"آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست"
پرده را پس بزن ای آن که تماشا داری
ارث پاکی ز "محمد"، ز "مسیحا" داری
بهره از دامن "زهرا" و "ملیکا" داری
"انچه خوبان همه دارند تو تنها داری"
آی رویای قشنگی که حقیقت داری!
به نماز آمده ای، قصد قیامت داری؟!
عطر نرگس به پَر شال تو بسته ست نسیم
هر چه گل، گوشه ی دستار تو گشته ست مقیم
با تو کرده ست خدا بوی خوشش را تقسیم
می کند نبض زمان را ضربانت تنظیم
پرده را پس بزن ای حضرت خورشید!بتاب
تا بلرزد ز تماشات دل هر سرداب
زیر پاهای تو جاری ست بهاری مسدود
دست های پُر بارانِ تو خورشیداندود
نفست رخصت جاری شدن چشمه و رود
گوشه ی دنج نگاه تو بهشت موعود
در پس این شبِ آفت زده پیچیده صدات
بر تو و لحظه ی زیبای ظهورت، صلوات!
#امام_حسن_عسگری
#بقیه_الله_الاعظم
............
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1