eitaa logo
سیده اعظم حسینی
555 دنبال‌کننده
1 عکس
16 ویدیو
0 فایل
اشعار و آثار خانم دکتر سیده اعظم حسینی.. شماره ی ایتا جهت تبادل نظر و ارائه ی پیشنهادات و انتقادات 09179148588
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 تا محمد ز حسین است بخشی از شعر خوانی سیده اعظم حسینی شب شعر عاشورا ،۱۴۰۳ شیراز @SayyedeAzamHoseini1
🇸🇩 تقدیم به شهید اسماعیل هنیه و همه ی اسماعیل های ذبح شده در راه آزادی قدس... امروز صبح در لابلای خبرها چشمم خورد به جمله ای از شهید اسماعیل هنیه در روز قبل از شهادتشان:" اذا غاب سیّدٌ قام سیّدٌ آخر"... گفته اند مصرعی است از شاعری کهن در عصر جاهلیت و اصل مصرع این است:" نحن قومٌ اذا خلا منّا/ سیّدٌ قامَ سیّدٌ آخر"... مصرع،الهام بخش بداهه ای شد از زبان خود شهید... ________________________ میزبان! سفره ات عزیز، ولی،جمع کن! میهمان نخواهد خورد! آن که از سمت غزه می آید،آب بی کودکان نخواهد خورد! گذر تیز داس ها وقتی،که به باغ انار می افتد غیر خون جگر وَ خون جگر،جرعه ای باغبان نخواهد خورد! دیرگاهی ست خوب می داند سرزمینم،که روی دامانش هر شکوفه به بار بنشیند،غیر تیر از کمان نخواهد خورد! مادری دفن کرد گوشه ی خاک،کودکی های بچه هایش را گفت:" دیگر میان این خانه،چشم من بر جوان نخواهد خورد"! بگذارید کشته برگردم! پُرم از شرم کودکی که به من گفت:" آنجا که می روی امن است؟ موشکِ ناگهان نخواهد خورد؟" بگذارید کشته برگردم! شاخه ی ما کجا و خاک کجا؟ "فَرعُها فی السّماء"، یعنی رزق،جز که از آسمان نخواهد خورد! "نحن قوم اذا خلا منّا سیّدٌ قام سیّدٌ آخر"... با تبر شاخه ای اگر افتاد،ریشه اصلاً تکان نخواهد خورد.... الَم تر کیف ضَربَ اللهُ مثلاً کلمةً طیّبةً کشجرةٍ طیبةٍ اصلُها ثابتٌ و فرعُها فی السّماء..... ۲۴/ ابراهیم __________________________ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
87.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◼️شعرخوانی دکتر سیده اعظم حسینی 🌙سی وهفتمین دورهٔ شب شعر عاشورای شیراز ▪️با موضوع حواریون حسین سال ۱۴۰۱ ________________ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
2️⃣ از6️⃣ برای معرفی خانم حسینی بخشی از جلد دوم کتاب :_نقد_شعر_آیینی را می‌آورم: سیده اعظم حسینی(1359 ) دکترای ادبیات فارسی دارد و در مراکز آموزشی و فرهنگی شیراز فعالیت می‌کند. نه برگزیدۀ جشنوارۀ فجر شده؛ نه سمت مهمی دارد؛ نه تألیفاتش متعدد است؛ ... علت انتخاب او برای حضور در این کتاب سه نکته است: الف) شب شعر عاشورایی شیراز. ب) منظومه‌سرایی. ج) شعر زنانه. 🟢🔵🔴🟡 فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب @fahhaam کانال منتقد ادبی دکتر رضا بیات
سلام و عرض ادب خدمت همراهان گرامی، شماره ی همراه 09179148588جهت طرح انتقادات و پیشنهادات شما بزرگواران در پیام رسان ایتا می باشد،از انتقادات و پیشنهادهای سازنده تان استقبال می کنیم. ...... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
◾️سلام بر رقیه سلام الله علیها... دختر باشد و سه ساله و روز دهم به بعد... به روضه نیاز نیست...یک عمر بی روضه می توان گریست ------------------------------------------- با تکه های پارچه و تکه های چوب عمه درست کرد برایش عروسکی بابا که گفت:"بار سفر،جمع"! آمد و در دست او عروسک زیبای کوچکی دختر نگاه کرد،عروسک نگاه کرد هر کس برای بستن باری شتاب داشت "به به! سفر! سوار کجاوه!چقدر خوب!" اما چرا صدای پدر،اضطراب داشت؟ انگار عمو نمی شد از او ساده بگذرد حتی در آن شتابِ نفس گیرِ ناگهان مثل همیشه سر به سر او نهاد و گفت: "به به! وسایلِ سفرِ نازدانه مان! خاتون! مسیر بادیه سخت است و پر خطر اصلا چطور می شود او را نیاوری..." حالا عمو تمام تمنا و خنده بود دختر، دوباره قهر پر از ناز و دلبری.. شب...چند زن؛-چراغ به دستانِ هاشمی- با کاسه های دلهره و اشک و برگ و آب آن سو نشسته دخترکی با عروسکش در یک کجاوه، پیش علی اصغر و رباب مادربزرگ"امِّ بنین"،دید دخترک آنسوی کوچه دست تکان می دهد هنوز او را به هم کجاوه ی تازه-عروسکش- با هر تکان دست،نشان می دهد هنوز.. همبازی مداوم او،در سکوت خویش در چشم های پارچه ای برق خاص داشت حتی برای حضرت بابا عزیز بود از تکه های چادر عمه،لباس داشت صورت گرفت پشت عروسک،سلام کرد خندید طفل و دست به هم زد،دوباره را گهگاه می گرفت به این شیوه دخترک در بین راه،خستگی شیرخواره را قصه از انتهای مدینه شروع شد هر بادیه کلامی و هر واحه صحبتی می گفت کودکانه برای عروسکش هر روز حرف تازه و هر شب،حکایتی می گفت از مدینه و آن خانه ی بزرگ با گِل درست کردنِ اسباب بازی اش از نخل های باغ عمو در کنار کوه از تاب بستنِ عمو و تاب بازی اش... هر منزلی فرشته ی زیبای قصه را با شوق می نشاند عمو روی شانه اش می خواست نام بادیه را بشنود از او با آن تلفظِ غلطِ کودکانه اش... در بین راه،ـچند مسافر که با پدر حرفی زدند،قصه عوض شد قدم قدم گاهی -میان دلهره- می گفت دخترک: "گریه نکن! نترس! لالا لا عروسکم! آن صبح،صبحِ چندمِ پاییزِ دشت بود؟ صبحی در آستانه ی " بی آب،برنگرد"! دختر به شیوه ای دگر از خواب پا شد و آن روز با عروسک خود،صحبتی نکرد... بی سر به سر نهادن و بی خنده می گذشت حالا تمام روز،عموجان سرش شلوغ در التهاب خیمه،عروسک کنار مشک در گوشه ای نشسته و دور و برش شلوغ.. وقتی که مشک رفت،عروسک نگاه کرد خیمه،نگاهِ خیسِ هراسان زیاد داشت بی حال،تشنه،رنگ پریده،در انتظار تصویر آخری که ز دختر به یاد داشت.. بیهوده رفت خیمه به خیمه به روی دست با شیرخواره ای که صدایش گرفته بود از این و آن شنید عروسک،که آخرش او را پدر به زیر عبایش گرفته بود.. تنگ غروب،دور و بر خیمه تنگ شد تنگ غروب،حرمت و بغض و صدا شکست صحرا سیاهه کرد:" عروسک،فقط یکی" در خیل آنچه زیر سمِ اسب ها شکست.. فردای قصه،قابل حدس است کاملاً هر چند کم نوشته و کامل نگفته اند گهگاه از عروسک خود،دخترک سراغ حتماً گرفته است و ....مقاتل نگفته اند.. دیری ست تا به رسم توسل،نشسته است بر این ضریح ساده،عروسک یکی یکی اما ز بیشمار عروسک در این حرم هرگز نشد عروسک او....هیچ عروسکی! ____________ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
◾️توسل به حضرت قاسم که هنگام شهادت پدر کودکی سه یا چهارساله بودند... ------------------------------- گفت: "دفن پدرم عمه چرا طول کشید؟ دفن سخت است مگر؟ کار شما طول کشید قبر جدم که همین جاست؛ همین نزدیکی پدرم را عمویم برد کجا؟ طول کشید اول انگار صدای زنی آمد، بعدش مردها همهمه کردند... صدا طول کشید"... عمه بغضی شد و در حنجره ی خویش نشست عمه بغضی شد و تا کرب و بلا طول کشید دست "عباس" قوی بود ولی آن همه تیر تا شود از تن و تابوت جدا، طول کشید رفت و.... یکبار دگر هم عمویش دیر آمد تا شود جمع "علی" روی عبا طول کشید... ____________________ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
◾️به مناسبت اربعین سالار شهیدان حضرت اباعبدالله علیه السلام.... (این شعر در سال1396سروده شده است) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دوباره هر که عزیز است دستچین شده است مسافر سفر عشق اربعین شده است دوباره هر که دلش سوخت انتخاب شده ملازم قدم حضرت رباب شده فرشتگان خدا هر که را جدا کردند برات داده و راهی کربلا کردند هر آنکه در حرمش سر بر آستان دارد به روی پا ز ملک بوسه ای نشان دارد خوشا کسی که گرفته برات با دل شاد زدست معجزه آسای پنجره فولاد هر آنکسی که برات از امام هشتم داشت نه یک پیاله، جواز تمامی خم داشت خوشا کسی که رضا کرده صاحب نظرش دعای حضرت معصومه توشه ی سفرش مسیر عشق پر از پیچ وتاب و باریک است سواره نه که به پای پیاده نزدیک است در این سفر که سلوکی به مقصد نور است بحکم "فاخلع نعلیک" وادی طور است تواضع و ادب اینجا به کار می آید پیاده زودتر از هر سوار می آید پیادگان حریمی که محترم شده اید! شما که همسفر بانوی حرم شده اید! "معاشران ز حریف شبانه یاد آرید"!۱ ز ماندگان سفر در میانه یاد آرید به جای ما دلتان چون شکست گریه کنید به پای کودکی تاول نشست گریه کنید بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد دوباره نوبت روضه به اربعین افتاد سلام ما به زنی که ز دور می آید شکسته است ولی با غرور می آید دوباره پرچم سرخ قیام در دستش می آید و سند فتح شام در دستش سلام کشته ی لب تشنه خواهر آمده است نه زینب است که زخمی مکرر آمده است... اگر چه سخت ولی با شکوه آمده ام شبیه صاعقه رفتم چو کوه آمده ام تمام راه به عشق سر تو آمده ام فقط ببخش که بی دختر تو آمده ام رقیه ماند که در شام انقلاب کند که خواب شب زدگان را پر اضطراب کند اگر چه با جگر پاره پاره آمده ام هزار سال پس از تو دوباره آمده ام به پاست تا به ابد خطبه خوانی زینب لهیب شعله ی جنگ جهانی زینب ببین چقدر برای تو لشکر آوردم چقدر عاشق عباس و اکبر آوردم پیادگان حریمت ز خاک هر وطنند مدافعان قسم خورده ی حریم منند چقدر دور ضریح تو جابر آمده است به پیشواز بیا خیل زائر آمده است ۱- از حافظ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیتی از شعر معروف مادرانه های حضرت رباب برای علی اصغرش....شاعر سیده اعظم حسینی ....... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
به مناسبت هفته ی دولت تقدیم به رییس جمهور شهیدی که مظلومانه زیست و مظلومانه رفت.... ________________ در قید و بند "میکروفون و دوربین" نبود! گر دیگران چنینند...او این چنین نبود! او دوره گرد بود و به دنبال دردها عمری دویده بود، که مسند نشین نبود! آن جا که پُست، لقمه ی چربِ خواص بود او اهل سهم خواهی و اهل کمین نبود پیشانی یی که بوسه ی "سردار" را گرفت جز ردّ درد و صبر، بر او هیچ چین نبود! در این مسیر اگر که غباری بر او نشست جز از ضریح آینه ی هشتمین نبود... خادم زیاد داشت امامِ رئوفِ عشق هر خادمی ولی که چنین دستچین نبود! سوگند خورده بود به وقف وجود خویش ۱ گر "سوختن" نبود، قسم راستین نبود! باران و آتش و مه و جنگل گواه بود در آسمان شهید شد،اهل زمین نبود.. خواهد سرود "قلّه" به گوش رسیدگان:۲ "او مرد بود، مرد...ولی آخرین نبود".... ۱-قسمتی از سوگندنامه ریاست جمهوری... ۲- اشاره به فرمایش رهبر عزیز که"به قله نزدیک شده ایم"... ________________ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
◾️تقدیم به همسفر حضرت زینب بانو ام‌کلثوم (سلام الله علیهما) خواهر بزرگتر است دیگر...آن هم زینب!...شعاع خورشیدی اش میـتابد تا دور دستها...آنگونه که در تابناکی نورش و در نام های مشترک فرزندانِ خانه ی علی علیه السلام،تاریخ تو را گم میکند... درست در آستانه ی کودکانه هایت،پدر صدا میزند تا توشه برگیری از چشمان بسته ی مادر... و همان کودکی ات را قلم های ناقص به پشتوانه ی ذهن های کرم خورده، به تحریف نشسته اند... ولی تو پیش از این ها در کلام پیامبر مهربانی، گره خورده ای به دل پسرعمویت "عون بن جعفر".... تاریخ گواه است که پدر،آخرین نان و نمک را از دستپخت تو برداشت... و می رسی به کربلا... به چکامه های ناگهان،که بیت بیت،تو را اشک می کند...و به خطبه های طوفانی که تاریخ، گاه به نام تو نگاشته است و گاه به نام خواهرت زینب... و چه فرقی میکند از کدام گلو تراویده باشد که یک نورید در دو آینه... سلام بر تو و خطابه های باشکوهت.... ________________ سلام بر ام‌کلثوم شبیه صاعقه در فصل های بی باران خبر رسید به بسیارها...به بسیاران! خبر رسید تبر را به لکنت آورده صنوبرانه ترین بعثت سپیداران! که پایکوبی یک شهر را قُرق کردند به سوگواره ی خون،دسته ی عزاداران... که گیج و منگ ترین ها پریده اند از خواب به صیحه های سحرگاهِ ایلِ بیداران! چنان فصیح ز دارالاماره می گذرند که اعتبار نماندَ برای معماران! که داغ بر جگرانند و درد بر دوشند! که زخم های مدامند در نمکزاران! دو خواهرند و افق های دور دامنشان نبوده جز ملکوت تبار "طیار"ان به نام نامی ات ای حیدرانه های بتول! به نام نامی ات ای امتداد کرّاران! "بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب" بخوان به نام نفَس در دیار مرداران! سراب در بغل از هر کویر رد شده اند به چرک نوشیِ گندابه ها سزاواران! کجای وسعت تاریخی ای همیشه بزرگ؟ که کرده اند به نامت طمع،طمعکاران تو آن کلام بلندی که شبهه ات کرده است مدام،پچ پچ موهوم ذهن بیماران! سلام غربت ناگفته های نشنیده! سلام زخمی تعبیرهای پوسیده! به ژرفنای تو تا می رسد قلم،خواب است کجا زلالی دریا نصیب مرداب است؟ قلم نوشته..ولی فصل ها نمی فهمند که یاس با تبر اصلاً نمی خورد پیوند؟ تُیولِ شب چو به تاراج می دهد خورشید کجا به شب پره ها باج می دهد خورشید؟ "بَناتنا لِبَنینا"... سخن گزاف نبود برای عشق،از این خوشتر اعتراف نبود "بناتنا لبنینا"...سخن تعارف نیست که امر،امر دل است و در آن تکلف نیست سلام آینه ی فصل سنگ باران ها! بخوان به شیوه آتش، به سبک طوفان ها! مقدّر است که یک چند،روضه تر باشی که میزبان شب آخر پدر باشی میان این همه ناباورِ مکرر هیچ بگو که نان و نمک خورد و...زخم و...دیگر هیچ! زمان گذشت و رسیدی به لحظه های محال بخوان"خذیهِ و رُدّیه"..بگذر از گودال میان دشتِ به تقدیر خود فرومانده بهل چکامه شود بغض در گلو مانده! به نام کودکِ در ازدحام تیر بخوان! "و لهفُ قلبی علی الظامی الصغیر" بخوان! کنار تشنگی دشت،موج خیز فرات " و زادَنی حَسَراتٍ و زادَنی حَسَرات".. بیا و مرثیه کن دشت روبه رویت را به سوز اشک بیا تازه کن گلویت را که با تمامی آتشفشانی ات بانو هنوز مانده به جنگ جهانی ات،بانو! هنوز مانده به فریادهای طوفانی هنوز مانده که "ساعات" را بلرزانی آهای خطبه ی جنجالی سر بازار! قدم به کوچه ی این مثنوی-غزل بگذار! بگو که ریشه ی ما با تبر نمی افتد که سر فتاده و سودای سر نمی افتد بخوان دوباره که بر کاخ های هرزه ی شهر به جز به خطبه ی داغت شرر نمی افتد بگو که قافله سالار تا شما دو تنید به قدس ساحت یک زن،نظر نمی افتد! آهای سرّ ستبرای شانه ی "زینب" به بودِ توست که کوه از کمر نمی افتد! مگر به نیت رسوایی همیشه ی خویش و گرنه هیچ کسی با تو در نمی افتد غروب بود و زنی می دوید و می گفتی که زودتر بدود کاش اگر نمی افتد شبیه کودک نوپا...ولی نه...نوپا هم میان گودی و تل،این قدَر نمی افتد! حدیث درد تو ای غربت نجیبانه! مفصل است و در این مختصر نمی افتد... میان خاطره ها...خاطرات نادلخواه.... رسیده شهر به آغاز خطبه...بسم الله.... بناتنا لبنینا....از جملات پیامبر(ص) است که روزی به فرزندان حضرت علی و حضرت جعفر علیهما السلام نگاه کرده و این جمله را فرمودند... خذیه و ردیه...او را بگیر و برگردان...جمله ی امام حسین علیه السلام به حضرت ام کلثوم،زمانی که امام سجاد علیه السلام از خیمه بیرون آمده و قصد میدان داشت. یا لهفَ قلبی علی الصغیر الظامی...چقدر دلم کباب شد بر کودک تشنه کام خردسال....اولین چکامه حضرت ام کلثوم علیها سلام... ماتَت رجالی و افنی الدهرُ ساداتی و زادنی حسراتٍ بعدَ حسراتٍ مردان ما مردند و روزگار سرورانم را نابود کرد و حسرت ها روی حسرت هایم افزود... از چکامه های حضرت ام کلثوم علیها سلام ________________ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
◾️به مناسبت ایام عزای رسول مهربانی ها (درد دل گونه ی حضرت زهرا با پیامبر رحمت.) _____________________ تو می روی، پس از این، احترام می شکند تو می روی و دل من مدام می شکند علی، غریبترین عابر است وقتی که میان کوچه جواب سلام می شکند بگو امام جماعت اگر معاویه شد نماز از اول رکن قیام می شکند امام اگر که " مُذل" خوانده شد در این کوچه بگو که معنی قرآن، تمام می شکند مدینه شهر فروش غدیر اگر بشود بگو "عقیله" به بازار شام می شکند هر آن که چشم بدوزد به سکه های طلا میان برق دو چشمش، امام می شکند به منفعت طلبی گر خواص رو کردند حریم شرع، میان عوام می شکند سر حسین مرا سنگ های کوفی نه که لقمه؛ لقمه ی شوم حرام می شکند چه فرق می کند این کوچه یا ته گودال؟ چه فرق می کند این سال یا کدامین سال؟ بگو امام کشی رسم می شود وقتی که جابه جا بشود سنت حرام و حلال بگو که شبهه چنان میکند که"ابن زیاد" "حسین" جلوه کند زیر سبزی یک شال بگو حرام اگر خورده شد نمی فهمید امام عصر به خطبه نشسته یا دجال مشخص است که یک روز خیمه می سوزد که روشن است مداوم، چراغ بیت المال دگر به تاک خراسان هم اعتمادی نیست اگر که پیش رود وضع، بر همین منوال... گران گرفت فدک را... گرانتر از هر چیز نخوانده بود به عمرش" مکاسب" این دلّال دلم گرفته، دلم داغدار رفتن توست مگر که کارگشایی کند اذان بلال _____________________ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
63.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر خوانی در سی وهشتمین شب شعر عاشورای شیراز ... سال 1402 موضوع :امام حسن مجتبی علیه السلام ..... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقش رسانه ....تهیه شده توسط سیمای مرکز فارس ،به مناسبت شهادت تنهاترین سردار ،امام حسن مجتبی علیه السلام #حسن ......... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
◾️به مناسبت شهادت امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام ________________ درون آینه هایت غرور می شکند "منِ" ضعیف نه،حتی قطور، می شکند! سماع موج در آیینه ها چنان گرم است که در تزاحم آن رقص نور می شکند چنان نشسته با باریکه ی گلو نامت که بغض،لحظه ی خیسِ عبور می شکند به سمت مشرق خورشیدی تو می چرخم دلم به یاد ضریحت ز دور می شکند... کنار بارش چشمان خیس آب زده اجابت است که گل می کند شتابزده! به زیر سر درِ "باب الجواد" می بینی "هزار صف ز دعاهای مستجاب، زده"۱ نوازشی ست از ابریشمِ گل و لبخند تکانِ چوب پرِ ساده ی گلاب زده ضریح و نقش گل آفتابگردانش چقدر طعنه به سوسوی آفتاب زده... طلوع کرد شبی نامت از سر بامش و شهر حضرت خورشید شد سپس نامش گذشت سلسله ات روزی از نشابور و نشست معجزه بر برگ و بار بادامش۲ پس از عبور تو در حسرت نگین شدن اند به شوق نام تو، فیروزه های خوشنامش! چقدر تا به رسیدن شتاب کرد انگور خبر نداشت که شرمندگی ست فرجامش... از این مسیر، کسی با هوس نمی گذرد بدون قصد تبرّک، نفس نمی گذرد! از این کویر، که لبریزِ ردّ رفتنِ توست به پای هرزه و بیهوده، کس نمی گذرد از ابتدای سفر زائرت کبوتر توست که در خیال قشنگش،قفس نمی گذرد درون حلقه ی عرفان، سلوک نابی هست که جز ز خلوتِ راه "طبس" نمی گذرد! ۱. حافظ ۲- اشاره به درخت بادامی که امام در مسیر سفر در منزل پیرزنی کاشتند و مردم از ثمر درخت برای تبرک و شفا می بردند... ....... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
◾️ به مناسبت رحلت بانو سکینه بنت الحسین علیهما السلام سلام بر بانو سکینه دختر شعر و شهود! ___________________ ایستاده ای..در ابتدای بلوغ، بر بلندای افق تکامل...آنگونه که مادرانه های "رباب" را به بهت و شوق می کشانی و پدرانه های"حسین" را به عاشقانه..که:"لعمرک انی لاُحبّ داراً/ تَحُلُّ بها سکینة و الرباب... جمال ظاهر که با کمال باطن درآمیزد،"عقیلة القریش" می شوی،همپای عمه... تو بلندای آن شعر عارفانه ای که پدر همقافیه ای برایت نمی یابد:" و اما السکینة فغالبٌ علیها الاستغراق مع الله تعالی فلا تصلح لرجلٍ" و هموزنت اگر باشد،پسرعمویی است که بهشت بودن را از پدر میراث دارد.. امینه ی حسین! سکینه ی رباب! به هر نام که می نامندت لبریز وقار و آرامشی... ای بهترین زنان! چقدر به جان حسین نشسته ای که اشکت را تاب نمی آورد و واپسین بغض هایش روضه می شود که:" لاتُحرقی قلبی بدمعک...فاذا قُتِلتُ فانت اولی بالذی تبکینه یا خیرة النسوان"... در مکاشفه ی ناگهانت "سر"ی می بینی کمی آنسوتر از بدن که نجوا می کند:" شیعتی مهما شربتم ماء عذب فاذکرونی"... تاریخ، از بلندای زندگیت نوشته است که شکوه بودنت را تا سال ۱۱۷ ه.ق می کشانی در مدینه و جرعه می نوشی از سلسبیل های بازمانده از تشنگی عاشورا... تا ناگاهِ شهود همیشگی... شعر و شهود... نشسته در بن چشمش ستاره های قشنگی شبیه دفتر شعر استعاره های قشنگی رسیده رد سلوکش به صبح اول باران گذشته چله نشین از هزاره های قشنگی مدام می چکد از غیب بر شهود نگاهش کنایه های لطیفی،اشاره های قشنگی به دخترانه ی دامان او همین دم آخر کشیده شعله شتابان،نگاره های قشنگی خدا کند نرسد تند باد تا در خیمه که بسته اند در آن گاهواره های قشنگی خدا کند که در این دشت شورچشم نباشد به روی دست کسی شیرخواره های قشنگی به پیشواز اذان های سربریده ی در راه نشسته اند به آذین مناره های قشنگی بیا و باز کن این شعر- این نهاد جنون را- که می کشاندمان تا گزاره های قشنگی کنار آیه ی چشمت برای از تو نوشتن گرفته است غزل، استخاره های قشنگی سلام دختر شعر و شهود و خلسه و خلوت! سلام دختر سیر و سلوک و ذکر و روایت! حسین پیر طریق و تو در سلوک مدامی چه سالکی! چه سلوکی! چه مرشدی! چه مقامی! چه جذبه های قشنگی! چه جذبه های عمیقی! خوشا به هر نفسی عاشقانه طی طریقی! عجب تکامل محضی!عجب مراد و مریدی! عجیب نیست که غیر از جمال هیچ ندیدی! دمی به سایه ی طوبای آن نگاه نشینی چه حاجت است که عمری به خانقاه نشینی میان خیمه و گودال- این سلوک لبالب- به بی نهایت بعد از فنا رسیده ای امشب نشسته بر دل صاحبدلی حدیث مگویی چکیده جرعه ی "مهما شربتم"ی ز گلویی در این تکامل رفتن، در این شهود پیاپی تو را به وادی چندم کشیده این سر بر نی؟ بیا و شعر کن این رستخیز شور و جنون را ردیف کن همه ی زخم های قافیه گون را چه حاجت است لهوفانه شرح غم بنویسی مفصل است حدیثت اگر چه کم بنویسی فقط بگو که شب است و صدای آب می آید و کاش قطع کنی جمله را...رباب می آید ___________________ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
◾️سلام بر امام حسن عسگری و یادگار غریبش آجرک الله یا بقیه الله _________________ این که افتاده و نور از نسبش می ریزد پاکی هر چه سحر از لقبش می ریزد شعله ی خیمه ز گرمای تبش می ریزد زهر انگور خراسان ز لبش می ریزد از تب داغ نفس هاش عطش می بارد زهر با ایل و تبارش سر و سرّی دارد "ماه خورشید نمایَش" به خسوف افتاده روضه آتش شده بر جان لهوف افتاده سی و دو درد به تقدیر حروف افتاده کیست این؟ "ابن رضا" یی که رئوف...افتاده آب می لرزد و در لرزش دستش جاریست قصه تشنگی طایفه اش تکراری ست چه زمینی ست که زندان شده اقیانوسش ترک خشک عطش باز شده کابوسش واژه در واژه سراب است فقط قاموسش یازده بار خدا آمده با فانوسش جلوه ذات فرود آمده محسوس شده یازده بار همین معجزه مبعوث شده شانزده سال فقط بغض مکرر؛ کوچه حسرت جای قدم های کسی در کوچه رد پایی که نشد حک بشود بر کوچه بعد او آهِ کشیده ست سراسر کوچه یک دل سیر ندیده ست قد حیدری اش به چه دل خوش بکند بی حسن عسگری اش حرمش گرچه اثر از غم غربت دارد حسن دوم زهراست؛ ابهت دارد دشمن از گنبد او کینه و وحشت دارد هتک و تخریب در این طایفه قدمت دارد بی جهت نیست مدام اسلحه بر کف دارند از "حسن" های "علی" ترس مضاعف دارند نرسیده ست به جزءِ سی ام این مصحف نور بی وضو ختم نمودند او را مُشتی کور "معتمد"های جهان گر چه کنندش محصور می تراود ز حریمش همه جا عطر ظهور پشت این پرده رسولی ست که خاتم با اوست "آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست" پرده را پس بزن ای آن که تماشا داری ارث پاکی ز "محمد"، ز "مسیحا" داری بهره از دامن "زهرا" و "ملیکا" داری "انچه خوبان همه دارند تو تنها داری" آی رویای قشنگی که حقیقت داری! به نماز آمده ای، قصد قیامت داری؟! عطر نرگس به پَر شال تو بسته ست نسیم هر چه گل، گوشه ی دستار تو گشته ست مقیم با تو کرده ست خدا بوی خوشش را تقسیم می کند نبض زمان را ضربانت تنظیم پرده را پس بزن ای حضرت خورشید!بتاب تا بلرزد ز تماشات دل هر سرداب زیر پاهای تو جاری ست بهاری مسدود دست های پُر بارانِ تو خورشیداندود نفست رخصت جاری شدن چشمه و رود گوشه ی دنج نگاه تو بهشت موعود در پس این شبِ آفت زده پیچیده صدات بر تو و لحظه ی زیبای ظهورت، صلوات! ............ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
🌸 به مناسبت دهم ربیع الاول سالروز ازدواج پیامبر رحمت و حضرت خدیجه سلام بر حضرت خدیجه... عاشقانه های پیامبر مهربانی با بانوی عشق و پاکی... ____________________ در سنگلاخ شعب ابیطالب،تاول نشسته بر تَرَک پایت آرام می روی و به هم خورده، موزونیِ لطیف قدم هایت طوبای من! که فهم کسی جز من، هرگز نمی رسد به بلندایت چشمی پر از نجابت و دلتنگی آورده ام برای تماشایت... چشم تو کهنه کارترین تاجر،مال التجاره اش همه ابریشم در قولنامه ای که به من دادی یک بند مانده بود فقط مبهم بندی که مانده بود و گره می زد چشم تو و نگاه مرا کم کم در بار من نهاد کسی انگار، جام دلی عزیز و پس از آن هم... در من نفس کشید سحرگاهی دشتی پر از طهارت مریم ها می آمدی و گوشه ی چشمانت یک قول می شدند مصمم ها تو اصل زن،اصالت زن اما، وقتی خبر رسید به دَرهم ها یادم نرفته مسخره ات کردند، آن تا همیشه تا به ابد کم ها... شب های نقره فام حرا وقتی، من بودم و سکوت شبی دلخواه یک بقچه اشتیاق در آغوشت، می آمدی و کوچه پر از اکراه گلهای ریز دامنت آزرده، از خارهای دامنه در این راه پایین کوه یکسره میپیچید، عطر ملیح روسری ات ناگاه... آسان نبود ماندن تو وقتی، توهین و قهر و توطئه عادی بود وقتی هدف شکستن مردت بود، هر جا که طرح و پیشنهادی بود آن روزها که در پسِ هر تبلیغ، تقویم، غربتی متمادی بود چادرنماز ساده ی تو بانو، تنها قرارگاه جهادی بود!... همنام ابرهای پر از باران،همنام نخلهای تناور تو ۱ "میمونه" و "مبارکه"ی انجیل، سرچشمه ی مبارک کوثر تو ۲ گفتی که عقل؟ عشق؟ ادب؟ گفتم:" اول تو و سپس تو و آخر تو"... تو مادرِ سلامِ شب قدری، باید خدا سلام کند بر تو... در قحط سال شعب ابیطالب،باران تویی و دختر کم سالت تو ریشه ی شکفتن بعد از این، اعجاز هر بهار به دنبالت ای وسعت بلندْ افق، کز خاک، ننشسته گرد روی پر و بالت چندیست خیره ای به عبای من، محبوب من خدا نکند حالت... ۱- معنی نام های حضرت خدیجه سلام الله علیها ۲- اشاره به نام حضرت خدیجه در انجیل ___________________ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
🥀 تقدیم به مادران شهدای دفاع مقدس _________________ قسم به لحظه ی آتش،به آن سری که نداری تمام من شده آن جسم پرپری، که نداری دوباره مادر و یک بغض بوسه برلب و اشکی بگو که خم نشود روی پیکری که نداری فدای قد بلند صنوبر تو بگردم فدای قد بلند صنوبری که ...نداری پلاک آمدی ای مرد،اشتباه نکردم? فقط پلاک و دعا...چیز دیگری که نداری کجا نوشته ای آن لحظه های آخری ات را کجاست سوخته ی برگ دفتری که.. نداری چقدر عطر خدا می تراود از دل این خاک شده ست معبد من،خاک سنگری که ... نداری ............ @SayyedeAzamHoseini1
🌕 تقدیم به آنانی که شهیدانه زیستند و شهید شدند ____________________ اینان بشارتند؟ شکوهند؟ چیستند؟ پیداست از اهالی این خاک نیستند دست اشاره ی ملکوتند بر زمین اینان که روی خاک،شهیدانه زیستند... به رغم عقل،این شور جنون آور نمی میرد به رغم مرگ،این سودای سرتاسر نمی میرد شب بی رحم طوفان،لاله ی مغرور صحرایی به دست باد وحشی می شود پرپر...نمی میرد! صدا از جنس "هل من ناصرٍ" وقتی که برخیزد خوشا آن کس که جز با تیزی خنجر نمی میرد! کفن بادا حرامِ این بدن،جایی که پرچم هست که با فتوای غیرت، مرد در بستر نمی میرد خوشا قامت کشیدن از میان خون و خاکستر! کسی با مرگی از این مرگ زیباتر نمی میرد! اگر جا می گذارد بر زمین تن،جا نمی مانَد اگر سر می زند از روی نی با سر...نمی میرد! مسیر لاله باران ظهور است این که می بینی که در این راه هر کس کشته شد، دیگر نمی میرد! چه فرقی می کند "مَن یَنتَظِر" با "مَن قَضیٰ نَحبَه"؟ شهید از ابتدا زنده ست و تا آخر نمی میرد نفس،جریان سیالی ست؛ می آید،نمی پاید نفس، تنها اگر شد ذکرِ "یا حیدر" نمی میرد! برو -در ازدحام فتنه- زیر چادر "زهرا" فقط هر کس که زیر چادر مادر...نمی میرد.. .......... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
🇵🇸 برای مردم غیور و مظلوم فلسطین صدا پژواک یک زخم است و با تکرار برخیزد دعا کن کودکش از زیر این آوار برخیزد کمی از خنده های کودکش را جمع خواهد کرد اگر این سقف قدری پا شود، دیوار برخیزد دلش تنگ است…کو آن کودک نوپا که در خانه بیفتد بر زمین هر بار و هی هر بار برخیزد به یاد ناله های مادری در پشت یک خیمه که شاید کودکش با خواهش و اصرار برخیزد که مادر بود…عبا را دیده بود…اما دلش می خواست "علی" در دست گیرد گوشه ی دستار، برخیزد دوباره قصه ی قنداقه های خالی خونی بگو «عباس» برگردد، بگو «مختار» برخیزد صدا زخمی، گلو زخمی، حکایت موبه مو زخمی بگو از لابلای زخم ها «سردار» برخیزد کنار روضه ی اسباب بازی های بی کودک دعا کن زودتر دنیا شود بیدار…برخیزد نه با سازش، نه با نرمش، نه با خواهش، نه با کرنش که غاصب باید از هر خانه با اجبار برخیزد کی اند این پربهانه قوم خودخواه و لجوجی که پی تهدید آنها کوه با اخطار برخیزد کی اند این وارثان حنجر گوساله ای زرین که هر صوت از گلوشان شوم و ناهنجار برخیزد چنان کودک کش و وارونه گو بودند از اول که گرگ از دستشان با زوزه ی انکار برخیزد بگو با برگزیده قوم شیطان می رسد روزی که از هر ریشه ی قنداقه صدها دار برخیزد بگو خیبرنشین! دل، خوش به این بارو نکن باشد به زودی ذوالفقار حیدر کرار برخیزد بترس ای ریسمان سحر! ای موهوم پوسیده که تنها شیرخوار مانده موسی وار برخیزد… ________ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
بمان به رغم تبرهای گیج سردرگم آهای داغ بلند هزاره ی چندم! تو آذرخش عظیمی و باز پیچیده ست صدای غرّش تو؛" جَهِّزوا مَلاجئکُم"... .....کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
به مناسبت سالروز عملیات طوفان الاقصی • و با ادای احترام به شاعر تونسی،ابوالقاسم الشابی... به صبحِ سوارانِ عزم و ثبات که "از نیل" سر می زند "تا فرات" که قاموس این است در کائنات "اذا الشعبُ یوما اراد الحیاة فلابدّ ان یستجیب القدر" به هنگامه هایی که طوفانی اند صبور و بلندند؛ "جولان"ی اند شروع اند و در خطّ پایانی اند که در امتداد "سلیمانی" اند "و هم اِستَلَذّوا رُکوبَ الخطر" سبک سیر مردانِ طوفان نژاد که همزاد سنگ اند و آیینه زاد نوید بهارند در انجماد به زیتونِ در هجمه ی تند باد! به زیتونِ در ازدحام تبر! بگو با سرانِ سکوت و درنگ سرانِ تماشاگرِ سوگ و سنگ برادرنماهای تغییرِ رنگ که اف باد بر زندگانی به ننگ! " و مَن یقنع العیشَ عیش الحَجَر!" بگو پشت این تارهای خیال نفس می کشد عنکبوت زوال به آیات منصورِ اذنِ قتال که "من لا یُحبّ صعودَ الجبال یعشْ ابدالدهرِ بین الحُفَر" به باغی که بالیده پشتِ غبار به هر شاخه ی در مصافِ حصار به هفتاد سال انتظار بهار رسیده "فجاسوا خلالَ الدّیار" بلند است غوغای "این المفرّ"... بگو کودکِ فصلِ هفتادمین! تو را دیده ام روزگاری جز این سحرگاهِ بی گنبدِ آهنین که می چینی از شاخه "زیتون" و "تین" " و سحرَ الزُّهورِ و سحرَ الثمر" شبی پشت خوابِ شب اندودها ورق های بربادِ "تَلمود" ها و خاکستر سرد نمرودها زمین می رسد دست موعودها سلامٌ علی قائم المنتظَر.... .......... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز پخش به مناسبت سالروز عملیات طوفان الاقصی شعرخوانی در حضور رییس جمهور مردمی 🔻شهید سید ابراهیم رییسی🔻 با موضوع مقاومت مردم غزه و طوفان‌الاقصی ____________ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
به مناسبت نکوداشت پدر شعر آیینی حاج احد ده بزرگی این همه دلکشی و دلبری بی عددش از دم "شاه چراغ" است و به لطف مددش شهرِ عشق است و نباید که به جز این باشد که به نام پسر "فاطمه" خورده سندش! گنبدی هست در این شهر که جز دست دعا هیچ دستی نرسیده به بلندای قدش! سبدی دست بهار است به نام شیراز هر چه گل، می چکد از گوشه کنار سبدش! گر چه هر گوشه ی آن محفل شعر است،ولی ای خوشا محفل آیینی و "بابا احد"ش... **** **** ** به "بابا احد" شعر آیینی و نوحه ی ماندگار "گهواره خالی..." غمی که چشم تو را جرعه جرعه نم داده به آن نگاه، شکوهی شگرف هم داده به پاسداری آیین شعر آیینی خوشا کسی که به دستان تو علم داده مبارک است مسیری که گرچه سخت و بلند ولی شکوه رسیدن به هر قدم داده! کنار نوحه ی "گهواره خالی"ات انگار "رباب" آمده و دست تو قلم داده! به ماندگاری این روضه-شعر زمزمه خیز کدام سوز نفس دم گرفته، دم داده؟ به قلب من- که خودم مادرم- همان یک بیت تمام شورشِ ترکیب "محتشم" داده.. به غیر پیر غلامیِ شیرخوار "رباب" هر آن نشان که خدا داد، باز کم داده.... ....... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
تقدیم به حضرت فاطمه ی معصومه سلام الله علیها به پرچمی که ورق می خورد رها در باد دخیل بسته دل خسته بارها در باد به گرد وسعت این گنبد معمایی کبوترانه نگاه فرشته ها در باد نشسته روی ترک های بغض های نجیب صدای مخملی و نرم ربنا در باد دلی که می شکند می رود کریمانه به شانه های دعا تا خود خدا در باد نسیم می وزد و می تراود از همه جا شمیم رحمت فرزند هل اتی در باد نسیم می وزد و عاشقانه ها جاری ست دوباره بین دو تا گنبد طلا در باد نسیم می وزد و خواهرانه های کسی گشوده بال سوی مشهد الرضا در باد شبیه حسرت زینب ،دوباره دلتنگی دوباره روضه ی جانسوز کربلا در باد کسی به وسعت زهرا نشسته است و هنوز نگاه سبز و کریمش به هر کجا در باد ........ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
سلام و عرض ادب خدمت همه ی عزیزان ، در آستانه ی سالروز حادثه ی تروریستی حرم حضرت شاهچراغ علیه السلام و به درخواست تعدادی از اعضای محترم کانال، نماهنگ قول مادرانه ،به حول و قوه ی الهی فردا بارگزاری خواهد شد.
37.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ قول مادرانه تقدیم به شهدای حادثه ی تروریستی حرم حضرت شاهچراغ علیه السلام شاعر و راوی: سیده اعظم حسینی کارگردان : محمد علی یزدانی ........ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
در آستانه سالروز حادثه تروریستی حرم حضرت شاهچراغ علیه السلام، تقدیم به کودک کرمانی شهید این حادثه "علی اصغر" بسم الله... به کودک شهید شاهچراغ آسمان،پشت شیشه ی ماشین،یک زمین بزرگ آبی بود دو طرف کوه ها دو دروازه،توپ فوتبال،آفتابی بود پسرک شور و حال دیگر داشت،در دلش شوق و اضطرابی بود نیمکت های ابر،خالی بود... صورتش را به شیشه می چسپاند،به افق های دور زل می زد مثل برنامه کودک دیروز،ابر در پیش پاش پل می زد در زمینی که آسمانی بود،پسرک می دوید و گل می زد غرق در کودکانه های خیال.. بر خلاف تمام همسالان،شیطنت هاش،گر چه اندک بود فصل هایش شلوغ و بازیگوش،فصل هایش نجیب و کوچک بود "کی به شیراز می رسیم"؟ آن روز،پرسش فلسفی کودک بود شهرها رد شدند و دور شدند.. وقت مغرب به پیشواز غروب،شهر با نور و رنگ می آمد پسرک خیره می شد و همه چیز،پیش چشمش قشنگ می آمد شاخه ی ترد باغ فردا بود،کاش بعد از تفنگ می آمد شهر مهمان نواز بود اما... پدر آرام پا به صحن گذاشت،با سلامی به سیدالسادات اشک مادربزرگ جاری شد،و فرستاد زیر لب صلوات غرفه ها یادِ کودک آوردند،خنده های معلم و ...سوغات... پدرش گفته بود:"برگشتن".. گنبد و پرچم و ضریح و حرم،پسرک غرق در تماشا بود دسته ای از کبوتران سفید،پشت نقاره خانه پیدا بود مثل صحن امامزاده علی،صحن شاه چراغ زیبا بود۱ کاش نقاره می زدند امشب.. پدر آورده بود با پاییز،میوه ی نوبر بهاری را۲ در کنار ضریح می انداخت،آخرین عکس یادگاری را پسرک قاب کرد در چشمش،خنده ی خادم کناری را و نگاهش به چوب پرها بود.. ناگهان تشنه شد دلش می خواست،برود پیش حوض و فواره با صدایی که در حرم پیچید،پدر او را گرفت یکباره پسرک فکر کرد می کوبند،چوب بر طبل های نقاره لحظه ای ذوق کرد و بعد افتاد.. از نگاه تمام آینه ها،موج در موج خون و غم می ریخت پوکه ی کینه های دیرین بود،آنچه در گوشه ی حرم می ریخت نام کودک چه بود کز نامش،میزبان بیشتر به هم میـریخت؟ آشنا بود با گلو این تیر.. شادیِ کودکانه هایش را،پس گرفت از جهانِ بی باور صبح فردا به گوش شهر رسید،"پسری باز روی دست پدر..." دستِ خالی گذشت از جاده،کاروان باز،بی "علی اصغر" کودکی باز از سفر برگشت... ۱.امامزاده ای در سیرجان ۲-این کودک شهید،متولد فروردین ماه بود. ........ ...... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1