eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
43 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
«امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»میفرمایند: مَن بَلَّغَ رسالَةَ غازٍ كانَ كَمَن أَعتَقَ رَقَبَةً وَ هُوَ شَریكُهُ فی ‌بابِ ثَوابِ غَزَواتِه. کسی که نامه و پیام یک مجاهد در جبهة جنگ را (به مقصد) برساند همچنان است که یک برده آزاد کرده و در ثواب جهاد با او شریک خواهد بود.  (وسائل، ج ١١، ص ١٤)   @Sedaye_Enghelab
چشمانش به شدت مجروح شده بود . پزشک ها از نتیجه عمل جراحی قطع امید کرده بودند . گفته بود : « کاری به نتیجه عمل نداشته باشید؛ فقط با ذکر یا زهرا (سلام الله علیها) شروع کنید ...» بعد از عمل جراحی ، همه پزشک ها از نتیجه تعجب کرده بودند . چشم های محمد مداوا شده بود، و عمل جراحی با رمز یا زهرا (سلام الله علیها) موفق بود ... "سردار شهيد محمد اسلامی نسب" @Sedaye_Enghelab
به خانم‌ها خیلی احترام می‌گذاشت و در حالی که نگاهش همیشه به زمین بود، سعی می‌کرد محترمانه برخورد کند. یکبار باهم کنار خیابون نشسته بودیم یک خانمی اومد آدرس پرسید. من همونطوری که نشسته بودم جواب اون خانم رو دادم. وقتی که رفت با ناراحتی نگاهم کرد و گفت: وقتی خانمی می‌خواد باهات صحبت کنه قشنگ مودب بلند شو وایستا، سرت و بنداز پایین جوابش رو بده. از ادب دورِ نشسته جوابش رو دادی! نصیحت‌هاش به جا بود برای همین به جان و دل آدم می‌نشست. "شهید روح الله قربانی" @Sedaye_Enghelab
قهرمان من قهرمان من این ابرمردها هستند که کار غیر قانونی می کردند؛ ودست می بردند در شناسنامه شان وبرای پیکار با دشمن سراز پا نمی شناختند. قهرمان ملی من، آنانی نیستند که وقتی در هزاران کیلومتر از مرزهای این ملک جنگ وگلوله وآتش بود.... هزاران کیلومتر آنطرف تر در نیویورک تحصیل میکردند. @Sedaye_Enghelab
مهدی، خشاب سلاحش را عوض كرد. نورالله به آرامی سربلند كرد و از فـراز تپـه به روبه رو نگريست. ناگهان صدای چند شليک بلند شد و گلوله اي به تخته سنگی كه مهدی و نورالله پشت آن پناه گرفته بودند، خورد و تكـه هـای سـنگ بـه اطـراف پاشيد. مهدی، دست نورالله را كشـيد. نـورالله بـر زمـين غلتيـد. باريكـ های خـون از پيشانياش می جوشيد. ـ چی شد، نورالله؟ نورالله، دست به پيشانی گرفت و گفت: «چيزی نيست. فكر كنم تكه ای سنگ به پيشانی ام خورده». مهدی، پايين پيراهنش را كند و پيشاني نورالله را بست. صدای احمد از بالا بلنـد شد. ـ دارند فرار ميكنند، آقا مهدی! مهدی سريع بلند شد. رگباری به سوی افراد ضـد انقـلاب شـليک كـرد و فريـاد كشيد: «نگذاريد فرار كنند. بزنيدشان». بار ديگر صدای شليک گلوله ها، كوهستان را پر كرد. مهدی و نورالله گربـه وار بـه پايين سرازير شدند. پشت سرشان، احمد و هاشم می آمدند. صبح زود بود كه به مهدی خبر رسيد. تعدادی از نيروهای ضد انقلاب بـه يكـی از روستاهای اطراف اروميه آمدهاند. مهدی، نيروهايش را آماده كرده و سوار بر جيپ بـه سوی روستا رفته بودند؛ اما زمانی به روستا رسيدند كه ضد انقلاب گريخته بود. چنـد زن بر گرد سه نعش شيون می كردنـد و چنـگ بـه صورتشـان مـی زدنـد. آن سـه، از بسيجيان روستا بودند كه مسئوليت حفاظت از روستا را داشتند. در كنار جـاده نيمـه تمامی كه به سوی روستا می آمد، پنج نفـر از بچـه هـای جهادسـازندگی اعـدام شـده بودند. مهدی فرصت را از دست نداد و به همراه نيروهـايش بـه تعقيـب اشـرار رفـت. ساعتی بعد، در نزديكی رودخانه ای به آنها رسيدند و نبردی سخت آغاز شد. مهدی دريافت كه اشرار ميخواهند از رودخانة كف آلـود و پرخـروش بگذرنـد. رو به هاشم كه راكت انداز بر دوش داشت، فرياد زد: «هاشم، بزن!» هاشم كه نفس نفس ميزد، چند نفس عميق كشـيد، لـرزش دسـتان خسـته اش را گرفت و آر،پی، جی را رو به آنها نشانه رفت. ـ يا مهدی... موشک باردی سفيد به سوی اشرار به پرواز درآمد و لحظه ای بعد در نزديكی آنها منفجر شد و باران سنگ و ماسه را بر سر آنها باراند. چنـد نفـر بـر زمـين غلتيدنـد. مهدی پا تند كرد. يكي از اشرار كه مجروح شده بود، برگشت؛ اما گلوله هـای مهـدی سينه اش را دراند و او به پشت در رودخانه پرت شـد. دو نفـر ديگـر بـه آب زدنـد و همراه جريان شديد آب رفتند. نيروهای مهدی به سويشان شليک كردنـد؛ امـا آنهـا ديگر از تيررس گذشته بودند. مهدی به جنازه ها رسـيد. سـه نفـر بودنـد؛ خـونين و بی جان. صدای آذرخش در كوهستان پيچيد. مهدی به آسمان نگاه كـرد. بـاران آغـاز شد. رودخانه پر صدا و خروشان در زير بارش قطرات باران قوت گرفت. مهدی با دل نگرانی گفت: «رودخانه خيلی پرزور شده». @Sedaye_Enghelab
بند ۵۰ بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که اگر رحمتت شامل نمیشد، مرا به هلاکت انداخته بود، و مرا به دار فنا و نابودی میکشانید؛ و اگر هدایت تو نبود مرا به گمراهی میبرد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان! @Sedaye_Enghelab
شهیدحسینعلی عالی در کلام شهید حاج قاسم سلیمانی: شهید عالی شاید کمتر از 19 سال سن داشت. شب عملیات روی سیم‌های خاردار می‌خوابید و به بچّه‌ها اصرار و التماس می‌کرد که از روی او رد شوند. این‌ها شهدای حقیقی اصول دین بودند. یعنی همه‌ی اصول دین در وجود آنها تبلور پیدا کرده بود. @Sedaye_Enghelab
فرازی ازوصیت نامه «بسم الله الرحمن الرحیم وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّه... أشهد أن لا إله إلاَّ الله و أشهد أن محمد رسول الله واشهد ان امیرالمومنین علی واولاده المعصومین حجج الله شهادة ایمان و ایقان و اخلاص. هر فرازی را فرودی در پیش است و هر اوجی را حضیضی و هر طلوعی را غروبی پی می‌آید، مگر آنکه این فراز متصل به مبدأ هستی بخش و معطی وجود باشد و سرانجام و فرجام همه عمر‌ها مرگ است و دنباله آن حیات غیر دنیوی و وصل به برزخ و قیامت، که باطن و عمیق‌تر از آنست که اگر در این دنیا خود به قیامت نروی با مرگ دنیوی به آنجا خواهند برد و چه خوب است که انسان بمیرد تا قبل از آنکه بمیرانند یعنی در باطن خود سفری کرده باشد و خود را شناخته باشد تا از آنجا به سوی پروردگار رحمن و رحیم صعود نماید. یکی از راه‌های بسیار عالی این وصول به حق شهادت و جهاد با مال و جان است که واقعاً از عمق وجود و قیامت نفس شهید بر می‌آید و البته این مرتبه مستلزم ایمان و تقوا و تعیین است که خداوند در بین مردم کم تقسیم نموده است. باری غرض از نوشتن این مطالب این نیست که در این راه توانسته‌ام کاری بکنم، چون واقعاً (بینی‌و‌بین‌الله) من خود را حقیرترین و مستمندترین بندگان خدا می‌دانم از هر جهت که کمالی در آن باشد و این مطلب را در این موقعیت برای تذکری به خود می‌دهم. ولیاقت نصیحت کسی را نیز ندارم همانطور که امام خمینی بدین مضمون می‌فرماید کسی که خود صحیح نیست نمی‌تواند دیگران را تصحیح نماید "شهیدعلی اکبر شاه مرادی" @Sedaye_Enghelab
رسیدن نفتكش‌های ایرانی به ونزوئلا تحقير مقامات كاخ سفيد است @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا