🌷شهید نظرزاده 🌷
علاقه محمد به #حضرت_مادر_سلام_الله_علیها 🌹 روی انگشترش نام حضرت فاطمة الزهرا(س) نقش بسته بود. محمد
کسی چه میداند
من امروز چند بار فرو ریختم و
چند بار #دلتنگ شدم
از دیدنِ کسی که
فقط پیراهنش شبیه تو بود ...!
#مادرانه
#شهید_محمد_غفاری ❤️
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸 #مادرانه 😢💔 نفسم بند نفسهای کسی هست که نیست #بی_گمان_در_دل_من، جای کسی هست که نیست #شهید_محمد_غ
علاقه محمد به #حضرت_مادر_سلام_الله_علیها 🌹
❤️✨روی انگشترش نام حضرت فاطمة الزهرا(س) نقش بسته بود.
محمد علاقه ی زیادی به #حضرت_زهرا(س) داشت.
❤️✨مادرش میگفت سحرگاه سیزده شهریور،
همان موقع #شهادت محمدم، #خواب دیدم سرش را برروی زانوهام گذاشته بعد گفت:
#یازهرا(س)
و سرش از زانوهام افتاد...🕊
راوی:مادر بزرگوار شهید غفاری🌹
#شهید_محمد_غفاری
#شهید_مظلوم_نیروی_صابرین
#یادش_باصلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
علاقه محمد به #حضرت_مادر_سلام_الله_علیها 🌹 ❤️✨روی انگشترش نام حضرت فاطمة الزهرا(س) نقش بسته بود. م
🍃🌷🍃🌷🍃
▫️خیلی خوشحال شدم دانشگاه شیراز #دندانپزشکی قبول شده بود .
همه دوستاش بهش تبریک میگفتند.
بالاخره شاگرد ممتاز مدرسه، بچه فعال پایگاه بسیج، نتیجه زحمات شبانه روزی اش راگرفته بود.
▫️بهش گفتم آقای دکتر چطوره؟
گفت بابا میخوام برم #سپاه.
گفتم چرا پسرم رشته خوبی قبول شدی.
با لبخندی گفت هم محیطش خیلی خوبه هم لحظه لحظه اش عبادته.👌
▫️اشک توی چشمهام حلقه زد و خدا رو شکر کردم به خاطر پسری که ایمان واعتقاد و پاسداری در راه خدا برایش مهمتر از هر چیز دیگری بود.
▫️ امتحان داد برای دانشکده افسری، برایش 14000تا صلوات نذر کردم خیلی خوشحال بودم که میرود سپاه.
آمد گفت مادر قبول نشدم شاید قسمت نبوده...
▫️جمعه عصر رفتیم #مزار_شهدا
فردایش خبر دادند قبول شدی اشتباه شده
▫️...مثل همیشه حاجتش را از شهدا گرفته بود... ❤️رفیقشان که بـاشــی،آنـــقدر دوســـتــت مــیدارنـــد کـه کـــم مـی آوری...
#شهید_محمد_غفاری🌷
#شهید_مبارزه_با_پژاک
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌷🍃🌷🍃 ▫️خیلی خوشحال شدم دانشگاه شیراز #دندانپزشکی قبول شده بود . همه دوستاش بهش تبریک میگفتند. بالا
علاقه محمد به #حضرت_مادر_سلام_الله_علیها 🌹
روی انگشترش نام حضرت فاطمة الزهرا(س) نقش بسته بود.
محمد علاقه ی زیادی به حضرت زهرا(س) داشت.
مادرش میگفت سحرگاه سیزده شهریور،
همان موقع #شهادت محمدم خواب دیدم سرش را برروی زانوهام گذاشته بعد گفت:
یازهرا(س)
و سرش از زانوهام افتاد...🕊
راوی:مادر بزرگوار شهید غفاری🌹
#شهید_محمد_غفاری
#شهید_مظلوم_نیروی_صابرین
#یادش_باصلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
علاقه محمد به #حضرت_مادر_سلام_الله_علیها 🌹 روی انگشترش نام حضرت فاطمة الزهرا(س) نقش بسته بود. محمد
🍃🍂🍃🍂🍃
💢شب و روز نداشت. خیلی #پرکار بود، با اینکه می تونست پایان وقت کاری بیاد خونه تا ساعت ۱۰ شب⏰ سرکار میموند، واقعا خستگی ناپذیر بود👌
💢مادرشهید یه جمله ای رو در مورد پسرشون همیشه میگن: پسرم #خوشی ندید✘ زندگی راحت نداشت.
💢یکی از وجه تمایزهای بزرگ بین ماها و #شهدا همینه. اونها تا جایی که توان داشتن در پیشبرد مقاصد عالی انقلاب ونظام سعی و تلاش میکردن💪 ولی ما چه؟!😔
#شهید_محمد_غفاری🌷
#شهید_مبارزه_با_گروهک_پژاک
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
علاقه محمد به #حضرت_مادر_سلام_الله_علیها 🌹 روی انگشترش نام حضرت فاطمة الزهرا(س) نقش بسته بود. محمد
#تلنگــــــرانه💥
✍خداوند متعال #شهادت را نصیب کسانی میکند که تعلق خاطر به دنیا ندارند❌
زیرا کسانی که #تعلقخاطر
به دنیا ندارند، دنیـ🌎ـای دیگران را #آباد میکنند
👈واینعمل انسان #مؤمن مصداق
کلام آقا امام حسن مجتبی(علیهم السلام) هست که آنچه برای خود #میپسندی برای دیگران هم #بپسند🙂
#شهید_محمد_غفاری
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
1⃣7⃣1⃣ به یاد #شهید_محمد_غفاری🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
9⃣7⃣2⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
🔰بهترین عید🌱 سالهای زندگی من نوروز سال ۹۰ بود. از طرف #یگان_صابرین سفری چند روزه به کربلای ایران🇮🇷 و مناطق جنوب رفتیم. سال تحویل ساعت دونیمه شب روی خاکهای پاک #شلمچه کنار مزار شهید گمنام🌷 بودیم.
🔰فضای قشنگی بود😍 همه مشعول دعا بودیم و #محمد هم آرام نجوا میکرد. شاید میگفت: اللهم الرزقنی #توفیق_الشهادته فی سبیلک🤲
🔰محمد هربار که ماموریت میرفتند به نحوی #وداع_آخر را داشتند. گاهی پیش میامد که حرف جدایی💕 را پیش می کشیدند تا عکس العمل من را بسنجند
درکل زندگی ما با عطر و بوی #شهدا علی الخصوص شهدای دفاع مقدس🌷 عجین شده بود.
🔰با این اتفاق #غافلگیر نشدم انتظارش را میکشیدم اما باور از دست دادنش آن هم به این زودی خیلی برایم سخت بود😔 ساعت پنج ونیم⏰ صبح روز سه شنبه اول شهریورماه سال ۹۰ #آخرین_دیدار ما بود. بعد سحری و نماز عازم رفتن شدند. طبق معمول میخواستم تا دم در ایشان را مشایعت کنم که مانع شدند🚫 از محمد اصرار و از من انکار.
🔰شاید میخواستند چشم در چشم هم نباشیم در #لحظات_آخر. بعد از سفارشات همیشگی تو پله ها چندین بار برگشتند و من را نگاه کردند. نگاهی که خیلی چیزها را میشد فهمید. هرگز فراموش نمیکنم😢 نگاه معنی داری که نشان میداد ماموریت مهم و #خطرناکیست و برگشتیدر کار نیست❌ آخرین تماس هم دو روز قبل از #شهادت غروب جمعه ۱۱ شهریور بود.
#شهید_محمد_غفاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
9⃣7⃣2⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷 🔰بهترین عید🌱 سالهای زندگی من نوروز سال ۹۰ بود. از طرف #یگان_صابرین سفری چند ر
🌴علاقه محمد به حضرت زهرا(س)
🔸روی انگشترش💍 نام حضرت فاطمة الزهرا(سلام الله علیها) نقش بسته بود. محمد علاقه ی زیادی به #حضرت_زهرا (سلام الله علیها) داشت.
🔹مادرش میگفت: #سحرگاه سیزده شهریور، همان موقع شهادت محمدم🌷 خواب دیدم سرش را بر روی زانوهام گذاشته بعد گفت: #یازهرا(سلام الله علیها) و سرش از زانوهام افتاد ...🕊
راوی: مادر بزرگوار شهید
#شهید_محمد_غفاری
#شهید_مبارزه_با_گروهک_پژاک
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌴علاقه محمد به حضرت زهرا(س) 🔸روی انگشترش💍 نام حضرت فاطمة الزهرا(سلام الله علیها) نقش بسته بود. محمد
#شهیدانه🌷
🔮توی #کمدش در را با عکس شهدا📸 پر کردهبود و بالایشان نوشته بود: ای سر و پا، منِ بی سر و پا، خودم را کنار عکس #شهیدان پیدا کردم...
🔮برادرش می گوید: کنار عکسها اندازه یک جای #عکس در کمدش خالی بود. گفتم: محمد عکس یکی از شهدا رو
اینجا بزن✔️ این جای خالی قشنگ نیست، جواب داد: اونجا جای عکس #خودم هست🌷
#شهید_محمد_غفاری
#شهید_مبارزه_باگروهک_پژاک
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهیدانه🌷 🔮توی #کمدش در را با عکس شهدا📸 پر کردهبود و بالایشان نوشته بود: ای سر و پا، منِ بی سر و پ
2⃣8⃣2⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
🔰محمد خیلی به #حضرت_علی_اکبر (ع) علاقه داشت و به من می گفت: حضرت علی اکبر خیلی غریب💔 و ناشناخته است! محمد در عین اینکه ظاهر بسیار #جدی ای داشت، در رابطه برقرار کردن با دیگران بسیار مصمم و پیشقدم تر🙂 بود.
🔰همیشه در هر محیطی وارد میشد سریعا با افراد آن جمع👥 دوست میشد وخودش را در دل آنها جا میکرد. #محمد از حرف زدن با دیگران لذت می برد. به همه کودکان👦 توجه خاصی داشت. بعد از #شهادت محمد خیلی از بچه ها برایش گریه می کردند.
🔰محمد پنج سالش بود که از طرف محل کارم به #جمکران رفتیم. وقتی داشتیم از اتوبوس🚌 پیاده می شدیم. محمد جلوتر رفت و افتاد توی جوی آب و سرش شکست⚡️ من هم نگران محمد بودم و هم نگران اینکه نکند محمد گریه کند😭 و حواس مردم را در حین خواندن دعای کمیل پرت کند.
🙏محمد را بردم در کنار حسینه کاشانی ها که درمانگاه بود. در تمام این مدت که #محمد را بردم و آوردم و سرش را بخیه کردند🤕 محمد گریه نمی کرد، ترسیدم، پیش خودم گفتم: چرا بچه گریه نمی کند، نکند اتفاقی برایش افتاده است‼️
🔰رفتیم نشستیم و محمد را خواباندم در کنار خودم. محمد گفت: #بابا خوشت آمد که من گریه نکردم💪 چند سال مانده بود مکلف شود که به #مشهد رفتیم. از همان جا نمازش را شروع کرد. حتی به برادر کوچکش هم نماز را یاد داد. تو مسجد🕌 امام حسن(ع) اذان و تکبیر می گفت.
🔰دوران راهنمائی که بود هیئت می رفت. این هیئت #روزهای_جمعه منازل اعضای هیئت برنامه داشت. شهید مصطفی احمدی روشن🌷 هم توی این هیئت بود. حتی یکبار همراه شهید احمدی روشن به منزل🏡 آمده بود.
#شهید_محمد_غفاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
2⃣8⃣2⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷 🔰محمد خیلی به #حضرت_علی_اکبر (ع) علاقه داشت و به من می گفت: حضرت علی اکبر خیل
🌴🍃💥🌴🍃🌴💥🍃🌴🍃
💥در گیرو دار کارهای عروسیمان بودیم. مجروحیت #محمد اتفاق غیر منتظره ای بود و درعین حال بسیار ناراحت کننده. اما ذهن من در پس این اتفاق به ظاهر ناخوشایند به دنبال #حکمت این ماجرا بود✨
🍃. جای تامل داشت. شاید نشانه ای بود. در معنویات به قولی سیمش زود وصل می شد و ارتباط می گرفت . از عبادت📿 لذت می برد .✨
💥 ذره ای ریا در عبادتش ندیدیم. تنها چیزی که به زبان نمی آورد همین خلوت هایش بود . در #مناسبت ها یا وقتی از ماموریت که بر می گشت برایم هدیه می آورد . حتی شده یک #شاخه گل. 🌷آینده نگری منحصر به فردی داشت .
#شهید_محمد_غفاری✨
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌴🍃💥🌴🍃🌴💥🍃🌴🍃 💥در گیرو دار کارهای عروسیمان بودیم. مجروحیت #محمد اتفاق غیر منتظره ای بود و درعین حال ب
7⃣8⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💢هر سال در ایام محرم به مناسبت شهادت سرور و سالار #شهیدان ابا عبدالله الحسین در #منزل مان مراسم عزاداری برپا میکردیم تا اینکه بنا بر گفته خود محمد : یکی از همان روزها (محرم ۱۳۸۸)، بعد از مراسم خیلی خسته شده بودم
💢آخرشب🌙 بود خوابیدم کمی قبل از اذان صبح بود که در خواب #شهید علی چیت سازیان را دیدم، چند نفری هم همراه ایشان بودند که من نشناختم. ایشان رو به من کرد و گفت:
💢حتما به مراسم شما می آیم و به شما سر می زنم. درحالیکه #لبخند ☺️قشنگی روی لبانش نقش بسته بود که #زیبایی و نورانیت ✨چهره اش را دو چندان می کرد. دلتنگی شدیدی مرا احاطه کرد و دوست داشتم که با آنان باشم،
💢 موقع خداحافظی گفتم: علی آقا من میخواهم همراه شما بیایم ، گفت: شما هم می آیی اما هنوز وقتش نرسیده است❗️
💢نزدیک عید سال ۸۵ به راهیان نور رفت و #موج انفجار💥 محمد را گرفت و مجروح شد درحالی که ایام عید هم مراسم عقدش بود.
💢 چهارم عید مجروح شد، از ناحیه سر و کمر موج انفجار گرفته بود، با همان حال نشست سر #سفره عقد، برای عروسی اش بعد از یک درگیری در ارومیه، از ناحیه صورت ترکش⚡️ خورد، به عروسی اش هم ۱۰ روز مانده بود.
💢 دو روز به عروسی اش قرار شد که عمل کنند. البته گفته بود به #مادرم بگویید شاخه خورده، کارتهای عروسی اش هم پخش شده بود، من متوسل به امام جواد( علیه السلا) شدم و عمل لیزری روی صورتش انجام دادند و با صورت پاسمان کرده عروسی اش را گذراند. ✔️
💢در همدان عروس و دامادها را می آوردند دورتا دور #امامزاده عبدالله و می چرخاندند. محمد نظرش این بود که اطراف امامزاده نباید گناهی انجام شود. به خاطر همین گل🌹 و شیرینی می خرید و می رفت می داد به عروس و دامادها و با آنها صحبت می کرد که حرمت امامزاده را حفظ کنید.
💢و بعد از شهادت محمد یکی از همان عروس و دامادها به #منزل ما آمدند و گفتند : پسر شما باعث شده است که ما از زندگی پر از گناه برگردیم و رو به سوی یک زندگی #معنوی برویم.
💢 یک بار گفتم : محمد شما را می فرستند این ماموریت های سنگین، جانتان هم در خطره، چقدر #حق ماموریت میگیرید❓می گفت: روزی ۱۴ تا ۱۵ تومان میدهند.
💢 حالا اگر ما به یک کارمند ساده بگویم برو #ملایر ۱۵ هزار تومان بگیر و ناهار را هم خودمان می دهیم و هیچ خطری هم #تهدیدت نمیکند، نمیرود.
💢همیشه می گفت: من در بین دوستانم اضافه ام. اینها در یک سطح بالایی از تقوا هستند. ولی من به او میگفتم یک کاری بکن که اگر اتفاقی برایت افتاد، پیش #خدا روسفید باشی. شب🌟 ۲۱ ماه رمضان سال ۹۰ به همدان آمد، شب احیا بود.
💢من و محمد ساعت یک و نیم رفتیم به مادرم سر زدیم. کمی طول کشید، گفتم : #احیا دیر نشود، گفت : مادر احیای من تویی، من به خاطر تو آمدم همدان. تنم لرزید، پیش خودم گفتم : محمدم شهادتش نزدیک است.
#شهید_محمد_غفاری🕊💞
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
7⃣8⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷 💢هر سال در ایام محرم به مناسبت شهادت سرور و سالار #شهیدان ابا عبدالله الحسین
⚜محمد غیراز #دانشگاه امام حسین(ع)، دو سه جای دیگر هم قبول شد✅ رد رشته #دندانپزشکی و تغذیه هم قبول شد ولی اینها رو به من نگفت.
⚜علاقه زیادی به #نظام داشت و از بچگی هر چی اسباب بازی میخواست بخره اسلحه🔫 می خرید. از اینجا به عنوان دانشجوی همدان رفت تهران ولی نیروی #همدان بود.
⚜محمد در گروهش #نفراول چتر بازی شد و توی راپل هم نفر اول🥇 بود و #آموزش -خلبانی هم دیده بود. طوری شده بود که دست راست فرماندهشان بحساب میآمد و ایشان روی #محمد خیلی حساب باز کرده بود.
#شهید_محمد_غفاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
⚜محمد غیراز #دانشگاه امام حسین(ع)، دو سه جای دیگر هم قبول شد✅ رد رشته #دندانپزشکی و تغذیه هم قبول شد
4⃣9⃣2⃣1⃣#خاطرات_شهدا 🌷
🔰او 27 سال داشت و اهل همدان بود. از آن بچه های دوست داشتنی که هر پدری آرزوی آن را دارد. #مظلوم، متین، خوش رفتار، درسخوان و ... به تازگی هم ازدواج💍 کرده بود.
🔰هر سال در ایام محرم به مناسبت #شهادت سرور و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین🚩 در منزل پدریاش مراسم #عزاداری برپا میکردند تا اینکه بنا بر گفته خودش:↯↯
🔰یکی از همان روزها (محرم 1388)، بعد از مراسم خیلی خسته شده بودم آخرشب بود خوابیدم کمی قبل از اذان صبح بود که در خواب شهید #علی چیت سازیان را دیدم، چند نفری👥 هم همراه ایشان بودند که من نشناختم. ایشان رو به من کرد و گفت: حتما به مراسم شما می آیم👌 و به شما سر می زنم.
🔰درحالیکه #لبخند قشنگی روی لبانش نقش بسته بود که زیبایی و #نورانیت چهره اش را دو چندان می کرد. دلتنگی شدیدی💔 مرا احاطه کرد و دوست داشتم که با آنان باشم، موقع خداحافظی گفتم: علی آقا من میخواهم همراه شما بیایم😢 گفت: شما هم می آیی اما هنوز #وقتش نرسیده است!
🔰برادرش می گوید: محمد اصلا آدم گوشه نشین و اهل نشستن و یک جا ماندن نبود🚫 حتی اگر یک روز می آمد همدان، آن روز را هم مدام در عجنب و جوش بود. برای مثال همین #آخرین_بار، شب 21 ماه مبارک آمد همدان، با هم رفتیم گنج نامه و نشستیم چای☕️ خوردیم که شروع کرد به #نصیحت کردن من که مواظب پدر و مادر باش.
🔰این آمدن و رفتن من به همدان فقط به خاطر پدر و مادر است اما این بار که دارم میرم #ماموریت، دیگر پدر و مادر را به تو می سپارم♥️ عادت داشت می خواست داخل اتاق من بشود در می زد. این آخرین بار نیمه شب در زد🚪 و داخل شد و گفت: اگه میشه مقداری #تنهام بزار تا توی حال خودم با شم.
🔰من رفتم. شروع کرد به #نمازشب خواندن. برگشتم و گفتم: محمد چقدر نماز می خوانی؟😳 کمرت درد می گیرد، خسته میشی. گفت: امیر می خواهم توی این ماه رمضان #پاک شوم.
🔰خانه شان را بنده رنگ کردم، در کمدش را باز کردم و دیدم تمام در کمدش را با عکس های شهدا📸 پر کرده است و بالایشان نوشته بود: ای سر و پا! من بی سر و پا، خود را کنار عکس شهدا🌷 پیدا کردم.
🔰خوب که دقت کردم یک جای #خالی روی در کمدش بود، گفتم: محمد عکس یکی از شهدا🌷 رو بزن اینجا، این جای خالی قشنگ نیست😬 گفت: آنجا، جای عکس #خودم است.
راوی: برادر شهید
#شهید_محمد_غفاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌴 #شهدا، رفته اند و رسالتی از جنس آگاهی و حرکت را بر دوش ما باقی گذاشته اند.
🌴شهادت🌷 مرز زمین و آسمان است و شهدا، #مرزبانان هماره بیداری. شهیدان، پیامبران حماسه انسان اند که ما را مسئولیتی ممتد که در "لحظه لحظه" زندگی مان جاری است، نازل فرموده اند
🌹سلام بر شهادت که #بزرگترین نتیجه حرکت است🌹
#شهید_محمد_غفاری
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
وقتی خبر #شهادت محمد قطعی شد پیراهن مشکی برای پدر آوردیم که بپوشد اما قبول نکرد‼️
پدر گفت: ما برای مرده ها مشکی می پوشیم اما برای #شهید نه❌
پدر ادامه داد: یک موضوع دیگر هم این است که ما باید به دشمن ثابت کنیم #ایستاده_ایم و هیچ حرکتی نمی کنیم که آن ها خوشحال شوند. با این کار می خواستم تو دهنی محکمی به دشمنان بزنیم👊 و به همشون بفهمونیم که ما از #شهادت باکی نداریم.
و در آخر پدر برای تشییع جنازه فرزندش پیراهن رنگی👕 به تن کرد.
#شهید_محمد_غفاری🌷
#شهید_نیروی_صابرین🕊️
#تولد:1363/10/30
#شهادت:1390/6/13
#نحوه شهادت:منطقه سردشت و درگیری
مستقیم با گروهک پژاک
#محل شهادت: تپه جاسوسان، سردشت
#مزار مطهر:گلستان شهدای همدان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
به مناسبت #سالروز_شهادت
شهید علی چیت سازیان🌷
یاد یه خاطره و خواب یه شهید افتادم
شهید محمد غفاری عاشق #شهادت بود در عین اینکه ظاهر بسیار جدی ای داشت، در رابطه برقرار کردن با دیگران بسیار مصمم و پیشقدم تر بود. همیشه در هر محیطی وارد میشد سریعا با افراد آن جمع دوست♥️ میشد وخودش را در دل آنها جا میکرد. #محمد از حرف زدن با دیگران لذت می برد .
او چند سال قبل از شهادتش خواب #شهید_علی_چیت_سازیان را میبیند و شهید چیت سازیان به او میگوید الان وقتش نیست ولی نگران نباش پیش ما میآیی😍
#شهید_محمد_غفاری
#شهید_علی_چیت_سازیان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔸شهید محمد غفاری عاشق شهادت بود در عین اینکه ظاهر بسیار جدی ای داشت، در رابطه برقرار کردن با دیگران بسیار مصمم و #پیشقدم تر بود. همیشه در هر محیطی وارد میشد سریعا با افراد آن جمع دوست میشد وخودش را در دل♥️ آنها جا میکرد. #محمد از حرف زدن با دیگران لذت می برد .
🔹او چند سال قبل از #شهادتش خواب شهید علی چیت سازیان را میبیند و شهید چیت سازیان🌷 به او میگوید الان وقتش نیست ولی نگران نباش پیش ما میآیی
#شهید_محمد_غفاری
#شهید_علی_چیت_سازیان
📙برگرفته از کتاب پرواز در سحرگاه. اثر گروه شهید هادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🦋بهش گفتم:
محمد، چرا هیچ #مشکلۍ توزندگیمون نیست؟! هرچۍ نگاه میکنم میبینم هیچ گیری تو زندگیمون نداریم ... بنظرت چرا⁉️
گفت خانم برای اینکه من کارهامو به #شهدا میگم اوناهم خودشون حل میکنن ...
📚کتاب پروازدرسحرگاه
به نقلازهمسرشهید
#شهید_محمد_غفاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
امروز مطلبی خواندم که خیلی خیلی ذهنم را درگیر کرد...
"هر کس که شیفتهی یک شهید است
رسالتی دارد شبیهِ
«رسالتتکمیلنشدهآنشهید»
گویی خود شهیــــــــد،
مُکَمِّلهای رسالتش را مبعوث میکند!"
تو، شیفتهی کدام شهیدی؟
کدام شهید، در گرداب های دنیا دستگیرت بوده؟
رسالت ناتمامش برعهدهی توست....
#شهید_محمد_غفاری
#شهیدانه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
روزهایی که از محل کار به خانه می آمد با همه ی خستگی سعی می کرد با لبخندی بر لب وارد شود. در حالی که چشمانش از فرط بی خوابی و خستگی سرخ شده بود، اما همچنان گرم و صمیمی صحبت می کرد. بعد شروع به احوال پرسی و خنده می کرد. فضای بیرون را کاملا از یاد می برد.
#شهید_محمد_غفاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷 یک روز با بچههای گردان رفته بودیم کوه. محمد توجه ویژهای به مردم حاضر در مسیر داشت. میگفت: ما هر کاری که انجام میدهیم برای رضای خدا و این مردم عزیز است. باید همیشه خودمان را توی جمع مردم بدانیم. وظیفهی حراست از انقلاب به دوش ماست و این انقلاب هم به برکت این مردم شهیدپرور و حمایت و پشتیبانی این ملت، شکل گرفته. میگفت: انشاءالله با پشتیبانی مردم و هدایت مقام معظم رهبری بتوانیم انقلاب را به صاحب اصلیاش برسانیم.
#شهید_محمد_غفاری🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
•[﷽]
🦋💬| دوستانم، من سلام شما را به شهداء خواهم رساند، و از ایثار و خودگذشتگی شماها برای آنها سخن خواهم گفت و به آنها میگویم که شما تعهد کردهاید، تا آخر قطرههای خون خود چکیده بر سنگفرش بیابانهای حق علیه باطل است؛ پیروی از اسلام و #ولایت را ادامه خواهید داد...
فرازی_از_وصیت_نامه
🦋 #شهید_محمد_غفاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷#شهید_محمد_غفاری
هر چه جلو می رفت توسلاتش بیشتر می شد. دیگر آن چه از خدا می خواست دنیایی نبود. در قنوتش و در دعاهای هیئت بارها می شنیدم که این دعا را می خواند: اللهم الرزقنا توفیق الشهادت فی سبیلک. یک بار هم به من گفت: اگه شهید نشدم، دوست دارم توی هیئت و موقع روضه خواندن بمیرم!
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh