🆔 @Shahid_Alamdar
🍃همان بچه هایی ڪه نظم انضباط را جدی نميگرفتند منقلب شده بودند😎. از اینکه اعمالی انجام داده بودند که باعث ناراحتی #سید شده بود سخت پشیمان شدند😥.
🌾یادم است وقتی #سید صحبت ميکرد صدای گریة😢 نیروها فضا را پرکرده بود. یکی از بچه ها، که #سید را خیلی ناراحت کرده بود، جلو آمد و در حالی که به شدت اشک ميریخت، او را در آغوش گرفت😭.
آن شب در زمین بازی گردان مجلس عجيبي شده بود😕. بعد از رفتن #سید، هرکدام از نیروها به یک طرف رفتند و تا ساعتها گریه و ناله ميکردند😓😭.
💠با کمک یکی از بچه ها به سراغ آنها رفتیم و تک تک آنها را آرام کردیم و به چادرها برگرداندیم.
آن شب به #نفوذکلام_سیدبه عنوان شخصی که با #حال_درونی حرف ميزد پی بردم. این هم نتیجة ایمان درونی او بود.
#سیدبرقلبـ_بچههافرماندهی_ميکرد. با تدبیر او گروهان سلمان دوباره متحد و هماهنگ شد💪✌️.
#پایان😌
🆔 @Shahid_Alamdar
🌸✨🍃🌸✨🍃🌸✨🍃🌸
⏪سر سفره شام نشسته بوديم. دو تا از بچه ها را، كه با هم مشكل داشتند، به چادر فرماندهي گروهان مسلم آوردند.
آنها با هم درگیر شده بودند😉 و ... #سيدغذايش را نيمه كاره رها كرد و از چادر خارج شد!دقايقي گذشت. #سيد با آرامش خاصي وارد چادر شد. آن دو نفر را به گوشه اي برد و با آنها شروع به صحبت كرد🌸🍃.
🌺در آخر هم آن دو نفر با يكديگر آشتي كردند. همدیگر را بوسیدند😘. بعد هم با خوشحالی رفتند.طرز برخورد #سید آنقدر با متانت و بزرگواری بود که این اتفاقات طبیعی بود👌. اما برای من سؤال پيش آمد؛ علت خروج #سيد ازچادر چه بود🤔!؟
✨پیگيری کردم. بالاخره متوجه شدم كه #سيد بعد از آنكه از چادر خارج شده در محوطة گردان وضو گرفته و در مسجد گردان #دو ركعت نماز خوانده است.
بعد از آن به چادر برگشته است. #سيد مصداق واقعی آیات قرآن بود آنگاه که ميفرماید:
از صبر و نماز استعانت کمک و یاری بگیرید
#ادامه👇
🆔 @Shahid_Alamdar
🆔 @Shahid_Alamdar
🍃توسط واحد پرسنلي گردان مسلم بن عقيل به گروهان سلمان، كه در شلمچه مستقر بود، معرفي شدم.
💐 به سنگر فرماندهي رفتيم تا ما را تقسيم كنند.آقا #سيد به هر يك از بچه هانامهاي داد تا به مسئول دسته ها معرفي شوند.🌸✨
💕 در انتها همه رفتند و فقط من ماندم. گفتم: پس من چي؟
آقا #سيد گفت: بلند شو و تجهيزاتت را بردار و دنبالم بيا.
كوله پشتي، كاله آهني و اسلحه ام را برداشتم و دنبال آقا #سيد راه افتادم. در راه با خودم فكر ميكردم، حتمًا ميخواهد خودش مرا به يكي از دسته ها معرفي كند.🌿
پشت يكي از سنگرها كه رسيديم رو كرد به من و گفت: اين مسير را بايد با
تجهيزات در زماني كه برايت تعيين ميكنم بروي و برگردي.
بدون آنكه چيزي بگويم. كاري را كه از من خواسته بود چند بار با موفقيت
انجام دادم.🔹
روز بعد فهميدم كه آقا #سيد مجتبي ميخواسته توان من را بسنجد؛ چون من
را به عنوان پيك گروهان برگزيده بود.
#ادامه_دارد
🆔 @Shahid_Alamdar
🌸✨🍃🌸✨🍃🌸✨🍃🌸✨
#راوی،؛حسین تقوی
⏪در هفت تپه مستقر بودیم. براي
آمادگي كامل نيروها آموزشهاي سخت را
شروع کردیم. مانورهاي عملياتی نیز آغاز شد💥.
يكي از این مانورها پنج مرحله داشت.قرار بودنيروهاي گروهان سلمان#به فرماندهي #آقاسيد کار را آغاز کنند.درآن مانور من مسئوليت كوچكي را زير نظر #آقاسيد بر عهده داشتم🙂.
بعد از انجام مانور متوجه شدم،#آقاسيد با من صحبت نميكند🙁! تا چند روز همين طور بود.
💓دل به دريا زدم و به چادر فرماندهي گروهان رفتم. گفتم: #آقاسيد، چند روزي هست كه با من صحبت نميكنيد😔! آيا خطايي از من سرزده يا در كارم كوتاهي كرده ام☹️؟
نگاه دوستداشتني #سید به من خیره شد. بعد از چند لحظه سکوت گفت:
اين چند روز منتظر ماندم كه خودت متوجه شوي كه كجا اشتباه كردي.
🌺گفتم: #آقاسيد نميدانم! اما فكرميكنم به دليل اين باشد كه من ساعتي قبل از مانور و زمانی که مشغول منظم كردن نيروها بودم به علت بينظمي يكي از نيروها، به صورت او سيلي زدم.😓
#ادامـــه👇
🆔 @Shahid_Alamdar
🆔 @Shahid_Alamdar
✍از آنجا كه ميدانستم #آقاسيد به بچه هاي بسيجي عشـ💕ـق ميورزد و براي آنها احترام خاصي قائل است، بلافاصله ادامه دادم:
البته #آقاسيد! آن هم به خاطر خودش بود؛ چون از فرماندة دسته اش اطاعت نكرده و با اين كار در هنگام عمليات ميتوانست جان خودش و نيروهاي ديگر را به خطر بيندازد😟.
🌼در اين لحظه #آقاسيد گفت: تو ضمانت جان كسي را كرده اي!؟ مگر تو او را آورده اي🌹؟
🌷او را #امام زمان عج آورده. او سرباز امام زمان عج است. ضمانت جان او و ديگران با #خداست🌸✨.
◽️ما حق نداريم به آنها كوچكترين بي احترامي بكنيم👌.
چه رسد به اينكه خداي نكرده به آنها سيلي هم بزنيم🙁.
#سید مكثي كرد و ادامه داد:ميداني آن سيلي را به چه كسي زده اي؟
ناخودآگاه اشك در چشمان زیبای #سید حلقه زد😢. من نيز از اين حالت #سيد متأثر شدم. فهميدم كه منظورش چيست. خواستم حرفي بزنم اما بغض راه گلويم را بسته بود😥.
#سيد دستانش را به صورتش گرفت و گفت: تا دير نشده برو ودل آن جوان را به دست بياور. شايد فردا خيلي ديرباشد.💕
من هم فورًا رفتم و به گفتة #سيد عمل كردم. بعد از مدتي آن برادر رزمنده در منطقة شلمچه به شهادت رسید. آن موقع بود كه فهميدم چرا آن روز #آقاسيد صورتش را گرفت و گفت:
«شايد فردا دير باشد..»
#پایان🍃
🆔 @Shahid_Alamdar
🌸✨🍃🌸✨🍃🌸✨🍃
#سيد از ياران شهيدش چنين ياد ميكرد:
✍يك عده به توفيق شهادت نائل آمدند.
از صدر اسلام همين طور بوده، از جنگ بدر گرفته تا جنگ احد تا حماسة روز
عاشورا كه اصحاب يك بهيك جلوي چشم ابي عبدالله ع جان دادند و شهيد شدند و ... 💚
🌾اين واقعه براي ما هم بوده. در
عملياتی، #شهيداحمدباغپرور، و بعد ازآن #علي_آقارمضانپور و چند نفر ديگر از دوستان افتادند. به سر همة آنها تير سمينوف خورده بود.
من بالاي سر #شهيدباغپرور رفتم؛ #تير يك طرف سرش را متلاشي كرده بود😓.
فكر كردم ميتوانم به او روحيه دهم. گفتم: #احمد جان شهادتين بگو، تسبيح بگو.💔
اما زبانش كار نمي كرد😞. مغزش فرمان نميداد. دستهايش را گرفتم و گفتم:
🌹اگر ميخواهي من برايت شهادتين را بگويم، دستانم را فشار بده.
ديدم آرام از گوشة چشمانش اشك جاري شد😢.
گفتم: بگو يا صاحب الزمان(عج)
🆔 @Shahid_Alamdar
🇵🇸🇮🇷عَݪَـــمدآرآݩ ــعِشق
🆔 @Shahid_Alamdar 🔻احساس كردم كه دستم را فشار ميدهد. بعد شهادتين را برايش گفتم و او آرام چشمانش را
🌸✨🍃🌿🌸✨🍃🌿🌸✨🍃
#درادامــه
#سید در جایی دیگر دربارة یاران شهیدو دفاع مقدس ميگوید:«اگر كسي مدعي شده كه ميتواند لحظه اي از حالت يك رزمنده و حال و هواي جبهه و جنگ را توصيف كند، فكر ميكنم حرف گزافي گفته باشد.
🌿هيچ كسي نميتواند ادعا كند كه يك بچه رزمنده در هنگام عمليات، در شلمچه و مهران و تمام خطوط ما چه حالتي داشته، در دلش چه بوده، در سرش چه ميگذشته، زيرا مانند آنها ديگر پيدا نميشود.😞
◽️براي ما دفاع مقدس گنجي بود كه خيلي زود به پايان رسيد.جنگ ماجنگ نور عليه ظلمت بود و در آن هيچ شكي نيست. و براي درك صحيح اين موضوع زماني به يقين ميرسيم كه در آنجا بوده باشيم🔻.
اين جنگ حق عليه باطل، ايمان كامل عليه كفر كامل بود👌. كافي بود يك بسيجي به دليلي به جبهه برود. شايد اولين بار با ديد وسيع و هدف كامل نرفته باشد.
ولي بعد وقتي ميماند، آنوقت به قولي پاي بست جبهه ها ميشد. و هرگز دوست نداشت كه برگردد.
حضرت امام; فرمودند:
#ادامه👇
🆔 @Shahid_Alamdar
🌸🍃✨🌸🍃✨🌸🍃✨🌸🍃
#به روایت دوستان شهید
⏪ندیدم #سید برای هوای نفسش کاری کند در ظاهر آدمی معمولی بود. مثل
بقیه زندگی ميکرد. اما هر قدمی که برميداشت برای رضای خدا بود😊.سعی ميکرد به همه کارهایش جلوهای خدایی بدهد. در همه کارهایش خداوند را ناظر ميدید😇.
🌸به این سخن امام راحل; بسیار علاقه داشت. خیلی این جمله را دوست داشت🍀. همیشه تکرار ميکرد. آنجا که فرمودند:
«عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید.»
🌼مدتی بود که در گردان مسلم #نماز
جماعت نداشتیم. برای همین به همراه #سیدمجتبی برای نماز جماعت به گردان مالک ميرفتیم🙂.
🌷درآنجا حاج آقا غلامی بعد از
نمازجماعت مباحث اخلاقی را بیان می فرمودند.یک شب در حال برگشتن به گردان مسلم بودیم. #سید گفت: «از شما خواهش ميکنم هر وقت ایرادی در من دیدی، یا مشکلی داشتم، حتمًا به من بگویید.😊»
🌸پیامبرص ميفرماید: مؤمن آینه مؤمن است.🌸
#ادامه👇
🆔 @Shahid_Alamdar
🆔 @Shahid_Alamdar
#سید سعی ميکرد این حدیث شریف را هم برای خودش و هم دربارة دیگران
رعایت کند👌. واقعًا آیینه عملی اخلاق بود❤️.
روز دیگر گفت:بیا با هم تلاش کنیم. بیا مشغول تزکیة نفس شویم💕.
بعد کمی مکث کرد و گفت:من راهش را فهمیده ام. با ذکر شروع ميشود😌.
٭٭٭
🔻با هم زیاد فوتبال بازی ميکردیم.بارها توی فوتبال به رفتار او دقت ميکردم. هیچگاه از محدودة اخلاق خارج نشد.
📌بارها دیده بودم که نفس خودش را
مورد خطاب قرار ميداد. ميگفت:✨کی
ميخوای آدم بشی!؟
🌈بار اولی را که با هم فوتبال بازی کردیم فراموش نميکنم. من هرچه ميخواستم از او توپ را بگیرم نميشد. آنقدر قشنگ دریبل ميزد که همیشه جا ميماندم😁.
🌿من هم از قانون نامردی استفاده کردم😣! هر بار که به من نزدیک ميشد پایش را ميزدم☹️ تا بتوانم توپ را بگیرم. از طرفی ميخواستم ببینم این آدم
خودساخته عصبانی ميشود یا نه🤔!
یک بار خیلی بد رفتم روی پای #سید😰. نقش بر زمین شد. وقتی بلند شد دیدم دارد ذکر ميگويد😓!
بعد از بازی رفتم پیش #سید و از او معذرتخواهی کردم. خندید و گفت:
مگه چی شده؟! خب بازیه دیگه، یک موقع من به تو ميخورم، یک موقع برعکس. بعد هم خندید و رفت.
#ادامــــه👇
🆔 @Shahid_Alamdar
🆔 @Shahid_Alamdar
💚در سلام کردن همیشه پیشقدم بود. ندیدم سر کسی داد بزند.
سر سفره همیشه دوزانو و با ادب
مينشست🙂. آداب خوردن و آشامیدن را همیشه رعایت ميکرد.
همیشه به کم قانع بود. چیزهای خوب را به دیگران ميداد و باقیماندهاش را برای خودش قرار ميداد😉.
🍒در جمع دوستان همیشه به دنبال
مظلومترین و تنهاترین افراد بود! سعی
ميکرد با آنها رفیق شود😇.
یک بار #سید را بی وضو ندیدیم. در همة کارها ابتدا فکر ميکرد بعد تصمیم ميگرفت.
🍃کمتر دیدم که لباس نو بپوشد. همیشه
لباس نو را به دوستان و جوانترها ميداد. وقتی لباس چند بار شسته ميشد و به اصطلاح از سکه ميافتاد آنوقت خودش ميپوشید✨🍃.
اينها قدمهايي بود كه براي #تزكيه نفس برميداشت.
🍃🌸از همان دوران دفاع مقدس🌸🍃
#پایان
🆔 @Shahid_Alamdar
🌸🍃✨🌸🍃✨🌸🍃✨🌸🍃
#به روایت؛رضا علیپور و یکی از دوستان شهید
🆔 @Shahid_Alamdar
⏪با وانـ🚘ــت آمده بود اهواز. از آنجا مستقیم آمده بود هفت تپه. یکراست آمد به ّ گردان مسلم. با ماشین آمد تا جلوی چادر ارکان گروهان سلمان.
🔻مقراین بندة خدا را ميشناختم. نامش
آقا بیژن بود؛ از کاسبهای مؤمن شهرساری و مسئول یکی از اصناف شهر.
🔸ایشان با #سیدعلی دوامی، معاون گردان مسلم، رفاقت دیرینه داشت #سید به او گفته بود که ماازلحاظ امکانات و تدارکات مشکل داریم. ایشان هم یک وانت پر از شـ🍩ـیرینی و روغن و برنـ🍚ـج و دیگر مواد غذایی باخودش آورده بود😋🙂.
آقا بیژن غروب بود که رسید به هفت تپه. شب را در چادر ارکان ماند. بعد از #نماز و شام شروع کردیم به صحبت و گفتن و خندیدن😁.
🌛شب به یاد ماندنی و خاطره انگیزی بود. بچه ها خیلی شوخی کردند.خیلی خندیدیم😂😁😂.
💕شوخی و خنده بود اما گناه و مسخره کردن و ... نبود🙃. ساعت دوازده شب بود که نور فانوس را کم کردیم و خوابیدیم😴.
🌞ظهر روز بعد آقا بیژن را دیدم. آماده ميشد تا برگردد. من را صدا کرد.
به کنار ماشین رفتم. از دور به بچه ها، که آمادة نماز جماعت ميشدند، خیره شد👁👁.
#ادامه👇
🆔 @Shahid_Alamdar
🌸🍃✨🌿🌸🍃✨🌿🌸✨🌿
🆔 @Shahid_Alamdar
⬅️چهره ای محزون داشت. ميتوانستی در چهره اش سیمای یاران اهل بیت را مشاهده کنی؛ زيرا بزرگان دین ما گفته اند: «هر کس به قومی شبیه شود از آنها خواهد شد و با آنها محشور ميشود.»
🌻شخصیتی پرجاذبه و وصف نشدني
داشت. ویژگیهایی که برای انسان کامل
برشمرده اند در او جمع بود. همه به او احترام ميگذاشتند.
شخصیت #سید از همان کودکی به خوبی شکل گرفت. با حضور در جبهه گوهره وجودی او بیشتر پر و بالایافت.
🔰همة بستگان و اهل فامیل روی او حساب خاصی داشتند. مادر او را الگو و معلم خود ميدانست.کم حرف بود. به هرچه که از دین ميدانست عمل ميکرد. به کوچک و بزرگ احترام ميگذاشت. با هر کس مناسب باسن و سالش سخن ميگفت.
🔴حق الناس بسیار برایش مهم بود.اگر ناخواسته کاری انجام ميداد و بعدمتوجه ميشد که کسی از او دلگیر شده، تا او را راضی نميکرد آرام نميگرفت. ميگفت: خدا از حق خودش ميگذرد ولی از حق مردم نميگذرد.
#ادامـــــه👇
🍃✨🌸🍃✨🌸
🆔 @Shahid_Alamdar
🍃✨🌸🍃✨🌸