یکی از افسران عراقی اسیر شده بود.به شدت احتیاج به خون داشت.
چند تا بچه بسیجی آستین بالا زده بودن تا بهش خون اهدا کنن
اما افسر عراقی قبول نمی کرد.
می گفت : شما فارسید ، شما نجس هستید ، خون شما رو نمی خواهم
بچه ها نا امید شده بودن و آستین ها رو پایین می آورند
مهدی باکری وارد شد و با شنیدن ماجرا خندید و گفت :
ما انسانیم! بهش خون تزریق کنین تا زنده بمونه
پزشک با زور به افسر عراقی خون تزریق کرد ...
#خاطره ای از سردار شهید مهدی باکری
#خاطــره🌵🌈
🧔🏻برادر شهید می گوید:👇🏻
🌸🍃کم کم گرایش پیدا کرد و رفت سمت بسیج محله ، غروب که می شد ، نمازش را میرفت آنجا می خواند ، با بچه ها فعالیت میکرد ، این فعالیت ها کم کم بالا گرفت و بالاخره رشد پیدا کرد و بابک بزرگتر میشد.🎍
🍂🌼سن سربازی که فرا رسید ، بالاخره آن دوره های بسیج فعال و این ها را همه را گذرانده بود ، مدارک همه ی آنها را هم داشت و وقتی که برای سربازی به سپاه رفت ، آنجا نگاه و استعدادش بیشتر شکوفا و علاقه اش بیشتر شد🌷✨
🌺🌱آن موقع نمی دانستم در آن فضا چه چیزهایی را تجربه کرد ولی الان می فهمم چه چیزهایی دید ؛ با امثال شهید جعفرنیا و سیرت نیا و... همنشین شد . هر کس با چنین بزرگانی همنشین باشد ؛ به نظر من نگاهش قوی تر و استعدادش بیشتر می شود .☘
°•🌱↷
↱@Shahid_babaknori↲
#خاطــره🎞
|دوسټشہـید|
یکروزماازسمټواحدخودبہماموریټاعزامشدیم
وبہعلټطولانـےشدنزمان⏰کہبایکشب🌙 زمستانیسردهمزمانشدهبود ☃❄️
مجبورشدیمکہهنگامبرگشټازماموریټ
بہعلټنمازوگرسنگےبہیگانخدمتیبابڪبرویم.
بہپادگانرسیدیموپسازپارککردنماشین🚓
بہسمټساختمانرفتیموچندینباردر🚪زدیم .
طبقمعمولبایدیکسربازدَرِساختمانرابازمیکرد
اماانگارکسےنبود🙄.
بعدازدهدقیقہدیدیمصدایِپامیآید👣
ویکنفردررابازکرد.
بابڪآنشبنگهبانبودباخشمگفتیم😠
باباکجابودیآخہیخکردیم🥶پشتدر🚪
لبخندیزدومارابہداخلساختمانراهنماییکرد💁🏻♂ وارداتاقشکہشدیمباسجادهای📿روبہروشدیم
کہبہسمټقبلہوروی
آنکلاماللهمجید📖وزیارتعاشورابود ،
تعجبکردم😳گفتمبابڪنمازمےخوندی ؟!
باخندهگفتهمینجوریمیگن.
یکنگاهیکہبہرویتختش 🛏انداختیم
باکتابهای📚مذهبےودرسےزیادۍروبہروشدیم منهمازسرکنجکاوی🤓درحالورقزدن
آنکتابها📚بودمکہاحساسکردمبابڪنیست ، بعدازچنددقیقہباسفرهنان🍞ومقداریغذاآمد🍚 گفټشماخیلےخستہایدتایکمشاممیخورید
منمنمازمراتماممیکنم.
مابہخوردنشاممشغولشدیم
وبابڪهمبہماملحقشداماشامنمیخورد
مےگفټشمابخوریدمنمیلیندارم🙂
ودیرترشاممیخورمتاآنجاییکہمثلپروانه🦋
دورمامیچرخید💫
وپذیراییمیکردخلاصہشامکہتمامشد
نمازراخواندیموآمادهیرفتنبہادامہمسیر
کہچشممان👀 بہآشپزخانهافتادوباخندهگفتیم😂 کلکخانبرایخودټچیکنارگذاشتیکہشام
نمیخوری؟!😉
بابڪخندهیآرامیکردومیخواستمانع❌
رفتنمابهآشپزخانہشود.
ماهمکہاصراراورادیدیمبیشتربرایرفتنبه آشپزخانهتحریکمیشدیم.
خلاصہنتوانسټجلویمارابگیرد
وماواردشدیمودیدیمکہدرآشپزخانهوکابینت چیزینیسټدریخچالرابازکردیم
وچیزیجزبطریآبنیافتیم 🍾
نگاهمبهسمټبابڪرفټکہکمےگونہوگوشهایش سرخشدهبودوخندهایشراازمامیدزدید.🤗
اینجابودکہمتوجہشدیمبابکهمانشامراکہ سهمیہخودشبودبرایماحاضرکردهاست :)💔
✨❣شهدایی زیستن رو یاد بگیریم🙂❣✨
❣🕊
بعضیموقعهاکهبهلبمرزمیرفت
بهمامیگفتدوستمبهمرخصیرفته
ومنجایاونایستادم.
هیچوقتبهمانمیگفتکهبهصورت
داوطلبانهمیرهتومرزخدمتمیکنه.
فرماندهخدمت:صبحهانمازجماعت
صبحداشتیم،دعایعهدداشتیم،
درفعالیتهایمختلف
برنامههایمتفاوتیداشتیم وبابکازکسانیبودکهخدماتدهیمیکرد
وسربازیبودکهچهدرشرایطبرف
کهبسیارسختهستوچهدرشرایطگرما
درمرزخدمتکرد.
فوتوفننظامیگریوقرارگرفتندرشرایط
خاصآنسببشدتاتوانمندینظامیهم
بهداشتههایشاضافهشود.
بعدازپایانخدمتمثلهمهیرزمندهها
بااصراروپیداکردنرابطهمجوزبرایرفتن
رابالاخرهگرفت.
دوستشهید:خیلیایندرواوندرزد
کهبرهسوریهامانمیبردنش
خیلیاصرارکردهبودخیلیبدوبدوکرد
کهبتونهبرهحتیگفتهبوداگهمنرونبرین
تولاستیکقایممیشممیام!
-
#خاطره🦋
#دورانخدمت🌱
-
#برادرشهیدم♥️
#شهیدبابکنوری♥️'
°•🌱↷
↱@Shahid_babaknori↲
↰بـرادر هـای شـهیدم↳
•❣🌍💎 . محـٰالاستبـھخندهاشنگاهکنـے وحـٰالدلتعوضنشود :)♥ کلافرقداردحتـےخندههایش..!🙂 #براد
🌸💓 #خاطــره
رفیق شهید:
جزو اعضای اتاق فکر ستاد انتخاباتی برادرش بودم.همیشه به جلسات دیر میرسیدم.یه روز قرار بودهمه توی جلسه باشن وکسی غیبت نکنه.
من چون داشتم از سر کار میومدم اونجا دیر رسیدمو خیلی هم گشنم بود.وقتی رفتم دیدم یه جعبه شیرینی😍و شربت هست ؛ منم با خیال راحت نشستم و خوردم.
بابک💙😍 بالا پله ها بود منو نمیدید ؛ بهم زنگ زد؛ منم با دهن پر گفتم داداش دارم میام!!
همون طور که داشتم میخوردم در اوج گرسنگی یکی از پشت دستشو گذاشت رو شونم😐😐
بابک💙بود😂
به حالت شوخی گفنت:"علی کارد بخوره به شکمت😂بچه ها منتظرن.
گفتم :به به آقا بابک❤️ خوبی؟؟
دید نه گرسنه ام گفت:"علی بردار جعبه شیرینی رو با خودت بیار بالا 😊تو از گرسنگی میمیری😂
گفتم :توکه میدونی من گرسنه باشم راه خونمونم گم میکنم.
گفت:آره مطمئنم ...به دونستن نیازی نیست😂
#برادرشهیدم♥️
#شهیدبابکنوری♥️'
°•🌱↷
↱@Shahid_babaknori↲
↰بـرادر هـای شـهیدم↳
❣🕊🌸
#سـوریـه
#خاطـره
دوستشهیدنورے:🌱
بابکاینقدربهفرماندههامیگفت:
چشمحاجآقا.اینتکهکلامششدهبود.
ماهمهرموقعمیخواستیمبابکرواذیتکنیم
همش میگفتیم:چشمحاجآقا.
فکمیکردیمبابکبرایاینکهخودشو برایفرماندههاعزیزکنه
همیشهمیگه:چشمامابعدفهمیدیمکه
داخلخانههمهمینجوریبوده...
همرزمشهید:
تویروستاییبهاسمحمیمهمستقربودیم.
ڪارما،پشتیبانیازنیروهایپیادهحزباللهبود.
باید یه۲۰-۱۰کیلومتریعقبترآمادهمیبودیم
تادرصورتلزومواردعملبشیم.
بهماگفتندبریدوتومنطقهایبهاسمT2
بمونیدیهمنطقهایکنارپالایشگاهبود.
منو #بابڪ وحسینراهافتادیم.
مسیرروبلدنبودیموداشتیمپشتسر ماشینشهیدنظریحرکتمیکردیم. البتهاونموقعشهیدنظریصداش نمیکردیم...یهوتومسیریهجعبهمهمات دیدیم...فشنگکلاشبود.
گفتمبابڪبابڪ نگهدار.یهجعبهفشنگ اونجاافتاده..
#بابڪ گفولشکنباباحتماخالیه..
گفتمنه،نگهدار،جعبهپلمبهحیفه،اونجاکه بیکاریم..واسهخودمونمیریمتیراندازی..
هیچینباشه ۱۰۰۰تاگلولههست..
بابکگفدیگهازشردشدیمولشکن.
گفتمخببرگرد.
گفتماشیناقاینظریروگممیکنیم.
گفتمآخهتواینبیابونکهفقطهمینجاده هست،مسیرروگمنمیکنیم.
خبیهذرهبیشترگازمیدی..
بابکتاکیدداشتکهاونجعبهخالیه.. خلاصهاینکهنگهنداشتورفتیم..
اونشببابقیهبچههادوراتیشنشستهبودیم
رانندهآمادهوپشتیبانیاومدبهموناضافهشد.
داشتمیگفت:امروزموقعیکهاومدماینجا متوجهشدمیهجعبهفشنگکلاشگمشده..
احتمالاوسطراهافتاده.
یهلحظهمنوبابکچشمتوچشمشدیم، بابکیهلبخندیزد.
اونلحظهدلممیخواستخودمشهیدشکنم.
بعدمنبهشگفتمالانچیڪارتکنم؟
گفببینیهبارحرففرماندهروگوشندادما.
ولیازدستدادنهزارتافشنگچیزینبود بشهباهاشکناراومد.😢💔
ادامہدارد..
پارت
#برادرشهیدم♥️
#شهیدبابڪنورۍهریس♥️'
°•🌱↷
↱@Shahid_babaknori↲
↰بـرادر هـای شـهیدم↳
❣🕊✨
#خاطره
#فرماندهسپاهگیلان
شبهایالبوكمالفوقالعادهسردبود.
سرماباعثمیشدکهموقعنگهبانیهم
بهدورخودمونپتوبپیچیم.
ساعتحدود۱۲شببود
کهمنبرایسرکشیبیننیروهارفتم.
شهیدنظری،شهیدکایدخوردهوشهیدنوری
سهتاییپشتیکخاکریزبودند،
چونخیلیپتوکمبودتواونپستنگهبانی
بههرکدومشونبهسختیپتورسیدهبود.
شهیدکایدخوردهوشهیدنوریكهخودشون
روزیرپتوپیچیدهبودندگفتند:حاجیبیااینجا.
بیااینجادوربینرانشاندادندوگفتند:
دشمنداخلساختمانروبهروییپنهانشده.
متوجهشدمکهآنقدرگشتندتاتونستنددشمنرادریکنقطهپیداکنند.
گفتم:شماکاملادشمنراتعقیبکنید.
آنشبهرموقعازکنارشانردمیشدم
وسوالمیکردم،میگفتند:
بلهدشمنهمانجااستتحركدارهو..
مشخصبودکهکاملادشمنرازیرنظرداشتند.
شببعدنیروهایاطلاعاتیرا
برایشناساییبهجلوفرستادیم؛
وقتیدیدمفرصتمناسبهست
همانشبعملیاتراشروعکردیم.
عملیاتفوقالعادهموفقبودوتوانستیمهمه
ارتفاعاتراتصرفکنیم.
ادامہدارد..
#برادرشهیدم♥️
#شهیدبابڪنورۍهریس♥️
°•🌱↷
↱@Shahid_babaknori↲
هدایت شده از ↰بـرادر هـای شـهیدم↳
❣🕊🌸
#سـوریـه
#خاطـره
دوستشهیدنورے:🌱
بابکاینقدربهفرماندههامیگفت:
چشمحاجآقا.اینتکهکلامششدهبود.
ماهمهرموقعمیخواستیمبابکرواذیتکنیم
همش میگفتیم:چشمحاجآقا.
فکمیکردیمبابکبرایاینکهخودشو برایفرماندههاعزیزکنه
همیشهمیگه:چشمامابعدفهمیدیمکه
داخلخانههمهمینجوریبوده...
همرزمشهید:
تویروستاییبهاسمحمیمهمستقربودیم.
ڪارما،پشتیبانیازنیروهایپیادهحزباللهبود.
باید یه۲۰-۱۰کیلومتریعقبترآمادهمیبودیم
تادرصورتلزومواردعملبشیم.
بهماگفتندبریدوتومنطقهایبهاسمT2
بمونیدیهمنطقهایکنارپالایشگاهبود.
منو #بابڪ وحسینراهافتادیم.
مسیرروبلدنبودیموداشتیمپشتسر ماشینشهیدنظریحرکتمیکردیم. البتهاونموقعشهیدنظریصداش نمیکردیم...یهوتومسیریهجعبهمهمات دیدیم...فشنگکلاشبود.
گفتمبابڪبابڪ نگهدار.یهجعبهفشنگ اونجاافتاده..
#بابڪ گفولشکنباباحتماخالیه..
گفتمنه،نگهدار،جعبهپلمبهحیفه،اونجاکه بیکاریم..واسهخودمونمیریمتیراندازی..
هیچینباشه ۱۰۰۰تاگلولههست..
بابکگفدیگهازشردشدیمولشکن.
گفتمخببرگرد.
گفتماشیناقاینظریروگممیکنیم.
گفتمآخهتواینبیابونکهفقطهمینجاده هست،مسیرروگمنمیکنیم.
خبیهذرهبیشترگازمیدی..
بابکتاکیدداشتکهاونجعبهخالیه.. خلاصهاینکهنگهنداشتورفتیم..
اونشببابقیهبچههادوراتیشنشستهبودیم
رانندهآمادهوپشتیبانیاومدبهموناضافهشد.
داشتمیگفت:امروزموقعیکهاومدماینجا متوجهشدمیهجعبهفشنگکلاشگمشده..
احتمالاوسطراهافتاده.
یهلحظهمنوبابکچشمتوچشمشدیم، بابکیهلبخندیزد.
اونلحظهدلممیخواستخودمشهیدشکنم.
بعدمنبهشگفتمالانچیڪارتکنم؟
گفببینیهبارحرففرماندهروگوشندادما.
ولیازدستدادنهزارتافشنگچیزینبود بشهباهاشکناراومد.😢💔
ادامہدارد..
پارت
#برادرشهیدم♥️
#شهیدبابڪنورۍهریس♥️'
°•🌱↷
↱@Shahid_babaknori↲
🕊❣✨🌸
#عموشاهین
#خاطره
وقتیقراربودبهمنطقهالبوکمالبریم،
گفتندیکسریازبچههایگیلانهم
درراههستند
،یکنفرهلالاحمریهمباتمامتشکیلاتاش
میآیدبهاسمبابکنوری.
خیلیخوشحالشدیمازاینکهقرارهامدادگربیاد
چوناگریکنفرزخمیبشهتواناییدارهکهکمکش
کنه.بعدازچندروزیکنفرمنراصدازد؛
گفت:تامیتوانیدوتامیشهبابکروخطنبرید،
سفارششدست.
خودِبابکبرایرفتنبهخطخیلیمصربود🙏🏻
ومیگفت:چونمنآموزشموشکیدیدم
بایدموشکیکارکنم.
موشکیوضدزرهزیرنظرادواتفرماندهی
میشدندوفرماندهیآنهاهمآقایفرشیدزارعبود.
بابکتعهداخلاقیدادوگفت
کهمنکارامدادگریهمانجاممیدهم،
اگرکسیمجروحبشهازاومواظبتمیکنم
تاامدادگرهایسازمانبرسند
یکروزقراربوددوتاماشینبرامونمهماتبیارند
کهرانندماشینهاراهروگممیکنند
وبهجایاینکهبهسمتمابیانبهطرفدشمن
حرکتکردندازآتشیکهبهسمتشون
اومدهمتوجهشدنکهدارندراهرواشتباهمیروند.
ماشینمهماتداخلشیارگیرمیکنه
ورانندههابهسمتنیروهایخودیفرارمیکنند.
بعدازنمازبودکهحاجیآقاعبدیمنروصدازد
وگفت:شاهینمهماتهابایدتاامشببیارید.
لطفاازدماغیکنفرخوننیاد.
حضرتزینب(س)پشتسرشماست.
ادامہدارد..
#برادرشهیدم♥️
#شهیدبابڪنورۍهریس♥️
°•🌱↷
↱@Shahid_babaknori↲
❣🕊
بعضیموقعهاکهبهلبمرزمیرفت
بهمامیگفتدوستمبهمرخصیرفته
ومنجایاونایستادم.
هیچوقتبهمانمیگفتکهبهصورت
داوطلبانهمیرهتومرزخدمتمیکنه.
فرماندهخدمت:صبحهانمازجماعت
صبحداشتیم،دعایعهدداشتیم،
درفعالیتهایمختلف
برنامههایمتفاوتیداشتیم وبابکازکسانیبودکهخدماتدهیمیکرد
وسربازیبودکهچهدرشرایطبرف
کهبسیارسختهستوچهدرشرایطگرما
درمرزخدمتکرد.
فوتوفننظامیگریوقرارگرفتندرشرایط
خاصآنسببشدتاتوانمندینظامیهم
بهداشتههایشاضافهشود.
بعدازپایانخدمتمثلهمهیرزمندهها
بااصراروپیداکردنرابطهمجوزبرایرفتن
رابالاخرهگرفت.
دوستشهید:خیلیایندرواوندرزد
کهبرهسوریهامانمیبردنش
خیلیاصرارکردهبودخیلیبدوبدوکرد
کهبتونهبرهحتیگفتهبوداگهمنرونبرین
تولاستیکقایممیشممیام!
-
#خاطره🦋
#دورانخدمت🌱
-
#برادرشهیدم♥️
#شهیدبابکنوری♥️'
°•🌱↷
↱@Shahid_babaknori↲
↰بـرادر هـای شـهیدم↳
•❣🌍💎 . محـٰالاستبـھخندهاشنگاهکنـے وحـٰالدلتعوضنشود :)♥ کلافرقداردحتـےخندههایش..!🥺🙂 #برا
🌸💓 #خاطــره
رفیق شهید:
جزو اعضای اتاق فکر ستاد انتخاباتی برادرش بودم.همیشه به جلسات دیر میرسیدم.یه روز قرار بودهمه توی جلسه باشن وکسی غیبت نکنه.
من چون داشتم از سر کار میومدم اونجا دیر رسیدمو خیلی هم گشنم بود.وقتی رفتم دیدم یه جعبه شیرینی😍و شربت هست ؛ منم با خیال راحت نشستم و خوردم.
بابک💙😍 بالا پله ها بود منو نمیدید ؛ بهم زنگ زد؛ منم با دهن پر گفتم داداش دارم میام!!
همون طور که داشتم میخوردم در اوج گرسنگی یکی از پشت دستشو گذاشت رو شونم😐😐
بابک💙بود😂
به حالت شوخی گفنت:"علی کارد بخوره به شکمت😂بچه ها منتظرن.
گفتم :به به آقا بابک❤️ خوبی؟؟
دید نه گرسنه ام گفت:"علی بردار جعبه شیرینی رو با خودت بیار بالا 😊تو از گرسنگی میمیری😂
گفتم :توکه میدونی من گرسنه باشم راه خونمونم گم میکنم.
گفت:آره مطمئنم ...به دونستن نیازی نیست😂
شادی روح شهید ❤️صلوات💙 بلند بفرستید🕊
°•🌱↷
↱@Shahid_babaknori↲
🕊❣✨🌸
#عموشاهین
#خاطره
وقتیقراربودبهمنطقهالبوکمالبریم،
گفتندیکسریازبچههایگیلانهم
درراههستند
،یکنفرهلالاحمریهمباتمامتشکیلاتاش
میآیدبهاسمبابکنوری.
خیلیخوشحالشدیمازاینکهقرارهامدادگربیاد
چوناگریکنفرزخمیبشهتواناییدارهکهکمکش
کنه.بعدازچندروزیکنفرمنراصدازد؛
گفت:تامیتوانیدوتامیشهبابکروخطنبرید،
سفارششدست.
خودِبابکبرایرفتنبهخطخیلیمصربود🙏🏻
ومیگفت:چونمنآموزشموشکیدیدم
بایدموشکیکارکنم.
موشکیوضدزرهزیرنظرادواتفرماندهی
میشدندوفرماندهیآنهاهمآقایفرشیدزارعبود.
بابکتعهداخلاقیدادوگفت
کهمنکارامدادگریهمانجاممیدهم،
اگرکسیمجروحبشهازاومواظبتمیکنم
تاامدادگرهایسازمانبرسند
یکروزقراربوددوتاماشینبرامونمهماتبیارند
کهرانندماشینهاراهروگممیکنند
وبهجایاینکهبهسمتمابیانبهطرفدشمن
حرکتکردندازآتشیکهبهسمتشون
اومدهمتوجهشدنکهدارندراهرواشتباهمیروند.
ماشینمهماتداخلشیارگیرمیکنه
ورانندههابهسمتنیروهایخودیفرارمیکنند.
بعدازنمازبودکهحاجیآقاعبدیمنروصدازد
وگفت:شاهینمهماتهابایدتاامشببیارید.
لطفاازدماغیکنفرخوننیاد.
حضرتزینب(س)پشتسرشماست.
ادامہدارد..
#برادرشهیدم♥️
#شهیدبابڪنورۍهریس♥️
°•🌱↷
↱@Shahid_babaknori↲