شکوه کوه الوندم
چهل سال است میگریم، چهل سال است میخندم
کتاب خاطرات تلخ و شیرین پر از پندم
من از آغاز دل بستم، به استقلال و آزادی
ز هرچه زرق و برق آورد شرق و غرب دل کندم
من آن باغم که دستانی خدایی کاشت بذرم را
سپس ساقه به ساقه زد به ساق عرش پیوندم
نهال کوچکی بودم که از طوفان گذر کردم
تعجب میکند عالم، اگر سروی تنومندم
مرا فکه، طلائیه، شلمچه، فاو میفهمد
چنانکه لحظههای داغ سرخاخون اروندم
در این عالم که دنیا از زر و سیم آبرومند است
من از خون جوانان برومند آبرومندم
کبوترهای خونینپر ز دوشم میپرند و من
به پای بال و پرهاشان هزاران بوسه میبندم
شعار «میروم تا انتقام سیلی زهرا،
بگیرم» را زدم با سربلندی روی سربندم
زمین مات ثباتم شد، زمان حیران جریانم
سرود رود کارونم، شکوه کوه الوندم
درون پیکرم روح جوانی میدود امروز
که پر شور است چشمانم، که پر شوق است لبخندم
جهان زیباتر از این روزگاران میشود روزی
و من چشم انتظار وعدۀ حق خداوندم
بهارا! بیتو فروردین فقط تکرار تقویم است
از این تکرار میسوزد همیشه جان اسفندم
✍🏻 #هادی_قاسمی
🏷 #ایران_اسلامی | #شعر_پایداری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
إنَّ وَعدَاللهِ حَق
روز ایران است، هنگام امید و شادی است
روز اسلام است، جشن عزت و آزادی است
شاد باش ایران من! چشم بد از تو دور باد
چشم تو پر نور و جشن شادیات پرشور باد
ای سرود تو زده آتش به جان دشمنان
شادباش و ایمن از زخم زبان این و آن
از خطرها از گذرهای فراوان آمدیم
دید دنیا بار دیگر ما به میدان آمدیم..
پیش ما دریای دشمنها سرابی بیش نیست
مرد میدان شهادت عافیتاندیش نیست
قله نزدیک است از ماندن سخن گفتن خطاست
میدرخشد دم به دم نور سحر، خفتن خطاست
انقلاب امروز گستردهست هر سوی زمین
آفتاب روشن امید در مستضعفین
از فلسطین تا یمن تا نیجریه شوق و شور
اهتزاز پرچم حق است اینک با غرور
از فلسطین گفتم آری، داغهایی تازه شد
دستخط سرخ غزه، ماجرایی تازه شد
یا محمد دیده بگشا رنج انسان را ببین
در نوار غزه شور عشق و ایمان را ببین
دیده بگشا معجزِ طوفانِ اَلاَقصی نگر
باز هم معراج را در لیلةالاسری نگر
کودکانی را که تا عرش خدایی رفتهاند
از یمن تا قدس راهی کربلایی رفتهاند
در دل آوارها ایمان مردم دیدنیست
بعد بمباران به لبهاشان تبسم دیدنیست
چیست جز دیوانگی تدبیر دشمن در جواب
نقشههاشان شد در این طوفان همه نقش بر آب..
یک طرف «آل سعود» از پشت خنجر میزند
یک طرف «بحرین» و «باکو» زخم دیگر میزند
یک طرف دست «امارات» است آغشته به خون
یک طرف «ترکیه» و «اردن» ز بخت واژگون..
یوسف ما را برادرها به چاه انداختند
«مصریان» هم دور او دیوار زندان ساختند
این میان اما سپاه غیرتی برخاسته
خنجر خود را به نام مرتضی آراسته
میفشارد حلق اسرائیل را دست یمن
روز و شب کابوس آمریکاست دریای عدن
مرحبا رزم یمن، طوفان خنجرهای سرخ
غرق شد ارابۀ فرعون در دریای سرخ..
مرحبا غوغای حزبالله لبنان در نبرد
مرحبا شور عراق و سوریه، مردان مرد
سورۀ والشمس میخوانیم در خون شفق
غزه پیروز است آری؛ إنَّ وَعدَاللهِ حَق
نیست از جنگنده و ناو کسی پروای ما
ناز شست فوج تهرانیمقدمهای ما
دانش ما میزند پرچم بر اوج آسمان
ماندهاند انگشت بر لب دشمنان و دوستان..
قفلها را انقلاب از پای ایران باز کرد
بیگمان انفاس روحالله این اعجاز کرد
ملتی که مینهد در هر نفس گامی به پیش
میشناسد قدر استقلال و آزادی خویش..
گرچه مردم دیدهاند از دست نااهلان عذاب
ماندهاند و باز میمانند پای انقلاب
ما صفوف محکم عشقیم، عمّاریم ما
از صف اول نشینان، پرسشی داریم ما:
خون ما تضمین رأی و حرمت فریاد ماست
وعدههای فصل تبلیغاتتان در یاد ماست
رونق تولید و شوق کاردانیها چه شد؟
وعدۀ پی در پی رفع گرانیها چه شد؟..
پیش رویت آزمونی سخت و سنگین را ببین
عبرت آموزند، دولتهای پیشین را ببین..
در تعلل، کار این دولت مبادا بگذرد
فرصت تاریخی خدمت، مبادا بگذرد
این طرف یکعده با جان، سختکوشی میکنند
آن طرف، برخی کماکان کمفروشی می کنند
وای بر آنکس که پشت منصب و میزش خزید
کمفروشی کرد و با مزدش جهنم را خرید
زندهباد آن کس که محکم ایستاد و کار کرد
از حصار خویش رد شد، وقف شد، ایثار کرد
ای صف اول نشسته! آخرت را یاد کن
چون ابوذر بر سر اصحاب زر فریاد کن
چون علی در کارزار سهمگین امتحان
نشتری بر نفس خود زن، وانگهی بر دیگران
بشکن از طوفان غیرت، گردن گردنکشان
نوشنوش مفسدان را زهر کن در کامشان..
ای صف اول نشینان! شور ایرانی کجاست؟
کارها بسیار و فرصت کم، سلیمانی کجاست؟
حاج قاسم دردهایش، دردهای مردم است
وای اگر مسئول ما با درد خود سردرگم است
خون ما تضمین رأی ماست! هان! جرات کنید
خلق را از شرّ ایل کدخدا راحت کنید
مردم این خطه را جز رخت خون، احرام نیست
هیچ خطّ قرمزی جز عزت اسلام نیست
لالهزار تازۀ گلزار کرمان را ببین
معجزات جاری خون شهیدان را ببین
شد مدال افتخار ملت مظلوم ما
گوشوار قلبی آن دختر معصوم ما
اهل این وادی به راه عشق، جان بر کف شدند
پیش روی خصم، با هر لهجهای، یک صف شدند
خصم، صدها جبهۀ خونین گشود آن روزها
کس جز این مردم «صف اول» نبود آن روزها
هرکجا که جنگ و فتنه جار زد در شهر و دشت
عمر این مردم سراسر در «صف اول» گذشت
ای مدیران! حکمرانان! آی کرسیدارها!
از «صف اول» توقع نیست جز ایثارها
خون قاسم گفت با ما: جلوه، در گمنامی است
رأی ما مردم، فقط «جمهوری اسلامی» است
خون قاسم گفت از ما تا خدا یک «یاعلی»ست
گفت معیار سعادت، نسبت ما با ولیست
نسبت دلهای ما با آن حکیم راستین
او که سُکّاندار این کشتیست با صبر و یقین
مردم ما مرد میداناند روز انتخاب
تا مبادا دست نااهلان بیفتد انقلاب
برگههای رأی، رمز اقتدار ما شود
قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود..
ناامیدان را بگو فردای ایران، روشن است
راه با فانوسی از خون شهیدان، روشن است..
صبح نزدیک است آری، صبح زیبای ظهور
سربرآور قله نزدیک است، بسمالله نور
✍🏻 #جمعی_از_شاعران
🏷 #فلسطین | #انقلاب_اسلامی | #انتخابات
🇮🇷 @Shere_Enghelab
مقتدا
عالم همه خاک کربلا بایدمان
پیوسته به لب، خدا خدا! بایدمان
تا پاک شود زمین ز ابناء یزید
همواره حسین مقتدا بایدمان
✍🏻 #سیدحسن_حسینی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
حیثیّت آب
ما بیتو تا دنیاست دنیایی نداریم
چون سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم
ای سایهسار ظهر گرم بیترحم
جز سایۀ دستان تو جایی نداریم
تو آبروی خاکی و حیثیّت آب
دریا تویی، ما جز تو دریایی نداریم
خورشید، چشم توست، چشمان تو خورشید
تا نشکفد چشم تو فردایی نداریم
وقتی عطش میبارد از ابر سِتَروَن
جز نام آبی تو آوایی نداریم
شمشیرها را گو ببارند از سر بغض
از عشق، ما جز این تمنایی نداریم
✍🏻 #سلمان_هراتی
🏷 #امام_حسین علیهالسلام
🇮🇷 @Shere_Enghelab
انیس جان
ای در منای عشق خدا جانفدا حسین
در پیکر مبارزه خون خدا حسین
ای پاکتر ز پاکی گلبرگهای یاس
روی زمین ز چهرۀ تو دلگشا حسین...
انسان، ولی فراتر از انسان خاکزاد
با آیههای نور الهینما حسین
مطلوب دل، موافق خاطر، انیس جان
زنگار غمگرفتۀ دل را جلا حسین
پاینده در خیال زمانها و قرنها
در معبر گذشت زمان دیرپا حسین...
سردار بیمبالغه در عرصۀ نبرد
سرباز بیمضایقه در کربلا حسین
در جنگ عاشقانه، پذیرایِ مرگ سرخ
با ظلم در نبرد به شمشیر «لا» حسین
نام تو عطر سینۀ خونین لالههاست
بویت در آستین بهاران رها حسین...
✍🏻 #شیرینعلی_گلمرادی
🏷 #امام_حسین علیهالسلام | #ظلمستیزی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
زیارت از راه دور
هر صبح با خیال تماشای گنبدت
میایستم به رسم ادب رو به مرقدت
تو راه مستقیمی و من وصل میشوم
با تو به رودخانهٔ لطف سرآمدت
هر صبح با زیارت از راه دور تو
نزدیک میشوم به تو و راه و مقصدت
پیش از سلام من به تو، ناگاه میوزد
از سمت کربلای تو عطر خوشآمدت
از پشت بام تا حرمت راه اندکیست
قدر «سلام» فاصله دارم ز مرقدت
حال خوشی دوباره به من دست داده است
حال نماز، زیر رواق زبرجدت
با هر سلام بیعت من تازه میشود
هم با تو، هم تمام شهیدان مشهدت
سینِ سلام، در دهنم خشک میشود
شرمندهام از این همه الطاف بیحدت
پیچیده در هوا نفحات سلام تو
آقا! تو را به مِهر و مرام زبانزدت
محتاج کن همیشه به این رزقها مرا
محتاجِ مهربانی و رزق مجدّدت
✍🏻 #مریم_سقلاطونی
🏷 #امام_حسین علیهالسلام
🇮🇷 @Shere_Enghelab
باغِ باران
یک روز مرا از این بیابان ببرید
از خالی بُهت شورهزاران ببرید
تا محضر سبز آب را دریابم
چشمان مرا به باغِ باران ببرید
✍🏻 #سلمان_هراتی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
برادر که تو باشی
مستاند همه، ساقی و ساغر که تو باشی
از سر نپرد مستی، در سر که تو باشی
در هیچ دلی هیچ غمی راه ندارد
دلدار و دلارام و دلاور که تو باشی
تکرار اباالفضل اباالفضل اباالفضل
ذکری به من آموخته مادر، که تو باشی
از گرگ هراسی به دلی راه ندارد
بر یوسف این قوم، برادر که تو باشی
بینالحرمین امنترین جای جهان است
این سو که حسین و سوی دیگر که تو باشی
✍🏻 #محمدحسین_ملکیان
🏷 #حضرت_عباس علیهالسلام
🇮🇷 @Shere_Enghelab
نسل خورشید
ای خنجرِ آب دیده، ما تشنۀ کارزاریم
لببسته زخمیم اما در خنده، خونگریه داریم
تا سر زند آفتابی، هرگز ندیدیم خوابی
از چشم سرخِ شرابی، پیداست شبزندهداریم
با سمِّ اسبان تکاندیم از کوهها خستگی را
ماییم از نسل خورشید، برقلهها تکسواریم
تا کاروانِ پس از ما، پیدا کند راه از چاه
یا رد پا یا که پایی در جاده جا میگذاریم
هرچند حالا خموشیم، وقتش رسد میخروشیم
یک روز خرما فروشیم، یک روز بالای داریم
«اِمشُوا اِلَی المَوتِ مَشیا...» این است جانبازی ما
یعنی که فرزندِ حیدر لب تر کند ذوالفقاریم
✍🏻 #محمدمهدی_خانمحمدی
🏷 #شعر_پایداری | #روز_جانباز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
خطبۀ طوفانی
آرزوی کوهها یک سجدۀ طولانیاش
آرزوی آسمان یک بوسه بر پیشانیاش
دستهایش شاخهٔ طوباست مشغول دعاست
ماه و خورشید و فلک در سایهٔ نورانیاش
تا که شد یک شب عروس خانۀ آل عبا
شهربانوی جهان شد مادر ایرانیاش
میوزد از منبرش فریادهای «یاحسین»
شامها ویرانهٔ هر خطبهٔ طوفانیاش
در کلامش ضربت شمشیر حقّ حیدر است
عبدوَدها کشته، از شور حماسیخوانیاش
اوست فرزند منا و مکه، فرزند صفا
چشمهها میجوشد از هر واژهٔ قرآنیاش
✍🏻 #اعظم_سعادتمند
🏷 #امام_سجاد علیهالسلام
🇮🇷 @Shere_Enghelab
دنیا کور نیست؟
سعدیا! دیگر بنیآدم برادر نیستند
جملگی اعضای یک اندام و پیکر نیستند
عضوهای بیشماری را به درد آورده چرخ
عضوهای دیگر اما یار و یاور نیستند
کودک چشمآبی غرب و سیهچشم عرب
در نگاه غربیان با هم برابر نیستند
شاید اطفالی که اکنون در فلسطین زندهاند
تا رسد شعرم به این مصراع، دیگر نیستند
از نگاه غربیان انگار در مشرقزمین
مادران داغ کودکدیده مادر نیستند
نزد آنانی که میگریند در سوگ سگان
صحنههای قتل انسان گریهآور نیستند
کاش بیبیسی سوال از باربیسازان کند:
این عروسکها که میسوزند دختر نیستند؟
ای نتانیاهو اگر مردی تو با مردان بجنگ
گرچه اسرائیلیان از دم مذکر نیستند
بیمروت! کودکاند اینها نه مردان حماس
خانهاند اینها که شد ویرانه، سنگر نیستند
کودکان هرچند بسیارند در ویرانهها
ساقههای ترد ریحاناند لشکر نیستند
خادمان کعبه سرگرماند در کابارهها؟
یا که اهل جنگ جز با رقص خنجر نیستند؟
بار دیگر خو گرفت این قوم با دخترکشی؟
یا که غیرت داده از کف یا دلاور نیستند؟
پشتهها از کشتهها پیداست، دنیا کور نیست؟
آسمان از ناله پر شد، گوشها کر نیستند؟
تا به کی کودککشی در غزه؟ آیا غربیان
در هراس از انتقام اهل خاور نیستند؟!
✍🏻 #افشین_علا
🏷 #شعر_اعتراض | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
برای هیا...
(کودک فلسطینی که قبل از شهادت وصیتنامهاش را نوشته بود)
واژهها را خط به خط، خوش خط و خوانا مینویسد
زخمی است و درد دارد، باز اما مینویسد
صبح حتما آفرین میگیرد از آموزگارش
آخرین مشق شبش را بس که زیبا مینویسد
او کلاس چندم است؟ اینقدر آرام است و محکم!
او وصیتنامه نه! انگار انشا مینویسد!
کفشها و پیرهنها و عروسکهای خود را
یک به یک میبخشد و از رسم دنیا مینویسد
دوربینهای جهانی باز هم کورند و خاموش!
آه ... گویا نامۀ خود را به فردا مینویسد
گرچه موجی کوچک است اما به آیات شگفتش
از عصای حضرت موسی و دریا مینویسد
سامری را خوار و کوچک میکند با چند جمله
از طلوع صبحدم در طور سینا مینویسد
خوب میداند شهادت تازه آغاز حیات است
آخر نامه «الیه راجعون» را مینویسد
سالهای بعدِ پیروزی، معلم روی تخته
نام او را در میان بهترینها مینویسد
✍🏻 #طیبه_عباسی
🏷 #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab