لبریز صمیمیت
آن خانۀ ساده را که خوشبو میکرد
لبریز صمیمیتِ شببو میکرد
او شاه زنان بود، ولی نان میپخت
او گر چه فرشته بود، جارو میکرد
✍🏻 #ایوب_پرندآور
🏷 #شعر_فاطمی | #سبک_زندگی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
مکتب شهادت
به بوسه بر قدمت چشم من حسادت داشت
به حیرتم که چرا خاک این سعادت داشت؟
تو ای بهانۀ هستی، خمید پشت فلَک
به این بهانه که بر خلقتت ارادت داشت
تو سر رسیدی و دیدیم در حریم رسول
درخت سبز امامت، گُلِ ولادت داشت..
من از غروبِ غریبِ ستاره دانستم
که بر سجودِ تو خورشید و ماه عادت داشت
چو مینشست به سجّادۀ فلَک، خورشید
فقط به سوی تو پیشانیِ عبادت داشت
بمیرم آن صدفِ گوهرِ امامت را
که روی دامن خود، مکتب شهادت داشت
✍🏻 #غلامرضا_شکوهی
🏷 #شعر_فاطمی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
خوشبخت، آن زنیست...
وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته...
آنقدر سربلند و شریفی که از ازل
در طالع تو، لیلۀ اسرا گذاشته...
بیهوده نیست اینکه دری از بهشت را
تنها برای خاطر تو وا گذاشته
روز نخست، از تو چه پنهان که آفتاب
ردّ تو را در آینهها جا گذاشته
خوشبخت، آن زنیست که در طول زندگی
پا جای پای حضرت زهرا گذاشته...
✍🏻 #سارا_جلوداریان
🏷 #شعر_فاطمی | #بانوی_مؤمن
🇮🇷 @Shere_Enghelab
لبریز صمیمیت
آن خانۀ ساده را که خوشبو میکرد
لبریز صمیمیتِ شببو میکرد
او شاه زنان بود، ولی نان میپخت
او گر چه فرشته بود، جارو میکرد
✍🏻 #ایوب_پرندآور
🏷 #شعر_فاطمی | #سبک_زندگی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
شب قدر
ای شب قدر! کسی قدر تو را فهمیدهست؟
تا به امروز کسی مرتبهات را دیدهست؟
خلق از معرفت شأن تو عاجز ماندند
بیجهت نیست خدا فاطمهات نامیدهست
خواستم ذات تو را نور بخوانم، دیدم
نور هم با تو خودش را همهجا سنجیدهست
نور چشمان پیمبر تویی و جلوۀ تو
آفتابیست که تا غار حرا تابیدهست
حکمتش چیست که ای اُمّ اَبیها! پدرت
بارها خم شده و دست تو را بوسیدهست؟...
سرِ همصحبتِ صدّیقه شدن بود اگر
ملک وحی، هرآیینه به خود بالیدهست
بانی رزق تویی، روح الامین میدانست
سیبی از عرش اگر چیده به اذنت چیدهست
هر زمانی که شدی خسته ـ به نقل از سلمان ـ
چرخ دستاس تو با دست ملک چرخیدهست
چه بگوییم از انفاق تو، وقتی در شهر
سائلی رخت عروسی تو را پوشیدهست
به فقیر و به یتیم و به اسیر احسان کرد
نان افطار تو وصفش همهجا پیچیدهست
چشم صائب به کرامات تو افتاد و نوشت:
«گوش این طایفه آواز گدا نشنیدهست»...
✍🏻 #مسعود_یوسفپور
🏷 #شعر_فاطمی | #سبک_زندگی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
سربندِ یا فاطمه
از سر گلدستۀ دستش اذان گل میکند
او که در چادرنمازش آسمان گل میکند
از دعایش تا ابد پروانهای بیلانه نیست
در قنوت او هزاران آشیان گل میکند
جای پایش هرکجا ماندهست حتی در کویر
بوتۀ خشکیده دارد همچنان گل میکند
نام او نور است آن نوری که با تابیدنش
ذکر یا قدّوس، بر روی زبان گل میکند
ذکر تسبیحات مثل غنچه از لبهای او
بیکران در بیکران در بیکران گل میکند..
باز سربند دلیری میشود «یا فاطمه»
باز در شهرم شهیدی بینشان گل میکند..
چون تویی فریادرس بانوی خوبم! تا ابد
استجابت در مفاتیحالجنان گل میکند
✍🏻 #سایه_رحیمیان
🏷 #شعر_فاطمی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
آیۀ نور
کو آن که طی کند شب عرفانی تو را
شاعر شود حقیقت نورانی تو را
این رودها که همسفر بیقراریاند
تحسین نمودهاند خروشانی تو را
با صد هزار شاخه گل یاس هم بهار
همپای نیست عطر گلستانی تو را
وقت عبادت آیهای از نور میشوی
تا عرش میبرند چراغانی تو را
تسبیح کردهاند خدا را فرشتگان
تا دیدهاند جلوهٔ سبحانی تو را
باید فرشتگان پی درک فصاحتت
از بر کنند متن سخنرانی تو را
اندوه رنجهای تو با آن مساحتش
پُرچین نکرد صفحهٔ پیشانی تو را
هجده گل از حیات جهان چید دست تو
ای باغهای خرّم توحید، مست تو
::
این چشمهها بدون تو آب روان نداشت
این دشتها بدون تو طبع جوان نداشت
بهتر ز یاسهای تو، نُه چرخ گل ندید
بهتر ز دودمان تو، هفتآسمان نداشت
ای مهربانتر از همهٔ شهر با علی
ای آن که چون تو شهر علی مهربان نداشت
نُه سال با تو چشم علی روی غم ندید
نُه سال جز تو قلب علی همزبان نداشت
نُه سال جز تو مادر گلها کسی نبود
نُه سال جز تو باغ علی باغبان نداشت
نُه سال سفرههای فقیران شهرتان
جز با تنور بخشش این خانه نان نداشت
بانو! مدینه عطر شما را گرفته بود
اما چرا کسی خبر از قبرتان نداشت
باشد ولی ز خاک بهار تو باقی است
در باغ یاس عطر مزار تو باقی است
::
عزم شما مبارزه از سر گرفته بود
تصمیم بر جهاد مکرر گرفته بود
لشکر شد اشکهای شما در مصاف خصم
وقتی شرار فتنهگری در گرفته بود
آن روز تیغ خطبهٔ تو آبدیده بود
حال و هوای حمله به خیبر گرفته بود
آن روز واژههای شجاع تو در نبرد
جان از جوان و دل ز دلاور گرفته بود
زینب که خطبههای سراسر حماسه خواند
این درس را، ز مکتب مادر گرفته بود
ای مادر شلمچه! امید شهادتم
در پشت روضههای تو سنگر گرفته بود
دلخستهام، طراوت کارونم آرزوست
یا فاطمه! جزیرهٔ مجنونم آرزوست
::
برداشت دست حق ز رخ شب نقاب را
حس کرد باز پنجرهها آفتاب را
بیدار گشتهایم و... دلآشفته دشمنان
دیگر مگر به خواب ببینند خواب را
باید امید داشت به فردای با شکوه
باید فزون نمود در این ره شتاب را
گفتا به حق تجلی نور خمینی است
هرکس که دید رهبر این انقلاب را
فریاد میزنیم در این شور بیکران
«عجّل علی ظهورک یا صاحب الزمان»
✍🏻 #جواد_محمدزمانی
🏷 #شعر_فاطمی | #شعر_پایداری | #سبک_زندگی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
آن خانۀ ساده
آن خانۀ ساده را که خوشبو میکرد
لبریز صمیمیتِ شببو میکرد
او شاه زنان بود، ولی نان میپخت
او گر چه فرشته بود، جارو میکرد
✍🏻 #ایوب_پرندآور
🏷 #شعر_فاطمی | #سبک_زندگی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هل اتی و کوثر و تطهیر
سلام صبحترین صبح ناب عالم امکان!
نبوده پیش و پس از تو بهغیر شام غریبان
سلام جلوهٔ ذات خدا و طورِ هو النّور!
سلام عصمت محض و سلام ذات درخشان!
نماز برده تو را...، هل اتی و کوثر و تطهیر...
همیشه مست تو است آیه آیه آیهٔ قرآن
تمام آینههای شکوه فضل الهی
ظهور پاک تو را بودهاند آینهگردان
اگر به چشمهٔ باران غبار چشم بشویند
به شستوشوی خود آمد به سوی چشم تو باران
اگر به شانهٔ کوه ابرها به گریه میافتند
به شانهٔ تو بگریند کوههای پریشان
علیست آینهٔ حق، علیست آینهٔ تو
چه رازی و... چه بگوید زبان گنگ من از آن؟
دچار لطف توایم و علی و احمد و آلش
کَسای مهر تو بادا همیشه پرچم ایران
✍🏻 #مبین_اردستانی
🏷 #شعر_فاطمی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
سورۀ کوثر
گل شمّهای از آیۀ تطهیر تو باشد
گر آینه در آینه تکثیر تو باشد
خود کیستی ای سورۀ کوثر که حسینت
تا کرببلا رفت که تفسیر تو باشد
بر سفرۀ نان و نمکت دست علی هم
برداشت نمک را که نمکگیر تو باشد...
در آب به تصویر کسی زل زده عباس
عشقش فقط این است که تصویر تو باشد
ای دست پر از پینه ز چرخاندن دستاس
عالم همه در گردش تقدیر تو باشد
در خوابِ شهیدان جهان یکّهسواریست
کی میرسد از راه که تعبیر تو باشد
✍🏻 #مهدی_جهاندار
🏷 #فاطمیه | #شعر_فاطمی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
میراث
دستان بیملاحظۀ طوفان
تاریخ را ورق زده در باران
چشمم شبیه هر ورقش خونین
خونم چنان قصیدۀ من جوشان
بیطاقت از تخلُّص و از تشبیب
برداشتم مقدمه را از آن
داغِ کتابخانۀ بغدادیم
از ما نه سطر مانده و نه عنوان
چرمینه جلدهای کتابم شد
زین قشون و چکمۀ مزدوران
هر قطعه از عراق عجم زنجیر
هر گوشه از عراق عرب زندان
همدستی خلیفۀ عباسی
با نطفۀ هلاک، هلاکوخان
سرگشتی فاطمیان مصر
آوارگی قِرمَطی گیلان
فریاد غربت جبلُالعامل
واویلتای تا ابد لبنان
حلّه، نجف، مزار شریف و ری
از هم جدا شدیم چقدر آسان
با ما چه کردهاند؟ بپرس اول
از شیعیان خستۀ پاکستان
از آن همه حماسۀ بغضآلود
از نعرههای حیدری آنان
تَحتُالحَنَک به گردن آنان دار
وقت قنوت در کف ایشان جان
این زخمهای کهنه اگر تازهست
خوردهست دمبهدم نمک از دوران
آغاز شد حکایت ما با زخم
با زخمِ فتنه بر جگرِ ایمان
از حجةالوداع که آمد، گفت
باید بگیرم از همگان پیمان
تا روز روشنم نشود تاریک
تا آفتابِ من نشود کتمان
اما دریغ و درد، زبانم لال
بستند بر امین خدا هذیان
انداختند شعله به حنانه
آتش گرفت رایحۀ ریحان
روزی که سوخت فاطمه، از آن روز
دنیا شدهست بر سر ما ویران
تابوت را که دید تبسم کرد
آهسته لب گشود به الرحمن
چشم علی به سورۀ کوثر خورد
تابوت رحل و فاطمهاش قرآن
تسلیم حکم عهد ازل مولاست
کاری نداشته است به این و آن
ممسوس ذات اقدس حق، تنها
میگیرد از خدای خودش فرمان
ارکان شانههاش پر از زخم است
خلقت بنا شدهست بر این ارکان
مردی که لقمه لقمه نهاد آرام
با دست خود به کام جذامی نان
حیدر چنین شدهست، چنین حیدر
انسان چنین شدهست، چنین انسان
مولا که اجتماع نقیضین است
گاهی نسیم و گاه دگر طوفان
وقتی حدید هست به انگشتش
وقتی که ذوالفقار دهد جولان
دشمن به کارزار نخواهد داشت
چمچارهای جز اینکه شود عریان
بَر داده است رنج علی آری
تَمّار بوده حاصل نخلستان
ایوان بیثبات مدائن ریخت
برپاست تا ابد به نجف ایوان
معلوم میشود که مسلمان کیست
روزی که هست حب علی میزان
میراثدار روزم و روزم را
حاشا که در تقیۀ کنم پنهان
ما را شکستهاید ولی هرگز
خالی نمانده از من و ما میدان
در پیچ و تاب راه نیفتادهست
این رودخانه از نفس، از جریان
ما را علی سپرده به فرزندش
هستیم دورِ سفرۀ او مهمان
«حُب الحسین یَجمَعُنا» یعنی
ایران عراق بود و عراق ایران
ما اربعین «وَاعتَصِموا» هستیم
دریای ماست معجزۀ دوران
دریای ماست قطرهای از موعود
موعود ماست خاتمۀ هجران
تا صبح دولتش بدمد آن روز
میگیرد این زمانه سر و سامان
ما عهد بستهایم جَد اندر جَد
هیهات اگر که بشکند این پیمان
تا مانده است نام علی جاوید
تا هست نام فاطمه جاویدان
✍🏻 #سیدحمیدرضا_برقعی
🏷 #شعر_علوی | #شعر_فاطمی
🇮🇷 @Shere_Enghelab