eitaa logo
شعر انقلاب
2.5هزار دنبال‌کننده
486 عکس
149 ویدیو
2 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو و مهتاب و مین به زیر نور ماه آن شب شمردم زخم‌هایت را تو و مهتاب و مین اما ندیدم دست و پایت را تنت را در میان خاک و خون‌ها یافتم اما نمی‌یابم در این صحرا سر از تن جدایت را مرا از آن سوی معبر به خود می‌خواندی اما من میان تیر و ترکش باز گم کردم صدایت را شهادت آرزویت بود و با شب‌گریه‌های خود به گوش آسمان‌ها می‌رساندی این دعایت را چه آسان از میان سیم‌های خاردار نفس گذر دادی رساندی تا خدا روح رهایت را شهید من، رفیق لحظه‌های تلخ و شیرینم! چه می‌شد با خودت می‌بردی آن شب مبتلایت را ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
بسیجیان علی بسیجیان علی دم به دم شهید شدند که هم کنایه شنیدند و هم شهید شدند بسیجیان علی را شهادت این‌گونه‌ست که کوثرانه به چندین رقم شهید شدند.. بسیجیان علی سال‌های پیش از این به روضه با غزل محتشم شهید شدند! بسیجیان علی از قدیم زینبی‌اند اگر به راه دفاع از حرم شهید شدند گهی کلنگ به دستِ مناطق محروم گهی به مدرسه‌ها با قلم شهید شدند به اربعین حسینی بسیجیان علی به درب خانه در اوّل قدم شهید شدند بسیجیان علی شیعیان زهرایند اگر حساب کنی، تازه کم شهید شدند! بسیجیان علی عاشقان عبّاسند شدند کرب‌وبلا هم‌قسم، شهید شدند بسیجیان علی را به تشنگی بشناس ببین که زیر کدامین عَلم شهید شدند ولی من و تو چه کردیم؟ ادّعا کردیم! بسیجیان علی دست کم شهید شدند! به خون خویش نوشتند صبح نزدیک است بسیجیان علی صبحدم شهید شدند ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
خط‌شکن امام خواست به این انقلاب جان بدهد به حافظان وطن دست پرتوان بدهد امام خواست که ما کربلانشان باشیم علی اکبر و عباس این زمان باشیم به یُمن چشم غزل‌خوان او بسیج شدیم امام گفت و به فرمان او بسیج شدیم عیار ما به عیار بسیج بالا رفت شکوه نام وطن تا به آسمان‌ها رفت شبی که لشکر شیطان به ما شبیخون زد سپاه وحشی دجال پنجه در خون زد بهار شهر گرفتار دیو سرما شد شبی که پای حرامی به خاک ما وا شد بسیج بود که چون رعد آتشین می‌شد به یک نگاه ولی آبروی دین می‌شد بسیج بود که چون کوه استوار آمد به پاسداری این شهر، بی‌قرار آمد همیشه خط‌شکن سنگر جهاد، بسیج کجا به لشکر شیطان مجال داد بسیج؟ کدام پای حرامی ز خاک دور نشد؟ کدام فتنه به دست بسیج کور نشد؟ بسیج ریشه در آیین آسمان دارد به نورِ حبّ وطن عشق بی‌کران دارد سوار صبح به ما راه را نشان داده‌ست مسیر سبز ظهور از دل همین جاده‌ست همیشه پا به رکاب حضور خورشید است کسی که چشم به راه ظهور خورشید است بسیج هیمنۀ آخرالزمانی ماست شناسنامۀ بیداری جهانی ماست ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سرو در سایۀ او وطن چه بی‌باک شده‌ست با او پشت دشمن دون خاک شده‌ست دیروز امام ما نهالش را کاشت امروز بسیج، سرو چالاک شده‌ست ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
چهرۀ گلگون خوبان سواری بر زمین افتاد و اسبی در غبار آمد بیا ای دل که وقت گریۀ بی‌اختیار آمد به جز جان دادن و دل باختن راهی نمی‌ماند سواران را بگو جز تاختن راهی نمی‌ماند جراحت‌ها به تن‌ها جامۀ دیدار می‌دوزد بکش ما را، ز خون‌ ما چراغ لاله می‌سوزد بکش ما را که با خون زنده است این باغ بارآور خوشا در خون تپیدن، اَلاَمان از مرگ در بستر خضابی خوشتر از خون نیست مردان خدایی را ببین در قتلگه سیمای عقل کربلایی را کفن خون باد مردان را و تقدیر مُعَیّن باد چراغ عقل ابراهیم‌ها در شعله روشن باد خوشا عقلی که در صفین با کرّار همراه است خوشا عقلی که می‌ماند خوشا عقلی که جانکاه است ز جان تن می‌زند تا خون دهد بستان ایمان را که تا روشن نگه دارد چراغ عقل انسان را.. خوشا با سر اشارات شهیدان بر سر نیزه کلام این است و فقه این است خون بر منبر نیزه ببین در کربلا در جوش، بحر خون خوبان را چه فخری برتر از خون، چهرۀ گلگون خوبان را.. به شور این رودها تا ساحل موعود خواهد رفت نترس از سد و صخره، عاقبت این رود خواهد رفت یکی بر ره نشسته صخره‌واری تا که ره بندد شهیدی غرقه در خون بر خیال صخره می‌خندد اگر کشتی‌ست عاشورا، در این خون غرقه باید زیست ببین چشم شهیدان را، به جز خون هیچ راهی نیست حسین ای نوح! ای کشتی! مرا هم غرقه در خون کن به خون قربانیان را از غل و زنجیر بیرون کن بخوان تا عزم، سر از گریۀ شبگیر بردارد پدر بر خاک افتاده پسر شمشیر بردارد هلا زین دم به جز خون، هیچ حرفی با منافق نیست دهان زخم ما را دیگر آن لبخند سابق نیست دگر حرفی نمانده گفتگوی آخرین خون است بمان تا حرف آخر، خون جواب داغ این خون است ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
رازهای سر به مُهر شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی تو که هر روز و هر جا زندگی‌هایی بنا کردی شهادت قاب عکسی روی دیوار اتاقت بود همان که هر سحر با خنده‌هایش گریه‌ها کردی عبادت در عبادت در عبادت بندگی بودی اگر گاهی کتابت بسته شد، سجاده وا کردی دلت می‌خواست جنگیدن کنار حاج قاسم را ولی در دفترت ماندی و دِینت را ادا کردی شهادت گم نخواهد کرد سنگرهای عاشق را به این امّید عمری، عشق‌بازی در خفا کردی سرِ تنهایی‌ات را کوه بر دامن گرفت آخر کجا این قدر غربت در مسیرت دست و پا کردی؟ تمام روزهایت رازهای سر به مُهری بود تو با خون خودت آن رازها را برملا کردی زیارت آرزویت بود و دل بستی به آن یک عمر شهادت راه را وا کرد و عزم کربلا کردی ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
العِلمُ نور هم به در هشدار باید داد هم دیوارها! صاعقه این بار باشد پاسخ رگبارها این تل‌آویو عاقبت تلی از آتش می‌شود حیف حیفا گر نگردد شهرک آوارها باید آخر انتقام خون یاران را گرفت از خیانتکارها و از جنایتکارها.. تو شهیدی زنده بودی لحظه‌هایت شاهدند بارها، دیدی شهادت را به چشمت، بارها با شهادت دورۀ گمنامی‌ات پایان گرفت جلوه‌گر شد از دل آثار تو ایثارها روز تشییعت چه عالی جلوه کرد «اَلعِلمُ نور» چون ستاره روی دوش لشکر سردارها «يَرفَعِ اللَّهُ الّذِينَ آمَنُوا مِنكُم» گواه رتبۀ علمت فراتر بود از پندارها کار تو عمری «جهاد فی سبیل الله» بود اجر تو «جنات تجری تحتها الانهار»ها عصر جمعه رفتی اما باز صبح جمعه‌ای باز می‌گردی میان جمع پرچمدارها یادگار حیدر کرار، یار ذوالفقار می‌رسد با لشکری از مالک و عمارها علم را از عالم آل محمد داشتی در شهادت‌نامه هم امضای مشهد داشتی ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
آزاده بسیجی باش تا آزاده باشی برای عاشقی آماده باشی پر از صدق و صفای حاج قاسم پر از اخلاص فخری‌زاده باشی ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مطلع صدها حماسه خونی که شد از پیکر هر لاله جاری سرتاسر این باغ را کرد آبیاری با هر شهیدی قدرت ما بیشتر شد این است در اسلام رمز پایداری گیرم ترور کردند دانشمندها را اما چه سود از جهل دشمن غیر خواری؟ داغ شهیدان مطلع صدها حماسه‌ست فتح بزرگی هست با هر سوگواری کشتند فخری‌زاده را اما چه حاصل؟ ما جمله فخری‌زاده‌ایم و شهریاری از چشم‌های احمدی‌روشن بپرسید آیا کماکان زنده‌ای؟ می‌گوید: آری ای انقلاب سرخ! آخر پرچمت را روزی به دست صاحب خود می‌سپاری ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
شروع بهار به چشم تنگ زمستان اگر شکوه تو خار است به گوش خود بسپارد که این شروع بهار است ز خونت ای گل پرپر، هزار غنچه بروید به باغ شاهد این ادعا هزار هزار است.. به تشنه‌کامی این خاک پاسخی‌ست دمادم رگِ گلوی من و تو که همچو حرف قصار است به شهریاریِ شهر شرف رسیدی و... روشن، دو چشم عشق که مردن به جز به معرکه عار است.. شکستن گل اگرچه نشانده غم به دلِ باغ به جاده لاله نشاندن به پیشوازیِ یار است ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
در پهنۀ آسمان چه دیده‌ست شهید؟ لبخند زده‌ست و پر کشیده‌ست شهید گفتیم که مرگ نقطۀ پایان است دیدیم به پایان نرسیده‌ست شهید ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مردان خدا ..این عطر دل‌انگیز که از راه رسیده بخشیده طراوات به دل و نور به دیده شب رفت و نوشتند به دامان سپیده «از خون جوانان وطن لاله دمیده» با همت و جانبازی و ایثار دلیران مجد و عظمت خیمه برافراشت در ایران ما روی سخن، با دل بی‌درد نداریم ما واهمه از مردم نامرد نداریم ما فرصت تردید و عقب‌گرد نداریم ما چشم به تیری که خطا کرد نداریم با همت ما می‌شکند پای اجانب ما دین نفروشیم به دنیای اجانب زنهار که گل دستخوش خار نگردد تاریخ دگرگون شده تکرار نگردد اغیار به گِرد حرم یار نگردد با ساده‌دلی بار کسی بار نگردد عبرت نگرفتیم مگر زآنچه به ما رفت در دورۀ مشروطه و ملّی شدن نفت؟ آن روز در این کشور، یک مرد به پا خاست افزود به قدر وطن از هستی خود کاست وقتی که به او ضربه زدند از چپ و از راست «گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست» مردانه به جان‌ها هیجان داد «مُدرّس» تسلیم شهادت شد و جان داد «مُدرّس» مردان خدا پاک‌دل و پاک‌سرشتند در مزرع دل بذر محبت همه کشتند یاران شهیدی که خریدار بهشتند رفتند و به خون بر ورق لاله نوشتند در مکتب توحید تَوَکَّلتُ عَلی الله یک ملت و یک مذهب و یک رهبر و یک راه ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آن‌ها که می‌گفتند می‌مانند، برگشتند «تنها» به پایان می‌رسد این راه بی‌پایان 📹 شعرخوانی 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
ذکر یونسیه جنگل هنوز کوچکِ نام توست ذکرت همیشه زمزمۀ دریاست تو میرزای جنگل و دریایی تا بود و هست خاطره‌ات زیباست جنگل هنوز بوی تو را دارد کوه است شرمسار قدم‌هایت یخ زد غمت در آن شب بورانی اما هنوز داغ دلت آنجاست شعری‌ست نام کوچک تو یونس دنیا نهنگ بود و دلت دریا زندانی نهنگ نمی‌مانی تا ذکر یونسیه بر آن لب‌هاست صد سال هم که بگذرد از یادت شور حماسه می‌وزد از جنگل دردی‌ست در نگاه عمیق تو دردی که داغ‌دیدۀ عاشوراست راه حسین مکتب آزادی‌ست سرلوحۀ قیام تو آن مکتب آزادگی مرام شهیدان است سر خم نکرده‌ای تو، سرت بالاست ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فتح دریا چون سیل ز پیچ و تاب صحرا می‌رفت همراه سحر به فتح دریا می‌رفت بی‌تاب نظیر جوشش چشمۀ دور این رود به جست‌وجوی دریا می‌رفت ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 | امّا هنوز هم به تأسّیِ فاطمه؛ نام علی‌ست روی لبِ شیعه آشکار 📝 قصیده‌ای از سیدحمیدرضا برقعی در رثای حضرت فاطمه‌ی زهرا(س) در دیدار شاعران با رهبر انقلاب در سال ۱۴۰۳ ❤️ عاشق شده‌ست دانه به دانه هزار بار دل‌خون و سینه‌چاک و برافروخته، انار فریاد بی‌صداست ترک‌های پیکرش از بس که خورده خونِ دل از دست روزگار پاشیده رنگ سرخ به پیراهنِ خزان بسته حنا به پینۀ دستان شاخسار در سرزمین گرم، انار آتشین شود یاقوت را می‌آورد آتشفشان به بار با دست خود به حوصله پنهان نموده است یک دانه از بهشت در او آفریدگار آن میوه‌ای که ساخته تسبیحی از خودش شُکر از لبش نریخته، فی اللیل و النهار آن میوه‌ای که فاطمه آن را طلب نمود چون باب میل اوست شد این میوه تاجدار آن بانویی که نام خودش شعر مطلق است در وصفش استعاره نیاید به هیچ‌کار نامی که داده است به زن قیمتی دگر نامی که داده است به مردان هم اعتبار آن نام را می‌آورم، امّا نه بی‌وضو دل را به آب می‌زنم، امّا نه بی‌گدار جبر آن زمان که پشت در خانه‌اش نشست برخاست آن قیامت عظمی به اختیار رفت آنچنان که از نفس افتاد جبرئیل گویی پیمبر است به معراج رهسپار شد عرصه‌گاه تنگ، ولی ماند پشت در چون ماندن علی به اُحد ماند، استوار برگشت، زخم خورده ولی فاتح نبرد چون بازگشت حمزه از آشوب کارزار در خون خضاب شد تنِ یارانِ بعد از او آن‌ها که نام «فاطمه» را می‌زنند جار من از کدام یک بنویسم که بوده‌اند حجّاج‌ها به ورطۀ تاریخ بی‌شمار آن‌ها که با غرور نوشتند ساختیم دریاچه‌های احمری از خونِ این تبار از کربلا به واقعۀ فَخ رسیده‌ایم از عمق ناگوارترین‌ها به ناگوار محمود غزنوی به عداوت مگر نساخت از استخوان فاطمیان چوبه‌های دار بوسهل زوزنی به شرارت هنوز هم محکوم می‌کند حسنک را به سنگسار در لمعة دمشقیه جاری‌ست همچنان خون شهید اوّل و ثانی چون آبشار عثمانیان به مذهب ما بس که تاختند در سبزه‌زار و چالدران سرخ شد غبار امّا هنوز هم به تأسّیِ فاطمه نام علی‌ست روی لبِ شیعه آشکار بیت از هلالی جُغتایی نشسته است از آن شهید شیعه به ذهنم به یادگار «جان خواهم از خدا نه یکی، بلکه صد هزار تا صدهزار بار بمیرم برای یار» فرق است، فرق فاحشی از حرف تا عمل راه است، راه بی‌حدی از شعر تا شعار ما را چنان مباد که آیندگان ما ما را رقم زنند مسلمان بی‌بخار اینک مدافعان حرم شعله‌پرورند تا در بیاورند از آن دودمان دمار با تیغ آب‌دیده‌ای از نوع اعتقاد با اعتقاد محکمی از جنس ذوالفقار زهراست مادر من و من بی‌قرار او آن نام را می‌آورم آری به افتخار آن بانویی که وقت تشرّف به رستخیز پیغمبران پیاده می‌آیند و او سوار فریاد می‌زنند که سر خم کنید، هان تا از صراط بگذرد آیات سجده‌دار هرجا نگاه می‌کنم آنجا مزار اوست پنهان و آشکار چنان ذات کردگار‌ این‌ها که گفته‌ایم یکی بود از هزار امّا هنوز شیعه مصمّم، امیدوار... 🔸رسانه KHAMENEI.IR در ایام شهادت حضرت زهرا(س) برگزیده‌ای از اشعار قرائت‌شده در رثای ام‌ابیها(س) در جلسات شاعران با رهبر انقلاب را در قالب مجموعه منتشر میکند. 💻 Farsi.Khamenei.ir.ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | آن بانویی که وقت تشرّف به رستخیز پیغمبران پیاده می‌آیند و او سوار 📝 قصیده‌ای از سیدحمیدرضا برقعی در رثای حضرت فاطمه‌ی زهرا(س) در دیدار شاعران با رهبر انقلاب در سال ۱۴۰۳ 💻 Farsi.Khamenei.ir