eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
6 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش تر زیبـــاترین و نـــاب تــــــرین اشعار کلاسیک ومعاصر در #کانال‌شـعــــرناب. آیدی جهت تبلیغات : @sherijat_tab پل ارتباطی ما: https://harfeto.timefriend.net/16528142314913
مشاهده در ایتا
دانلود
به خودم که نگاه می‌کنم می‌بینم؛ باید چندین سالِ پیش به دنیا می‌آمدم! کنارِ حوضِ آبی خانمان، زیرِ درخت خرمالو چای می‌نوشیدم و به روح انگیز و مرضیه و ویگن گوش می‌دادم. عاشق مردی با ساس بند مشکی که کت و شلوار مشکیِ تر و تمیزی به تن کرده و پاپیون بیشتر از کراوات به چهره اش می‌آید ، می‌شدم. عصر ها با شورلت سفیدش به سراغم می‌آمد که شهر را خیابان به خیابان، و پاییزش را برگ به برگ به دوست داشتنمان آغشته می‌کردیم. من باید خیلی سالِ پیش زندگی می‌کردم تا در و پنجره‌ی خانه‌ی‌مان چوبی می‌بود. و موسیقی را با گرامافون به جان و دلِ خانه تزریق می‌کردم. دمِ غروب منتظر می‌ماندم که عشقم به خانه بیاید و یک "بانو" کنارِ اسمم بچسباند، تا با سیب و انار و دامنِ گلدار به استقبالش بروم و او سرخیِ گونه هایم را ببوسد و بگوید: دلبر سیب دارد .. دلبر انار دارد ... و هر دو لبخند بزنیم. از آن لبخندها که یعنی خیلی دوستت دارم ، که یعنی بی تو نمی‌شود ، نه می‌شود نه می‌توانم ... از آن لبخندها. بعد دلمان گرم می‌شد به عشق، به خانه، به زندگی. از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان ! من آدمِ این زمان نیستم. از تار و پودم جا مانده‌ام ... به هر دری می‌زنم عشق را اینجا ، بین اين‌همه شلوغی، پیدا نمی‌کنم.
یاد تو ز خود غافلم می‌کند... 🚶‍♂🌿
- این معرفته که رفاقت میاره :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نه که رفته باشی یا نداشته باشمت از اول هم نیامده بودی .. از اول نبودی نمیخواستی که باشی ! دلم داشتنت را توهم زده بود دید میچسبد ادامه داد ...🗿
طرحی از صلح در سرت داری _ساده اما پر از ظرافتِ عشق_ خنده بر لب ز راه می‌آیی خنده‌ات راویِ صراحتِ عشق از بَری رازهای قلبم را خوب می‌دانی از چه می‌ترسم: اینکه ترکم کنی و دور از تو دق کنم در حصارِ حسرتِ عشق می‌نشینی کنارِ گلدان‌ها [ خیره در چشم‌های غمناکم ] غنچه‌ای را ز شوق می‌بوسی با همان شدت و حرارتِ عشق شاعرِ خنده‌روی لب‌هایت با همان لحنِ گرم و مهرآمیز غزلی عاشقانه می‌خواند غزلی تازه از طراوتِ عشق می‌نویسم حکایتی از صلح در گلستانِ قلبِ بی‌تابم سعدیِ بی‌قرارِ آغوشت مست خواهد شد از لطافتِ عشق...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همه چیز را رها کن جز دلی که برای خوشحال کردنت دست به هر کاری می زند . 🧡჻ᭂ࿐🟤☕️     
  گاه گاهى با خودم نامهربانی ميكنم با خودم لج مى كنم با غم تبانی ميكنم مى نشينم چاى مى نوشم كنار پنجره بی كسى هاى خودم را ديدبانی مى كنم
جهان جایی ندارد گر توانی در دلی جا کن...🌿