eitaa logo
تماشاگه راز
280 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
الهی! بر سر از خجالت گرد داریم و در دل از حسرت درد و رُخ از شرم گناه زرد داریم. منم بندهٔ عاصیم رضای تو کجاست تاریک دلم نور و ضیای تو کُجاست ما را تو بهشت اگر بطاعت بخشی آن بیع بود لُطف و عطای تو کجاست عبدالله انصاری @TAMASHAGAH
نیست  شدم در تو ، از آنم همه تو از هر طریقی که می‌روی , ناگزیر به گم کردن خود در آن یگانه خواهی بود  . تسلیم , فقط وقتی کامل است که به مرحله‌ ی « همه چیز تویی »و « اراده ی تو عملی گردد » برسی . @TAMASHAGAH
ما دست تو را خواجه بخواهیم کشیدن وز نیک و بدت پاک بخواهیم بریدن هر چند شب غفلت و مستیت دراز است ما بر همه چون صبح بخواهیم دمیدن در پرده ناموس و دغل چند گریزی نزدیک رسیده‌ست تو را پرده دریدن هر میوه که در باغ جهان بود همه پخت ای غوره چون سنگ نخواهی تو پزیدن رحم آر بر این جان که طپان است در این دام نشنود مگر گوش تو آواز طپیدن چشمیست تورا دردل و آن چشم به درد است پس چیست غم تو بجز آن چشم خلیدن چون می خلد آن چشم بجو دارو و درمان تا بازرهی از خلش و آب دویدن داروی دل و دیده نبوده‌ست و نباشد ای یوسف خوبان بجز از روی تو دیدن هین مخلص این را تو بفرما به تمامی که گفت تو و قول تو مزد است شنیدن @TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از رویِ با منِ دلخسته یار شو پاییزِ کوچه‌های دلم را بهار شو... 🍁🪷 @TAMASHAGAH
💫 الهی! شکرت که دلم را به شروق جمالت و سیر در نور کمالت نورانی کرده‌ای @TAMASHAGAH
شبتون سرشار از مهر الهی...🌱✋
🍁 ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان @TAMASHAGAH
🔅 خاک، عاشقی می‌داند گریه می‌کند رنج می‌کشد و صبر می‌کند سر به آستان مرگ می‌گذارد بر شانه‌هایش می‌گرید اما نمی‌میرد خاک، عاشقی صبور است بر برگ‌های پاییز بوسه می‌زند تقدیرِ جهان را عوض می‌کند جوانه‌ها را بیدار و درخت‌ها را خواب می‌کند اما خود، هرگز نمی‌خوابد خاک عاشقی صبور است که سالها و سالها برای آسمان صبر می‌کند و من، همانم که از خاک آمده‌ام چون خاک عاشقم و چون خاک، روزی، صبوری را خواهم آموخت 📚قلب تو شاعری است، ، ترجمه‌ی چیستا یثربی، ص۴۹ @TAMASHAGAH
4_174702557883531555.mp3
4.86M
🍂 🍁پاییز، عاشق است 🍂 @TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫🕊       زندانیِ اندوهِ تعلّق نتوان‌ بود بیدل! دلت از هرچه شود تنگ، برون آ                @TAMASHAGAH
چشمی دارم همه پر از صورت دوست با دیده مرا خوشست چون دوست در اوست از دیده دوست فرق کردن نه نکوست یا دوست به جای دیده یا دیده خود اوست جان @TAMASHAGAH
ترجیح می‌دهم به ذوقِ خویش دیوانه باشم تا به میلِ دیگران عاقل! بقول مولانای جان: "باز این دل سرمستم دیوانه‌ی آن بندست دیوانه کسی باشد، کو بی‌دل و پیوندست" @TAMASHAGAH
نومید مشو جانا کاومید پدید آمد اومید همه جان ها از غیب رسید آمد نومید مشو گر چه مریم بشد از دستت کان نور که عیسی را بر چرخ کشید آمد جان بگذار طبیعتِ غنی شادمانت کند بگذار نور و تاریکی شادی‌ات بخشند بگذار چهار فصل به وجدت آورند اما بیش از همه بگذار انسان‌ها شادمانت کنند. @TAMASHAGAH
آرام وروان ونرم‌وسنجیده رود ما ناله کنان ویار.....نشنیده رود یک عمر گذشت وعاقبت فهمیدیم از دل نرود هرآنکه از دیده رود شهریار @TAMASHAGAH
🍃🍃🍃 بی وفا نگارمن ،می کند به کارمن خنده های زیر لب ،عشوه های پنهانی دین ودل به یک دیدن باختیم وخرسندیم درقمار عشق ای دل کی بود پشیمانی؟ شیخ بهایی اشعار عاشقانه وعارفانه ی مولوی طراوت ومفهوم خاص خود را دارد. شیخ بهایی  همچون مولوی درمخمسی این اندیشه را مطرح می کند خداوند درهمه جا حاضر وناظراست "مقصودمن از کعبه وبتخانه تویی تو یعنی همه دلها راهی به حق دارد. تاکی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شوداز هرمژه چون سیل روانه گه معتکف دیرم وگه ساکن مسجد یعنی که تورا می طلبم خانه به خانه شیخ بهایی درزمان شاه عباس اول زندگی می کرد هم معمار بود هم ریاضیدان هم تمایلی به عرفان داشت. طرح ریزی کاریز نجف آباد،مهندسی تقسیم آب زاینده رود، حمام شیخ بهایی، معماری حرم امام رضا،چینی خانه ی بقعه  ی شیخ صفی واز او به یادگار مانده است. درشاعری هم دست داست ولی بجز مخمسی  که براساس غزلی از خیالی بخارایی سروده است وچندغزل معروف ،شعرهای اودرخورتوجه نیستند. ولی اهمیت اشعاراو دراین است که درعهد صفوی سخنانی با چاشنی تند عرفانی سروده است  وبر ریا و تزویر تاخته است  وجنبه هنری وعرفانی مذهب را مطرح کرده است. یکی از کتابهای شیخ بهایی کشکول شیخ بهایی است شیخ بهایی دراین کتاب از همه چیز سخن گفته است ‌ .از تاریخ .عرفان .ادب تعیین حجم و وزن اجسام .از شیمی و خواص فلزات.کشکول از نکته های ظریف اجتماعی بهره ها دارد وشناختی از جوامع وفرهنگ ان روزگاربه دست می دهد. درکشکول چند رباعی از ابوسعید ابوالخیر امده است .یکی ازآنها این است ما،با می ومستی ،سرتقوا داریم دنیا طلبیم ومیل عقبی داریم کی دنیی ودین ،هردوبه هم جمع شوند ،این است که ما نه دین، نه تقوا داریم @TAMASHAGAH
جان جانان‌من! هر لحظه با تو میگذرد ،چه سخت و چه آسان ، چه تلخ و چه شیرین حضور تو همه لحظه هایم را به عشق مبدل میکند . سپاسگزارم ای عشق سپاسگزارم  🙏 @TAMASHAGAH
در بلا هم میچشم لذات  او مات اویم مات اویم مات او ای بلای تو ز دولت خوبتر انتقام توزجان محبوب تر درحلاوت ها که دارد جورتو ازلطافت کس نیابد غور تو عاشقم‌بر قهر و بر لطفش بجد بوالعجب من عاشق این هردوضد حق نماید ازبلا غربالتان تا شود پیدا همه احوالتان.. جان @TAMASHAGAH
1_5082519029407547665.mp3
3.55M
غزل ۳۰۲ در هوایت بی‌قرارم روز و شب سر ز پایت برندارم روز و شب روز و شب را همچو خود مجنون کنم روز و شب را کی گذارم روز و شب جان و دل از عاشقان می‌خواستند جان و دل را می‌سپارم روز و شب تا نیابم آن چه در مغز منست یک زمانی سر نخارم روز و شب تا که عشقت مطربی آغاز کرد گاه چنگم گاه تارم روز و شب می‌زنی تو زخمه و بر می‌رود تا به گردون زیر و زارم روز و شب ساقیی کردی بشر را چل صبوح زان خمیر اندر خمارم روز و شب ای مهار عاشقان در دست تو در میان این قطارم روز و شب... @TAMASHAGAH
آنچه از رنج و جهد بدست آيد از كاهلى و غفلت از دست بدادن نه خوب بُوَد و نه از خِرد بُوَد كه هنگام نياز پشيمانى سود ندارد. و لكن چون رنج خود برى كوش كه بر هم تو خورى. و اگر چه چيز عزيزست از سزاوار دريغ مدار كه بهمه حال كس چيز بگور نبرد. اما خرج باندازۀ دخل كن تا نياز در تو راه نيابد كه نياز، همه نه در خانه درويشان باشد بل كه نياز اندر خانه‌اى بُوَد كه دخل درمى بود و خرج درمى و حبّه‌اى، هرگز آن خانه بی‌نياز نبود. و بی‌نيازى در آن خانه بُوَد كه درمى دخل بود و درمى كم حبّه‌اى خرج؛ هر كرا خرج از دخل كمتر بود هرگز خلل در خانه او راه نيابد. و بدآنچه دارى قانع باش كه قانعى دوم بی‌نيازيست. 📕 قابوس‌نامه ✍️ عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر @TAMASHAGAH
کسی را گفتند:به دیدار او مشتاق هستی؟ گفت: نه. شوق به کسی بُوَد که غایب بُوَد، وی همیشه حاضر است! ای دل ز جان در آی که جانان پدید نیست با درد او بساز که درمان پدید نیست حد تو صبرکردن و خون‌خوردن است و بس زیرا که حد وادی هجران پدید نیست @TAMASHAGAH