الـهی 🕊
اگر تو فضل کنی ، ديگران چه داد و چه بيداد ؟!
و اگر تو عدل کنی، فضل ديگران چون باد
#خواجه عبدالله انصاری
تماشاگه راز:
ای خدای بی نهایت جز تو کیست
چون توئی بی حد و غایت، جز تو چیست؟
پرده برگیر آخر و جانم مسوز
بیش از این در پرده پنهانم مسوز
گم شدم در بحرِ حیرت ناگهان
زین همه سرگشتگی بازم رهان
در میان بحر گردون مانده ام
وز درون پرده بیرون مانده ام
بنده را زین بحر نامحرم برآر
تو در افکندی مرا، تو هم برار
نفس من بگرفت سرتا پای من
گر نگیری دست من، ای وای من
جانم آلوده ست از بیهودگی
من ندارم طاقت آلودگی
یا از این الودگی پاکم بکن
یا نه، در خونم کش و خاکم بکن
خلق ترسند از تو، من ترسم ز خود
کز تو نیکو دیده ام، از خویش بد
با دلی پر درد و جانی با دریغ
ز اشتیاقت اشک می بارم چو میغ
ره برم شو زان که گمراه آمدم
دولتم ده، گرچه بیگاه آمدم
هر که در کوی تو دولت یار شد
در تو گم گشت و ز خود بیزار شد
نیستم نومید و هستم بی قرار
بوک درگیرد یکی از صد هزار
#منطق الطیر، #عطار_نیشابوری، به اهتمام و تصحیح سید صادق گوهرین، چاپ نخست: ۱۳۴۲، ص ۴_۳
صبرکردن و بهر این نبود حرج
صبر کن که صبر کالمفتاح الفرج
#مثنوی_مولانای جان
برای رسیدن به جام رحمت و
الطاف الهی شکیبایی کردن کار سختی نیست
شکیبایی پیشه کن که صبر کلید باب نجات است
جنبش ما هر دمی خود اَشهد است
کاو گواه ذوالجلال سرمد است
گردش سنگ آسیا در اضطراب
اَشهد آمد بر وجود جوی آب
#مولانای جان
تماشاگه راز:
ما که واپس ماند ذرات وییم
در دو عالم آفتابی بی فییم
با اینکه ما ناچیزترین ذرّات پرتو او هستیم، با این حال در هر دو جهان به منزله آفتابی هستیم که هماره می تابیم و هیچ چیز نمی تواند بر ما سایه افکند و نور ما را منکدر سازد.
فَی: سایه
باز گرد شمس میگردم عجب
هم ز فر شمس باشد این سبب
شگفتا که من دوباره گرداگرد خورشیدِ حقیقت می چرخم، سبب این کار نیز همانجا شکوه و جلال خورشید حقیقت است. اشاره به شمس تبریزی
شمس باشد بر سببها مطلع
هم ازو حبل سببها منقطع
این خورشید بر جمیع اسباب آگاه و مطّلع است، و در عین حال نیز ریسمان اسباب گاهی از آن خورشید گسسته شود.
صد هزاران بار ببریدم امید
از کی از شمس این شما باور کنید
صدها هزار دفعه امیدم را بُریدم. از چه کسی؟ از خورشید. آیا شما این را باور می کنید؟
تو مرا باور مکن کز آفتاب
صبر دارم من و یا ماهی ز آب
تو هرگز این را باور نکن که من بر فراق خورشید و جدایی از آن صبر توانم کرد. و یا ماهی بتواند بر جدایی از آب صبر کند. همانطور که ماهی به آب زنده است من به خورشید حقیقت وابسته هستم.
#شرح مثنوی شریف
استاد کریم زمانی
ما را نه زری
است ، نی نثار ِ سیمی
جز تحفه ی عجز بندگی ، تقدیمی
چون شاخ ِ گُلی
که خم شود پیش نسیم
از دوست سلامی و ز ما تسلیمی...
#بیدل_دهلوی
تماشاگه راز:
ای آنکه به ملک خویش پاینده تویی
وز دامن شب صبح نماینده تویی
کار من بیچاره قوی بسته شده
بگشای خدایا که گشاینده تویی
#ابوسعید ابی الخیر
شیخ ابوسعید ابوالخیر را پرسیدند که راه چیست؟
فرمود؛ صدق و *رفق.
صدق با حق و رِفق با خلق.
*رفق: مدارا
شیخ روزبهانِ بقلی فرماید: «مرا از دنیا دو چیز خوش آمد: سخنِ دلپذیر و دلِ سخنپذیر»
#تذکرهی مجمع النفایس / مقدمه