eitaa logo
تماشاگه راز
281 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🍃🌹 بیا که بار دگر گل به بار می آید بیار باده که بوی بهار می آید هزار غم ز تو دارم به دل، بیا ای گل که گل شکفته و بانگ هزار می آید طرب میانه ی خوش نیست با منش چه کنم خوشا غم تو که با ما کنار می آید دل چو غنچه ی من نشکفد به بوی بهار بهارِ من بود آن گه که یار می آید نسیم زلف تو تا نگذرد به گلشن دل کجا نهال امیدم به بار می آید بدین امید شد اشکم روان ز چشمه ی چشم که سرو من به لب جویبار می آید مگر ز پیک پرستو پیام او پرسم وگرنه کیست که از آن دیار می آید دلم به باده و گل وا نمی شود، چه کنم که بی تو باده و گل ناگوار می آید بهار سایه تویی ای بنفشه مو باز آی که گل به دیده ی من بی تو خار می آید  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🍃🌹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🍃🌹 و کلْمه بود و جهان در مسیرِ تکوین بود و دوست داشتن، آن کلْمه‌ی نخستین بود و عشق، روشنیِ کائنات بود و هنوز چراغ‌های کواکب، تمام پایین بود خدا امانت خود را به آدمی بخشید که بارِ عشق برای فرشته سنگین بود و زندگانی و مرگ آمدند و گفته نشد کزین دو، حادثه‌ی اولی، کدامین بود؟ اگر نبود، به جز پیشِ پا نمی‌دیدیم همیشه عشق، همان دیده‌ی جهان بین بود به عشق از غم و شادی کسی نمی‌گیرد که هر چه کرد، پسندیده و به آیین بود اگر که عشق نمی‌بود، داستان حیات چگونه قابل توجیه و شرح و تبیین بود؟ و آمدیم که عاشق شویم و درگذریم که رازِ زندگی و مرگِ آدمی، این بود ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🍃🌹 یادی از
گریه آلودم ز جیب و دامنم خون می چکد همچو صبحِ محشر از پیراهنم خون می چکد همچو می پالا که از مومیه سازد میفروش در فشارِ دل ز هر مویِ تنم خون می چکد گر بدور قُمریان وز عشق نالم دور نیست من که بی تیغش ز طوقِ گردنم خون می چکد همچو دولابی که بر دریای دل گردد مُدام می نمایم شیون و وز شیونم خون می چکد بخیه ئی بر دل زدم از سوزنِ مُژگان خویش عمرها رفت و هنوز از سوزنم خون می چکد عذر در آبستنی نبود ندانم کز چه روی دایم از چشمِ تَرِ آبستنم خون می چکد خانه ي همسایه را بیم است از سیلاب اشک بسکه شامِ غم ز چشمِ روزنم خون می چکد دل چه بی آرام می گردد دمی از کنجِ چشم وز تو می بینم ولی از دیدنم خون می چکد آهنین دل گشته ام ولی از هجرِ تیغ صبح تا شام از دلِ چون آهنم خون می چکد تماشاگه راز💐
روز اول رفت دینم در سر زلفین تو تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان جان به غم‌هایش سپردم نیست آرامم هنوز ! ای جان من...! چون کسی چیزی را دوست می دارد ، از غلبه ی دوستی ، آن چیز به عینه درون جان جا می گیرد و همیشه میان جان بی حجاب باشد . پس چیزی که از جان نزدیک تر است ، چندین ناله و زاری و فریاد و بی قراری برای فراق چیست ؟ آری! مثل مستسقی است ، هرچند که می نوشد ، می جوشد و سیرابی ممکن ندارد ، بلکه از نهایت تشنگی محبت دریا را به قطره ای نمی شمارد و در عین وصل ، فراق می پندارد . عاشق از معشوق طرفة العین جدا نیست ، اما از بی نهایتیِ حُسنش بی قرار است ... https://eitaa.com/TAMASHAGAH
به گه وصال آن مه چه بود؟ خدای داند که گه فراق باری طرب است و جان فزایی!
تماشاگه راز
به گه وصال آن مه چه بود؟ خدای داند که گه فراق باری طرب است و جان فزایی! #مولانای_جان✨
🍃✨🍃✨ ای آنک تو شاه مطربانی زان دلبرکش بگو که دانی خواهم که دو عشر ای خوش آواز از مصحف حسن او بخوانی در هر حرفیش مستمع را بگشاید چشمه معانی سینش گوید که فاستجیبوا نونش گوید که لن ترانی ای طره او چه پای بندی وی غمزه او چه بی‌امانی از نرگس او است ای گل سرخ کان اطلس سرخ می‌درانی ماندم ز تمام کردن این باقیش تو بگو بر این نشانی جان
✨ ای خدا این درد را درمان مکن عاشقان را بی‌سرو سامان مکن درد عشق تو دوای جان ماست جز به‌دردت درد ما درمان مکن از غم خود جان ما را تازه دار جز به غم دلهای ما شادان مکن زاب دیده باغ دل سر سبز دار چشمهٔ این باغ را ویران مکن رشتهٔ جانرا به عشق خود ببند جان ما جز در غمت نالان مکن https://eitaa.com/TAMASHAGAH
💫 اگرچه اهل عرفان، بیشتر از «عشق» سخن می گویند و فلاسفه روی «عقل» تکیه می کنند؛ ولی عشق و عقل در واقع، دو جلوه از یک حقیقت شناخته می شوند. عقل از «عشق» رنگ می پذیرد و «عشق» از عقل، نظام می یابد. انسان با کششِ عشق و هدایتِ عقل، به پیش می رود و برای رسیدن به کمال تلاش می کند. عقل به حسبِ ذات و گوهر خویش، سیّال است و سیّال بودنِ عقل، همان چیزی است که «کشش عشق» خوانده می شود. 📗 کتاب از محسوس تا معقول 🖌دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
ای جان جان جانم تو جان جان جانی بیرون ز جان جان چیست آنی و بیش از آنی پی می‌برد به چیزی جانم ولی نه چیزی تو آنی و نه آنی یا جانی و نه جانی بس کز همه جهانت جستم به قدر طاقت اکنون نگاه کردم تو خود همه جهانی گنج نهانی اما چندین طلسم داری هرگز کسی ندانست گنجی بدین نهانی نی نی که عقل و جانم حیران شدند و واله تا چون نهفته ماند چیزی بدین عیانی چیزی که از رگ من خون می‌چکید کردم فانی شدم کنون من باقی دگر تو دانی کردم محاسن خود دستار خوان راهت تا بو که از ره خود گردی برو فشانی در چار میخ دنیا مضطر بمانده‌ام من گر وارهانی از خود دانم که می‌توانی عطار بی نشان شد از خویشتن بکلی بویی فرست او را از کنه بی نشانی حضرت عطار🌿 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
Amin Rostami - Cheshmaye Meshkit.mp3
7.63M
چشمای مشکیت ✬⊰•:*¨*:•.🌼✬🌼⊰•:* https://eitaa.com/TAMASHAGAH
تو رفیق راه منی! آنچه دارم از آن ِ توست ! از نگاه تو که مهربانی را در مرامَت ،بسی دیده ام و از عطا و بخشش ات بسیار چشیده ام. به شب و وجاهت اش سلاااام🍃
🍃✨🍃✨🍃 خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز پیشتر زان که شود کاسه سر خاک انداز عاقبت منزل ما وادی خاموشان است حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز 🍃✨🍃✨🍃 حافظ جااان👌👌
تماشاگه راز
🍃✨🍃✨🍃 خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز پیشتر زان که شود کاسه سر خاک انداز عاقبت منزل ما وادی خامو
اهل قبور در ظاهر در عالم ملک خاموشند اما... ملکوت باطن است اینگونه نیست خواجه میخواهد اذهان را متوجه بی اعتباری دنیا نماید👌👌
هوالنور✨
ای خدا ؛ ای چاره‌ی بیچارگان رهنمای گمرهان ، آوارگان ای ز پا افتادگان را دست گیر ای خلاصی‌بخش در زندان اسیر پَرتوِ بودِ همه از بودِ تو هر دو عالم رشحه‌ای از جودِ تو رخ بگردانی اگر یک نیم دم از جهان چیزی نماند جز عدم ... نراقی ✨✨✨
هوالعزیز💐 تمکین و قرار من که دارد در عشق ؟! مستی و خمار من که دارد در عشق؟! من در طلب آب و نگارم چون باد کار من و بار من که دارد در عشق؟! جان https://eitaa.com/TAMASHAGAH
درآ، که کران را بر چیدم خاک زمان رُفتم آب نگر پاشیدم در سفالینه چشم، صد برگ نگه بنشاندم، بنشستم. آیینه شکستم تا سرشار تو من باشم و من جامه نهادم، رشته گسستم زیبایان خندیدند خواب چرا دادمشان خوابیدند غوکی می جست اندوهش دادم و نشست در کشت گمان هر سبزه لگد کردم از هر بیشه شوری به سبد کردم بوی تو می آمد به صدا نیرو، به روان پر دادم آواز " درآ " سردادم پژواک تو می پیچد، چکه شدم از بام صدا لغزیدم و شنیدم. یک هیچ تو رادیدم و دویدم آب تجلی تو نوشیدم و دمیدم... https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌼🍃 ای کعبه دری باز به روی دل ما کن وی قبله دل و دیده ما قبله نما کن از سینه ما سوختگان آینه ای ساز وانگاه یکی جلوه در آئینه ما کن با زیبق این اشک و به خاکستر این غم این شیشه دل آینه غیب نما کن آنجاکه به عشاق دهی درد محبت دردی هم از این عاشق دلخسته دوا کن لنگان به قفای جرس افتاده عشقیم ای قافله سالار نگاهی به قفاکن چون زخمه به ساز دل این پیر خمیده چنگی زن و آفاق پر از شور و نوا کن او در حرم هفت سرا پرده عفت خواهی تو بدو بنگری ای دیده حیا کن در گلشن دل آب و هوائی است بهشتی گل باش و در این آب و هوا نشو و نما کن از بهر خلائق چه کنی طاعت معبود باری چو عبادت کنی از بهر خدا کن https://eitaa.com/TAMASHAGAH
سودایِ عشق از زیرکی جهان بهتر ارزد و دیوانگیِ عشق بر همه عقل ها افزون آید. هر که عشق ندارد مجنون و بی حاصل است. هر که عاشق نیست خودبین و پُرکین باشد و خودرای بُوَد. عاشقی بیخودی و بیراهی باشد. دریغا همه جهان و جهانیان کاشکی عاشق بودندی تا همه زنده و با درد بودندی. عاشق شدن آیین چو من شیدائیست ای هر که نه عاشقَست او خود رائیست در عالم پیر هر کجا بُرنائیست عاشق بادا که عشق خوش سودائیست تماشاگه راز💐
زیبای بی مرز تو آمیخته به لذت مانده ای میان کابوس های هراسناکی که زاییده ی هر اندیشه ایست که تو در آن حکمرانی نکرده باشی..! زیبای بی محدوده ی من تو طرح بی تای یک جهان را در تن خود حبس داری تا هزاران عاشق را به گوشه چشمی شفا بخشایی..! زیبای من ای بی مرز ، بی محدوده ، بی رقیب تو را در ورای هر آیینه در اوج هر نیاز دوستت دارم به آگاهی و راز که تو ، تجلی گاهِ هرآنچه لذت نام دارد ، هستی در این هستی ..! بماند بیادگار در یاد ... https://eitaa.com/TAMASHAGAH
"وَهُوَّ یُحِبُّ الجَمال " جمال محبوب به ذات خود اوست، اوست که به چشم مجنون نظر به جمال خود کند در حسن لیلی، و بدو خود را دوست می دارد؛ مرد عشق تو هم تویی! که تویی دائماً بر جمال خود نگران پس بر مجنون که نظرش در آئینه ی دوست بر جمال مطلق بود قلم انکار نرود که نظر در آینه ی حسن لیلی بر جمال مطلق آید... https://eitaa.com/TAMASHAGAH
درمن بِدَمی ، من زنده شوم یک جان چه بود صدجان چومنی! جان✨🍃 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
خاکِ زمینِ عشق از چهار راهِ ازل و ابد آوردند، زیرا خَلق و خُلقِ انسان در این شورستان از چشمه‌سارِ جان جز آبِ حیاتِ عشق نچشد. این گران‌مایه جوهر، به جانِ تو که در جانِ ماست. رنگِ رخسارِ روحِ ناتوان در روی من گواست. در این کوچه در هر منزلی صدهزار جانِ مقدس کُشته‌اند و به آب ازل از آن شهیدان شسته‌اند. سر برآر از گلشن تحقیق تا در کوی دوست کشتگان زنده بینی انجمن در انجمن به کوشش: دکتر جواد نوربخش، یلدا قلم، چاپ دوم ۱۳۸۰ https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هوالحی💐 زاهد و سبحه صد دانه و ذکر سحری من و پیمودن پیمانه و دیوانه‌گری چون همه وضع جهان گذران در گذر است مگذر از عالم شیدایی و شوریده‌سری تا کی از شعبدهٔ دور فلک خواهد بود تا شدم بی خبر از خویش خبرها دیدم بادهٔ عیش به جام من و کام دگری تا شدم بی خبر از خویش، خبرها دارم بی خبر شو که خبرهاست در این بی خبری تا شدم بی‌اثر، از ناله اثرها دیدم بی اثر شو که اثرهاست در این بی اثری تا زدم لاف هنر خواجه به هیچم نخرید بی هنر شو که هنرهاست در این بی هنری سرو آزاد شد آن دم که ثمر هیچ نداد بی ثمر شو که ثمرهاست در این بی ثمری تا سر خود نسپردیم به خاک در دوست خاطر آسوده نگشتیم از این دربه دری بیستون تاب دم تیشهٔ فرهاد نداشت عشق را بین که از آن کوه گران شد کمری پری از شرم تو در پرده نهان شد وقتی که برون آمدی از پرده پی پرده‌دری شهرهٔ شهر شدم از نظر همت شاه تو به خوش منظری و بنده صاحب نظری آفتاب فلک عدل ملک ناصردین که ازو ملک ندیده‌ست به جز دادگری آن که تا دست کرم گسترش آمد به کرم تنگ دستی نکشیدیم ز بی سیم و زری تا فروغی خط آن ماه درخشان سر زد فارغم روز و شب از فتنه دور قمری ✨🍃✨🍃✨ https://eitaa.com/TAMASHAGAH
به هر کدام ما صفاتی جدا گانه عطا شده است اگر خدا می خواست همه عینا مثل هم باشند ، بدون شک همه را مثل هم می آفرید ... محترم نشمردن اختلاف ها و تحمیل عقاید صحیح خود به دیگران بی احترامی است نسبت به نظام مقدس خدا ... 📗 ملت عشق ✍🏻 الیف شافاک https://eitaa.com/TAMASHAGAH
دلم از نرگس بیمار تو بیمارتر است چاره کن درد کسی کز همه ناچارتر است فروغی_بسطامی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🔆🔆 محرم راز دل شیدای خود کس نمی‌بینم ز خاص و عام را با دلارامی مرا خاطر خوش است کز دلم یک باره برد آرام را حضرت حافظ💐👌 https://eitaa.com/TAMASHAGAH