هدایت شده از کانال توبه
چرا باید قدرتمند بشویم؟
✨بسم الله الرحمن الرحیم
✨و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
✅سلام علیکم جمیعا
عرض ادب و احترام دارم خدمت یکایک شما عزیزان
🔴شاید برای یک عده سوال شده که چرا اینقدر #حضرت_آقا تاکید به #قدرتمند_شدن #محورمقاومت دارند
این موضوع یکی از پیچیده ترین مراحل #ظهوره که اگر با موفقیت انجام بگیره ، ما #قطعا به #ظهور خواهیم رسید.
🔴دو سال قبل در مورد فرق #جمهوری_اسلامی و #انقلاب_اسلامی کنفرانس بسیار مهمی رو در تلگرام دادیم که پیشنهاد میکنم حتما یکبار مطالعه اش بکنید
🔴خلاصه مطلب اینکه #جمهوری_اسلامی محصور در #مرزهای_ایرانه و #دولتش هم طبق #قوانین_مجلسش داره #مملکت رو #اداره میکنه که #رئیس_دولتش #منتخب_مردمه
ولی در #انقلاب_اسلامی #مرز ما دقیقا در هر جایی که #مسلمان پایبند به آرمان #استکبار_ستیزی باشد #تعریف شده است
🔴در #انقلاب_اسلامی تعریف #ملت به #امت تغییر میکند
در راس امور هم #امام_امت یعنی #ولی_فقیه به عنوان نائب #عام_امام_زمان عج این #انقلاب را اداره میکند
و #سیدحسن_نصرالله و #شیخ_زکزاکی و #سید_عبدالملک_الحوثی #حاکمان این #امتند
#فرماندهان_سپاه جمهوری اسلامی حاج #قاسم ها و #قاآنی_ها و #حاجی_زاده ها هستند
ولی در #انقلاب_اسلامی همه اون #سرداران_عزیز به#اضافه #محمدضیف و #عمادمغنیه و #جهادمغنیه و #یحیی_سریع و ... #سرداران این #انقلابند
🔴#حضرت_آقا #استراتژی_تقابل با #دشمن را در #بازدارندگی تعریف کردن
یعنی اینکه باید طوری #قوی شد که دشمن #جرأت_نکند به #مرزهای ما با #چشم_ناپاکش_چپ نگاه کند
🔴یک روزی #تهدید_اول_آمریکاییها گزینه های روی #میزشان بود و هر لحظه در حال #تهدید ما بودن ولی الان در #بحبوحه_جنگ_غزه که میدانند ایران داره از لحاظ #تسلیحاتی اونها رو کمک میکنه #جرات_نمیکنند حرف از گزینه های روی #میز بزنند
🔴در زمان ملعون #ریش_بنفش هر لحظه سایه #جنگ بر سر کشور بود اما الان چرا هیچ کدوم از #مستکبرین جرأت نمیکنند به ما #بد_نگاه کنند؟
🔴چون ما به مرحله #بازدارندگی رسیدیم
پس الان #جمهوری_اسلامی به مرحله #بازدارندگی رسیده
🔴حالا نوبت #انقلاب_اسلامی است که به نقطه #بازدارندگی برسه
و این نیازمند #قدرت_گرفتن #محور_مقاومته
🔴این به چه دردی میخوره
یکی از #موانع_ظهور خوف از #قتل_امام_زمانه
ما اینقدر باید #قدرتمند بشیم تا بتونیم از #جان_امام_زمان عج #حفاظت کنیم و حتی دست ایشان رو برای گسترش دین خدا #باز کنیم
@Tobeh_Channel
🥀❤️🩹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷❤️🩹🥀
🥀رمان عاشقانه شهدایی
❤️🩹جلد دوم؛ #شکسته_هایم_بعد_تو
🥀جلد اول این رمان؛ «از روزی که رفتی»
🇮🇷قسمت ۲۹ و ۳۰
ارمیا: _برگشتم یه سفر بریم مشهد، صبح به محمد زنگ زدم بهش گفتم، تو هم کاراتو هماهنگ کن که یه سفر دستهجمعی بریم
**********
ارمیا که رفت، چیزی در خانه کم بود. نگاهش که به قاب عکسها میافتاد، چیزی در دلش تکان میخورد؛ روزهای سختی در پیش رویش بود.
دو هفته از رفتن ارمیا گذشته بود ،
و آخر هفته همه در خانهی محبوبه خانم جمع شده بودند. رها و سایه و آیه درحال انداختن سفره بودند که صدای زنگ خانه بلند شد.
زینب به سمت در دوید و گفت:
_بابا اومد...
آیه بشقاب به دست خشک شد. نگاهها به در دوخته شد که ارمیا با دستی که وبال گردنش شده بود و ساکش همراه دستان کوچک زینب در
دست دیگرش بود ،وارد خانه شد.
صدایش سکوت خانه را شکست:
_سلام؛ چرا خشک شدید؟!
بشقاب از دست آیه افتاد. همهی نگاهها به آیه دوخته شد. ارمیا ساک و دستهای زینب را رها کرد و به سمت آیه شتافت:
_چیزی نیست، آروم باش! ببین من سالمم؛ فقط یک خراش کوچولوئه باشه؟ منو نگاه کن آیه... من خوبم!
نگاه آیه به دست ارمیا دوخته شده بود ،
و قصد گرفتن نگاه نداشت. رها لیوان آبی مقابل آیه گرفت.
ارمیا لیوان را با دست چپش گرفت و به سمت لبهای آیه برد:
_یه کم از این بخور، باشه؟ من خوبم آیه؛ چرا با خودت اینجوری میکنی؟
کمی آب که خورد، رها او را روی مبل نشاند. ارمیا روبهرویش روی زمین زانو زد:
_خوبی آیه؟
آیه نگاه به چشمان ارمیا دوخت:
_چرا؟
ارمیا لبخند زد:
_چی چرا بانو؟
+تو هم میگی بانو؟
_کمتر از بانو میشه به تو گفت؟
+چرا؟
_چی چرا؟ بگو تا جوابتو بدم!
آیه: چرا همهش باید دلم بلرزه؟
+چون دل یه #ملت نلرزه!
آیه: _نه سال دلم لرزید و جون به سر شدم، سه سال مرد خونه شدم، دوباره لرزهی دلم شروع شد؟
ارمیا: _مگه نمیخوای دل #رهبرت آروم باشه؟
آیه سری به تایید تکان داد.
ارمیا هنوز لبخندش روی لبش بود:
_دل دل نزن، من بادمجوِن بمم، آفت ندارم؛ عزرائیل جوابم کرده بانو!
آیه: _یه روزی سیدمهدی هم گفت نترس من بادمجون بمم، میبینی که بادمجون که نبود هیچ، رطب مضافتی بود!
ارمیا: _یعنی امیدوار باشم که منم یه روز رطب مضافتی بشم؟
آیه اخم کرد. زینب خود را در آغوش ارمیا جا کرد. ارمیا زینبش را نوازش کرد و نگاهش هنوز به آیهاش بود. اخمهایی که نشان از علاقهای هرچند کوچک داشت. علاقهای که شاید برای خاطر زینب نصیبش شده بود...
آیه: _خدا نکنه، دیگه طاقت ندارم!
ارمیا: _نفرینم میکنی بانو؟
آیه: _تو تمام حرفای سیدمهدی رو حفظ کردی؟
ارمیا: _چطور مگه؟
آیه: _اونم همینو بهم گفت، وقتی گفتم خدا نکنه سوریه برات اتفاقی بیفته...
ارمیا: _من حتی خوب نمیشناختمش!
آیه: _خیلی شبیه اون شدی!
ارمیا: _خوبه یا بد؟
آیه: _نمیدونم!
دست حاج علی روی شانهی ارمیا نشست: _رسیدن به خیر، پاشو که سفره معطل مونده! یه آب به دست و صورتت بزن و لباس عوض کن و بیا!
ارمیا بلند شد و گفت:
_پس یه کم دیگه برام امانتداری کنید تا برگردم!
حاج علی خندهی مردانهای کرد و گفت:
_مثلا دخترمه ها!
ارمیا شانهای بالا انداخت که باعث درد دستش شد و صورتش را در هم
کرد و ناخودآگاه دست چپش را روی آن گذاشت.
آیه بلند شد و گفت:
_چی شد؟
ارمیا سعی کرد لبخند بزند تا از نگرانی آیه کم کند.
_چیزی نیست، تا سفره رو بندازید من برمیگردم. صدرا! باهام میای؟ یه کم کمک لازم دارم!
صدرا و محمد همراه ارمیا به طبقهی بالا رفتند. محمد با دقت به چشمان ارمیا خیره شد.
_وضعت چطوره؟
ارمیا ابرویی بالا انداخت:
_تو دکتری؛ از من میپرسی؟
محمد: _بگو چه بلایی سر خودت آوردی؟ گلوله خوردی؟
صدرا همانطور که در عوض کردن لباس کمکش میکرد گفت:
_حرف بزن دیگه، اونجا خانومت بود نمیشد سوال جواب کرد. ترسیدیم چیزی شده باشه و بیشتر ناراحتش کنه!
محمد: _چرا روزهی سکوت گرفتی؟
ارمیا: _چون امون نمیدید، یک ریز حرف میزنید. گلوله خورده تو کتفم، البته نزدیک گردنم، گلوله رو در آوردن؛ سه روزم بیمارستان بستری بودم، تازه مرخص شدم!
صدرا: _پس چرا بهمون زنگ نزدی؟
ارمیا: _نمیخواستم آیه رو نگران کنم، اون تحمل این اضطرابا رو نداره!
محمد: _خوبه میدونی و اینطوری اومدی!
ارمیا: _باید یه دفعه میومدم، هر نوع زمینهچینی باعث ترس بیشترش میشد! اینطوری دید که سالمم و رو پای خودم ایستادم. راستی الان
یوسف و مسیح هم میرسن، غذای اضافی برای سه تا رزمندهی گرسنه دارید؟
صدرا:_ نگران نباش، برای ده تای شما هم داریم!
ارمیا: _خوبه! خیلی وقته غذای خونگی نخوردن، روشون نمیشد بیان وگرنه....
🥀ادامه دارد....
❤️🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🔴 فرازهایی از سخنان ناب و بی نظیر امام روح الله:
♦️ آنهایی که خواب امریکا را میبینند خدا بیدارشان کند.
📚 صحیفه امام، جلد ۱۹، صفحه ۲۳۰
♦️ حضرت روح الله: كرارا گفته ام كه روحانی نمای غير مهذب از #ساواكی خطرناكتر است...
📚 صحیفه امام، جلد ۱۷، صفحه ۹۰
♦️ سازش با ظالم، ظلم به مظلومین است/ آنهایی که به ما می گویند سازش کنید یا جاهل هستند یا مزدور
📚 صحیفه امام، جلد ۱۸، صفحه ۵۰۰
♦️ شما هم عمال آمریکائید منتها ملتفت نیستید. یک عاملی داریم که مستقیماً از سفارت #آمریکا دستور می گیرد، یک عاملی داریم که برای او کار کند و خودش نمی فهمد، خود آدم نمی فهمد که برای کی دارد کار می کند.
📚 صحیفه امام، جلد ۱۳، صفحه ۷۶
♦️ هر چه بیشتر ما خضوع بکنیم برای ظالم، ظالم بیشتر فشار میآورد. وقتی که مهیا بشویم برای جلوگیری از ظالم، ظالم عقب مینشیند. هر چه زیادتر #فشار بیاورید، او عقبتر مینشیند. یک قدم شما که عقب بنشینید، او جلو میآید. یک قدم شما جلو بروید، او عقب میرود. این #سنت_الهی است.
📚 صحیفه امام، جلد ۱۰، صفحه ۱۳۰
♦️ آنهايى كه در خانه هاى #مجلل، راحت و بی درد آرميده اند و فارغ از همه رنجها و مصيبتهاى جان فرساى ستون محكم #انقلاب و پابرهنه هاى محروم، تنها #ناظر حوادث بوده اند و حتى از #دور هم دستى بر آتش نگرفته اند، نبايد به مسئوليت هاى #كليدى تكيه كنند، كه اگر به آن جا راه پيدا كنند چه بسا انقلاب را يكشبه بفروشند، و حاصل همه زحمات #ملت_ايران را بر باد دهند، چرا كه اينها #هرگز عمق راه طى شده را نديده اند و فرق و سينه #شكافته نظام و ملت را به دست از خدا بيخبران مشاهده نكرده اند و از همه زجرها و غربتهاى مبارزان و التهاب و بيقرارى #مجاهدان كه براى #مرگ و #نابودى_ظلم #بيگانگان دل به درياى بلا زدهاند، غافل و بيخبرند...
📚صحيفه امام، جلد ۲۰، صفحه ۳۳۴
♦️ میخواهی #ذلیل باشی؟ #برو_پیوند_کن_با_امریکا همه این حرفها تمام میشود، جنگ هیچ نمیشود؛ پیوند کن با شوروی، باز هم نمیشود! اما چی؟ این است که یک ملت عقب مانده و تا آخر توسری خورده #ضعیف.
📚 صحيفه امام، جلد ۱۹، صفحه ۲۰۰
♦️ تا قطع تمام وابستگی ها به تمام ابرقدرت های شرق و غرب، مبارزات آشتی ناپذیرانه ملت ما علیه مستکبران ادامه دارد...
📚 صحیفه امام، جلد ۱۱، صفحه ۲۶۵
♦️ دوام و قوام #جمهورى_اسلامى ايران بر پايه سياست نه شرقى و نه غربى استوار است و عدول از اين سياست، #خيانت به اسلام و مسلمين و باعث #زوال عزت و اعتبار و #استقلال كشور و ملت قهرمان ايران خواهد بود.
📚 صحیفه امام، جلد ۲۱، صفحه ۱۵۵
♦️ تا خیانت بزرگان نباشد، دولتهای خارج نمی توانند تصرف بکنند. #خیانت هست که اسباب این میشود که اینها راهشان را باز میکنند؛ این خیانت است که راه آنها را باز میکنند. اگر یک دولت غیرخائن باشد، راه باز نمیشود بر آنها که بیایند منافع ما را ببرند.
📚 صحیفه امام، جلد ۸، صفحه ۳۵۲
♦️ آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحه #دولت و #ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس جمهور ما خدای نخواسته از آن خوی کوخ نشینی بیرون برود و به #کاخ نشینی توجه بکند. آن روز است که #انحطاط برای خودو برای کسانی که با او تماس دارند پیدا می شود. ما در طول مشروطیت از این کاخ نشین ها خیلی صدمه خوردیم.
📚 صحیفه امام، جلد ۱۷، صفحه ۳۷۶
♦️ از شرّ رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم، لکن از شرّ تربیت یافتگان غرب و شرق به این زودی ها نجات نخواهیم یافت.
📚 صحیفه امام، جلد ۱۵، صفحه ۴۴۶