📚🕥📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_هود(ع)
#قسمت_اول
يكى از پيامبرانى كه نام او در قرآن (ده بار) آمده، و يك سوره به نام او ناميده شده، حضرت هود عليهالسلام است. سلسله نسب او را چنين ذكر نمودهاند:
هود بن عبدالله بن رباح بن خلود بن عاد بن عوص بن ارم بن سم بن نوح. بنابراين نسب او با هفت واسطه به حضرت نوح عليهالسلام مىرسد.
حضرت نوح عليهالسلام هنگام رحلت، به پيروان خود چنين بشارت داد: بعد از من غيبت طولانى رخ مىدهد. در طول اين مدت طاغوتهايى بر مردم حكومت مىكنند و بر آنها ستم مىنمايند، سرانجام خداوند آنها را به وسيله قائم بعد از من كه نامش هود عليهالسلام است، نجات مىدهد. هود عليهالسلام رادمردى باوقار، صبور و خويشتندار است.
در ظاهر و باطن به من شباهت دارد و به زودى خداوند هنگام ظهور هود عليهالسلام، دشمنان شما را با طوفان شديد به هلاكت مىرساند.
بعد از رحلت حضرت نوح عليهالسلام، مؤمنان و پيروان او همواره در انتظار حضرت هود عليهالسلام به سر مىبردند، تا اين كه به اذن خدا ظاهر شد و سرانجام دشمنان لجوج حق بر اثر طوفان كوبنده و شديد، به هلاكت رسيدند.
از اين رو به او هود گفته شد، كه از ضلالت قومش هدايت يافته بود و از سوى خدا براى هدايت قوم گمراهش برانگيخته شده بود.
هود عليهالسلام در قيافه و قامت همشكل حضرت آدم عليهالسلام بود.سر وصورتى پر مو و چهرهاى زيبا داشت.
هود عليهالسلام دومين پيامبرى است كه در برابر بت و بتپرستى قيام و مبارزه كرد، كه اولى آنها حضرت نوح عليهالسلام بود.
...........................................
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#ترجمه
#روخوانی
#تجوید
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
📚🕥📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_هود(ع)
#قسمت_دوم
🔷 قوم سركش عاد
حدود 700 سال قبل از ميلاد حضرت مسيح عليهالسلام در سرزمين احقاف (بين يمن و عمان، در جنوب عربستان) قومى زندگى مىكردند كه به آنها قوم عاد مىگفتند. زيرا جدشان شخصى به نام عاد بن عوص بود و حضرت هود عليهالسلام نيز از همين قوم بود و عاد بن عوص، جد سوم او به شمار مىآمد.
قوم عاد افرادى تنومند، بلندقامت و نيرومند بودند، از اين رو به عنوان جنگاورانى برگزيده به حساب مىآمدند. از نظر تمدن نيز نسبت به قبايل ديگر تا حدود زيادى پيشرفتهتر بودند و شهرهاى آباد، زمينهاى خرّم و سرسبز و باغهاى پرطراوت داشتند.
اين قوم در ناز و نعمت به سر مىبردند و همچون شيوه بيشتر سرمايه داران و مرفهين بى درد، مست غرور و غفلت بودند. از قدرتشان براى ظلم و ستم و استعمار و استثمار ديگران سوءاستفاده مىكردند و از طاغوتها و مستكبران عنود و سركش پيروى مىنمودند و در ميان انواع خرافات و بتپرستى و گناهان غوطهور بودند.
طغيان، بىبند و بارى، عيش و نوش و شهوت پرستى، جهل و گمراهى، لجاجت و يكدندگى در سراپاى وجودشان ديده مىشد و هرگز حاضر نبودند كه از روش خود دست بكشند و در برابر حق تسليم گردند.
..........................................
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#ترجمه
#روخوانی
#تجوید
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
📚🕥📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_هود(ع)
#قسمت_سوم
🔷 دعوت و مبارزه هود با بت پرستى
حضرت هود عليهالسلام در ميان قوم، دعوت خود را چنين آغاز كرد:
اى قوم من! خدا را پرستش كنيد، چرا كه هيچ معبودى براى شما جز خداى يكتا نيست، شما در اعتقادى كه به بتها داريد در اشتباهيد، و نسبت دروغ به خدا مىدهيد.
اى قوم من! من از شما پاداشى نمىخواهم، پاداش من فقط بر كسى است كه مرا آفريده است. آيا نمىفهميد؟
اى قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد، سپس به سوى او باز گرديد، تا باران رحمتش را پى در پى بر شما بفرستد، و نيرويى بر نيروى شما بيفزايد، روى از حق نتابيد و گناه نكنيد.
قوم هود گفتند: اى هود! تو دليلى براى ما نياوردهاى و ما خدايان خود را به خاطر حرف تو رها نخواهيم كرد، و ما اصلا به تو ايمان نمىآوريم، ما فقط درباره تو مىگوييم؛ بعضى از خدايان ما به تو زيان رسانده و عقلت را ربودهاند.
هود گفت: من خدا را به گواهى مىطلبم، شما نيز گواه باشيد كه من از آن چه شريك خدا قرار دهيد بيزارم.
من در برابر شما هستم، هر چه مىخواهيد در مورد من نقشه بكشيد و مرا تهديد كنيد، ولى از دست شما كارى ساخته نيست، من بر الله كه پروردگار من و شما است توكل كردهام، هيچ جنبندهاى نيست، مگر اين كه او بر آن تسلط داشته باشد، اما سلطهاى بر اساس عدالت چرا كه پروردگار من بر راه راست است. من رسالتى را كه مأمور بودم به شما رساندم، پس اگر روى بگردانيد، پروردگارم گروه ديگرى را جانشين شما ميكند، و شما كمترين ضررى به او نميرسانيد، پروردگارم حافظ و نگاهبان هر چيز است.
......................................
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#ترجمه
#روخوانی
#تجوید
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
📚🕥📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_هود(ع)
#قسمت_چهارم
🔷 جوهره دعوت هود عليهالسلام
خداوند در آيه 123 و 124 سوره هود مىفرمايد: قوم عاد، رسولان خدا را تكذيب كردند، هنگامى كه برادرشان هود عليهالسلام آنها را به تقوى و دورى از گناه فرا خواند. آن گاه شيوه دعوت هود عليهالسلام را چنين بيان مىكند:
آيا تقوا را پيشه خود نمىكنيد؟ به سوى خدا بياييد، من براى شما فرستاده امينى هستم، از نافرمانى خدا بپرهيزيد و از من اطاعت كنيد، من هيچ اجر و پاداشى در برابر اين دعوت از شما نمىطلبم، اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالميان است.
آيا شما بر هر مكان بلندى، نشانهاى از روى هوى و هوس مىسازيد؟ تا خودنمايى و تفاخر كنيد، شما قصرها و قلعههاى زيبا بنا مىكنيد، و آن چنان به اين بناها دل بستهايد كه گويى جاودانه در دنيا خواهيد ماند، هنگامى كه كسى را مجازات مىكنيد، همچون جباران كيفر مىدهيد. پرهيزكار شويد، از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد، خداوندى كه با نعمت هايش شما را يارى نموده و شما را به چهارپايان و نيز پسران نيرومند امداد فرموده، و باغها و چشمهها را در اختيار شما نهاده است، اگر كفران نعمت كنيد، من بر شما از عذاب روز بزرگ نگرانم كه شما را فرا گيرد.
...............................
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#ترجمه
#روخوانی
#تجوید
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
📚🕥📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_هود(ع)
#قسمت_پنجم
🔷 عكس العمل لجوجانه قوم عاد در برابر هود عليهالسلام
قوم هود عليهالسلام در برابر اندرزهاى پر مهر حضرت هود عليهالسلام به جاى اين كه پاسخ مثبت بدهند، به لجاجت و سركشى پرداختند، با صراحت او را تكذيب كردند، و گفتند:
براى ما تفاوت نمىكند، چه ما را اندرز بدهى يا ندهى. خود را بيهوده خسته نكن، روش ما همان روش پيشينيان است و از آن دست نمىكشيم، و اين تهديدهاى تو، دروغ است و ما هرگز مجازات نمىشويم.
نيز به يهود گفتند: آيا آمدهاى كه ما را (با دروغهايت) از معبودهايمان باز گردانى؟ اگر راست مىگويى عذابى را كه به ما وعده دادهاى بياور.
حضرت هود عليهالسلام آن چه توانست قوم خود را پند و اندرز داد، و شب و روز به دعوت آنها به سوى حق پرداخت، و راه روشن نجات را به آنها نشان داد، و با اصرار و تكرار، آنها را از انحراف و گمراهى برحذر مىداشت، ولى تنها اندكى از آن قوم، به هود عليهالسلام ايمان آوردند، و اكثريت قاطع مردم، رو در روى هود عليهالسلام قرار گرفتند و نسبت دروغگويى، جنون و ابلهى به هود عليهالسلام دادند و بر كفر و عناد خود افزودند.
قرآن گوشهاى از داستان گفتگوى هود عليهالسلام با قومش را چنين بيان مىكند:
هود: اى قوم من! تنها خدا را بپرستيد، جز او معبودى براى شما نيست، آيا پرهيزگارى پيشه نمىكنيد؟
بزرگان قوم: ما تو را در مقام نادانى و سبك مغزى مىنگريم، ما به طور قطع تو را دروغگو مىدانيم.
هود: اى قوم من! هيچ گونه ابلهى و سفاهت در من نيست، بلكه من فرستادهاى از سوى خدا به سوى شما هستم، پيامهاى خدا را به گوش شما مىرسانم و خيرخواه امين براى شما هستم.
آيا تعجّب نمىكنيد كه دستور آگاهىبخش خداوند توسط مردى از ميان شما به شما برسد، و او شما را از مجازات الهى بترساند؟
بزرگان قوم: آيا به سراغ ما آمدهاى كه تنها خداى يگانه را بپرستيم، ولى آنچه را كه پدرانمان مىپرستند، رها سازيم، اگر راست مىگوئى آنچه را كه از عذاب به ما وعده مىدهى، بياور.
هود: پليدى و غضب پروردگارتان، شما را فرا گرفته است، آيا با من در مورد نامهايى كه شما و پدرانتان بر بتها نهادهايد، ستيز مىكنيد؟ در حالى كه خداوند هيچ دليلى درباره آن نازل نكرده است؟ پس شما منتظر (شكست من) باشيد، و من نيز در انتظار عذاب شما خواهم بود
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#ترجمه
#روخوانی
#تجوید
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
📚🕥📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_هود(ع)
#قسمت_ششم
🔷 عذاب شديد و هلاكت سخت قوم عاد
به عذاب سختى كه خداوند بر قوم عاد فرستاد و آنها را به هلاكت رسانيد، در آيات متعدد قرآن اشاره شده است كه از همه آنها چنين مىآيد كه عذاب آنها بسيار سخت و وحشتناك بوده است.
در سوره حاقه آيه 6 به بعد چنين آمده است:
خداوند تندبادى طغيانگر و سرد و پرصدا را هفت شب و هشت روز پى در پى و بنيانكن بر قوم عاد مسلّط كرد، آن قوم ياغى همچون تنههاى پوسيده و نخلهاى تو خالى در ميان آن تندباد كوبنده بر زمين افتادند و به هلاك رسيدند، و همه آنها نابود شدند.
سرزمين قوم عاد، بسيار پردرخت و خرم و حاصلخيز بود، وقتى كه از دعوت حضرت هود عليهالسلام سرپيچى كردند، خداوند باران رحمتش را به مدت هفت سال از آنها بازداشت. خشكسالى و قحطى، همه جا را فرا گرفت. هوا خشك و گرم و خفه كننده شده بود.
حضرت هود عليهالسلام به آنها فرمود: توبه و استغفار كنيد، تا خداوند باران رحمتش را به سوى شما بفرستد. ولى آنها بر عناد و سركشى خود افزودند و دعوت آن حضرت را به مسخره گرفتند. خداوند به هود عليهالسلام وحى كرد كه فلان وقت عذاب دردناكى به صورت باد تند و كوبنده بر آنها مىفرستم.
آن وقت فرا رسيد، وقتى ملت گنهكار عاد به آسمان نگريستند ابرى را ديدند كه به سوى سرزمين آنها حركت مىكند، تصور كردند كه ابر نشانه باران است، از اين رو شادمان شدند، و گفتند: اين ابرى است بارانزا كه به سوى درهها و آبگيرهايمان رو مىآورد. به استقبال آن شتافتند، و در كنار درهها و سيل گيرها آمدند تا منظره نزول باران پربركت را بنگرند و روحى تازه كنند.
ولى به زودى به آنها گفته شد: اين ابر بارانزا نيست، اين همان عذاب وحشتناكى است كه براى آمدنش شتاب مىكرديد، اين تندباد شديدى است كه حامل عذاب دردناكى خواهد بود.
طولى نكشيد كه آن باد تند و ويرانگر فرا رسيد، و اموال و چهارپايان و خود آنها را نابود كرد.
نخستين بار كه متوجه ابر سياه پر گرد و غبار شدند، وقتى بود كه آن باد به سرزمين آنها رسيد و چهارپايان و چوپانان آنها را كه در اطراف بودند، از زمين برداشت و به هوا برد، خيمهها را از جا مىكند و چنان بالا مىبرد كه آنها به صورت ملخى ديده مىشدند، هنگامى كه آن صحنه وحشتبار را ديدند، فرار كردند و به خانههاى خود پناه بردند و درها را به روى خود بستند، ولى باد آن چنان تند بود كه درها را از جا مىكند، و آنها را بر زمين مىكوبيد و با خود مىبرد و پيكرهاى بى جان آنها را زير خروارها شن، پنهان مىساخت.
آرى آنها آن چنان در چنبره عذاب الهى قرار گرفتند كه به فرموده قرآن
ما تَذَرُ مِن شىء َاتَت عَلَيهِ الّا جَعَلتهُ كالرّميمِ؛
آن تندباد از هر چيز كه مىگذشت، آن را رها نمىكرد، تا اين كه آن را همچون استخوانهاى پوسيده مىنمود.
...................................
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#ترجمه
#روخوانی
#تجوید
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
📚🕥📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_هود(ع)
#قسمت_هفتم
🔷 نجات هود عليهالسلام و مؤمنان
چنان كه در قرآن، آيه 58 سوره هود آمده، خداوند مىفرمايد: و هنگامى كه فرمان عذاب ما فرا رسيد، هود و كسانى را كه به او ايمان آورده بودند، به رحمت خود نجات داديم، و آنها را از عذاب شديد رهايى بخشيديم.
مطابق پارهاى از روايات، هود و اطرافيانش، بعد از هلاكت قوم، به سرزمين حضرموت كوچ نموده، و تا آخر در آن جا زيستند.
مولانا در كتاب مثنوى، ماجراى نجات هود و ايمان آورندگان را در اشعار خود ترسيم نموده كه خلاصه شرح آن چنين است:
هنگامى كه طوفان شديد و تندباد سركش (هفت شب و هفت روز) بر قوم عاد فرود آمد، به هر كس كه مىرسيد، او را مىكوبيد و به هلاكت مىرسانيد، حضرت هود عليهالسلام در همان روز اول عذاب، به دور خود و افرادى كه به او ايمان آورده بودند، خط دايرهاى كشيد و به آنها فرمود:
هشت روز در ميان اين دايره بمانيد، و اعضاى متلاشى شده تبهكاران را در بيرون از دايره تماشا كنيد.
طوفان سركش به آنان كه در داخل دايره بودند، كوچكترين آسيبى نرساند، بلكه همان طوفان نسيم روح افزايى براى آنها بود، ولى جسدهاى كافران در هوا، گاهى با سنگ برخورد مىكرد، و گاهى طوفان آن چنان بدن آنها را به يكديگر مىزد كه استخوانهايشان مانند دانههاى خشخاش ريز ريز، بر زمين مىريخت .
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#ترجمه
#روخوانی
#تجوید
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
📚🕥📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_هود(ع)
#قسمت_هشتم
بهشت شداد و هلاكت او قبل از ديدار بهشت خود
بعضى در ذيل آيات 6 تا 8 سوره فجر ماجراى بهشت شداد و هلاكت او را قبل از ديدار آن بهشت نقل كردهاند. در اين آيات چنين مىخوانيم:
اَلَم تَرَ كيفَ فعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ * اِرَمَ ذاتِ العِمادِ * الَّتى لَم يُخلَق مِثلُها فِى البِلادِ؛
آيا نديدى پروردگارت با قوم عاد چه كرد؟ - با آن شهر ارم و با عظمت عاد چه نمود؟ همان شهرى كه مانندش در شهرها آفريده نشده.
روايت شده: عاد كه حضرت هود عليهالسلام مأمور هدايت قوم عاد شد، دو پسر به نام شداد و شديد داشت، عاد از دنيا رفت، شداد و شديد با قلدرى جمعى را به دور خود جمع كردند و به فتح شهرها پرداختند، و با زور و ظلم و غارت بر همه جا تسلط يافتند، در اين ميان، شديد از دنيا رفت، و شداد تنها شاه بى رقيب كشور پهناور شد، غرور او را فرا گرفت [هود عليهالسلام او را به خداپرستى دعوت كرد، و به او فرمود: اگر به سوى خدا آيى، خداوند پاداش بهشت جاويد به تو خواهد داد، او گفت: بهشت چگونه است؟ هود عليهالسلام بخشى از اوصاف بهشت خدا را براى او توصيف نمود. شداد گفت: اين كه چيزى نيست من خودم اين گونه بهشت را خواهم ساخت، كبر و غرور او را از پيروى هود عليهالسلام بازداشت].
او تصميم گرفت از روى غرور بهشتى بسازد تا با خداى بزرگ جهان عرض اندام كند، شهر ارم را ساخت، صد نفر از قهرمانان لشگرش را مأمور نظارت ساختن بهشت در آن شهر نمود، هر يك از آن قهرمانان هزار نفر كارگر را سرپرستى مىكردند و آنها را به كار مجبور مىساختند.
شداد براى پادشاهان جهان نامه نوشت كه هر چه طلا و جواهرات دارند همه را نزد او بفرستند، و آنها آن چه داشتند فرستادند.
آن قهرمانان مدت طولانى به بهشتسازى مشغول شدند، تا اين كه از ساختن آن فارغ گشتند، و در اطراف آن بهشت مصنوعى، حصار (قلعه و دژ) محكمى ساختند، در اطراف آن حصار هزار قصر با شكوه بنابراين نهادند، سپس به شداد گزارش دادند كه با وزيران و لشگرش براى افتتاح شهر بهشت وارد گردد.
شداد با همراهان، با زرق و برق بسيار عريض و طويلى به سوى آن شهر (كه در جزيرة العرب، بين يمن وحجاز قرار داشت) حركت كردند، هنوز يك شبانه روز وقت مىخواست كه به آن شهر برسند، ناگاه صاعقهاى همراه با صداى كوبنده و بلندى از سوى آسمان به سوى آنها آمد و همه آنها را به سختى بر زمين كوبيد، همه آنها متلاشى شده و به هلاكت رسيدند.
. ادامه دارد .....
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#ترجمه
#روخوانی
#تجوید
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
📚🕥📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_هود(ع)
#قسمت_نهم
دلسوزى عزرائيل براى دو نفرى كه يك نفرش شداد بود
روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نشسته بود، عزرائيل به زيارت آن حضرت آمد، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از او پرسيد: اى برادر! چندين هزار سال است كه تو مأمور قبض روح انسانها هستى، آيا در هنگام جان كندن آنها دلت براى كسى رحم آمد؟
عزرائيل گفت: در اين مدت دلم براى دو نفر سوخت:
1 - روزى دريا طوفانى شد و امواج سهمگين دريا يك كشتى را در هم شكست، همه سرنشينان كشتى غرق شدند، تنها يك زن حامله نجات يافت، او سوار بر پاره تخته كشتى شد و امواج ملايم دريا او را به ساحل آورد و در جزيرهاى افكند، در اين ميان فرزند پسرى از او متولد شد، من مأمور شدم جان آن زن را قبض كنم، دلم به حال آن پسر سوخت.
2 - هنگامى كه شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بهشت بى نظير خود پرداخت، و همه توان و امكانات ثروت خود را در ساختن آن صرف كرد، و خروارها طلا و گوهرهاى ديگر براى ستونها و ساير زرق و برق آن خرج نمود تا تكميل شد وقتى كه خواست از آن ديدار كند، همين كه خواست از اسب پياده شود و پاى راست از ركاب بر زمين نهاد، هنوز پاى چپش بر ركاب بود كه فرمان از سوى خدا آمد كه جان او را قبض كنم، آن تيره بخت از پشت اسب بين زمين و ركاب اسب گير كرد و مرد، دلم به حال او سوخت از اين رو كه او عمرى را به اميد ديدار بهشتى كه ساخته بود به سر برد، سرانجام هنوز چشمش بر آن نيفتاده بود، اسير مرگ شد.
در اين هنگام جبرئيل به محضر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رسيد و گفت: اى محمد! خدايت سلام مىرساند و مىفرمايد: به عظمت و جلالم سوگند كه آن كودك همان شداد بن عاد بود، او را از درياى بى كران به لطف خود گرفتيم، بى مادر تربيت كرديم و به پادشاهى رسانديم، در عين حال كفران نعمت كرد، و خودبينى و تكبر نمود، و پرچم مخالفت با ما برافراشت، سرانجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانيان بدانند كه ما به كافران مهلت مىدهيم ولى آنها را رها نمىكنيم، چنان كه در قرآن مىفرمايد:
اءنَّما نُملِى لَهُم لِيَزدادُوا اِثماً وَ لَهُم عَذابٌ مُهينٌ؛
ما به آنها مهلت مىدهيم تنها براى اين كه بر گناهان خود بيفزايند، و براى آنها عذاب خواركنندهاى آماده شده است .
پایان
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#ترجمه
#روخوانی
#تجوید
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh