eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
569 دنبال‌کننده
24هزار عکس
5.6هزار ویدیو
47 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی برادر زاده ام حسین شهید شده بود پیکرش را به اصفهان منتقل کرده بودند و از آنجا به زادگاهش روستای دستجرد برده بودند و ما چون در تهران ساکن هستیم تا آمدند به ما خبر شهادتش را بدهند و ما آماده سفر به اصفهان شویم کمی زمان لازم داشتیم. پس از شنیدن خبر همگی با عجله ساک بستیم و رفتیم که ماشین را از پارکینگ خانه بیرون ببریم دیدیم یک ماشین بیرون جلوی درب پارگینک منزلمان پارک کرده اند و همسرم حاج علی آقا نمی توانست ماشین را از پارکینگ خانه خارج کند. من هم در آن لحظات از شنیدن خبر شهادت حسین روح و روان بهم ریخته بود و عزادار بودم و گریه می کردم و حسابی بی تابی می کردم و از اینکه سفرمان بخاطر اشتباه آن راننده که ماشینش را جلوی درب منزل ما پارک کرده بود  به تاخیر افتاده بود ناراحت بودم. خیلی منتظر شدیم تا صاحب ماشین پیدایش شد و ماشینش را از آنجا برد. بخاطر همین موضوع ما دیر به اصفهان رسیدیم و تا به دستجرد رسیدیم تشییع جنازه حسین تمام شده بود و ایشان را به خاک سپرده بودند و من دیگر نتوانستم برای بار آخر صورت ماهش را ببینم و دیدارمان به قیامت افتاد. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
حفظ آثار شهدای دستجرد
حسنعلی و همرزمانش جزو نیروهای هلال احمر بودند و بعنوان امدادگر به جبهه مریوان اعزام شدند. پنجم عید هواپیماهای دشمن آن منطقه ای که آنان چادر زده بودند را بمباران کرد. تعدادی از امدادگران همان روز به شهادت رسیدند که سه تا از آنها بچه های دستجرد بودند. بنام شهیدان محمد هاشمپور و محمد خدامی و حسنعلی احمدی که فرزند ما می شد. و تعدادی نیز مجروح شدند که به بیمارستانها فرستاده شدند. حسنعلی هم بر اثر موج انفجار به هوا پرتاب شده بود و از ناحیه سر زمین می خورد که خورده سنگ ها در سرش فرو می رود و پشت سرش را می شکافد و یک ترکش هم به گلویش اصابت کرده بود و سخت مجروح می شود و ایشان را به بیمارستان امام حسین علیه السلام تهران می فرستند. ما وقتی با خبر شدیم دشمن چادر امدادگرها را بمباران کرده است بواسطه یک آشنایی که اصفهان داشتیم پیگیر شدیم تا بفهمیم حسنعلی کجاست و در چه وضعیتی به سر می برد. که به ما اطلاع دادند حسنعلی مجروح شده و در بیمارستان امام حسین علیه السلام تهران بستری شده است. ما می خواستیم به تهران برویم که گفتند احتیاجی نیست شما تشریف بیاورید ما خودمان حسنعلی را به اصفهان می فرستیم که بعد متوجه شدیم حسنعلی بر اثر جراحتهای زیاد در هفتمین روز از عید به شهادت رسیده است و پیکر مطهرش را به اصفهان فرستادند و سه روز قبل از شهیدان خدامی و هاشمپور ما حسنعلی را تشییع و به خاک سپردیم. پیکر بقیه ی شهدای امدادگر تا از جبهه فرستادند چند روز دیرتر از حسنعلی در روز سیزدهم عید تشیبع شد. این سه شهید عزیز باهم شهید شدند اما باهم تشییع نشدند. حسنعلی پس از اینکه در جبهه مریوان مجروح شد و به بیمارستان امام حسین علیه السلام تهران منتقل شد و دو روز پس از مجروحیتش به شهادت رسید پیکر پاکش را به اصفهان فرستادند و از آنجا به معراج شهدای روستای زیار انتقال دادند. ما برای استقبال از فرزند شهیدمان باید به زیار می رفتیم ولی فرزندان برادرم که در روستای کنجوان زندگی می کردند گفتند عمو اول شما به اینجا بیائید بعد باهم به معراج شهدای زیار می رویم. ما هم اول به کنجوان رفتیم و تا ساعت یک بعد ازظهر به زیار رفتیم. آنجا حسنعلی را کفن پیچ داخل تابوتش دیدیم که آرام خوابیده بود اما نظارگر ما از عالم بالا بود. من بعنوان یک پدر شهید از اینکه خدا فرزندم را لایق شهادت دانسته بود و مدال پر افتخار شهادت را به حسنعلی عطا کرده بود فقط دستمان را در آن لحظه به آسمان بلند کردم و خدا را شکر کردم. و اگر دوباره خدا حسنعلی را به ما عطا کند و مجدد بخواهد به جبهه برود حتما به ایشان اجازه رفتن به جبهه را خواهم داد چون اگر آن زمان که شهید شد هنوز زیاد با تفسیر شهید و شهادت آشنا نبودم ولی اکنون آگاهتر از قبل شده ام که شهدا زنده اند و چه مقام و منزلت و چه جایگاه با شکوهی نزد خداوند رحمان و رحیم دارند. پس از دیدار با پیکر حسنعلی آن را به دستجرد بردیم و چون ایام عید بود و همه از تهران و اصفهان برای عید دیدنی به روستاهایشان آمده بودند چنان جمعیتی برای بدرقه حسنعلی آمده بودند که حد و حساب نداشت و ماشینهای بسیاری از زیار تا دستجرد پیکر حسنعلی را همراهی کردند و در دستحرد هم جمعیتی زیادی به استقبال پیکر حسنعلی آمدند و تا گلزار شهدای دستجرد حسنعلی را تشییع کردند و بعداز مراسمات خاکسپاری حسنعلی را داخل قبرش گذاشتیم و امانتی خدا را به خدا باز گرداندیم و وعده ی دیدار مجدد ما ان شاء الله در محضر خدا در بهشت باشد. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🌹 حسنعلی و همرزمانش جزو نیروهای هلال احمر بودند و بعنوان امدادگر به جبهه مریوان اعزام شدند. پنجم عید هواپیماهای دشمن آن منطقه ای که آنان چادر زده بودند را بمباران کرد. تعدادی از امدادگران همان روز به شهادت رسیدند که سه تا از آنها بچه های دستجرد بودند. بنام شهیدان محمد هاشمپور و محمد خدامی و حسنعلی احمدی که فرزند ما می شد. و تعدادی نیز مجروح شدند که به بیمارستانها فرستاده شدند. حسنعلی هم بر اثر موج انفجار به هوا پرتاب شده بود و از ناحیه سر زمین می خورد که خورده سنگ ها در سرش فرو می رود و پشت سرش را می شکافد و یک ترکش هم به گلویش اثابت کرده بود و سخت مجروح می شود و ایشان را به بیمارستان امام حسین علیه السلام تهران می فرستند. ما وقتی با خبر شدیم دشمن چادر امدادگرها را بمباران کرده است بواسطه یک آشنایی که اصفهان داشتیم پیگیر شدیم تا بفهمیم حسنعلی کجاست و در چه وضعیتی به سر می برد. که به ما اطلاع دادند حسنعلی مجروح شده و در بیمارستان امام حسین علیه السلام تهران بستری شده است. ما می خواستیم به تهران برویم که گفتند احتیاجی نیست شما تشریف بیاورید ما خودمان خسنعلی را به اصفهان می فرستیم که بعد متوجه شدیم حسنعلی بر اثر جراحتهای زیاد در هفتمین روز از عید به شهادت رسیده است و پیکر مطهرش را به اصفهان فرستادند و سه ردز قبل از شهیدان خدامی و هاشمپور ما حسنعلی را تشییع و به خاک سپردیم. پیکر بقیه ی شهدای امدادگر تا از جبهه فرستادند چند ردز دیرتر از حسنعلی در روز سیزدهم عید تشیبع شد. باهم شهید شدند اما باهم تشییع نشدند. حسنعلی پس از اینکه در جبهه مریوان مجروح شد و به بیمارستان امام حسین علیه السلام تهران منتقل شد و دو روز پس از مجروحیتش به شهادت رسید پیکر پاکش را به اصفهان فرستادند و از آنجا به معراج شهدای روستای زیار انتقال دادند. ما برای استقبال از فرزند شهیدمان باید به زیار می رفتیم ولی فرزندان برادرم که در روستای کنجوان زندگی می کردند گفتند عمو اول شما به اینجا بیائید بعد باهم به معراج شهدای زیار می رویم. ما هم اول به کنجوان رفتیم و تا ساعت یک بعدازظهر به زیار رفتیم. آنجا حسنعلی را کفن پیچ داخل تابوتش دیدیم که آرام خوابیده بود اما نظارگر ما در عالم بالا بود. من بعنوان یک پدر شهید از اینکه خدا فرزندم را لایق شهادت دانسته بود و مدال پر افتخار شهادت را به حسنعلی عطا کرده بود فقط دستمان را در آن لحظه به آسمان بلند کردم و خدا را شکر کردم. و اگر دوباره خدا حسنعلی را به ما عطا کند و مجدد بخواهد به جبهه برود حتما به ایشان اجازه رفتن به جبهه را خواهم داد چون اگر آن زمان که شهید شد هنوز زیاد با تفسیر شهید و شهادت آشنا نبودم ولی اکنون آگاهتر از قبل شده ام که شهدا زنده اند و چه مقام و منزلت و چه جایگاه با شکوهی نزد خداوند رحمان و رحیم دارند. پس از دیدار با پیکر حسنعلی آن را به دستجرد بردیم و چون ایام عید بود و همه از تهران و اصفهان برای عید دیدنی به روستاهایشان آمده بودند چنان جمعیتی برای بدرقه حسنعلی آمده بودند که حد و حساب نداشت و ماشینهای بسیاری از زیار تا دستجرد پیکر حسنعلی را همراهی کردند و در دستحرد هم جمعیتی زیادی به استقبال پیکر حسنعلی آمدند و تا گلزار شهدای دستجرد حسنعلی را تشییع کردند و بعداز مراسمات خاک سپاری حسنعلی را داخل قبرش گذاشتیم و امانتی خدا را به خدا باز گرداندیم و وعده ی دیدار مجدد ما ان شاء الله در محضر خدا در بهشت باشد. 🌷🌷🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
حفظ آثار شهدای دستجرد
#شهادت #راوی_همشهری #شهید_دفاع_مقدس #علی_اکبر_حکمت سرانجام علی اکبر حکمت در سن ۳۶ سالگی در روز ۱۷
موتور سوار که مشخص شد از بنیاد شهید آمده بود بعد از این گفتگو ، اطلاع رسانی این خبر ناراحت کننده به خانواده شهید را به گردن ما گذاشت و رفت. ما هم که از این خبر ناگهانی شوکه شده بودیم ابتدا سریع خبر را به خانواده های خود گفتیم و سپس به درب منزل شهید رفتیم و پس از زنگ زدن همسر ایشان در را باز کرد، پس از سلام و احوالپرسی با یک مقدار مقدمه چینی گفتیم یک موتور سوار همین الآن اینجا آمده و گفت علی اکبر حکمت مجروح شده و آماده شوید تا برویم. همسرشان که مثل ما شوکه شده بود گفت: راستش را بگویید چی شده؟ ما هم گفتیم خب مجروح شده باید بریم بنیاد، ایشان باور نکرد و مجددا گفتند راستش را به من بگویید چی شده؟ دوباره پرسیدند شهید شده؟ من می دانم اکبر آقا شهید شده؛ من تحمل دارم، راستش را بگویید. بالاخره وقتی این روحیه را از ایشان مشاهده کردیم حقیقت را به ایشان گفتیم و اعلام کردیم بله اکبر آقا به فیض شهادت نائل شده است و خداوند به شما صبر بدهد. همسرشان بلافاصله آماده شدند و با حالت بهت و حیرت و اندوه سریع به بنیاد شهید در خیابان کمال اسماعیل رفتیم و از آنجا با همراهی راننده و ماشین بنیاد ما را به معراج شهدای اصفهان که در بیرون شهر اصفهان در جاده خمینی شهر قرار داشت بردند. پس از ورود به معراج شهدا ما را به یک سالن که همانند سردخانه های صنعتی بود هدایت کردند. در آنجا تعدادی تابوت شهدا مزین به پرچم ایران کنار هم قرار داشت و روی هر کدام نام شهید نوشته شده بود. کنار تابوت شهید علی اکبر حکمت قرار گرفتیم و مسئول سالن درب تابوت را باز کرد و پیکر غرق به خون شهید حکمت را که لباس خاکی نظامی بر تنش بود را شناسایی کردیم ، صورتش کاملا سالم و قابل شناسایی بود و بدنش غرق خون و ترکش بود. پس از ثبت تایید شناسایی شهید توسط کارمند بنیاد شهید برنامه تشییع را اعلام کردند و مقرر شده بود شب جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۶۲ پیکر شهید به مسجد محله آورده شود و مراسم دعای کمیل کنار پیکر مطهر برگزار شده و در صبح روز جمعه ۲۶ اسفند ۱۳۶۲ پیکر شهید به میدان امام اصفهان منتقل شود و پس از پایان نماز جمعه توسط نمازگزاران به همراه تعدادی دیگر از شهدا به طرف گلستان شهدا تشییع شوند و همین گونه هم شد و این آخرین حضور شهید علی اکبر حکمت در نماز جمعه اصفهان بود .البته اینبار با لباس فاخر شهادت و روی دست هزاران نماز گزار مومن به سمت گلستان شهدا تشییع و با شکوه تمام به خاک سپرده شد. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398