☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۱۶۴
(در سال 34.هجرى مردم در اطراف امام جمع شده و از عثمان شكايت كردند و از او خواستند كه با عثمان صحبت كند تا از اشتباهات خود دست بردارد)
💠همانا مردم پشت سر من هستند و مرا ميان تو و خودشان ميانجى قرار داده اند، به خدا نمى دانم با تو چه بگويم چيزى را نمى دانم كه تو ندانى، تو را به چيزى راهنمايى نمى كنم كه نشناسى، تو مى دانى آنچه ما مى دانيم.
ما به چيزى پيشى نگرفته ايم كه تو را آگاه سازيم، و چيزى ما در پنهانى نيافته ايم كه آن را به تو ابلاغ كنيم. ديدى چنانكه ما ديدم، شنيدى چنانكه ما شنيديم، با رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) بودى چنانكه ما بوديم، پسر ابو قحافه (ابا بكر) و پسر خطّاب، در عمل به حق، از تو بهتر نبودند، تو به رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) در خويشاوندى از آن دو نزديك ترى، و داماد او شدى كه آنان نشدند، پس خدا را، خدا را، پروا كن سوگند به خدا، تو كور نيستى تا بينايت كنند، نادان نيستى تا تو را تعليم دهند،
راه ها روشن است، و نشانه هاى دين برپاست.
پس بدان كه برترين بندگان خدا در پيشگاه او رهبر عادل است كه خود هدايت شده و ديگران را هدايت مى كند، سنّت شناخته شده را بر پا دارد، و بدعت ناشناخته را بميراند.
سنّت ها روشن و نشانه هايش آشكار است، بدعت ها آشكار و نشانه هاى آن بر پاست، و بدترين مردم نزد خدا، رهبر ستمگرى است كه خود گمراه و مايه گمراهى ديگران است، كه سنّت پذيرفته را بميراند، و بدعت ترك شده را زنده گرداند.
من از پيامبر خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) شنيدم كه گفت: «روز قيامت رهبر ستمگر را بياورند كه نه ياورى دارد و نه كسى از او پوزش خواهى مى كند، پس او را در آتش جهنم افكنند، و در آن چنان مى چرخد كه سنگ آسياب، تا به قعر دوزخ رسيده به زنجير كشيده شود» من تو را به خدا سوگند مى دهم كه امام كشته شده اين امّت مباشى، چرا كه پيش از اين گفته مى شد. «در ميان اين امّت، امامى به قتل خواهد رسيد كه در كشتار تا روز قيامت گشوده خواهد شد و كارهاى امّت اسلامى با آن مشتبه شود، و فتنه و فساد در ميانشان گسترش يابد، تا آنجا كه حق را از باطل نمى شناسند، و به سختى در آن فتنه ها غوطه ور مى گردند». براى مروان چونان حيوان به غارت گرفته مباش كه تو را هر جا خواست براند، آن هم پس از ساليانى كه از عمر تو گذشته و تجربه اى كه به دست آورده اى. (عثمان گفت «با مردم صحبت كن كه مرا مهلت دهند تا از عهده ستمى كه به آنان رفته بر آيم») امام عليه السلام فرمود: آنچه در مدينه است به مهلت نياز ندارد، و آنچه مربوط به بيرون مدينه باشد تا رسيدن فرمانت مهلت دارند.
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۱۶۵ قسمت دوم
💠3.روانشناسى حيوانى طاووس
طاووس، چون به خود بالنده مغرور راه مى رود، دم و بال هاى زيبايش را بر انداز مى كند، پس با توجه به زيبايى جامه و رنگ هاى گوناگون پرو بالش قهقهه سر مى دهد، امّا چون نگاهش به
پاهاى او مى افتد، بانگى برآورد كه گويا گريان است، فرياد مى زند گويا كه دادخواه است، و گواه صادق دردى است كه در درون دارد، زيرا پاهاى طاووس چونان ساق خروس دو رگه (هندى و پارسى) باريك و زشت و در يك سو ساق پايش ناخنكى مخفى روييده است.
💠4.شگفتى رنگ آميزى پرهاى طاووس
بر فراز گردن طاووس به جاى يال، كاكلى سبز رنگ و پر نقش و نگار روييده، و بر آمدگى گردنش چونان آفتابه اى نفيس و نگارين است، و از گلوگاه تا روى شكمش به زيبايى وسمه يمانى رنگ آميزى شده، يا چون پارچه حرير برّاق يا آيينه اى شفّاف كه پرده بر روى آن افكندند.
در اطراف گردنش گويا چادرى سياه افكنده كه چون رنگ آن شاداب و بسيار مى باشد، پندارى با رنگ سبز تندى در هم آميخته است كه در كنار شكاف گوش جلوه خاصّى دارد. كمتر رنگى مى توان يافت كه طاووس از آن در اندامش نداشته باشد، يا با شفّافيّت و صيقل فراوان و زرق و برق جامه اش آن را جلاى برترى نداده باشد.
طاووس چونان شكوفه هاى پراكنده اى است كه باران بهار و گرماى آفتاب را در پرورش آن نقش چندانى نيست، و شگفت آور آن كه هر چند گاهى از پوشش پرهاى زيبا بيرون مى آيد، و تن عريان مى كند، پرهاى او پياپى فرو مى ريزد و از نو مى رويند، پرهاى طاووس چونان برگ خزان رسيده مى ريزند و دوباره رشد مى كنند و به هم مى پيوندند، تا ديگر بار شكل و رنگ زيباى گذشته خود را باز مى يابد، بى آن كه ميان پرهاى نو و ريخته شده تفاوتى وجود داشته باشد يا رنگى جابجا برويد، اگر در تماشاى يكى از پرهاى طاووس دقت كنى، لحظه اىبه سرخى گل، و لحظه اى ديگر به سبزى زبرجد، و گاه به زردى زرناب جلوه مى كند.
🌴🌴🌴
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🔴بخش هایی از کتاب سربلند
🌹زندگی نامه شهید محسن حججی🌹
🥀قسمت ششم🥀
وقتی نشست سر سفره ی عقد، پرسید:《توی آینه ی جلومون چی می بینی؟》 گفتم:《خودم و خودت!》 پرسید:《خب این یعنی چی؟》 گفتم:《نمی دونم!》 سرش را آورد جلوتر و گفت:《تو آینه نه کسی از فامیل تو هست نه از فامیل من. نه پدر مادر من، نه پدر مادر تو...حتی بچه ای هم نیست... پس بدون فقط من و تو برای هم می مونیم.》
حرفش آرامم کرد. گفتم:《برام قرآن می خونی؟》 نزدیک گوشم آیه آیه ی سوره ی نور را با لحن خواند. من هم زیر لب هم خوانی می کردم.
شیفت کارخانه بود و نتوانست بیاید دعای عرفه. با مادرم رفتیم گلزار شهدای نجف آباد. شانسی نشستم سر یکی از قبر ها. جا خوردم. اول خواندم《شهید محسن حججی》 ، دوباره که نگاه کردم دیدم نوشته《شهید محسن حجتی》 حالم خراب شد. نکند روزی سر قبری بنشینم که رویش نوشته شده باشد《شهید محسن حججی》!. با این فکر و خیالات ضجه زدم و اشک ریختم.
شب کشاندمش گلزار شهدا که بیا این قبر شهید را ببین. تمام طول مسیر باریدم.محسن خندید:《خوبه که، حالا دعا کن اگه شهید شدم سنگ قبری داشته باشم که بخوای بشینی بالا سرش!》 با این حرفش خیلی بهم ریختم. هیچ طور آرام نمی گرفتم. بهم گفت:《بیا بریم پیش حاح احمد.》
شبانه با موتور راه افتادیم سمت گلستان شهدای اصفهان. پشت یقه اش خیسِ اشکشد از بس گریه کردم. می گفتم:《اگه تو نباشی، من چه کار کنم؟》 میخندید.
- شهادت کجا بود حالا؟! الان کارخونه نمی ذاره نمازم رو اول وقت بخونم، اون موقع می ترسی شهید شم؟!
سرِ این موضوع خیلی با مدیر کارخانه درگیر بود. یک روز هم که از سر کار برگشت، گفت:《دیگه نمی خوام برم کارخونه.》 قید آن کار را زد. کار دیگری هم زیر سر نداشت. یکی از رفقایش تو شیرینی پزی کار می کرد. با صاحبکارش صحبت کرد و رفت آنجا. وقت های خالی اش هم می رفت《کتاب شهر》. بهش پیشنهاد دادم:《محسن! نمی خوای بری سپاه؟》
ادامه دارد..
🌷🌷🌷
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun🌴🕊
🕊🕊
🕊🕊🕊
🔹 تنها کسانی شهید می شوند!
که #شهید باشند...
🔹باید قتلگاهی رقم زد؛
باید کشت!!
#منیت را
#تکبر را
#دلبستگی را
#غرور را
#غفلت را
#آرزوهای دراز را
#حسد را
#حرص را
#ترس را
#هوس را
#شهوت را
#حب_دنیا را...
🔹 باید از #خود گذشت!
🔹باید کشت #نفس را...
🔹 شهادت #درد دارد!
دردش کشتن #لذت هاست...
🔴باید #کشته شویم،تا #شهید شویم!!
#صبح تون شهدایی - با یاد شهدا 🌷
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
هدایت شده از زنده باد یاد شهدا
🍃🌸بسماللهالرحمنالرحیم
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
یاحسین تا آخرین قطره خون نمیگذاریم دوباره خواهرت به اسارت برود.
تنها دلخوشی من برادرزادهام علی این است که وقتی او بزرگ شد بگوید که عمویت برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) رفته و شهید شده است، بگذارید علی افتخار کند.
🍃🌸مادر عزیزم اگر بنده توفیق شهادت پیدا کردم و برای من مجلس یادبود گرفتید در عزای من گریه نکنید چرا که دشمنان اسلام شاد و خرم میشوند و اگر گریه کنی در روز قیامت حلال نمیکنم و نیز مادرم بنده اذنشاءالله در این سفر که به سوریه میروم عمودی میروم و افقی به ایران باز میگردم و نیز به گروه موزیک لشکر بگویید، چون من با شما سابقه دوستی و همکاری داشتم موقع ورود پیکر من به تبریز بصورت عالی و منظم به نواختن موزیک بپردازید.
🍃🌷پدر عزیزم به دلم افتاده که این آخرین سفر من به سوریه میباشد و میدانم که شهید خواهم شد لذا از صمیم قلب مرا حلال کنید.
❤️ای عاشقان اهل بیت رسول الله! من خیلی آرزو داشتم که ۱۴۰۰ سال پیش بودم و در رکاب مولایم امام حسین (ع) میجنگیدم تا شهید شوم و حال، وقت آن رسیده که به فرمان مولایم امام خامنهای لبیک گفته و از اهل بیت پیامبر دفاع بکنم؛ لذا به همین منظور عازم دفاع از حرمین به سوریه میشوم و آرزو دارم همچون حضرت عباس (ع) در دفاع از خواهر بزرگوارشان شهید بشوم.
۲۵ فروردین حامد جوانی
۱۳۹۴
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_حامد_جوانی
basijnews
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🌷🌷🌷🍃
هدایت شده از 🇮🇷غواصها بوی نعنا میدهند🇮🇷
طفل بوَد، در نظر پیر عشق
هرکه نگردد سپر تیر عشق
🌷معرفی شهید #دفاع_مقدس #زمینه_ساز_ظهور #شهید_منصور_گلبادی_نژاد
🎂زمینی شدن : ۱۳۴۴، بهشهر - گلوگاه
🕊آسمانی شدن : ۶۶.۱۲.۲۸
💠ارائه : جناب جامانده از شهدا
📆سه شنبه ۹۸.۱۱.۱۵
⏰ساعت ۲۱:۰۰
🕊گروه به یاد شهدا
http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84
کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃
eitaa.com/booyenaena
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ جانم فدای رهبرم ❤️
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۱۶۵ قسمت اول
(برخى از شارحان نوشتند كه اين خطبه در شهر كوفه ايراد شد)
💠1.شگفتى آفرينش انواع پرندگان
خداوند پديده هاى شگفتى از جانداران حركت كننده، و بى جان، برخى ساكن و آرام ، بعضى حركت كننده و بى قرار، آفريده است، و شواهد و نمونه هايى از لطافت صنعت گرى و قدرت عظيم خويش بپاداشته، چندان كه تمام انديشه ها را به اعتراف واداشته، و سر به فرمان او نهاده اند، و در گوش هاى ما بانگ براهين يكتايى او پيچيده است . آنگونه كه پرندگان گوناگون را بيافريد،
و آنان را در شكاف هاى زمين، و رخنه درّه ها و فراز كوه ها مسكن داد، با بال هاى متفاوت و شكل و هيأتهاى گوناگون، كه زمام آنها به دست اوست، پرندگانى كه با بالهاى خود در لابلاى جوّ گسترده و فضاى پهناور پرواز مى كنند.
آنها را از ديار نيستى در شكل و ظاهرى شگفت آور بيافريد، و استخوان هاشان را از درون در مفصل هاى پوشيده از گوشت به هم پيوند داد . برخى از پرندگان را كه جثّه سنگين داشتند از بالا رفتن و پروازهاى بلند و دور بازداشت، آنگونه كه آرام و سنگين در نزديكى زمين بال مى زنند. پرندگان را با لطافت قدرتش و دقّت صنعتش، در رنگ هاى گوناگون با زيبايى خاصّى رنگ آميزى كرد، گروهى از آنها را تنها با يك رنگ بياراست كه رنگ ديگرى در آن راه ندارد، دسته اى ديگر را در رنگ مخالف آن فرو برد، جز اطراف گردنشان كه چونان طوقى آويخته، مخالف رنگ اندامشان است.
💠2- شگفتى هاى آفرينش طاووس
و از شگفت انگيزترين پرندگان در آفرينش، طاووس است، كه آن را در استوارترين شكل موزون بيافريد، و رنگ هاى پر و بالش را به نيكوترين رنگ ها بياراست، با بال هاى زيبا كه پرهاى آن به روى يكديگر انباشته و دم كشيده اش كه چون به سوى مادّه پيش مى رود آن را چونان چترى گشوده و بر سر خود سايبان مى سازد، گويا بادبان كشتى است كه نا خدا آن را بر افراشته است.
طاووس به رنگهاى زيباى خود مى نازد، و خوشحال و خرامان دم زيبايش را به اين سو و آن سو مى چرخاند، و سوى مادّه مى تازد، چون خروس مى پرد، و چون حيوان نر مست شهوت با جفت خويش مى آميزد، اين حقيقت را از روى مشاهده مى گويم، نه چون كسى كه بر اساس نقل ضعيفى سخن بگويد: اگر كسى خيال كند: «بار دار شدن طاووس به وسيله قطرات اشكى است كه در اطراف چشم نر حلقه زده و طاووس مادّه آن را مى نوشد آنگاه بدون آميزش با همين اشك ها تخمگذارى مى كند»
افسانه بى اساس است ولى شگفت تر از آن نيست كه مى گويند: «زاغ نر طعمه به منقار ماده مى گذارد كه همين عامل بار دار شدن زاغ است». گويا نى هاى پر طاووس چونان شانه هايى است كه از نقره ساخته، و گردى هاى شگفت انگيز آفتاب گونه كه به پرهاى اوست از زر ناب و پاره هاى زبرجد بافته شده است.
اگر رنگ هاى پرهاى طاووس را به روييدنى هاى زمين تشبيه كنى، خواهى گفت: دسته گلى است كه از شكوفه هاى رنگارنگ گلهاى بهارى فراهم آمده است، و اگر آن را با پارچه هاى پوشيدنى همانند سازى، پس چون پارچه هاى زيباى پر نقش و نگار يا پرده هاى رنگارنگ يمن است، و اگر آن را با زيور آلات مقايسه كنى چون نگين هاى رنگارنگى است كه در نوارى از نقره با جواهرات زينت شده است.
🌴🌴🌴
هدایت شده از 🇮🇷غواصها بوی نعنا میدهند🇮🇷
طفل بوَد، در نظر پیر عشق
هرکه نگردد سپر تیر عشق
🌷معرفی سردار #دفاع_مقدس #زمینه_ساز_ظهور #شهید_عبدالمهدی_غفوری
🎂زمینی شدن : ۱۳۳۵، کرمان
🕊آسمانی شدن : ۶۵.۱۰.۰۵، کربلای ۴
💠ارائه : جناب جامانده از شهدا
📆چهارشنبه ۹۸.۱۱.۱۶
⏰ساعت ۲۱:۰۰
🕊گروه به یاد شهدا
http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84
کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃
eitaa.com/booyenaena
☀️☀️☀️
🎤 #خطبه_۱۶۵ قسمت اول
(برخى از شارحان نوشتند كه اين خطبه در شهر كوفه ايراد شد)
💠1.شگفتى آفرينش انواع پرندگان
خداوند پديده هاى شگفتى از جانداران حركت كننده، و بى جان، برخى ساكن و آرام ، بعضى حركت كننده و بى قرار، آفريده است، و شواهد و نمونه هايى از لطافت صنعت گرى و قدرت عظيم خويش بپاداشته، چندان كه تمام انديشه ها را به اعتراف واداشته، و سر به فرمان او نهاده اند، و در گوش هاى ما بانگ براهين يكتايى او پيچيده است . آنگونه كه پرندگان گوناگون را بيافريد،
و آنان را در شكاف هاى زمين، و رخنه درّه ها و فراز كوه ها مسكن داد، با بال هاى متفاوت و شكل و هيأتهاى گوناگون، كه زمام آنها به دست اوست، پرندگانى كه با بالهاى خود در لابلاى جوّ گسترده و فضاى پهناور پرواز مى كنند.
آنها را از ديار نيستى در شكل و ظاهرى شگفت آور بيافريد، و استخوان هاشان را از درون در مفصل هاى پوشيده از گوشت به هم پيوند داد . برخى از پرندگان را كه جثّه سنگين داشتند از بالا رفتن و پروازهاى بلند و دور بازداشت، آنگونه كه آرام و سنگين در نزديكى زمين بال مى زنند. پرندگان را با لطافت قدرتش و دقّت صنعتش، در رنگ هاى گوناگون با زيبايى خاصّى رنگ آميزى كرد، گروهى از آنها را تنها با يك رنگ بياراست كه رنگ ديگرى در آن راه ندارد، دسته اى ديگر را در رنگ مخالف آن فرو برد، جز اطراف گردنشان كه چونان طوقى آويخته، مخالف رنگ اندامشان است.
💠2- شگفتى هاى آفرينش طاووس
و از شگفت انگيزترين پرندگان در آفرينش، طاووس است، كه آن را در استوارترين شكل موزون بيافريد، و رنگ هاى پر و بالش را به نيكوترين رنگ ها بياراست، با بال هاى زيبا كه پرهاى آن به روى يكديگر انباشته و دم كشيده اش كه چون به سوى مادّه پيش مى رود آن را چونان چترى گشوده و بر سر خود سايبان مى سازد، گويا بادبان كشتى است كه نا خدا آن را بر افراشته است.
طاووس به رنگهاى زيباى خود مى نازد، و خوشحال و خرامان دم زيبايش را به اين سو و آن سو مى چرخاند، و سوى مادّه مى تازد، چون خروس مى پرد، و چون حيوان نر مست شهوت با جفت خويش مى آميزد، اين حقيقت را از روى مشاهده مى گويم، نه چون كسى كه بر اساس نقل ضعيفى سخن بگويد: اگر كسى خيال كند: «بار دار شدن طاووس به وسيله قطرات اشكى است كه در اطراف چشم نر حلقه زده و طاووس مادّه آن را مى نوشد آنگاه بدون آميزش با همين اشك ها تخمگذارى مى كند»
افسانه بى اساس است ولى شگفت تر از آن نيست كه مى گويند: «زاغ نر طعمه به منقار ماده مى گذارد كه همين عامل بار دار شدن زاغ است». گويا نى هاى پر طاووس چونان شانه هايى است كه از نقره ساخته، و گردى هاى شگفت انگيز آفتاب گونه كه به پرهاى اوست از زر ناب و پاره هاى زبرجد بافته شده است.
اگر رنگ هاى پرهاى طاووس را به روييدنى هاى زمين تشبيه كنى، خواهى گفت: دسته گلى است كه از شكوفه هاى رنگارنگ گلهاى بهارى فراهم آمده است، و اگر آن را با پارچه هاى پوشيدنى همانند سازى، پس چون پارچه هاى زيباى پر نقش و نگار يا پرده هاى رنگارنگ يمن است، و اگر آن را با زيور آلات مقايسه كنى چون نگين هاى رنگارنگى است كه در نوارى از نقره با جواهرات زينت شده است.
🌴🌴🌴
هدایت شده از زنده باد یاد شهدا
ای شهیدان #عشق مدیون شماست
هرچه ما داریم از #خون شماست
💐معرفی پاسدار ولایت مدار #مدافع_حرم و رزمنده #دفاع_مقدس؛ #زمینه_ساز_ظهور سردار #شهید_ستار_اورنگ
🌏 زمینی شدن : ۱۳۴۱، روستای نقارخانه شهرستان یاسوج، استان کهکیلویه و بویراحمد
💫 آسمانی شدن : ۹۴.۱۱.۱۶، سوریه
💠 ارائه : خانم خادم شهدا
📆 چهارشنبه ۹۸.۱۱.۱۶
⏰ ساعت ۲۱:۳۰
🎁همزمان با ۴۱ سالگی انقلاب و #دهه_فجر؛ و سالروز شهادت شهید معزز
#لبیک_یازینب (س)
❤️گروه مدافعان حرم✌️
http://eitaa.com/joinchat/410386450C8b9bf08181
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃🌷
سلام و عرض ادب خدمت امام زمان (عج)
سلام خدمت شهدای حاضر و ناظر؛ و شهدای این روز
💐 سلام و عرض ادب خدمت مهمانان عزیز شهدا و خانواده ی معزز شهدا و همینطور جانبازان عزیزی که در گروه حاضر هستند
🎊🎈ایام #دهه_فجر و ۴۱ سالگی پیروزی انقلاب اسلامی رو خدمت شما عزیزان تبریک میگم.
امشب در خدمت پاسدار ولایت مدار #مدافع_حرم و رزمنده #دفاع_مقدس؛ #زمینه_ساز_ظهور سردار #شهید_ستار_اورنگ معروف به صیاد ماهر هستیم.
امروز سالروز شهادت این شهید معزز هست.
برداشت مطالب از سایت های خبرگزاری دفاع مقدس و صبح زاگرس
#قهرمان_من
قهرمان قصههای کودکی من پدرم بود. شوق من این بود که میگفتند پدرت پلیس است. در آن دوران خردسالی فرق بین لباسهای نظامی را نمیدانستم و فقط به این جهت که مرا فرزند پلیس خطاب میکردند خرسند بودم و دوست داشتم همانند پدر شهیدم پلیس وطن شوم...
پس از گذشت سالها و فهم شغل نظامی، فهمیدم پدرم پاسدار انقلاب اسلامی است. پدری که حالا بعد از گذشت چهار سال از شهادتش در پاسخ به سوال کسانی که میپرسند کجا و در چه سالی شهید شد، میگویم: پدرم اولین شهید مدافع حرم استان کهگیلویه و بویر احمد است که در دفاع از حرم حضرت زینب (س) در حلب سوریه به دست تروریستهای داعش در شهر «ریتان» به شهادت رسید.
#تولد
#سپاه_پاسداران
پدرم متولد سال 1341 بودند که از 17 سالگی وارد نهاد مقدس سپاه پاسداران شدند. سالها به عنوان مربی و فرمانده در پادگان آموزشی تیپ 48 فتح و بهعنوان فرمانده در رده های مختلف سپاه مشغول به خدمت و در آموزشهای تخصصی و هدف گیری و پرورش صدها نیروی زبده در عرصه جنگ و رزم و بویژه تک تیراندازی فعالیت داشتند و از دست مبارک رهبر معظم انقلاب ترفیع گرفتند. به سوریه اعزام شد و به عنوان یک مستشار نظامی در این جبهه ها به اسلام خدمت کرد. ایشان قبل از اعزام به سوریه به عنوان نیروی مستشاری در عراق به نیروهای بسیجی این کشور آموزش میدانند و بهعنوان مثال میتوان به نمره 100 نیروهای آموزش دیده به دست این شهید اشاره کرد که همه میگفتند یکی از بهترین آموزش دهندگان؛ شهید اورنگ بود.
#خصوصیات
یکی از دوستان همرزم پدرم میگفت: "در دوران دفاع مقدس که پدرت سن کمی داشت، اما یک سر و گردن از همهی ما بالاتر بود. از همان ایام میشد ایشان را مربی خطاب کرد."
تمام همرزمان و کسانی که در زمان دفاع مقدس تا همین حالا با ایشان همسنگر و دوست بودهاند، وی را یک «صیاد ماهر» و یک مربی بزرگ تاکتیک میدانستند.
از نظر دوستان پدر شهیدم، ایشان فردی بسیار خوش اخلاق و خوش سخن بودند. همیشه در صورتشان آرامش خاصی بود و زود با دیگران ارتباط برقرار میکردند و بواسطه این خوش اخلاقی دوستان زیادی داشتند. ایشان زندگی عشایری و ایلیاتی را سپری کردند و همیشه لقمهی حلال بر سر سفرهی خانواده میگذاشتند. یکی از مشخصههای شهید اعتماد به نفس بالا و حضور در عملیاتهای متداول بود که باعث شد همرزمانش نسبت به وی بسیار علاقه داشته باشند و به وی لقب «حاج ستار» را بدهند.
#خصوصیات
همیشه روحیه جهادی داشت، هیچ وقت خستگی هایش را وارد خانه نمی کرد و در خانه همیشه شاداب بود و می گفت کار و خستگی را باید در موقع آمدن به خانه پشت در بگذاری و بعد وارد خانه شوی. همرزمانش همیشه میگفتند که ایشان در همه چیز یک فرد نمونه بود، در خانه برای ما یک پدر فداکار، در ورزش یک ورزشکار با پشتکار بالا، در جبهه یک تاکتیک کار واقعی؛ این از خصوصیاتی است که بدوت اغماض باید در مورد شهید بیان کرد.
#سوریه
خودمان نگرانی از بابت حضور در سوریه نداشتیم چون خیالمان راحت بود که شهید مرد جبهه های نبرد و جنگ است. فقط مادرم قدری دلنگران بود که با سخنان پدرم در مورد این سفر راضی به رفتن پدرمان به جبهه های نبرد علیه داعشیها شد. برای مادرم از غربت اهل بیت (ع) میگفت، از اینکه نباید بگذاریم بار دیگر به حرم آل الله جسارت شود. همیشه می گفت، شیعه های سوریه به ما نیاز دارند، مردم سوریه هم جنس ما هستند و در این منطقه برای دفاع از ما میجنگند، باید برای دفاع از آنان به کمکشان بشتابیم.
ایشان همیشه به دنبال گمشدهاش که همان شهادت بود، میگشت، همیشه برای پاسداران این جمله شهید «کاوه» یک مفهوم زیبا دارد، که میگفت: «پاسدار بعد از پوشیدن این لباس همیشه باید مستعد شهادت باشد».
#آرزوی_شهادت
پدر شهیدم مرد روزهای سخت بود. از مرگ هیچ هراسی نداشت و آرزوی دیرینهی او شهادت بود. وقتی به دیدار خانواده شهدا میرفت یا خبری از شهادت احدی برای او میآوردند، چهرهاش آشفته و دگرگون میشد و اشک در چشمانش جاری میشد. یاد ایام دفاع مقدس همیشه برایش زنده بود. برای رفتن به مناطق عملیاتی آرام و قرار نداشت. به قولی شهادت چشم بهراه پدر بود.
#به_رهبر_التماس_میکنم...
پدر به جهت اینکه مربی آموزشی بودند و شاگردان زیادی را در این مکتب آموزش میدادند و بنا به گفته مسئولین ایشان نعمت بزرگی برای سپاه بودند، از این رو مخالفتهای شدیدی از رده خدمتی ایشان برای رفتنش به سوریه میشد. دو سه بار تلاش کرده بود که به مناطق عملیاتی سوریه برود، ولی دانشکده نمیگذاشت، حتی یک روز با عصبانیت گفته بود: «اگر نگذاشتید بروم، فیلمهای تیراندازیم را پیش رهبری میبرم و به ایشان التماس میکنم که من آمادهام، اما نمی گذارند بروم...».
#جان_بر_کف
همانطورکه عرض کردم دوستان و همرزمان ایشان، به پدر شهیدم لقب حاج ستار داده بودند. آنها میگفتند حاج ستار نفس داعشیها را تنگ کرده بود و برای شهادتش روزشماری میکردند. حتی یکی از همرزمان شهید در خاطرهای آورده است که شهید 200 کیلومتر عقبتر از خط بود و وقتی متوجه میشوند که نیروهایش در محاصره دشمن درآمده اند برای نجات دادن نیروهایش به جلو رفته و آنها را نجات می دهد. پدر هیچ وقت خودش را از نیروهایش جدا نمیکرد و همیشه در خط مقدم حاضر میشد.