eitaa logo
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
2.8هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
229 فایل
☎️ تلفن تماس: ۳۴۶۴۲۰۷۲- ۰۲۶ 👥 ارتباط با مدیریت کانال: @admin_zeynabiyeh غنچه های زینبی: @ghonchehayezeynabi ریحانه الزینب: @reyhanatozeynab بنات الزینب: @banatozeynab فروشگاه: @zendegi_salem_zeynabiyehgolshahr کتابخانه: @ketabkhaneh_zeynabiyeh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖 کوفه سراسر است و خاک مرگ، روی شهر پاشیده اند. از آسمان غم می بارد. نگرانی در عمق زمان و لحظه ها موج می زند. علی(ع) در بستر آرمیده است. شهادت مظلومانه آقا امام علی (ع) محضر امام زمان (عج) و تمامی شیعیان تسلیت باد🥀🕯 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
: 💠 سفرنامه اربعین. قسمت اول. یه جورایی سفر خاصه از کوله جمع کردن تا رسیدن و ...‌ باید هم باشی و هم چیزی جا نذاشته باشی ... این وسواس آدم رو برای انتخاب سخت تر میکنه! از دیشب که داشتم لیست وسایل لازم رو می‌نوشتم همش این فکر تو ذهنم بود راستی برای چی؟ قسمت اونجاست که طبق لیست همه چی رو دور خودت میچینی و میبینی نمیتونی تو کوله جا بدی! چقدر یاد کردم .... کلی تو زندگیت عمل انجام دادی ولی نمیتونی ببری! کاش اعمال نشیم. باز هم انتخاب میکنی و مهمتر ها را جا میدی،، حالا کوله پشتی آماده شده و منتظری که ندای حرکت سر داده بشه. اما دلشوره رهات نمیکنه ... کلا اینطوریه تا پات نرسه و چشمت ضریح امام علیه السلام رو نبینه باورت نمیشه که رسیدی و دلشوره داری نکنه تو آخرین لحظه امام بگه فردوه.... عادت دارم برای خودم رو از همه زیور آلات خالی کنم تا یه کم شبیه زنان اهل بیت بشم.. دو سه تا تکه زیور آلات رو در میارم ... انگار با هر کدوم یه بخشی از تعلقاتم از تنم جدا میشه. یه نگاه به اونها میکنم و روی میز پرت میکنم ... کاش دم هم همینطور راحت بتونم ازشون بگذرم ... اما روی یه انگشتر که بهم هدیه دادن متوقف میشم ... انگار دلم میخواد همراهم باشه... دوباره دستم میگیرم و بهش نگاه میکنم راستی چرا؟ بخاطر انگشتر یا صاحب انگشتر ؟ یه کم تامل ... خوب که فکر میکنم بخاطر صاحب انگشتره. میزارمش کنار، ترجیح میدم به نیابتش زیارت کنم. حالا نوبت نامه هست. با اینکه سالی یه بار نگاهش میکنم ولی بد نیست یه بار دیگه بهش سر بزنم. نامه را که تو یه دفترچه سبز نوشتم در میارم یه نگاهی بهش میکنم. دلم میخواد بعضی جاها رو تغییر بدم. یه حرفهای جدیدی برای گفتن دارم ولی وقت نیست. میخونم و دوباره میزارم سر جاش. وصیت نامه قبلی تو یه دفترچه جلد کاهی نوشته شده. اون هم حال و هوای عجیبی داره. هر دو رو کنار هم میزارم پیش مدارک دیگه... غذای بچه ها رو درست میکنم ... چند مدل غذا ولی باز هم می‌دونم که برای این مدت کافی نیست. یهو تو دلم میگم خوب اگر من بر نگردم چکار میکنند این چند روز هم همان کار را بکنند! انگار دارم آماده سفر آخرت میشم. 🔹 به قلم یک زائر اربعین. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f