eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
51 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
جز غم عشقت نگارا در جهانم هیچ نیست خاک پایت را نثاری غیر جانم هیچ نیست من سری دارم فدای راه تو کردم از آن کز تو ای جان آشکارا و نهانم هیچ نیست در سرابستان عشقت همچو بلبل هر زمان غیر مدح روی چون گل بر زبانم هیچ نیست بوی وصلت در دِماغ جان نمی‌آید از آن بر سر کوی تو شب‌ها جز فغانم هیچ نیست یک زمان بخرام و بنشین در سراب چشم من در خیالم بین که جز سرو روانم هیچ نیست ای عزیز من، نمی‌گویی که سالی یا مهی التماس از وصل تو جز یک زمانم هیچ نیست بوسه‌ای کردم تمنّا از لب چون نوش او گفت دندان طمع برکن دهانم هیچ نیست گفتمش رحمی بکن بهر خدا بر جان من زآنکه جز لطف تو جانا در جهانم هیچ نیست گفت صبری پیش گیر و بیش‌ازاین زاری مکن گفتمش زین بیشتر صبر و توانم هیچ نیست شاعر قرن هشتم 🍃
🏴 صلی الله علیک یا اباعبدالله ▪️چند بند از چهارپارۀ ای عشق بی‌نهایت و ای مستی مدام ای مرغ دل هوایی صحن و سرای تو جامانده‌ایم ای همه جان‌ها فدای تو از دور می‌دهیم دوباره به تو سلام از دور می‌دهیم سلامی به اشک و آه اما کبوتر دل ما رفته تا عراق با عاشقت چه‌ها که نکرده غم فراق این اشک‌ها دلیل و همین سوز دل گواه یک اربعین هوای تو می‌پرورید دل تا پای عشق را بسپارد به شطّ نور محروم مانده‌ایم از آن شور و از حضور از چشم ما به یاد تو نم‌نم چکید دل خورده گره دوباره دریغا به کار وصل نم‌نم چکید اشک فراقت ز چشم ما ای کشتۀ فتاده به هامون کربلا کی می‌شود دوباره بیاید بهار وصل هر روز و شب به عکس حرم دیده دوختیم هرجا که بود نام تو عاشق دوید و رفت دل شد هوایی حرم و پر کشید و رفت ما مانده‌ایم و از غم هجر تو سوختیم هرجا که بود نام تو و یاد اربعین گفتیم از مسیر نجف کربلای تو عالم شده اسیر نجف کربلای تو ای عشق آسمانی و ای دلبر زمین این روزها که روضۀ تو روزی دل است سرگشتگان بزم عزای توییم ما شب‌ها خراب شور و نوای توییم ما صبر از غم فراق چه جان‌کاه و مشکل است شد اربعین و باز نشد راه یا حسین ما مانده‌ایم خسته و دل مبتلای توست هرجا که می‌رویم غم کربلای توست از دوری تو دربه‌دریم آه یا حسین شد اربعین و زینب غمدیده‌ات رسید اما از او نپرس که دردانه‌ات کجاست سیمای او گواه همه درد و داغ‌هاست دیدی چطور خواهر رعنای تو خمید؟ از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام هرجا که پا گذاشت سرت را به نیزه دید خون گریه کرد و گیسویش از غصه شد سپید اما چه کرد با دل زینب عذاب شام... ✍️ ، اربعین ۱۳۹۹ 🏴
. 🏴 يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمًا در ماتم تو عرش و فلک گریه می‌کنند ارض و سما و جن و ملک گریه می‌کنند هرگاه یاد ماتم تو می‌کنم حسین "يَا لَيْتَنِي" و "كُنْتُ مَعَك" گریه می‌کنند ✍️ 🏴
. هستیم همه همیشه مدیون شهید شیدای شهید و روی گلگون شهید جمهوری اسلامی ایران حرم است جاری شده باز در حرم خون شهید ✍️، ۱۴۰۱/۰۸/۰۵ 🏴
. با دست خزان اگرچه زخمی شد باغ هرچند که غرق ماتمیم از این داغ پا پس نکشیم هرگز از راه امام گشته است چراغ راه ما شاهچراغ ✍️، ۱۴۰۱/۰۸/۰۷ 🌷
. 🍃 در میلاد حضرت اباعبدالله‌الحسین سلام‌الله‌علیه 🌸 معشوق عالم ای عاشقان ای عاشقان، ماه دو عالم آمده دل را چراغانی کنید آن یارِ محرم آمده از خُمّ کوثر آمده آن می که مستی آورد طی شد خماری سرخوشان جام دمادم آمده دیگر نمانَد درد و غم، دیگر چه باک از بیش و کم بر دردهای ما دوا، بر زخم مرهم آمده مژده که کشتی نجات از عرش اعلی می‌رسد نوحی در این طوفان غم با عزمِ محکم آمده آمد خلیل دیگری تا عشق‌بازی‌ها کند موسی رسید از طور یا عیسی‌بن‌مریم آمده آن لطف سرمد می‌رسد گویی محمد می‌رسد مستی بی‌حد می‌رسد چون اسم اعظم آمده نور هدایت را ببین غوغای وحدت را ببین تفسیر عزّت را ببین شاه محرّم آمده نور خدا شد منجلی، آمد حسین‌بن‌علی برگو به آوای جلی معشوق عالم آمده ✍️ 🕊•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•🕊
. ▪️ألَا وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى الْبَاكِينَ عَلَى الْحُسَيْن ای اهل عزا، عزای آن شاه رسید صد شکر که زنده‌ایم و این ماه رسید ای گریه‌کنان، بهار اشک آمده است ای سینه‌زنان، محرّم از راه رسید ✍️ 🏴
▪️فصل عزا باز آمده محرمت از راه یا حسین پیچیده باز بوی غمت هرکجا حسین باز این چه شورش است که در جان ما به‌پاست باز این چه ماتم است و چه شور و نوا حسین خورشید در غروب غریبی به خون نشست آمد دوباره فصل عزیز عزا حسین دل‌ها دوباره پر شده از آه سینه‌سوز عالم دوباره پر شده از ذکر یاحسین "با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود" عشق است این‌که کرده عزایت به‌پا حسین والشّمس والضّحی، که تویی حجّت خدا ای وصفی از کرامت تو "هَلْ أتی" حسین بیچاره آن کسی که خراب غم تو نیست خوشبخت آن‌که شد به غمت مبتلا حسین "حبّ الحسین" در دل شیعه است از ازل با خشت‌های مهر تو دل شد بنا حسین از ابتدای صبح ازل اشک‌بار تو تا انتهای شام ابد انبیا حسین "إنْ کُنْتَ باکیاً"، همه‌دم "فَابْكِ لِلْحُسَيْن" این روضه را برای تو خوانده رضا، حسین ای درد جسم و روح مرا روضه‌ات دوا ای محفل عزای تو دارالشفا حسین فرقی نمی‌کند که چه باشند، نوکرند در دستگاه شور تو شاه و گدا حسین دیگر نمی‌خورد غم و دنیا نمی‌خرد هرکس که شد به مهر و غمت آشنا حسین در منجلاب عادت دنیا شدیم غرق ای کشتی نجات غریقان بیا حسین دنیا نظاره کرد خروش قیامتت هر اربعین، مسیر نجف ــ کربلا حسین حق تو بود و مهریۀ مادر تو بود بستند آنچه بر حَرمت اشقیا حسین خواهد بگیرد از دل ما روضۀ تو را دستی که کرده است سرت را جدا حسین سوگند بر غمت به دو عالم نمی‌دهیم یک ذره از محبت و مهر تو را حسین از لطف خود به حق علی‌اکبرت بکن ما را برای دورۀ رجعت سوا حسین "هرگز نمیرد آن‌که دلش زنده شد به عشق" ما زنده‌ایم تا به ابد با تو یا حسین ✍️ 🏴
. ❣️ای به قربان نام اعظم تو ماه خون سرزد و دوباره رسید موسم سوگواری و غم تو همه عالم اسیر توست حسین، به فدای تو و محرّم تو باز خورشید، سربرهنه دمید، دمِ "باز این چه شورش است" رسید باز با ذکر "یا حسین شهید" دل ما گشت خانۀ غم تو نای ما باز نینوایی شد، دل عشاق تو هوایی شد چهرۀ شهر کربلایی شد، همه‌جا پر شده است پرچم تو ذکر روی تو نور محفل ماست گریه بر تو تمام حاصل ماست داغ قتلت همیشه در دل ماست نشود سرد داغ ماتم تو نام شیرینت ای حسین عزیز، می‌برد هول روز رستاخیز جان شد از نام تو عبیرآمیز ای به قربان نام اعظم تو ساحل و کشتی نجات تویی آرزوی دم ممات تویی به دل مردگان حیات تویی صد چو عیسی است زنده از دم تو از ازل ریزه‌خوار خوان توییم همه‌جا زیر سایبان توییم هم غلامان آستان توییم هم فدایی و یار و مَحرم تو شاعران تو محتشم شده‌اند سائلان تو محترم شده‌اند همه پروانۀ حرم شده‌اند عالَم عاشقی است عالَم تو بینوایان نینوای توییم همۀ عمرمان گدای توییم خادم مجلس عزای توییم داغ‌داران چشم پرنَم تو روضه‌خوانت نبیّ خاتم شد مادرت در عزا مقدّم شد زیر بار مصیبتت خم شد قامت خواهر مکرّم تو به دل شیعیان فکند شرر روضۀ ساربان و انگشتر عطش و زخم و حنجر و خنجر، هیچ‌کس هم نبود مرهم تو با لُهوفت همیشه گریانیم اشک‌بار مُثیرُالأحْزانیم پیش فیضُ‌الدُّموع بارانیم، کشتۀ مقتل مُقَرّم تو کاش سرباز لشکرت بودیم پیش‌مرگان اصغرت بودیم یا فدایی خواهرت بودیم یا که بر روی نیزه همدم تو ✍️ 🏴
. ▪️ فصل عزا آمد دوباره فصل عزا شعر غم بخوان با سینۀ پرآتش و با چشم نم بخوان آمد دوباره موسم ماتم بگیر دم همراه عرش و کرسی و لوح و قلم، بخوان: "باز این چه شورش است که در خلق عالم است" این را هزار بار بخوان، دم‌به‌دم بخوان شرحی از آتش دل آل رسول را در بندبند مرثیۀ محتشم بخوان آمد دوباره ماه غم و ماتم حسین این ماه را بزرگ بدان محترم بخوان در نینوای غمزده چون نی به ناله باش در پرده‌های شور و نوا زیر و بم بخوان از بلبلان خونی و بی‌آشیان بگو از لاله‌های زخمی و زار و دِژَم بخوان همراه اشک و نالۀ زهرا و مرتضی نوحه ببار و شور بگیر و دودم بخوان "از آب هم مضایقه کردند کوفیان" طوماری از جنایت اهل ستم بخوان از خیمه‌ها و قحطی آب و عطش بگو از دست و مشک و فرق و عمود و علم بخوان بر روی نیزه آیۀ اعجاز را ببین از داستان کهف و رقیم این رقم بخوان همچون نسیم از حرم دوست کن گذر از غنچه‌های پرپر باغ قِدَم بخوان بگذار سر به تربت مولای بی‌کفن از غربت و مصائب اهل حرم بخوان ✍️ 🏴
. 🏴 السَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنا رُقَیَّةَ ثُمَّ إنّها وَضَعَتْ فَمَها عَلى فَمِهِ الشَّريف وَبَكَتْ بُكاءًا شَديدًا حَتّی غُشِيَ عَلَيها، فَلَمّا حَرَّكُوها، فَإذا بِها قَدْ فارَقَتْ روحُهَا الدُّنيا. بابا بیا که جز تو برایم طبیب نیست غیر از پدر که در دل دختر حبیب نیست رویی چو روی دلکش تو نیست در جهان چشمی چو چشم‌های تو خاطرفریب نیست دست من است شانۀ مویت نه دست باد لایق برای موی تو دست رقیب نیست در باغ عشق تو که هزارند بلبلان شیداتر از رقیّۀ تو عندلیب نیست هرکس که حال‌وروز مرا دید گریه کرد اما قسم به موی تو حالم عجیب نیست وقتی ذبیح کوچک شش‌ماهه داشتیم قدّ خم سه‌ساله که دیگر غریب نیست هرگاه عمه موی مرا دید ناله زد گویی که یاد غصۀ شَیْبُ‌الخَضیب نیست جز تازیانه زخم مرا مرهمی نبود دردم ز حد گذشت ولیکن طبیب نیست بابا عموی پردل و باغیرتم کجاست اینها حرامی‌اند و یکی‌شان نجیب نیست محتاج معجزه است دل دردمند من چیزی شبیه معجزۀ بوی سیب نیست جان بر لب است تا تو ستانی به بوسه‌ای "کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست" ✍️ 🏴
. 🏴 السَّلامُ عَلى عَبدِاللهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیع بر داغ‌هایش داغ دیگر می‌نشیند داغی که بر قلبش چو اخگر می‌نشیند از داغ‌های پیش از آن سر تا به پا سوخت این اخگر است و روی آذر می‌نشیند داغ بزرگ شیرخوار کوچک است این این داغ روی داغ اکبر می‌نشیند مولا که پشتش از غم عباس خم شد از غصۀ شش‌ماهه مضطر می‌نشیند این تیرهای غصه پیش از قلب مولا بر قلب زهرا و پیمبر می‌نشیند طفلی که از گهواره‌اش لب‌تشنه پر زد بر دست بابا چون کبوتر می‌نشیند در قاب خیس چشم آقای غریبم تصویری از سرباز آخر می‌نشیند شش‌ماهه‌ای که تشنۀ یک قطره آب است بر دست‌های پور کوثر می‌نشیند مولا لباس مصطفی را کرده بر تن عالم دوباره پای منبر می‌نشیند از تشنگیّ طفل می‌گوید به دشمن این روضه کی بر جان لشکر می‌نشیند؟ اصغر تَلَظّی می‌کند، مولا تمنا رحمی مگر بر قلب کافر می‌نشیند؟ دادند جای آب هم تیر سه‌شعبه تیری که بر حنجر چو خنجر می‌نشیند معلوم شد که می‌شود وحشی‌تر از گرگ آن‌که به قلبش بغض حیدر می‌نشیند از گوش تا گوش علی را می‌بُرد وای تیری که در حلقوم تا پر می‌نشیند بر روی خون‌آلود و محزون حسینم خون دل است این یا که اختر می‌نشیند؟ مادر چه حالی می‌کند پیدا خدایا وقتی‌که روی نیزه آن سر می‌نشیند خون در دل سبط پیمبر می‌زند موج بر داغ‌هایش داغ دیگر می‌نشیند ✍️ 🏴
عرصه را تنگ نمودند و تو را سنگ زدند و به خونِ گلویت ریش تو را رنگ زدند در عزای تو همین بس که پس از کشتن تو آه....بر معجر زنهای حرم چنگ زدند
. 🌷برای به خون نشستن دوبارۀ شاهچراغ می‌پرد آرتین هنوز از خواب باز هم خواب جنگ می‌بیند می‌پرد بی‌قرار و آشفته خواب تیر و تفنگ می‌بیند خواب می‌بیند آسمان خونی است نشده وحشتش تمام هنوز غرق خون گوشۀ حرم مانده تن بابا و آرشام هنوز باز تیری نشست بر دستش باز جنگی به‌پاست در سر او پر کشیدند پیش چشم ترش پدر و مادر و برادر او... گرچه سالی نرفته است هنوز حرمت این حرم دوباره شکست در دل آرتین غمدیده آتشی از صفیر تیر نشست دست آلودۀ حرامی‌ها باز آتش فکند در این باغ در محرّم، حرم به سوگ نشست خون شده چشم و قلب شاهچراغ با شهادت اگرچه خو کردیم مقصد ما اگرچه عاشوراست باید آماده و مراقب بود راحت و خواب در نبرد، خطاست ✍️، ۱۴۰۲/۰۵/۲۳ 🏴
بار گناه، برکت چشم مرا گرفت شرمنده در مصیبتِ تو، کم گریستم
در سوگ تو سنگ می‌زند بر سينه گل با دل تنگ می‌زند بر سينه با سوز و گداز نوحه می‌خواند باد باران چه قشنگ می‌زند بر سينه
گاهی به جای چشم، قلم گریه می‌کند سرشار از گلایه و غم گریه می‌کند وقتی صدای روضه بپیچد به کوچه‌ها با "این چه شورش است" عَلَم گریه می‌کند خیره به صحن و گنبد تو هر کبوتری پر میزند میان حرم گریه می‌کند هرکس به اربعین نرسد، از فراق تو در خانه‌اش قدم به قدم گریه می‌کند بیتی که خواست روضه بخواند نیامده تنها نشسته کنج دلم گریه می‌کند
در وقت فتنه معجزه بسیار دیده ایم اعجاز اشک و روضه فراوان شنیده ایم طوفان نوح هم که بیاید ملال نیست ...در کشتی نجات حسین آرمیده ایم
در وقت فتنه معجزه بسیار دیده ایم اعجاز اشک و روضه فراوان شنیده ایم طوفان نوح هم که بیاید ملال نیست ...در کشتی نجات حسین آرمیده ایم
. ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین ای دل‌بُریده از همهٔ رنگ‌ها حسین بر قتلِ تو فقیهِ دروغین بداد رأی ای کشتهٔ شیوخِ مقدس‌نما حسین سَمتِ تو از تمامی مردم فراری‌ام ای با غریب‌های جهان آشنا حسین ای بی‌کفن رها‌شدهٔ دشتِ کربلا ما را به‌حالِ خود تو نکردی رها حسین مصراعِ شهریار چنین نیز خواندنی‌است: ای عهده‌دارِ مردم بی‌دست‌و‌پا حسین در حقِ دشمنانِ خودَت هم تو سال‌ها کردی به‌جای لعنت و نفرین دعا حسین با یک نفس تمامِ جهنم شوَد بهشت گویند اگر جهنمیان یک صدا: حسین امّیدِ عابدان شده بعد از نماز حج امّیدِ عاشقان شده بعد از خدا حسین آری برای یاری او استخاره‌ها کردند مؤمنان و نماندند با حسین معیار اگر که پینهٔ پیشانی است و ریش تنها نبود این همه اربابِ ما حسین ننگا به ما که بی‌ادبانه برایمان گشته خلاصه در عطش و کربلا حسین من از حسینِ معرکه‌گیران گریختم از این حسین راهِ زیادی‌است تا حسین او را اگر که زنده شود باز می‌کُشند یک عِدّه زاهدانه و با ذکرِ یاحسین! ای کشتهٔ حسادت دنیا حسین جان! ای تشنهٔ مُقطَع‌الاعضا حسین جان!  
‌ 🏴 السَّلامُ عَلی عَبْدِاللهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلي در معرکۀ عشق برافروخته شد چون شمع ز غربت عمو سوخته شد آمد پی یاری عمو، عبدالله با تیر به سینۀ عمو دوخته شد
‌ 🏴 ــ صَلَّی اللهُ عَلیکَ یا سَیِّدَنَا العَطشان بانگ شادی و هلهله برخاست چون به میدان نشست گرد و غبار غرق خون بود هستی زینب زخم‌های تنش هزارهزار سوی مقتل دوید مویه‌کنان تا خودش را سپر کند زینب اندکی دیر اگر رسد باید خاک ماتم به سر کند زینب غرق در خون نفس‌نفس می‌زد حضرت عشق بی‌کس و تنها رمقی چون نداشت با چشمش از خودش دور کرد خواهر را پس‌ازآن شمر سوی مقتل رفت رفت تا کار را تمام کند کار او که تمام بود! خدا رحم بر خواهر امام کند می‌برید از حسین سر ظالم نبرید از حسین دل زینب به سر و سینه می‌زد و می‌کرد خاک‌ها را به اشکْ گِل زینب مویه می‌کرد زینب و برخاست نالۀ "یا بُنَیَّ" از گودال در زمین و در آسمان پیچید نالۀ مادری پریشان‌حال ناله می‌کرد و پیش چشم ترش سر برید از حسین شمر لعین با سر از قتلگاه بیرون رفت پیکر شاه ماند روی زمین تشنه بود و سرش جدا کردند پیش چشمان مادرش، ای وای! نکند دشمن ازسرِ کینه بکند قصد پیکرش، ای وای! پس‌ازآن ده حرامی ملعون بر سر کینه و جفا ماندند اسب‌ها را که نعل تازه زدند بر روی جسمش اسب تازاندند پس‌ازآن شد سری به نیزه بلند نالۀ اهل‌بیت افزون شد پیرهنْ کهنه هم از او بردند دل سنگ از مصیبتش خون شد ▪️▪️▪️؛ بوسه بر رگ نداشت سابقه‌ای زینب این بوسه از کجا آموخت؟ چون‌که لب بر رگ حسین گذاشت دل دشمن به حال زینب سوخت... ✍️
‌ 🏴 وامُحَمَّداه، صَلّیٰ عَلَيكَ مَليكُ السَّماءِ، هٰذَا حُسَینٌ بِالعَراءِ مُرَمَّلٌ بالدِّماءِ مُقَطَّعُ الأعضَاءِ، وَاثَکلاه وَبَنَاتُكَ سَبَایَا... بوی تو دارد این بدن، اما نقشی از تو در آن نمی‌بینم! خوانده‌ای تو مرا کنار خودت از تو اما نشان نمی‌بینم! من صدا می‌زدم: حسین... حسین تو "اُخَيَّ إلَيَّ" می‌گفتی من فدای صدای محزونت ای گل من چرا به خون خفتی؟ ای تن بی‌سر رها در خون تو حسینی؟ تویی برادر من؟! باورم نیست ای تن بی‌سر! تو حسینی؟ عزیز مادر من؟! این تویی سایۀ سر زینب که روی خاک مانده‌ای بی‌سر؟ این تویی جان حیدر و زهرا؟ این تویی نور چشم پیغمبر؟ هرچه در پیکر تو می‌نگرم اثری از حسین پیدا نیست! زینت شانه‌های پیغمبر جای تو روی خاک صحرا نیست آتشی در دلم به‌پاست حسین پیرهنْ کهنه‌ات کجاست حسین؟! تن تو مانده روی خاک، ولی سر تو روی نیزه‌هاست حسین دارم از غصۀ تو می‌میرم پاره‌پاره چرا شده بدنت؟ هرچه می‌گردم ای برادر نیست جای یک بوسه در تمام تنت! دیدم از دور می‌زدند تو را این شیاطین به‌قصد قرب خدا دم‌به‌دم بر سر تو می‌بارید تیر و تیغ و سنان و سنگ و عصا دیدمت نیمه‌جان و لب‌تشنه من بمیرم برای غربت تو! تکیه بر نیزه‌ای شکسته زدی قامتم خم شد از مصیبت تو! من بمیرم! سر تو را بردند کفش و انگشتر تو را بردند اسب‌هایی که تازه نعل شدند بخشی از پیکر تو را بردند ▪️▪️▪️؛ حَرَمت پر شد از حرامی‌ها در حرم هرچه بود غارت شد قسمت تو شهادتی جان‌کاه قسمت خواهرت اسارت شد...
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
با نام حسین دردها درمان شد با یاد حسین کاخ غم ویران شد تا با دل پر گناه گفتیم حسین دل نور گرفت و خانهٔ ایمان شد