eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
82 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
14.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قصیدهٔ زیبای در مدح مولا امیرالمؤمنین علیه‌السلام تا راهی نمانده است 💚😍
دشتِ خیال.mp3
2.5M
باز بر خاک دلم باران مضمون می چکد! پادکست | دشت خیال • گوینده : •شاعر: •|| https://eitaa.com/AGHAYE_MIR
ای عشق ای ترنم نامت ترانه‌ها معشوق آشنای همه‌ عاشقانه‌ها ای معنی جمال به هر صورتی که هست مضمون و محتوای تمام ترانه‌ها با هر نسیم دست تکان می‌دهد گلی هر نامه‌ای ز نام تو دارد نشانه‌ها هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت: گل با شکوفه خوشه‌ی گندم به دانه‌ها شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز دریا به موج و موج به ریگ کرانه‌ها باران قصیده‌ای است تر و تازه و روان آتش ترانه‌ای به زبان زبانه‌ها اما مرا زبان غزل‌خوانی تو نیست شبنم چگونه دم زند از بی‌کرانه‌ها کوچه به کوچه سر زده‌ام کو به کوی تو چون حلقه در به در زده‌ام سر به خانه‌ها یک لحظه از نگاه تو کافی است تا دلم سودا کند دمی به همه جاودانه‌ها
گفتیم درد تو عشق است و دوا نتوان کرد دردم از توست دوا از تو چرا نتوان کرد گر عتاب است و گر ناز کدام است آن کار که به اغیار توان کرد و به ما نتوان کرد من گرفتم ز خدا جور تو خواهد همه کس لیک جور این همه با خلق خدا نتوان کرد فلکم از تو جدا کرد و گمان می‌کردم که به شمشیر مرا از تو جدا نتوان کرد سر نپیچم ز کمندت به جفا ، آن صیدم که توان بست مرا لیک رها نتوان کرد جا به کویت نتوان کرد ز بیم اغیار ور توان در دل بی‌رحم تو جا نتوان کرد گر ز سودای تو رسوای جهان شد هاتف چه توان کرد که تغییر قضا نتوان کرد
سلام صبحتون به‌خیر 🌼🌼🌼
فراق، فرصتِ خوبی‌ست تا مَحک بزنیم که بینِ ما دونفر چیست؟ عِشق، یا عادت؟
من صید دیگری نشوم وحشی توأم اما تو هم برون مرو از صیدگاه مـن...
درد دارد بی‌کسی عادت شود خنده شکلِ واژه‌ی حسرت شود درد دارد بین جمعی باشی و یک‌شبه دور و برت خلوت شود آنقَدَر تنها بمانی تا دلت با در و دیوار هم‌صحبت شود زیر سیلِ خاطراتت گم شوی شاهدت چشمان یک ساعت شود می‌نویسم دردها را تا شبی بغض دفتر بشکند،راحت شود
شب محوِ انتظارِ تو بودم، دمید صبح گشتم به یادِ روی تو قربانِ آفتاب
به مقام زهد و تقوا چو نمی‌دهند راهم من و عاشقی و رندی و سرود خانقاهم شب ما سحر نگردد به فروغ آفتابی که من از فراق ماهی به چنین شب سیاهم شه حسن داشت با ما سر مهربانی اما ز رقیب سفله نالم که به حیله بست راهم اگرم به مِهر خوانی تو شهی و من غلامت وگرم به قهر رانی تو گلی و من گیاهم به گناه عشق خوبان اگرم کشند خوشتر که به طعنه‌ای رقیبان بکشند بی گناهم نروم ز آستانش، به در ِ دگر (الهی)! چه به ناز در ببندد چه همی دهد پناهم
اگر غم می‌زند سیلی، گرانی می‌کند بیداد کجا حب وطن را می‌برد آزاد مرد از یاد!؟ گلایه بی‌شمار از گوش کم دارد وطن امروز نخواهد زد ولی با حنجر ابلیس‌ها فریاد درون هر لباس و مذهب و اندیشه.ای قلبش همیشه می‌تپد در آرزوی میهنی آباد نه پا پس می‌کشد در التهاب هیچ بحرانی نه هرگز می‌زند دم از سکوت و قهرِ دشمن‌شاد جدا از حزب بازی‌ها و مشق و‌ نسخه‌پیچی‌ها برای عزت ایران همیشه رای خواهد داد...
مرا ببخش عزیزم که بی‌قرارترینم جنون عشقِ تو را تا ابد دچارترینم بپرس از همه‌ی جاده‌های ابری دنیا برای آمدنت چشم انتظارترینم مرا مرور کن از نو غزل غزل که ببینی برای از تو نوشتن بی‌اختیارترینم چگونه از تو نگویم؟چگونه بی‌تو نبارم؟ یک ابرِ در به درم بی‌تو سوگوارترینم تو چشمهات دو فنجان قهوه‌اند،یک امشب بیا و ساقی من شو ببین: خمارترینم درون قطره‌ی اشکم ببین تمام خودت را ستاره‌ی سحرم! ماهِ بی‌غبارترینم! جهان خاکی‌ام از کیمیای عشق تو زر شد اگر به چشم تو ای دوست کم عیارترینم وصیتم به تو این است: خاکِ سوخته‌ام را به رودها بسپاری که بی‌مزارترینم در اشک من پر و بال فرشته‌ها همه تر شد که در دعای تو دریای بی‌کنارترینم کویر سوخته‌ام با تو سبز می‌شوم امّا به شرط آنکه نگاهم کنی بهارترینم!