eitaa logo
❤️اباالفضلی‌ام‌افتخارمه❤️
1.3هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
4.9هزار ویدیو
184 فایل
اَلسّلامُ عَلیک یاأبَاالْفَضْلِ الْعَبّاسَ یابْنَ أمِیرِالمُؤمِنِینَ 🌺اینستاگرام https://instagram.com/abalfazleeaam?igshid=je9syv0r6w83 ارتباط باادمین👇تبادل @yadeshbekheyrkarbala
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃❀✿❀🍃🌼🍃❀✿❀🍃 ❃وظایف منتظران (خاص) وضایف خاص، وظایفی است که به نوعی با غیبت حضرت مهدی (عج‌الله‌تعالی‌فرج‌الشریف) در ارتباط است که به شمارش آنها خواهیم پرداخت. 🍃❀✿❀🍃🌼🍃❀✿❀🍃 ❤️ @abalfazleeaam ❤️
🍃❀✿❀🍃🌼🍃❀✿❀🍃 ❃وظایف منتظران (خاص) ✠حفظ پیوند با مقام ولایت حفظ و تقویت پیوند قلبی با امام عصر (عج) و تجدید دايمی عهد و پیمان، یکی دیگر از وظایف مهمی است که هر شیعه منتظر در عصر غیبت بر عهده دارد. 🍃❀✿❀🍃🌼🍃❀✿❀🍃 ❤️ @abalfazleeaam ❤️
🍃❀✿❀🍃🌼🍃❀✿❀🍃 ❃وظایف منتظران (خاص) ✠حفظ پیوند با مقام ولایت یکی از کارهایی که پبوند را ناگسستنی می‌کند، تجدید عهد هر روزه با آن یار سفر کرده است. 🍃❀✿❀🍃🌼🍃❀✿❀🍃 ❤️ @abalfazleeaam ❤️
✍️ روزی پیش داود نبی (ع) نشسته بود و داود (ع) او را راه زندگی می‌آموخت که عزرائیل رسید. 💢وقتی جوان مرخص شد، از جناب ، داود نبی (ع) پرسید: چرا با تعجب جوان را نگریستی؟ عزرائیل گفت: این جوان را روز بیشتر عمر نیست و من در حسرت ماندم تو زندگی این دنیا به او می‌آموختی، در حالی‌که او را عمری به آن نخواهد بود. 🔆داود نبی (ع) فرستاد آن جوان را صدا کردند. پرسید: ؟ گفت: آری. نبی خدا# دختری را به او گرفت و سریع عروسی او را در مدت مانده از عمر کوتاه‌اش فراهم ساخت. شدند عزرائیل ورود کند که نکرد. سال‌ها گذشت و جوان را جان نگرفت. 💢 عزرائیل را دید و علت را سؤال کرد. عزرائیل گفت: خداوند بر که تو بر حال او کردی و 30 سال بر عمرش افزود و بر حال دختر مؤمنه‌ای که گرفتی ترحم نمود و 30 سال عمر دیگر نیز بر اضافه کرد. ╔═.🍃.══════╗ 🌹 @abalfazleeaam
یه داشتیم که چادری بود. البته خب من و خیلی از بچه های دیگه هم بودیم ولی اون با ما فرق داشت.🙄 چادر سرش می کرد موهاشو می ریخت بیرون، حتی چندبار که با هم بیرون یا اتفاقی بیرون دیدمش؛ فهمیدم به همینجا نمیشه...چنان غلیظی کرده بود که خانومای بدحجاب هم با تعجب نگاهش می کردن! بودم چون نه تنها با این کارش باعث زدن به خودش میشد بلکه به جامعه هم آثار منفی وارد میکرد و# تازه آبرو و حرمت چادر رو هم زیر پا میزاشت.💔😞 یه روز که مناسب پیش اومد و داشتیم دوتایی تو حیاط قدم می زدیم بحثو باز کردم: -سارا جونم! چی شد که تصمیم گرفتی بشی؟😊 جوابش یه نگاه# تند و خشمگین ولی پر از حرف بود😠 ترسیدم که و قال راه بندازه و جای درست کردن ابرو چشم رو هم کور کنم. همین دیگه حرفی نزدم.😨 ولی بعد از چند خودش جوابمو داد:به اجبار خانواده.😞 می زدم که موضوع این باشه. چون اگه کسی واقعا داشت تا این حد از حجاب اصلی و قابل قبول دور نمیشد. کمی فکر کردم و گفتم: میگن باید به هر قیمتی چادر سرت باشه؟🤔 با سر تکون داد😔 -پس واسه همینه که داری سعی می کنی لجبازی کنی و خودتو بهشون نشون بدی☺️ برگشت و نگاهم کرد،اما نه نگاهش تند بود نه . آهی کشید و گفت:آره...به ذهنم رسید تنها کاری که می تونم بکنم همینه. ولی هر چی میگذره اختلافم با مامان بابام بیشتر... شاید اگه از اون اول در کار نبود انقد از حجاب دور نمیشدم 😳یعنی خودشم می دونست داره چیکار می کنه؟...خودش جوابمو داد -من از حجاب بدم نمیاد...ولی وقتی دیدم نمی تونم زورگویی هاشونو تحمل کنم ناخودآگاه از اون چیزی که باید می بودم فاصله گرفتم... -تا حالا فکر کردی این چادری که رو سر ماست به دست ما رسیده؟🤔 -یعنی چی 🤔? -این چادر از کوچه های گذشته و خاکی شده...از میون قافله ی اسرا رد شده و از سر پاک ترین بانو کشیده شده...😔 بیشتر از هزاااارتا جوون واسه موندن این چادر روی سر ما جون دادن... حججی رو می شناسی؟...می دونی سرش واسه چی رفت؟😭 دیگه نتونستم اشکامو بگیرم ولی برای اینکه تاثیر بدی رو بحثمون نزاره زود خودمو جمع و جور کردم و جوابش شدم. فقط نگاه کرد.👀 حرفام بی تاثیر نبوده. با شنیدن صدای زنگ بحث رو تموم کردم. -سارا! من نه تو موضوعات خونوادگیتون دخالت کنم نه بهت امر و نهی کنم که کنی و چیکار نکنی. فقط میخوام بعد از این چندسال نه بعنوان یه دوست،بعنوان یه خواهر بهت بگم حواست باشه! این یه ی مشکی معمولی نیست که رو سرمونه.پس اگه انتخابش کردیم حواسمون باشه که جوونای کشورمون پاش رفته...رفته که نزاره دوباره حرمتش بشکنه،واسه نشون دادن اعتراض خیلی کارها میشه کرد.این وسط چادرمون رو فراموش نکنیم.😊 اینا رو اول به خودم میگم بعد به تو😘 سارا تو فکر بود#.امیدوار بودم حرفام موثر بوده باشه. دست به دست هم به کلاس رفتیم.دیگه تا آخر ساعت حرفی در این مورد نزدیم.... اون روز که این حرفا بین ما رد و بدل شد چهارشنبه بود. جمعه سارا رو تو دیدم. دیگه نه لاک داشت نه موهاش بیرون بود نه جلو عشوه میومد😍 از خوشحالی محکم بغلش کردم. -ببینم؟! حرمت چادرو خوب نگه داشتم😉? -راضیم ازت سارا😁...البته من که کسی نیستم ولی مطمئنم مادر هم ازت راضیه😍 🌹 @abalfazleeaam
🍁ای کاش کسی برای تب داشت 🍂یا ذکر امام بر لب داشت 🍁قربان غریبی ات شوم جان 🍂ای کاش که صاحب الزمان داشت 💔 ....
🌷🌷🌷 در بودم که میز بغلی توجه‌م را جلب کرد. و مردی حدود ۴۰ ساله روبه‌روی هم نشسته بودند و مثل یک و پسر وجوان چیزهایی می‌گفتند و زیرزیرکی می‌خندیدند. بدم آمد. با خودم گفتم چه معنی دارد؟ شما با این باید بچه دبیرستانی داشته باشید. نه مثل بچه دبیرستانی‌ها و دختربازی کنید. داشتم نگاهشان می‌کردم که تلفن خانم زنگ خورد و به نفر خط گفت: آره عزیزم. بچه‌ها رو گذاشتیم خودمون اومدیم. واسه‌شون کتلت گذاشتم تو یخچال. خوشم آمد. کردم. گفتم چه پدر و مادر باحالی. چه زنده‌ای که بعد از این همه سال مثل روز اول همدیگر را دوست دارند. خوب است که زن و شوهرها گاهی اوقات یک دوتایی بروند. چقدر رویایی. قطعا اگر روزی پدر شدم همین کار را می‌کنم. داشتم با و ذوق نگاهشان می‌کردم که ناگهان مرد به زن گفت: پاشو بریم تا نفهمیده اومدی بیرون. اَی تُف. حالم به هم خورد. زنیکه تو شوهر داری آن‌وقت با غریبه آمدی ددر دودور؟ ما خیر سرمان . اسلام‌تان کجا رفته؟ زن و مرد نامحرم با هم چه غلطی می‌کنند؟ بی‌شرف‌ها. داشتم چپ‌چپ نگاهشان می‌کردم که مرد بلند شد رفت به سمت تا پول غذا را حساب کند. زن هم دنبالش رفت و بلند گفت: داداش بذار من حساب کنم. اون دفعه مامان اینا تو حساب کردی آخییی. آبجی و داداش بودن. الهی الهی. چه قشنگ. چه قدر خوبه و برادر اینقدر به هم نزدیک باشند. داشتم با ذوق و شوق نگاه‌شان می‌کردم و لبخند می‌زدم که آمدند از کنارم رد شدند و در همان حال مرد با لبخندی گفت: از کی تا حالا من شدم داداشت؟ زن هم زد و گفت: این‌جوری گفتم که مردم فکر کنن خواهر و برادریم. تو روح‌تان. از همان اول هم می‌دانستم ریگی به کفش‌تان هست. زنیکه و مردیکه عوضی آشغال بی‌حیا. داشتم چپ‌چپ نگاهشان می‌کردم که خواستند خداحافظی کنند. زن به مرد گفت: به سلام برسون. مرد هم گفت: باشه دخترم. تو هم به گلم... _ وای خدا. پدر و دختر بودند. پس چرا مرد اینقدر جوان به نظر می‌رسید؟ خب با داشتن چنین دوست‌داشتنی باید هم جوان بماند. هرجا هستند باشند. ناگهان یادم افتاد یک ساعت است در رستوران دوست‌دخترم هستم. چرا نیامد این دختر؟ ولش کن. بگذار بروم تا شک نکرده است. ✍️پی نوشت: این داستان بسیاری از ماست. هرکدام‌مان به یک شکل. سرمان در دیگران است. زود قضاوت می‌کنیم و خودمان را برای دیگران می‌دانیم. ┄┄┅━🍃🌹🍃━┅┄┄ ❣🌸❣🌸❣🌸❣🌸❣ 🌹 @abalfazleeaam
نظرے کن که 🌙جھـــان بیتاب است! ♥روز و شب چشــم همہ 🌸 ارباب است.. ♥ 🕋پس کی بہ جھان می تابی ♥نور زیبای یک جلوه اے 😍از محراب است @abalfazleeaam
✨﷽✨ 🌼دیدار با آیت الله (ره) ✍وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت… بچه ها تک تک ورود میکردن و میگفتن، آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت… بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن… اما اصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن، در حالی که بقیه رو تحویل میگرفتن… یه لحظه تو دلم گفتم: "میگن این آقا از آدما هم میتونه خبر داشته باشه، تو با چه رویی داری تحویلت بگیره؟ تو که میدونی چقدر زدی…!” خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم…تصمیم گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم، وقتی برگشتیم همه شیشه های رو شکستم، کارامو سروسامون دادم، تغییر کردم، مدتی گذشت، یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم، از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دوباره میخوان برن ، چون تازه رفته بودم با هزار منت و قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن… دم در سرم رو پایین انداخته بودم، تو حال خودم بودم که دیدم بچه‌ها صدام میکنن: "حمید حمید! حاج آقا باشماست." دیدم آقای به من اشاره میکنن که بیا جلوتر… در گوشم گفتن:- یکماهه که رو کردی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🌹 @abalfazleeaam
🔥ارتباط با نامحرم🔥 امیرالمومنین حضرت علی الگوی ما بود ، پس چرا او به دختران جوان ، سلام نمی داد.. خب چرا⁉️ ❌ دختر خانم ها بخونند... ❌ آقا پسرها بخونند.... 💠+به قول حاج حسین یڪتا: دنیا ، دنیای تیپ زدنه!❤️ فقط مهم اینه که کی، برای کی تیپ میزنه! بله این شهدا بودند که یه جوری تیپ میزدند که خدا نگاهشون ڪنه نه هر نامحرمی ... ☝️اما فقط یه چیزی: آقا پسر؟! الگوت حضرت علی(ع) بود، حواست هست؟ همون امیرالمومنین ڪه به دخترای جوون سلام نمیڪرد.. ✅ آیا تو ایمانت از حضرت علی قوی تر است که با هر نامحرمی اون هم در فضای مجازی و یا غیره ارتباط میگیری و از اون حد مجازش هم میگذری و باعث فتنه و آسیب و هزاران گناه و گرفتاری میشوی⁉️ ❌مگه قرار نبود صحبت با نامحرم در حد ضرورت باشه⁉️ پس این چت📲 ڪردنا و... چی میگه؟؟ +دختر خانوم؟! وارث ارثیه حضرت زهرا (س) ! شما چی❓ حواست هست❓خود حضرت فاطمه جلوی یه مرد ڪور حجابشو رعایت میڪرد؛... چشمات قشنگه، صورتت زیباعه، میدونم همه ی اینارو.... ولی قرار نبود زیبایی هاتو بزاری برای هر ڪسی؛... پس این پروفایل و اینا چی میگه؟؟؟ جایی ڪه با چند تا لمس صفحه ی گوشی ڪلی مرد میتونن ببیننش... _قرار بود باشیم... _قرار بود باشیم... _قرار بود راه رو ادامه بدیم.. _قرار بود برای شهیدمون مرام بزاریم... ولی قرار نبود به مجازی بدیم... 💥 اومدیم تو صحنه‌ی جنگ دشمن تا ڪنیم، گفتیم جنگ نرم؛ ولی نرم نرم خودمون داریم وا میدیم ♨️ و در آخر اسیر دامهای شیاطین میشویم و مجروح و خسته وامیمونیم و به عقب بر میگردیم 💥 بیایید بخاطر دل امام زمان گناه نکنید بیایید بیخودی ادعای امام زمانی نکنید بیایید رعایت کنید و با هر نامحرمی ارتباط نگیرید و خود را آلوده به هر گناهی نکنید ، که اگر این شد چیزی جزء تباهی و نابودی برایتان ، به ارمغان نمیگذارد پس لطفا رعایت کنید ❤️❤️❤️❤️ ❤️「 *ٺرڪ‌گناه‌باهادۍ‌دلھا🕊* https://chat.whatsapp.com/JcAuwX0butj5EANmYMJjEC
جهان بازیچه یِ تزویر خواهد شد بیا مهدی به زودی دیر خواهد شد... فلسطین‌و یمن،هم مشرق و مغرب همه‌عالم ازین غم پیر خواهد شد... ✍حسن‌کریم‌زاده ✓💔