#عروض_و_قافیه ۱۷
بسمالله الرحمن الرحیم
هست کلید درِ گنجِ حکیم
🟠نکاتی در باب تقطیع۲
الف- قواعد تقطيع (بخش دوم):
🟡۱- از آنجا که کوچک ترین جزء تشکیل دهندهٔ وزن هجای کوتاه است که دو حرف عروضی دارد، پس در تقطیع شعر، هیچ مجموعهٔ کمتر از دو حرفی نباید داشته باشیم، از این روی در صورت برخورد به صامت تنها در «وسط شعر» به اندازهٔ یک مصوت کوتاه بدان می افزاییم تا دو حرفی شده، به هجای کوتاه تبدیل شود:
مصراع «به دانش دل پیر برنا بود»
(فعولن فعولن فعولن فعل)
🔴در تقطیع چنین خوانده می شود: به دانش دل پیرُ برنا بود، یعنی به «ر» در کلمه «پیر» حرکت می دهیم.
بعضی کلمات هم که به دو صورت خوانده میشوند، مانند:
پیرزن=پیرِزن
پیرمرد=پیرِمرد
زادگاه=زادِگاه
آزاد=آزاده
♦️در هنگام تقطیع شعر، اگر به این کلمات برخوردیم، باید آن وجهی را در نظر بگیریم که برای تقطیع مناسب است! مثلا در شعر زیر:
پیرزنی را ستمی درگرفت/
دست زد و دامن سنجر گرفت/
در تقطیع میخوانیم «پیرِزن»
🔵در بین ادیبان بحث است که «باز» یا «چند» را باید به صورت اضافه خواند یا به سکون؛
این کلمات معادل یک هجای بلند و یک صامت هستند که به صامت تنها، در تلفظ عروضی یک مصوت کوتاه افزوده می شود.
🟣۲- در کلماتی از قبیل خواست، گوشت، بیست، کارد هرگاه صامت آخر به وسیلهی مصوت بعد از خود جذب نشود، همواره از تقطیع ساقط خواهد بود:
گفت زن، این گربه خورد این گوشت را/
گوشت دیگر خر اگر باشد هلا/
«مولوی»
– ل– – / – ل – – / – ل –
فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
🟤حرف «د» خورد به وسیله «ا» این جذب شد، اما حرف «ت» گوشت در هر دو مصراع (جذب نشد) و از تقطیع ساقط شده است یعنی گوشت، «گوش» حساب شده است. و یا در بیت زیر:
ز عشق او که یاری بود چالاک/
ز کرسی خواست افتادن سوی خاک/
«نظامی»
«ت» خواست به وسیلهٔ مصوت بعد از خود(«ا» افتادن) ربوده(جذب) شده است؛ و از تقطیع ساقط نشد.
🟥الف- قواعد تقطيع (بخش سوم)
💠۳- صدای ترکیبی ow در آخر کلمات، اگر پیش از مصوت دیگر قرار گیرد، به o و v تجزیه می شود و صامت v جزء هجای دوم قرار میگیرد؛ این صدا در کلماتی مانند «جُو» ، «رُو»(فعل امر رفتن) وجود دارد.
🔳برای مثال در بیت زیر:
من اَر چه حافظ شهرم جُوی نمی ارزم
مگر تو از کرم خویش یار من باشی
«حافظ»
ل–ل– / لل–– / ل–ل– / ––
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن
در این جا کلمه ی جُوی تبدیل به هجای کوتاه «جُ» و هجای بلند «وی» شده است:
جوی = جُ + وی
💠۴- هرگاه در کلمهای، حرف «ن» در آخر کلمه باشد و حرکت آن ساکن بود و بعد از مصوت بلند قرار گرفت و حرف اول کلمهی بعد، صامت بود؛ حرف «ن» را در هنگام تقطیع حذف میکنیم. مثال:
عاشقان دارند کار و عارفان دانند حال
این سخن در دل فرود آید که از جان گفته اند
–ل–– / –ل–– / –ل–– / –ل–
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
♦️چنانکه ملاحظه می شود در این بیت کلمات «عاشقان» و «عارفان» و «این» و «جان»، (معادل «عاشقا» و «عارفا» و «ای» و «جا») حساب شدهاند.
◾️تنها استثناء نون کلمهٔ «زینهار» است که همیشه برخلاف قاعده در تقطیع حساب می شود:
زینهار از آب شمشیرت که شیران را از آن
تشنه لب کشتی نهنگان را در آب انداختی
نکته: برای تشخیص اینکه حرف «ن» را در تقطیع ساقط کنیم، میتوانید حرف«ت» را جایگزین کنید؛ اگر وزن شعر مختل شد، حرف «ن» اضافه است.
📕تحقیق : ایلیا – علیاری ( دکتر حسین محمدی مبارز – دکتر علیرضا علیاری)
@adabkhane
#عروض_و_قافیه ١٨
بسمالله الرحمن الرحیم
هست کلید درِ گنجِ حکیم
🔴نکاتی در باب تقطیع ٣
🟡ب- اختیارات شاعری (بخش اول):
این است که شاعر از دو صورت ممکن هر کدام را که به کار برد، شعر صحیح باشد و در وزن خللی وارد نگردد، به عبارت دیگر استعمال هر یک از آن دو وجه مجاز باشد. اما باید توجه داشت که فقط یکی از آن دو صورت اصل است. بدین ترتیب با توجه به اختیارات است که اوزان تقطیعی را به اوزان اصلی برمیگردانیم.
🔵۱- شاعر مختار است در آخر مصراع، یک یا دو حرف صامت اضافه بر وزن بیاورد (یا نیاورد):
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
«حافظ»
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
🟠در آخر هر دو مصراع یک «میم» اضافه بر وزن آمده است که بر طبق قاعده از تقطيع ساقط است.
بنال بلبل اگر با منت سر یاری است
که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاری است
«حافظ»
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
🟤در آخر این دو مصرع هم حروف «ست» از تقطيع ساقط است.
🟣در اوزان دوری که هر مصراع به دو نیم مصراع مستقل قابل تقسیم است (یعنی وسط مصراع حکم آخر مصراع را پیدا می کند)، این حکم در وسط مصراع نیز صدق میکند (یعنی می توان در وسط مصراع هم حرفی اضافه بر وزن آورد)؛ مثال:
می بیغش است دریاب، وقتی خوش است بشتاب/
ســال دگـر کــه دارد، امــیــد نـو بـهـاری/
«حافظ»
مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن
🟢همانطور که مشاهده می کنید حرف «ب» در کلمهی «دریاب» در وسط و در کلمهی «بشتاب» در آخر مصراع اول از وزن ساقط است.
🔴ب- اختیارات شاعری (بخش دوم): شاعر مختار است به جای فعلاتن در رکن اول هر مصراع، فاعلاتن بیاورد؛ برای مثال:
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیدهٔ ما شاد نکرد
«حافظ»
🟢در بیت فوق وزن اصلی «فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن» می باشد که شاعر به اختیار، مصراع اول را در وزن «فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن» سروده است. یعنی به جای رکن اولِ وزن که «فعلاتن» می باشد، «فاعلاتن» آورده است!
مثال دیگر: حال دل با تو گفتنم هوس است
«حافظ»
– ل – – / ل – ل – / ل ل –
فاعلاتن مفاعلن فعلن
وزن اصلی «فعلاتن مفاعلن فعلن» می باشد!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(در عروض فارسی عکس قاعده فوق صحیح نیست. یعنی نمیتوان در رکن اول وزن، به جای فاعلاتن، فعلاتن آورد! و فقط در قدما چند استثناء داریم…)
📕تحقیق :ایلیا – علیاری
(دکتر محمدی مبارز – دکتر علیرضا علیاری)
@adabkhane
#عروض_و_قافیه ١٩
بسمالله الرحمن الرحیم
هست کلید درِ گنجِ حکیم
🔴نکاتی در باب تقطیع ۴
ب- اختیارات شاعری (بخش سوم):
شاعر مختار است به جای دو هجای کوتاه، یک هجای بلند بیاورد¹. این اختیار که در اصطلاح به آن «تسکین» میگویند، جز در آغاز مصراع(در هجای اول مصراع)، در همه جا قابل اعمال است².
بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید در گنج حکیم
«مخزن الاسرار نظامی»
در بیت فوق وزن اصلی «مفتعلن مفتعلن فاعلن» می باشد که شاعر به اختیار خود، مصراع اول را در وزن «مفعولن مفعولن فاعلن» سروده است. برخی به اشتباه بیت فوق را به صورت زیر میخوانند:
بسمِ اِلهِ الرَّحِمانِ الرّحیم
هست کلید در گنج حکیم
تا آهنگ شعر، رعایت شود؛ اما این گونه خواندن در شان آیه ی شریف «بسم الله الرحمن الرحیم» نیست و بهتر است بصورت معمول خوانده شود، آنچنانکه از نظر قواعد عروض هم صحیح می باشد…
مثال دیگر
با که گویم به جهان، محرم کو؟
چه خبر گویم با بی خبران
وزن اصلی این بیت «فعلاتن فعلاتن فعلن» است که شاعر به اختیار خود، مصراع اول را در وزن «فاعلاتن فعلاتن فع لن» و مصراع دوم را در وزن «فعلاتن مفعولن فعلن» سروده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🟠1(عکس این قاعده صحیح نیست، یعنی در عروض فارسی نمی توان به جای یک هجای بلند، دو هجای کوتاه آورد؛ به همین دلیل در مصراع «وقت را غنیمت دان آنقدر که بتوانی» نمی توان کلمهٔ «بتوانی» را به طور طبیعی (بِتَوانی) تلفظ کرد…امّا در عروض عربی جایز است و این یکی از مهمترین فرق های عروض فارسی و عربی است.)
🔵2- (طبیعی ترین جا برای تسکین هجای ماقبل آخر است که معمولاً گوش آن را احساس نمیکند و تسکین در حافظ معمولاً از این نوع است؛ که معمولا تبدیل «فعلن» به «فع لن» میباشد. اما در غیر هجای ماقبل آخر محسوس است و باعث «سکته» می شود)
📕تحقیق : ایلیا – علیاری
(دکتر حسین محمدی مبارز – دکتر علیرضا علیاری)
@adabkhane
#عروض_و_قافیه ۲۰
بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید درگنج حکیم
📗اوزان،بحوردرعروض فارسی؛سهل ممتنع است. آشنایی با این دانش مطالعه در ایقاع (دو نوع: لحنی و شعری) ، دستگاهها و مقامات موسیقی، بحور الحان و ویژگیهای صوت را می طلبد.
📕زِحافات زحافات( تغییراتی که در ارکان اصلی عروض رخ می دهد و سبب پیدایی ارکان فرعی می گردند) هم بخشی از علم عروض است. اینک بخشهایی از زحافاتِ بحر مضارع وبه شواهدی از زحافاتِ بحر مجتث، اشاره می گردد.
🟢مثال۱:
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
بنیاد مکر ، با فلک حقه باز کرد
وزن:مفعول فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلان(فاعلات)
بحر:مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور
از چهار ویژگی صوت(امتداد،شدت،زیر وبمی، زنگ یا طنین) حروف کاف، را و دالِ ساکن در کلمه”کرد”کششی در صوت ایجاد کرده،که امتداد هجای آن تنها با لات/ لان در فاعلان/فاعلات (مقصور)، هماهنگیِ موسیقیایی( یک کوبشِ بلند/ایقاع )پیدا کرده و نمی تواند محذوف باشد.
🟤مثال۲:
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
وزن: مفعول فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن
بحر: مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
کلمه” ما” نه تنها با ” لن “در فاعلن(محذوف) هماهنگی هجایی دارد بلکه از دیدگاه موسیقیایی نیز با ” لان” یکسان است .
🟡مثال۳:
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
صراحیِ می ناب و سفینه غزل است
وزن:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان
بحر: مجتث مثمن مخبون مقصور حروف
“لست” در خلل است، تنها با ” لان” در فعلان، هم آوا است.
🟠مثال ۴ :
چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت
حقوق خدمت ما عرضه کرد بر کرمت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر: مجتث مثمن مخبون محذوف
واژه “قلمت” با فعلن تناسب موسیقیایی و هجایی دارد.
🔵مثال۵:
شراب و عیش نهان چیست کار بی بنیاد
زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان
بحر: مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ
کلمه” بن + یاد “در بنیاد،از دیدگاه بحور،اصلم (بریده/ گوش بریده)خوانده میشود و حرف “دالی” هم که به آن( بنیاد) افزوده شده، با مُسَبّغ(افزوده)هم معنایی دارد. نمی تواند وزنی جز، فع لان را بپذیرد.
🔴مثال ۶ :
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن
بحر: مجتث مثمن مخبون اصلم
واژه ” اُف+ تد” در، افتد با فع لن (اصلم) هماهنگ است و حرفی فراتر از وزن ندارد
📙منابع برای توضیح بیشتر درباره ایقاع،موسیقی و لحن،رجوع شود به:
۱.بوعلی سینا،زیر نظر کاظم موسوی بروجردی،چاپ۱، تهران: بنیاد بوعلی سینا- مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۸، صص ۱۹۸ – ۲۲۸.
برای توضیح بیشتر درباره عروض و قافیه، و ویژگی های صوت و زحافات،رجوع شود به:
۲.عروض و قافیه، دکتر سیروس شمیسا، چاپ۲ ، تهران: میترا،۱۳۸۶. ۳. آموزش عروض و قافیه از دریچه پرسش،دکتر روح الله هادی،چاپ۱، تهران: سمت،۱۳۹۲، صص۱۰ – ۱۱ و ۴۲ – ۵۲ و ۹۴ – ۱۰۹.
برای تقطیع کامل غزلیات حافظ، رجوع شود به: دیوان حافظ( غنی- قزوینی) به کوشش رضا کاکایی دهکردی، چاپ۲،تهران: ققنوس، ۱۳۷۸.
♦️تحقیق : ایلیا – علیاری ( دکتر حسین محمدی مبارز – دکتر علیرضا علیاری)
@adabkhane
🔴#پژوهش ۴
🟡پیوستگی موسیقی و شعر
🎵وزن، بحر، لحن و معنا
در شعر 🎶
شرح: دکتر محمدی مبارز 👇
https://www.aparat.com/v/8YQbj
@adabkhane
#شعر ۲۰
یا #حضرت_رقیه
از نيمه شب گذشته و خوابش نبرده بود
طفل سه ساله ای كه دگر سالخورده بود
در گوشه خرابه ،به جای ستاره ها
تا صبح ،زخم های تنش را ،شمرده بود
از ضعف،نای پاشدن از جاي خود نداشت
آخر سه روز بود، كه چيزی نخورده بود
بادست های كوچكش، آرام و بی صدا
از فرط درد، بازوی خود را فشرده بود
اين نيمه جان مانده هم از، لطف زينب است
ورنه هزار مرتبه در راه مرده بود
پیش از طلوع، بانوی گوهر شناس شهر
آن گنج را به دست خرابه سپرده بود
#محسن_عرب_خالقی
@adabkhane
ادبخانه
می بایست وقتی که من نی می زدم به رقص آمده باشید – #ضرب_المثل ۲۴
بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید درِ گنجِ حکیم
ضرب المثلی کهن:
می بایست وقتی که من نی می زدم به رقص آمده باشید
🔶کوروش بزرگ، درخواست یونانیان را با ضرب المثل جالبی پاسخ داد.
بعداز فتح سارد و هنگامی که کوروش در سارد بود یونانیان سفیری نزد او فرستادند و تقاضا کردند که کوروش با آنها نیز مانند پادشاه لیدیه (کرزوس)رفتار کند.
کوروش جواب مستقیمی به آنها نداده واین مثل را آورد:
«نی زنی به دریا نزدیک شد و دید ماهی های قشنگ در آب شنا می کنند.
پیش خود گفت اگر من نی بزنم یقینا” این ماهیها به خشکی در آیند.بعد نشست و چندان که نی زد ، دید اثری از انتظار او نیست .پس توری برداشته به دریا افکند و عده ای زیاد از ماهیها به دام افتادند .
وقتی که ماهیها در تور می جستند و می افتادند، نی زن در حال آنها را تماشا کرد وگفت حالا بیهوده می رقصید ؛ می بایست وقتی که من نی میزدم به رقص آمده باشید .»
🔷منظور کوروش این بود که فرصت را از دست داده اید .
چون کوروش قبل از لشکرکشی به سارد از یونانیان خواسته بود که به لیدی و کرزوس یاری نرسانند و متحد نشوند اما آنها به حرف کوروش گوش نداده بودند.
حتی کوروش از آنها خواسته بود که با او متحد شوند، اما این پیشنها را نیز با بی شرمی رد کرده بودند.
اگرچه کوروش، در نهایت کرزوس را می بخشاید او را در همان جایگاه حکمرانی نگاه می دارد
🟥معنای کنایی
اگر کاری در هنگامی که خواسته می شود. انجام نشود و بعد در وقت خطر با اجبار و ترس انجام شود. گفته می شود:
می بایست وقتی که من نی می زدم به رقص آمده باشید
📚بن مایه ها( منابع) :
1.تواریخ هرودوت.کتاب 1بند141
2.تاریخ ایران باستان، مشیرالدوله،حسن پیرنیا ج1ص256
@adabkhane