«بستنی»
✍ راضیه کاظمی زاده
دو هفتهای بود که درگیر ویروس جدید شده بودیم، از روز دوشنبه کمی بهتر بودم و می توانستم در کلاسها شرکت کنم، و این موضوع حالم را بهتر کرده بود.
عصر چهارشنبه به طور ناگهانی و خیلی غیر منتظره سردرد شدیدی گرفتم، قرص مسکنی خوردم و با خود گفتم حتما تاشب دردش تمام می شود! نزدیکای ساعت ۹ شب بود که حالت تهوع عجیبی به سراغم آمد! بوی غذا که به مشامم می خورد حالت تهوع شدیدتر می شد، مقاومت فایده ای نداشت! آنچه که از آن می ترسیدم به سراغم آمد! با بدنی لرزان و سردرد و سرگیجه ای شدید به رختخواب رفتم و خدا را التماس کردم تا به خواب روم تا از این درد رها شوم، تنها به این امید که فردا با حالی خوب و بدون درد روزم را شروع خواهم کرد!
برای نماز صبح که بیدار شدم، هنوز سرگیجه داشتم ولی باز با خود گفتم کمی میخوابم حتما بهتر می شود، اما نشد!
هر چه بیشتر می گذشت حالت تهوع بیشتر و سردرد و سرگیجه شدید تر می شد، اصلا توان تکان خوردن نداشتم فقط در رختخواب بودم و لب به غذا نمی زدم چون بوی غذا حالت تهوع ام را تشدید می کرد!
شب به دکتر رفتم و با وصل سرم و آمپول به خانه برگشتم و به دلم نوید دادم دیگه دردا تموم شد!
اما فردا بدتر بودم، حالا دو روز بود که بدون غذا زنده بودم و دیگر توانی در پاها و دست هایم نبود، انگار در حالت کما به سر می بردم، بی خبر از اطراف و فرزندانم، فقط دعا میکردم به خواب روم تا از این درد رهایی یابم...
روز شنبه رسید، یک روز مانده به نیمه شعبان !
موکب های بلوار حرم تا حرم دایر شده بودند و همسرم مدام از حال و هوای آنجا می گفت، از پیاده روی، از حال خوش سال گذشته!
ناگهان بدون مقدمه گفت:«آماده شو بریم»، با چشمانی گرد شده از تعجب پرسیدم کجا ؟! گفت میرویم کمی پیاده روی و بر میگردیم! دلم نمی آمد او را از رفتن منع کنم، میدانستم بدون من او هم نخواهد رفت، با خود گفتم امروز که از دیروز بهتر بودم و بعد از دو روز بدون غذا، توانسته بودم با هزار زحمت یک پیاله سوپ بخورم، می روم!
عقل میگفت تو که توان پیاده روی نداری! مرا از رفتن منع می کرد، اما من تصمیمم را گرفته بودم!
با خانواده به راه افتادیم، به اولین موکبی که رسیدیم، همسرم تا صندلی های چیده شده و برنامه هایی که در حال اجرا بود را دید، فورا گفت همینجا می مانیم!
رفتم نذری بگیرم، وقتی نوبت به من رسید با کمال تعجب دیدم «بستنی» است، ماتم برده بود! با صدای مرد به خود آمدم و بستنی را گرفتم در دل با خود می گفتم من تازه از آن گلودرد رهایی پیدا کرده ام با این بستنی حتما دوباره ...
به سمت همسرم به راه افتادم، او که تا مرا دید گویا ذهنم را خوانده باشد، به من نزدیک شد و در گوشم گفت:«به نیت شفا بخور»! به حرفش گوش دادم و خوردم!
کمی بعد به راه افتادیم و چند متری جلو رفتیم، حالم خوب بود و سردردم خیلی کم شده بود!
شب وقتی به خانه رسیدم دیگر خبری از آن سردرد و سرگیجه های شدید و حالت تهوع و بی اشتهایی کاذب نبود و این تنها معجزه ای بود از سوی مولایم!
الحمدلله علی کل حال
#نیمه_شعبان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
سسلسله استوری های جهاد تبیینی صفحه باغچه کوچک من
جهاد تبیین:: اللهم عجل لولیک الفرج::
https://eitaa.com/atayebefarid
حتما دنبال کنید
.
🔖طعم آزادی و انتخاب در سطح ملی
✍آمنه عسکری منفرد
🇮🇷موقع انتخابات که میشود، رایاولیها که اولینبار است وارد یک صحنهی مهم سیاسی میشوند و میبینند که نظرشان در سرنوشت جامعه و مملکت تاثیرگذار است، بسیار خوشحال و هیجانزده میشوند! حق هم دارند، چون اولینبار است طعم آزادی و انتخاب در سطح ملی را تجربه میکنند!
🇮🇷رفیق رأیاولی! امروز همهی کشور به حضور و انتخاب خوب و آگاهانهی تو نیاز داره!
🇮🇷اینبار نظر تو هم مستقیم در سرنوشت تکتک افراد ملت تاثیرگذار است!
🇮🇷این روزها چشم همهی دنیا، خصوصا استکبار جهانی به انتخاب من و توست!
🇮🇷مطمئن باش حضور در پای صندوق رأی و انتخاب درست ما، یکبار دیگر دشمن را ناامید میکند! پس با قدرت، از آزادی و حق انتخابت استفاده کن!
#انتخابات
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«شمام بلدید سوت بزنید؟»
✍طیبه فرید
برای انجام کاری می روم مرکز شهر.بافت قدیم.حال و هوای خیابان ها حسابی انتخاباتی شده.یکی از نامزدها از محلات تبلیغات مفصلش را شروع کرده .هر چند متر یک عکس با زاویه متفاوت،تمام رُخ ،سه رُخ،نیم رخ ،تمام قد.از آن عکس های آتلیه ای که آدم ها سالی یک بار می گیرند و می گذارند توی آلبوم تا روند پیر شدنشان را ببینند!چشم هوادارهاش کف پاش.من را سننه.آدم های این تیپی شلوغ انتخاب من نیستند.مگر من رأیم را از سر راه آوردم! پس کارنامهی جماعت به چه دردی میخورد!
توی مسیر همه جا را آباد کرده اند.تیر برق و تنه درخت و نرده و حصار پلههای هوایی نبوده که از نگاهشان مخفی مانده باشد.بعضی نمایندههای قبلی هم تبلیغات مفصلی کردهاند حتی بیشتر.یکی نیست بگوید شما دیگر چرا! ناسلامتی شما آنچه از خدمت به مردم بوده بیختید و الکتان را آویختید.قصه مُشک وخود ببوید و اینجور حرف ها.توی فلکه ها و میدان های توی مسیرمان هر جا امکان داشته ملت احساس وظیفه کن، از خودشان عکس وبنر آویزان کردهاند .این همه آدم کجا و چهار نفر منتخب کجا!قطعا خیلی هایشان ملتفتند هیچ شانسی در انتخاب شدن ندارند.بسوزد پدر نام و رزومه.....
توی بافت قدیم نزدیکیکی از امامزاده ها تبلیغات یکی را می بینم.اوگزینه ی احتمالی من است.کنجکاو می شوم .اولش فکر می کنم ستاد تبلیغاتی اش باشد.صبح سرچ کردم همان حوالیست.اما میوه فروشی به آن زپرتی که نمی شود ستاد تبلیغاتی او باشد.صاحبش مرد سن و سال داریست که جلو مغازه هفت سین بساط کرده.سه چهارتا تنگ بلور روی میز درب و داغانی چیده که چندتا ماهی گُلی تویشان پِل پِل می کند.روی دیوارِ پشت میز نوشته کیوی سی و پنج هزار تومان و همه این ها پشت زمینه عکس آدمیست که گزینه ی احتمالی من است.کلا انگار همین یک عکس را دارد.هم کارنامه اش هم تبلیغات اتو نکشیده ی محدودش را می پسندم.با کنجکاوی بساط جلومغازه و سبزی فروشی را وارسی می کنم.پیرمرد طفلک هاج و واج نگاه می کند ومی پرسد:
بابا چی میخوای در خدمتم.
میپرسم:
_ با ایشون فامیلید که اینجوری تبلیغشو میکنید؟
میگوید:نه عامو فامیل کجو بود،جوون خوبیه .خوب سوت می زنه...
تا اسم سوت میآید خنده ام میگیرد. دارد طرح حمایت از گزارشگران فساد(سوت زنی) را به ادبیات خودش میگوید.از ذهنم میگذرد که کجا هستند اقلیتی که مردم کوچه و بازار را فاقد قوه ی تحلیل می دانند که ببینند پیرمرد میوه فروشی در یکنقطه پایین شهر برای خودش دلیل پیدا کرده که به کی رأی بدهد.
این ایام کلی ملاک جوریدم برای انتخاب نامزدها و همه را توی مجازی استوری کردم.تا دیر نشده ملاک پیرمرد را به لیستم اضافه می کنم.
نماینده باید سوت زنی بلد باشد....
#انتخابات
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
. ☀️ پویش روایتنویسی «پـــای انــتـــخـــاب» 🔸 همیشه در معرض انتخاب هستیم 📌ماجراهای خواندنی خود ر
.
#تمدید_شد تا پایان امروز
آثار ارسالی در حال انتشار در کانال #هم_نویسان 👇
https://eitaa.com/hamnevisan
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
پیش به سوی روشنایی!
✍ فاطمه مهدوی
میگوید: «در این دوران هیچچیز برایم به وضوح روشن نیست، نمیدانم چه کسی دروغ و چه کسی راست میگوید. هدف نامزدها از شرکت در انتخابات برایم روشن نیست» و چندین و چند روشن نبودنهای دیگر را بهانه میسازد برای شانه خالی کردن از زیر بار تکلیف.
هموطن گرامی!
تمام این نقاط مبهم را به راحتی با کمی تحقیق میتوان متوجه شد، اما من میخواهم به تو از روشنیها بگویم. آنچه روشن است و میدرخشد، کارنامهی من و توست، کارنامه وطندوستی، کارنامه عرق به میهن و پایداری و استقامت در راه صیانت از عزت و آزادی ملی.
من و تو موظفیم به انتخاب اصلح، ما سکانداریم و مکلفیم به شناخت مسیر و انتخابهای صحیح و منطقی.
نمیدانیم؟ این را قرآن به ما آموخته «فَسْئَلوا اَهْلَ الذّکرِ اِنْ کُنْتُمْ لا تَعلمون. پس بپرسید از علمای هر امت آنچه را نمیدانید.»(نحل /۴۳). میپرسیم، تحقیق میکنیم، مشورت میکنیم و در آخر اعتماد.
این را بدانیم که این تکلیف مهم را هیچکس به جای ما نمیتواند انجام دهد. واجبی است عینی که فقط من و تو، خودمان مامور و موظف به ادای آن هستیم و البته واجبی که اگر ادا نکردیم فرصت قضای آن را نخواهیم داشت. این واجب در زمان معین و در میدان مبارزه ادا میگردد و ارزش و منزلت پیدا میکند و در صورت خسران و پشیمانی، فرصت به سادگی جبران کردن آن، به دست نخواهد آمد و هزینهی گزافی روی دستمان خواهد گذاشت.
تکلیفی است آسان، بسیار مهم و سرنوشتساز. آنقدر مهم که هم سرنوشت خودمان را رقم میزند هم کشورمان را. سرنوشت خودمان را از آن رو که بصیرت اعتقادی-سیاسی ما در این صحنه مشخص میگردد و دشمنشناسی و هوشیاری ملی ما در این عرصه بروز و ظهور پیدا میکند و سرنوشت کشورمان را از این جهت که میزان ایستادگی ملت ما را در برابر دشمن، معین میسازد.
آمار مشارکت در این عرصهی مهم، تکلیف دشمن را یکسره میسازد که مردم شریف ایران بعد از این همه فتنه و آشوب و شبههافکنی، تا چه حد پای آرمانهای ملی-مذهبی خودشان ایستادهاند و میزان تاثیرگذاری تلاشهای شومشان، برایشان معلوم میگردد. آنان منتظر آمار مشارکتند تا نتیجهی سرمایهگذاریهایشان را بررسی کنند.
ما به آنان نشان خواهیم داد که ملتی هستیم اهل روشنی و مثل همیشه در ابهام و تاریکی نخواهیم ماند و به راحتی از مسیرهای پرسنگلاخ و غبارآلود عبور کرده و به سوی نور میتازیم و پیش میرویم.
#انتخابات
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
تاریخ و انتخاب
✍نجمه صالحی
سراسر زندگی بشر و حتی تاریخ با انتخاب عجین شده اما این انتخاب همیشه بهدست خود شخص و بدنه جامعه نبوده است؛ از قضا بیشتر تحولات تاریخ در دست انتخاب سلاطین، حکما و سردمداران حکومتی بود و عوام، به ناچار تابع این انتخاب اجباری یا تحمیل شرایط میشدند!
به عنوان نمونه، پس از رحلت نبی خاتم صلی الله علیه و آله، اقلیتی معلوم الحال دست به انتخابی دیگر زدند و مردم عامی را با خود همراه کردند و بدنهی عظیم مردم، ساکت و مقهور این انتخاب ماند؛ زیرا عوام، هنوز اهمیت انتخاب بد را درک نکرده بود و نمیدانست این خشت کج تا کجا دیوار را کج، بالا میبرد! نمیدانست این انتخاب نادرست، گردبادی میسازد که سرنوشت اسلام را طور دیگری رقم میزند و میشود آنچه نباید شود.
به تدریج ملتها دریافتند اگر جامعه از انتصاب الهی خالی شود ناچار بهدست حکمای جور میافتد، دین و دنیای مردم به تاراج میرود و دستخوش طوفانهای عظیم میشود. قرنها گذشت تا مردم متوجه شوند، نباید اجازه داد سرنوشتشان بهدست جنایتکاران بیفتد، پس حداقل کاری که میتوانستند انجام دهند، اعتراض در مقابل اعمال سلاطین بود!
چه بسیار جانها که بر سر این واکنشها از دست رفت تا اینکه آن میراث، به انقلاب اسلامی ایران رسید؛ انقلابی که انتخابِ سرانجامی نیکو و خروج ازظلمت با هدف پرواز به سمت نور و رهایی از ظلم بود.
شواهد تاریخی نشان میدهد در ایران، نحوهی اداره امور شهرها از ابتدای پیدایش حیات اجتماعی غیر از عصر سلوکیان تا اواخر دولت سلطنت پهلوی دوم با اراده سلاطین و حاکمان اداره میشد. با انقلاب مشروطه، پادشاهی مطلق به پادشاهی مشروط تبدیل شد و نخستین تجربه مشارکت ایرانیان شکل گرفت. مجلس شورای ملی قوانین انجمن بلدیه و انجمن ایالتی و ولایتی و نظایر آن را به تصویب رساند، لکن عدم آمادگی ساختاری ایران، برای پذیرش این سبک قوانین و شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه موجب اجرا نشدن و شکست قانونهای مصوب شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 شرایط مناسبی فراهم گردید تا مردم در تعیین سرنوشت خود و جامعه خویش سهیم باشند و دوباره انتخاب کنند، انتخابی در راستای اهداف مکتب تشیع و چه بسا تمرینی برای تشکیل دولت کریمهی مهدوی و زمینهسازی ظهور بعون الله!
🍃امروز ما بر شالودهی انتخابهای گذشتهی ما بنا شده است🍃
#بازنشر
#انتخابات
#انتخاب_مردم
#مشارکت_حداکثری
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«تلخ روزهای قند»
✍ طیبه فرید
خداوکیلی همین حرفها را میزنید که بعضی نامردها طمع میکنند. هر جا میرسید هی سفره دلتان را باز می کنید که:
_مگه دفعه قبل که رأی دادیم چه گُلی به سرمون زدن؟! این دفعه دیگه رأی نمیدیم.
بارها دیدمتان جلوی آدمهای هفت پشت غریبهای که ازین ور و آن ور قصه سختی هایمان را شنیدند و می خواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند سیسِ غیرتی ها را گرفتید که به شما مربوط نیست،خودمان حلش می کنیم .من که اخلاقتان را می دانم ،شما دلتان به قاعده گنجشک کوچک است تاب نمی آورید.شاید آن صفحه سجلّتان که کلی مهر داخلش دارید را استوری نکنید و اصلا درباره اش حرفی نزنید اما وجدانتان اجازه نمی دهد.آخرین ساعت ها همکه شده یواشکی پا می شوید می روید یک جای خلوت صندوقی پیدا میکنید رأی تان را میدهید.آدم حسابی زیر دِین کسی نمی رود.
گفتم دِین.....
از همسن و سال های ما آدم هایی بودند که پای امنیت کشور که افتاد با همه گرانیِ اجاره خانه و گوشت و مرغ و پوشک بچه تاب نیاوردند.کنایه ی خنّاس ها را به جانخریدند اما بی درنگ رفتند جانشان را دادند وبرگشتند بعضی هایشان هم بر نگشتند!
این روزها با همه سختی هایی که محاصرهمان کرده اما سرمان گرم زندگی مان است، جانمان پیشمانست.درست وقتی که دارید کنار قند روزهای تلختان چایی و کیک می خورید بعضی ها روزگارشان عین زهر مار است . قند روزهای تلخشان توی خانطومان گم شده.برای اینکه پای وحشی ها به شهر ما نرسد.نارنجستان قوام مخروبه نباشد و طاووس دروازه قرآن پرپر نشود.تا ناموس های این شهر حتی آن ها که فکر می کنند ناموس کسی نیستند دست به دست نشوند. ما دیوانه ها اخبار جنگ را فراموش نمیکنیم. بخت سیاه دخترهای مسلمان و ایزدی عراق را...
این را با خودتان مرور کنید.ما سهمی در ایجاد امنیت سرزمین مادریمان داریم.همه خرجش یک اثر انگشت است.اثر انگشتی که هر کدامش به قاعده یک مشت محکم پهلوانی زور دارد.کفتارها دور و برمانکمین کرده اند.بدخواه و حسود کم نداریم.
«جمعه بیایید پای صندوق» .
نه به خاطر جمهوری اسلامی ،نه به خاطر مسئولینی که فکر می کنید اگر رأی بدهید پررو می شوند.نهبهخاطر حرف های من.فقط بهخاطرامنیتی که با هر قیمتی تا امروز حفظ شده.به خاطر حفظ همین حال قشنگی که دارید و صبح ها برای خودتان لَته درست می کنید وکوکی می پزید و استوری می کنید ومن اینحالتان را دوست دارم.برای تکرار عکس های دو نفره تان برای کلیپی که از دست و پای بچه تان با آرامش می گیرید و می گویید «بششه ی خودمه....»
شما خیلی کم توقعید که با باران ذوق زده می شوید وبا عطر بهار نارنج حالتان عوض می شود،کور شود هر کسی این اخلاقتان را نداند.جمعه بلند شوید بروید دورهایتان را بزنید و بعدش محض رضای خدا بروید رأی بدهید.دشمن های مشترکمان دندان تیز کرده اند....
من و شما به یک اندازه ایرانی هستیم.
امنیت ما خیلی به ما بستگی دارد.....
#انتخابات
#انتخاب_مردم
#مشارکت_حداکثری
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
رأی من «بیمه یک ملّت»
✍آمنه عسکری منفرد
🔺داستان آن کشتی و سرنشینانش را شنیدهاید که در مواجه با فردی که با میخ کف کشتی را سوراخ میکرد، سکوت کردند؟...
بعضی فکر کردند نباید در کار دیگران دخالت کنند،بعضی فکر کردند کار او به هیچکس آسیبی نمیزند، گروهی بیتفاوت بودند و
تنها عدهی کمی اعتراض کردند، ولی با این پاسخ مواجه شدند که « من فقط زیر پای خودم را سوراخ میکنم و به دیگران آسیب نمیزنم...» پس اعتراضشان کاری از پیش نبرد
و بعد از چند ساعت با نفوذ آب، کشتی با تمام سرنشینان آن غرق شد.
🔺داستان این ضربالمثل را چطور:
«آتش که شروع شود، خشک و تر با هم میسوزد»؟
حالا باز هم فکر میکنید اگر کسی در انتخابات شرکت نکند، به دیگران ربطی ندارد⁉️
یا گمان میکنید رأی یک نفر در سرنوشت کشور تأثیری ندارد⁉️
مگر نه این است که عدم حضور فعال و قوی در انتخابات، با امنیت ملی کشور ارتباط مستقیم دارد⁉️
پس اگر هموطنان خود را با استدلال برای حضور و شرکت فعال در پای صندوقهای رأی تشویق و ترغیب نکنیم و یا افراد مخالف یا ناآگاه را از ناامید کردن دیگران منع نکنیم،
ناخواسته در تکمیل پازل دشمنی سهیم شدهایم که از اتحاد و انسجام ملّت ایران میترسد.
بدانیم: عدم حضور حداکثری ملت پای صندوقهای رأی یعنی بیتفاوتی نسبت به «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» و این برابر است با ایجاد ناامنی برای آیندهی کشور.
پس در روز جمعه ۱۱ اسفند۱۴۰۲، ما میآییم تا «ایران» بماند🇮🇷،
«انقلاب» بماند🇮🇷،
«استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی»🇮🇷 بماند،
👈چون رأی من «بیمه یک ملّت» است.
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
هدایت شده از ساهور؛انجمن علمی«ادبیات تاریخی»
.
🔖بانو حدیث(۱)
بانو حدیث مادر امام عسکری (علیهما السلام)، کنیزی مغربی بود که قبل از سال 230ق، به منزل امام هادی (علیهالسلام) آورده شد. وى امّولد و از زنان عارف و فاضل عصر خود بود.
نام حُدَیث و سَلیل در منابع برای وی ذکر شده است. امام هادى (علیهالسلام) پس از اولین ملاقات، او را ستود و فرمود: سَلیل (یکى از القاب سوسن) از بدىها و آلودگیها پاک است.
بانو حدیث(سلام الله علیها) پس از تولّد فرزندش امام حسن عسکری(علیهالسلام) با کنیه «امُّ الحسن» و «امّ ابیمحمّد» نامیده شد و با تولّد نوه یگانهاش (حجت بن الحسن )، با لقب و عنوان «جدّه» شهرت یافت.
◻️ نویسنده #کتاب #سر_بر_دامن_ماه تلاش داشته است شخصیت و زندگی بانو حدیث سلام الله علیها را به تصویر کشد.
◻️در نگارش رمان تاریخی سطور سفید نانوشتهی تاریخ را میتوان تخیل کرد اما در سطور سیاه و نوشته شدهی تاریخ باید امانت رعایت شود تا دگرگون، وارونه و جعل نشود.
#رمان
#داستان
#ساهور
#تاریخ_ادبیات
#دانشگاه_باقرالعلوم
#انجمن_علمی_ادبی_ساهور
🌐https://eitaa.com/bouath