.
«لکههای روی حروف»
✍طیبه فرید
پروپ توی دست دکتر فخریان روی سطح لغزنده ژل بالا و پایین می شد.گاهی با فشار و گاهی نرم.
_از کی حرکتشو حس نمی کنی؟
فروزان با پر روسری گوشه چشمش را پاک کرد.حروف بغض آلود هُل خوردند توی دهانش.
_از پریروز ظهر ...
دکتر با چشم های ریز شده وابروهای باریک کوتاه و درهمی که به زحمت جزئیات یک اخم عمیق را درست می کرد همانطور که محو مانیتور بود گفت:
_ضربان نداره... یه هفته صبر کن ممکنه خودش سقط شه اگر خونریزی نداشتی برو بیمارستان.
صدای دکتر توی گوشش فقط یک سوت ممتد بود.از روی تخت بلند شد.بچگی هایش هر چی برگ و گل چشمش را می گرفت می گذاشت لای صفحه های فرهنگ لغت عمید.جای لکه بعضی گل ها روی حروف کتاب مانده بود.یک هفته بعد بازش می کرد و گل های رنگارنگی که توی فشار کتاب خشک شده بودند را با ذوق می چسباند توی آلبوم کاغذی....حس می کرد شده شبیه فرهنگ لغت عمید.پر ازحرف.با گل ها و برگ هایی که توی دلش بین کاغذها خشک شده بود.باید یک آلبوم کاغذی از بچههایی که توی شکمش مرده بودند می ساخت....
برای سید مهدی پیام گذاشت...
«سلام عزیزم...
بازم شدی پدر شهید.»
حوصله خانه را نداشت.راه افتاد سمت حرم.در و دیوار سیاه پوشیده بود.چندم محرم بود؟اصلا یادش نمی آمد.
هوای خنک از لای پردههای مخمل ورودی بیرون می زد.با دست پرده را کنار زد و نگاهی به ضریح انداخت.این بار دیگر نه حاجتی داشت و نه درخواستی.دیگر حتی چشمهایش بچههای کوچک توی بغل زن ها را نمی دید.سهم او از مادر شدن همین چند هفته ای بود که بارها تجربه کرده بود.مثل کتابی که تا یک هفته گل ها توی بغلش ،لای صفحاتش می ماندند و از شدت فشار خشک می شدند.صدای آشنای سید مهدی او را کشاند سمت رواق. تن خسته اش را ول کرد گوشه ای و سرش که روی گردنش سنگینی می کرد را گذاشت روی زانوهایش.دیگر نیاز نبود نگران رژیم غذایی سفت و سخت چند هفته قبل باشد.دیر یا زود خودش سِقط می شد.سهم صفحه های او از گل ها و برگ ها فقط لکه های روی حروف بود.لکه های آبی و سبز و بنفش و ....
توی دلش به خودش می خندید.به لباس سبز کوچکی که گذاشته بود توی کیفش و از خدا خواسته بود به حق رباب ،بچه اش سالم باشد و بیاید حرم تبرکش کند،سال دیگر هم همین لباس ها را بکند تنش و بیاورد عزاداری شیرخواره ها...آن قدر خسته بود که حتی صدای گریه زن ها که رواق را گذاشته بودند توی سرشان رویش اثری نداشت.
سید مهدی داشت روضه وداع می خواند.رسیده بود به پرده آخر:«امام آمده بود خداحافظی.انگار چیزی جا گذاشته بود.دل توی دل مخدرات نبود
شلوار یمانی راه راه قیمتی را با نیزه پاره کرد که دشمن طمع نکند و پوشیدش.کمربند را روی کمرش محکم کرد.وسط التماس دخترها که می گفتند«نرو بابا» و لباسش را می کشیدند.چشم های امام گره خورد به نگاه بی رمق علی اصغر که دیگر حتی گریه هم نمی کرد.»
سید مهدی به اینجای مقتل که رسید،صدایش می لرزید.آه و ناله بچه دارهابلند بود.فروزان چادرش را انداخت روی صورتش.حواسش به رباب بود.به لباس هایش که بوی بچه می داد.بوی شیر.به سید مهدی که چقدر بابا شدن به قیافه اش می آمد....
_اهل معنا میگن تشنگی به علی اصغر اثر کرده بود و در هر صورت زنده نمی ماند.اما امام در چشم های او تمنای شهادت رومی دید....
رباب بچه را گذاشت توی بغل امام.امام نگاهی به موهای تُنُک روی سر علی اصغر انداخت به گردی صورتش.آمد خم شود بچه را ببوسد که حرمله با تیر سه شعبه ......
فذبح الطفل من الاذن الی الاذن ،من الورید الی الورید.....
به اینجای روضه که رسید مردها عین زن ها ضجه می زدند.وسط روضه سید یکی پیدا شده بود که حال و روزش بدتر از فروزان بود.حالا رباب باید علی اصغر را می گذاشت توی آلبوم کاغذی...با خاطراتی که عطرش روی لباس هایش مانده بود.خاطراتی که بوی شیر می داد.بوی بچه ....بوی موهای تُنُکی که روی آن سر گرد بارها بوسیده بودشان...
وسط ناله زن های شیرخواره دار داشت دنبالش می گشت.از روضه فهمید مادر علی اصغر رسیده پشت خیمه ها جایی که امام داشت زمین را با سر نیزه می کند.می خواست از پشت عبای رباب را بگیرد و نگذارد برود ...چشمه اشکش داغ شد،وسط صدای ضجه ها و ناله آدم ها
وقتی دستش رسیده بود به عبای رباب چیزی توی شکمش تکان خورد.باز هم تکان خورد...
رباب برگشته بود داشت نگاهش می کرد.علی اصغر توی بغلش بود.بوی شیر می داد....
#محرّم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@AFKAREHOWZAVI
.
🔖میهمانهای ویژه حضرت عباس(علیهالسلام)
✍آمنه عسکری منفرد
هرسال چند روز مانده به موعد مقرر قلبشان پر میکشد تا حرم عباس .
سالهاست خو کردهاند به عطر و بوی این چند دانه برنج خشک شده در نور آفتاب . ندار نیستند ولی خود را غنی از این چند دانه برنج متبرک نمیدانند که هیچ، بلکه ۳۶۴ روز صبر میکنند تا ظهر روز تاسوعا برسد و نذری خاص اقلیتهای مذهبی که دررتکیه ثارالله طبخ میشود، قسمتشان شود.
حاج عبدالله که چند سالی است موهای پرپشتش چون قلب عاشقش سپید گشته، با آن کمر خم شده در نوکری امام حسین(علیهالسلام)، در حالیکه به سختی ایستاده، با روی گشاده میهمانان را دعوت میکند تا آرام در صف غذای تبرکی که از شب گذشته، در دیگهای مخصوص برایشان بار گذاشته شده، بایستند.
پیرزن این بار با دوکارت دعوت در صف دریافت غذای تبرکی در صف ایستاد و وقتی غذای تبرکی خودش و همسر بیمارش را از دست خادم گرفت، با چسمان اشکبار، عصازنان به سمت حاج عبدالله رفت.
دانههای گرم و سوزان اشک روی گونههایش میغلتید و با دیدن پرچم یا اباالفضل که با وزش باد گرم در هوا خودنمایی میکرد، حال پرواز در خود احساس کرد. به زور کلمات را در دهانش چرخاند تا بتواند کلمات فارسی را جفتوجور کند.
- خدا خیرتون بده حاج آقا! خیلی نگران بودم امسال که همسرم توان راه رفتن ندارد، نتوانم غذای نذری او را بگیرم. میدانید که ما این غذا را برای تبرکی یک سال خانواده نگه میداریم. دانه دانهی این برنج نذری، زندگی یک سال ما را بیمه میکند، مخصوصا برای من که چند قاشق آن را برای بچههایم که ایران نیستند خشک و فریز میکنم تا برایشان بفرستم. ما زرتشتی هستیم اما خودمان را از شما جدا نمیدانیم، پسر من برای این انقلاب خون داده، ما مدیون حسین و ابالفضل هستیم.
_قبول باشه خواهر عزیز! ما نوکر حضرت عباس و شماییم. این دیگهای غذا مخصوص شماست. این کارت دعوتهای که به دستتان رسیده، قطعا به امضای خود آقا رسیده. ما کارهای نیستیم. هموطنان زیادی مثل شما آمدند و ماجرای این تبرکی را برایمان گفتند که از چند سال قبل تصمیم گرفتیم، برنج و خورشت غذای ظهر تاسوعای شما را مجزا بکشیم تا راحتتر نگهداری کنید.
برای ما دعا کنید، مخصوصا شما که از خانواده شهدا هم هستید، آبروی بیشتری پیش ارباب دارید.
بفرمایید، بفرمایید! قهوه هم برای پذیرایی آماده است. سلام ما را به همسر محترمتان هم برسانید برای سلامتیشان دعا میکنم.
-ای کاش بعد از تمام شدن دهه، تکیه را جمع نکنید. وقتی تکیه عزای اباعبدالله جمع میشود، قلبمان میگیرد، ما به این حال و هوا خو میکنیم...
به اینجای گفتگو که رسید، صدای یا اباالفضل از آشپزخانه هیات فضا را پر کرد و اشک امان مادر شهید و حاج عبدالله را برید و هر دو چون مادر طفل از دست داده میگریستند...
در کلاس عاشقی، عباس غوغا میکند
در دلِ هر عاشقی، عباس مأوا میکند
#ظهر_تاسوعا
#اقلیتهای_مذهبی
#محرّم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@AFKAREHOWZAVI
امیدِحرم.mp3
8.49M
هرکی گرفتاری داره،
اسم اباالفضل میاره.💔
#امام_حسین #محرم #تاسوعا #رادیوز
📝 نویسنده و🎙 گوینده:
زینب رضوی
📻 @Radioz_Ir
✍️فاطمه داودی
وداع غریبانه
وقت وداع سیدالشهدا با اهل حرم رسیده بود از غم این وداع آسمان و زمین جان دادند. امام حسین(علیه السلام) با تمامی اهل حرم وداع کرد.
امام حسین(علیه السلام) به قدری تنها شده بود که امام سجاد(علیه السلام) فرزند بیمارِ ایشان قصد کردند برای مقابله با سپاه کوفیان به جنگ بروند اما امام، ایشان را از اینکار منع کردند و به ایشان فرمودند: ای فرزندم تو پاکیزه ترین فرزندانم هستی(معصومی) و افضل و برترین خانوادهام میباشی.
غم انگیزترین وداع، وداع مولا با حضرت زینب(سلام الله علیها) و کودکان و بانوان بود. امام حسین(علیه السلام) حضرت زینب را به صبر بشارت داد، گفتگوی میان برادر و خواهر بسیار حزن انگیز بود، حضرت زینب با اشک و آه امام را بدرقه کرد.
حضرت زینب اهل بیت را تسلی میداد، کودکان تشنه را تسلی میداد، بانوان حرم را به صبر دعوت میکرد، تا اینکه صدای ذوالجناح بیرون از حرم شنیده شد اهل حرم به بیرون دویدند، گمان کردند امام حسین(علیه السلام) بار دیگر برای وداع برگشتهاند.
هنگامی که به بیرون رسیدند ذوالجناح را بدون امام دیدند، حضرت زینب(سلام الله علیها) گریه میکردند و به دنبال اسب رفتند تا به بالای تَلِّ زینبیه رسیدند.
امان از لحظه ای که حضرت زینب از بالای تَلِّ زینبیه دید، امام حسین( علیه السلام) را در گودی قتلگاه دیدند که شمربن ذی الجوشن بر روی سینه ایشان نشسته بودند و......
نمیتوانم، نمیتوانم قلم را بچرخانم و از مصیبت های خانم حضرت زینب(سلام الله علیها) و اهل بیت بنویسم. خدا لعنت کند دشمنان اهل بیت را، خدا لعنت کند کسانی را که حرم ها را به آتش کشیدند، خدا لعنت کند کسانی را که باعث شدند کودکان با پای برهنه بر روی زمین گرگرفته کربلا بدوند، خدا لعنت کند کسانی را که باعث شدند خارهای آتشین بیابان مهمان پاهای کوچک کودکان حرم شوند.
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#جهاد_روایت
@AFKAREHOWZAVI
.
انعکاس عاشورا در آینهی تاریخ
✍🏻 زهرا کبیریپور
قافلهی عشق در پیچ و تاب جادههای تاریخ، سفری بیپایان دارد.
در هر مقطع از این سفر، کربلایی دیگر رقم میخورد و ندای حق گوش جان تشنگان عدالت را نوازش میدهد.
عبارت کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا، گویای آن است که واقعهی عاشورا صرفاً محدود به یک زمان و مکان خاص نیست، بلکه انعکاسی از نبرد همیشگی حق و باطل در طول تاریخ بشریت است.
در هر برههای که ظلم و ستم سر بر میآورد و تاریکیِ جهل و نادانی بر جوامع سایه میافکند، کربلایی دیگر شکل میگیرد.
در این کربلاها عاشقان دلسوختهی حق، جان در طبق اخلاص میگذارند و با فداکاری و از خودگذشتگی، مشعل نور را روشن نگه میدارند.
شهدای هر دوره، وارثان راستین امام حسین (علیهالسلام) و یاران باوفایش هستند.
آنها با رشادت و شجاعت خود در برابر ظالمان و ستمگران ایستادگی میکنند و ندای حق را به گوش جهانیان میرسانند.
روح حماسهی عاشورا در کالبد تاریخ جاری است و هرگز خاموش نخواهد شد.
این روح، مشعل راه تمام آزادیخواهان و عدالتطلبان در سراسر جهان است و تا زمانی که ظلم و ستم در دنیا وجود داشته باشد، کربلاها و عاشوراها تکرار خواهد شد.
ما موظفیم که با تأمل در فلسفهی قیام عاشورا و درسهای آن، در مسیر حق و حقیقت قدم برداریم و در برابر ظلم و ستم سکوت نکنیم.
باید با الگوگیری از شهدای کربلا، پرچم عدالت و آزادی را در اهتزاز نگه داریم و برای رهایی بشریت از قید و بند ظلم و ستم تلاش کنیم.
عاشورا، سرچشمهی جوشان عشق و ایثار است.
این واقعهی عظیم، یادآور فداکاری و از خودگذشتگیِ بزرگترین انسانهای تاریخ بشریت است و چراغی روشن در مسیر رستگاری انسانها به سوی حق و حقیقت.
#محرم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@AFKAREHOWZAVI
.
انتشار یادداشت "کربلا و سپرهای انسانی" سرکار خانم عاصی در خبرگزاری حوزه
لینک یادداشت
https://hawzahnews.com/xcXxn
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🏴 مجلس حسینی؛ مجلس رویش نور
رهبر انقلاب: هر کسی در یک محفل حسینی بنشیند و برخیزد، بدون تردید بهرهی معنوی از این نشست و برخاست میبرد؛ در این تردیدی نیست. هر کدام از ما ساعتی در این مجالس بنشینیم، دلهایمان آخر آن ساعت از اوّل آن ساعت پاکیزهتر و نورانیتر میشود. ۱۴۰۲/۰۶/۱۵
@HawzahNews
آزادگی، ارمغان کربلا
✍ ایرانپور
آدمی آزاده آفریده شده و از جمله مهمترین نیازهای او آزادگی است و آزادگی چیزی غیر از آزادی است. آزادگی، گام نهادن در مسیر تعالی است و این جاده به سر منزل کمال میرسد. از جمله آموزههای ناب روز عاشورا آزادگی است که حضرت امام حسین (ع) این ارزش و کرامت انسانی را احیا کرده و در این راه خون و مال و اهل بیتش را در معرکه نهاده و بر تارک صحیفه انسانیت سرمشق آزادگی را حک کرده است.
از جلوههای ارج نهادن به کرامت انسانی در صحنه ماندگار کربلا، عدالت رفتار سیدالشهداء (ع) در برخورد با یاران و اصحاب و حتی فرزندان شهیدش است. عزتی که امام در جای جای کربلا و وقایع خونین آن به یارانش داده است مثال زدنی است.
حضرت بر بالای پیکر غلام خویش حاضر میشود و سرش را به دامن میگیرد همان طور که سر فرزند رشیدش علی اکبر را.
وقتی ابر رحمت حسین(ع) است چه تفاوت میکند بر زمین تازه به بار نشسته حُر ببارد یا بر بیکران دریای وجود اباالفضل(ع) برادر دلاورش.
عرصه، عرصه پرورش است و ثمر دادن بذر مرگ با عزت برتر از زندگی با ذلت.
امام حسین(ع) بر بلندای تاریخِ نه اسلام که انسانیت ایستاده و درس شرافت و آزادگی میدهد، چنان پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین (ع) که در وصیتنامهاش به امام حسن (ع) میفرماید نفس و جان و روان خودت را گرامی بدار و از هر کار پست و از هر پستی محترم بدار و کارزار عاشورا، فرصت انتخاب است برای انسانهای تاریخ که یا زیر بیرق کفر سینه بزنند و پیکار کنند و در آتش بندگی جاودان شوند و یا در سایه آزادگی و عزت و سیدالشهداء آرام گیرند که آزادگان عالم در خیمه حسیناند...
@AFKAREHOWZAVI
.
✍حُرّه.عین
آمار کشتههای جنگ در هیچ کجای دنیا واقعی نیست. در هیچ جنگ و حادثهای کسی که دقمرگ یا پیشمرگ میشود، جزء آمار رسمی کشتهها نیست.
آمار شهدای سال ۶۱ کربلا هم همان ۷۲ نفر روز واقعه نبود. مسلم، سفیر پیشمرگ امام زمان شد.
به کجای خط برسی منکر دوست داشتن امام زمان میشوی؟ اگر تهدید کنند از ارتفاع حدود ۱۴ متری دارالاماره گردنت را میزنند و پرتت میکنند پایین چه؟ باز هم وفاداری؟
مسلم وفادار ماند. کوفیها با سفیر امام سر دعوت به کتاب خدا، سنت رسول الله، جهاد با ظالمین، دفاع از مستضعفین، کمک به محرومین، تقسیم عادلانه بیت المال، و یاری اهل بیت عهد بستند.
و شکستند؛ همهی بندهایش را.
ترس از مرگ، وعدهی پول و اخبار دروغ میتواند چند هزار بیعت را پاره کند و نماینده امام، در شب حتی جایی برای خوابیدن نداشته باشد. تنها یک زن بود که جگر شیر داشت، مسلم را پناه داد و عاقبت به خیر عالم شد.
کسی که خود را خرج نماینده امام کند، ظرفیت خرج شدن برای امام را هم دارد و آن که بیعت با نماینده امام را طاقت نیاورد، بیعت با امام را هم...
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
یاران باوفا
✍نجمه صالحی
رویداد #عاشورا از یک سو ناشی از تفکر غلط، عدم بصیرت، لقمهی حرام، جمود فکری، بیاعتنایی به قرآن ناطق، تنها گذاشتن و نادیده گرفتن #امام_زمان خویش است.
از سوی دیگر، داستان انسانهای متعالی است که از همه چیز گذشتند. داستان انسانهایی که در نتیجهی اعتقادشان به امام زمانهی خود، در نهایت ایثار و از خودگذشتگی به بالاترین درجه از قرب به خدا و حجت او نائل شدند.
گزارشهای تاریخی حاکی از آن است که در آغاز حرکت هنگامیکه امام حسین علیهالسلام فرمودند، تنها افرادی همراه شوند که بذل جان میکنند، همهی همراهان، دریافتند امام علیهالسلام قاطعانه انتهای مسیر را که چیزی جز شهادت و کشته شدن نیست، ترسیم نمودهاند لذا همراهان واقعی آن حضرت، چهرههای ایثارگر و مخلصی بودند که از طوفان بلایا ابائی نداشتند و آگاهانه این همراهی را پذیرفتند.
پ.ن۱: نگاره " دفاع یاران از امام حسین(علیهالسلام) در حین نماز ظهر عاشورا " . نسخه حدیقه السعداء . اواخرقرن ۱۶ یااوایل قرن ۱۷م.
پ.ن۲:نگاره " امام حسین(علیهالسلام) خود را به سپاه یزید معرفی می کند " . روضه الشهداء . قرن ۱۷م.
#محرم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@zemzemh60
سفارش امام باقر علیه السلام برای تسلیت گویی در روز عاشورا 👇
⚫️ اَعْظَمَ اللهُ اُجُورَنا وَاُجورَکُمْ بِمُصابِنا بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِالسَّلامُ وَجَعَلَنا وَاِیّاکُمْ مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَعَ وَلِیِّهِ الاِْمامِ الْمَهْدِىِّ مِنْ ال محمّد علیهمُالسّلام
مصباح المتهجد،صفحه772
#عاشورا
#امام_حسین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
✍زينب نجیب
با احترام به استقبالمان میآیند و وارد هیئت میشویم.
در و دیوار را سیاهپوش کرده با ذکر یاحسین مزین کردهاند
اگر اهل معرفت باشیم برای شنیدن سخنان سخنران زودتر میآییم و اگر حوصله دو کلام حرف حساب نداشته باشیم کمی دیرتر...
زیر کولر و اسپیلت اشک میریزیم و سینه میزنیم
اگر مداح بسوزاند، ضجه میزنیم اگر نه، اشکها صورتمان را به انتظار اجابت، نوازش میکند...
اما دلا بسوز به یاد کربلای غزه...😭
آنها عزادار عاشورا نیستند... آنها عاشورا را زیستهاند...
حسین تنها مانده است...
عباس برای جرعهای آب فرات که نه چشمانش به آسمان بود که جان داد...
علیاکبر در مقابل مادر اربا اربا شد...
قاسم به سوی دشمن سنگ میزد که با تانک از رویش رد شدند...
زینب و رقیه به اسارت حرامیان رفتهاند...
آیا فریاد سکوت علیاصغر روی دستان پدر را میشنوید؟
ای مسلمانان نکند جا بمانیم، از اصحاب مسیح در دفاع از نوادگان محمد مصطفي صلي الله علیه و اله...؟
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«اشک پر قیمت»
✍🏻فاطمه شکیب رخ
به بهشت روضه حسین علیه السلام که سرازیر می شویم، انگار دعوت لاهوتی، ما را خریده است…اشک های جاری مان در مجلس اشک اباعبدالله، گواه دل های پیوند خورده ی ما در عزای آسمان و زمین است و پلک های ورم کرده ی عشاق الحسین، نمایانِ داغِ جگر سوز قیام عاشورا می شود.
چقدر حال این روزهایمان خریدنی ست.
چقدر این غصه عاشقانه، حرف ها برای گفتن دارد…
اکنون که قطرات اشک بر سوز حسین (ع) آرام آرام ما را به گودال رسانده است و همان لحظه و شمر جالس علی صدرک بر اوج اندوه هایمان نشسته است، به یاد آن قلب داغداری باشیم که به جای اشک، خون در عزای «اشرف اولاد آدم» می گرید، برای غربتش دعا کنیم، تا به محضرشان برسانند که شیعیانتان در این ایام به داغ شما نیز داغدارند و به اشک چشم شما نیز به اندوه دچارند، باشد که نام ما را در شمار دعاگویان حضرت یار بنویسند!
اَعْظَمَ اللّهُ اُجُورَنا وَاُجورَکمْ بِمُصابِنا بِالْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلامُ، وَجَعَلَنا وَاِیاکمْ مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَعَ وَلِیهِ الاِْمامِ الْمَهْدِىِّ مِنْ الِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمُ السَّلامُ
#محرم
#عاشورای_حسینی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
ماهِ منیر
✍️ اشرف پهلوانی قمی
تمام سال مادر و پدر زینب یا برادرهایش همراهم بودند.
هر اتاقی، هر بخشی که میرفتم یکیشان با من میآمد. هم من قلبم به او آرام میگرفت و هم او بر قلب من.
ارادتم به یکی از آنها بیشتر بود. انگار باورم شده بود وقتی حتی اسمش را بر سینه داشته باشم قوی میشوم؛ قویتر از همیشه.
حس میکردم پشت و پناهی دارم که میتوانم هر سنگی را از پیش پای مردم بردارم و همّتم مضاعف میشد برای خدمت.
روزی که تنها با نام آن بزرگوار، توانستم زن جوانی را که تمام شب برای پسر هفتماههاش اشک ریخت آرام کنم و امیدوار، با خودم گفتم: «اگر خودش بود چی میشد؟ خوش به حال کسایی که همه کسشون، او بوده؛ اویی که در مقابل یه گردان آدم کم نمیآورده. کافی بوده کسی نگاه چپ به عزیزانش بکنه تا با او طرف باشه.»
یکجورایی حسودیام شد به آنهایی که نسبتی با او داشتند؛ به برادر و خواهرهایش، خواهرزادههایش، برادرزادههایش؛ حتی به پدرش.
این فکر که از ذهنم گذشت؛ مثل این بود که کسی ضربهای پشت زانوهایم زده باشد. سست شدم و اگر دستم را به تخت نگرفته بودم روی زمین ولو میشدم.
به جوان خیره شده بودم و حرفهایش را میشنیدم؛ ولی فکرم جای دیگر بود.
دستم را گذاشتم بر دایره سبزرنگی که نام مبارکش روی آن حک شده بود. در ظاهر با یک سنجاق به مقنعهام وصل شده بود؛ اما در واقع متّصل به قلبم بود.
اشک بدون اذن جاری شد. یاد زمانی افتادم که خواهرش خبر رفتنش را شنید و شکست و نشسته نمازخواندنش از همان زمان شروع شد.
برادری که پشت و پناهش بود، همه کسش بود. نه فقط برای او، برای کلّ خانواده، اصلاً برای قوم بنیهاشم، او قمرشان بود. ماه منیرشان بود. دلشان به او قرص بود.
تا برادر بود، عمو بود، ... میدانستند هیچ کس جرئت تعرّض ندارد؛ اما امان از زمانی که نبود.
گرگ بود که میان خانواده افتاده بود. یکی عربده میکشید، یکی چادر، دیگری گوشواره...
امان از دل زینب به وقت ظهر عاشورا😭
#قمر_بنی_هاشم
#عاشورا
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
عاشورا در تاریخ5⃣
✍نجمهصالحی
عزاداری بر امام حسین علیه السلام افزون بر دورهی حضور ائمه علیهمالسلام در دوران غیبت کبری نیز در میان شیعیان رواج کامل داشت.
در دوران حکومت آل بویه، در سال 352 معز الدولة دستور داد که در شهر بغداد دکانها بسته شود، بازارها و خرید و فروش تعطیل شود، مردم لباس سیاه بپوشند و بر سر در خانهها و مغازهها مُسوح* نصب شود. در همین دوران در مصر و در دوران حکومت فاطمیان، عزاداری بر امام حسین علیه السلام در سال 362 و به دستور المعز لدین الله فاطمی، به صورت علنی برگزار شد.
تمامی این آیینها تا پایان حکومت آل بویه در بغداد (سال 448) و حکومت فاطمیان در مصر (سال 567) ادامه داشت.* در دوران حکومت های بعدی نیز گزارشهایی در مورد عزاداری بر امام حسین علیه السلام در منابع مختلف گزارش شده است. پس از انقراض حکومت آل بویه، توسط طغرل سلجوقی، عزاداری بر امام حسین علیه السلام در دوران سلجوقیان که تعصب مذهبی شدیدی بر علیه شیعیان داشتند، ممنوع شد. با این وجود، در سال 458 در روز عاشورا یکی از شیعیان از دنیا رفت و شیعیان محلۀ کرخ* به بهانۀ او بر امام حسین علیه اسلام عزاداری کردند. در گزارشی از برگزاری مراسم عاشورا در شهر همچنین در سال 582 شیعیان بغداد در روز عاشورا، با وجود سختگیری حکومت سلجوقی به عزاداری پرداختند.
در نسخهای خطی به زبان فارسی که امروزه به شمارۀ 4920 در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری میشود، داستان شهادت تمامی ائمه اطهار علیهم السلام نقل شده است که بخش عمدۀ آن داستان شهادت امام حسین علیه السلام است. این نسخه بر اساس شواهد در قرن ششم و یا هفتم تألیف شده است.
در دوران دولتهای بعدی نیز عزاداری بر امام حسین علیه السلام همه ساله انجام میگرفت. در دوران دولت ایلخانان مغول، نیز شواهدی مبنی بر عزاداری موجود است. در دوران تیموریان است که کتاب روضة الشهدا توسط ملا حسین کاشفی نوشته شد تا چنان که خود نویسنده در مقدمۀ کتاب نیز نوشته است، یک متن جامع فارسی در ذکر مصائب امام حسین علیه السلام موجود باشد.
➖➖➖
*پارچه مسوح، از جنس موی اسب و بز تولید میشد و معمولا به رنگ سیاه بوده و پوشیدن آن و یا نصب آن بر در خانه نشانۀ ماتم زدگی بود.
*همدانی، تکملة تاریخ الطبری،چاپ شده در ضمیمۀ تاریخ طبری، ج 11، ص 397.
*مقریزی، الخطط، ج 2، صص 329 و 436.
*محلۀ کرخ از محله های شیعه نشین بغداد بود و تمامی اهالی آن شیعه بوده و هیچ سنی در آن وجود نداشت (حموی، معجم البلدان، ج 4، ص 448).
*کاشفی، روضه الشهدا، ص 112.
#محرم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@AFKAREHOWZAVI
"مهجه"
مرضیه برزگر
تابش مستقیم آفتاب و حرم داغ زمین و گرد و غباری که از سم اسبان برخاسته، بادیه را هولناک کرده بود.
کنارش نشست.
برای اولین بار در اجرای ماموریتش ناتوان بود. دستور آمده و باید انجام میداد، مثل هر دفعه. ولی اینبار فرق میکرد.
صدای قدمهایی که نزدیک میشدند نگاهش را به دنبال خود کشاند. آمدنها را میدید، ترس لانه کرده در دلهایشان و پا پس کشیدنشان را هم.
جبروت نگاهی که حالا بیرمق در گودال افتاده بود، جرات نزدیکی را به جماعتی که بوی خون به آنجا کشانده بودشان نمیداد. دست خشک شده و زبانِ لال، تنها ارمغان لاشخورهای گرگ صفتی بود که از گودال خونین بیرون میآمدند.
دستور تکرار شد...
کنارش نشست و به بدن غرق خونش نگاه کرد. سخت بود. ماموریت اینبارش سختترین و دردناکترین ماموریتی بود که تا به حال داشت.
_ "چه میکنی!؟ کار را تمام کن."
عمر سعد نزدیک و نزدیکتر میشد. روی سینه حسین نشسته و خنجر را روی گلویش میکشید. نمیبرید. دوباره و دوباره...
ندا باز هم تکرار شد: "عزرائیل روح حسین را بگیر."
درماندهتر از قبل نالید: "از کجا شروع کنم؟!" نگاهش روی بدن حسین لغزید. از زخمهای پاها و زانوها به قلبِ تیرخوردهاش رسید و روی سینهی شکافتهاش مکث کرد. در حاشیه نگاهش نیزههای فرو رفته در گلو و پهلویش را میدید و سرِ ضربه خورده و پیشانیه شکستهاش را. نجوایش به عرش رسید: "هزار و نهصد و پنجاه زخم... چه کنم.!؟"
اشکش جاری شد. روحش تاب این ماموریت را نیاورد و از حال رفت.
خداوند فرمود: " کنار برو. این تنها بدنیست که خودم قبض روح خواهم کرد."
صوت قرآن در همه جا پیچید: "یا ایًتُها النَفسُ المُطمَئِنة اِرجِعی اِلی رَبِکَ راضیة مَرضیة فَادخُلی فی عِبادی..."
و حیاتیترین، کارآمدترین و بهترین خون حسین روی زمین جاری شد.
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
شمر زمانت را بشناس!
غزهی ستمدیده و کودکان بیپناه که در غوغای زمانه بر خرابههای سرزمینشان نشستهاند و سکوت جهان را نظاره میکنند. مبادا از یاران حسین (علیهالسلام) در کربلا عقب بمانیم، از آنان که در دفاع از حق و حقیقت جان دادند و از کودکان بیگناهی که در کربلا تشنه و مظلومانه به شهادت رسیدند...
🥀 کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا🥀
#نجمه_صالحی
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
@zemzemh60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نظم نوین جهانی یعنی بیداری اسلامی، یعنی خونِ پاکِ علیاصغرهای کربلای غزه، مرز تشخیص اهل حق و اهل باطل هستند، یعنی بلند شدن ندای «لبیک یا حسین» در ظهر تاسوعای حسینی، در شهرهای مختلف ایالات متحده آمریکا.
🖋آمنه عسکری منفرد
#کربلای_غزه
#بیداری_اسلامی
#جهاد_روایت
@AFKAREHOWZAVI
🏴 و آه حسین...
◾️وچگونه است جدال عقل و عشق،
آنجاکه عقل میگوید بمان وعشق میگوید برو...
و حسین عاشقِعشق است که فتح خون میکند، آنجا که حتی غنچه را هم به مسلخ بردهاند تا نورِحق شعلهور نگردد وآسمان نظارهگر قربانیشدن خون خدا باشد و زمین شاهد این قربانی...
آه حسین،
و«آه» اسمِ اعظمِ حق است، آنجا که علمدار شرمندهٔ فرزند رباب، بیدست بر زمین افتاده وبر مشک التجا میکند، که آبرو بخرد عباس را،
و آنگاه که ابالفضل ندا برآرد «یا أخا أدرک أخا»....
و «سَلامٌ علی قَلبِ زینب الصَبور»...آنگاه که بوسه بر رگهای بریدهٔ حجتِخدا میزند وتنها دستِولایت است که سکینهٔ این قلب است و اینک هفتادودو گل پرپر ، هفتادودو رأس مطهر ، هفتاد ودو پیکر بیسر و آه حسین...
وعصر امروز، عقیله بنیهاشم مانده است که روایتگر این واقعه است و بارِ امانت بردوش، امامی تبدار، کاروانی از مُخَدراتِ اسیر، پریشان و داغدار، دخترکانی رنجور از داغِ پدر، برادر، عمو وگهوارهٔ بیاصغر...
و «سَلامٌ عَلی خَدِّ التَّریب و سَلامٌ عَلی شَیبِ الخَضیب »...
و آه حسین...
🖋آمنه عسکری منفرد
#عصر_عاشورا
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
تصاویر پس از عاشورا
✍نجمه صالحی
پس از عاشورا، همهچیز دگرگون شد، اصلا همهچیز به روضه تبدیل شد! پیراهن کهنه، انگشتر، گوشواره، حتی هر کودک ششماهه! تیزی آفتاب، تمام بیابانهای جهان، با تمام خارهایش! هر جایی که آب باشد! پس از عاشورا، روضهها تصویری شد و این تصاویر، در دلها حک!
هر ناله و هر اشک، داستانی از درد و اندوه را روایت میکند. هر قطره خون، نشانی از شجاعت و ایثار است. این روضهها، نه تنها در کلمات، بلکه در نگاهها و احساسات مردم نیز جاری میشوند. هر سال، با فرا رسیدن عاشورا، این تصاویر دوباره زنده میشوند و یادآور میشوند که عشق و فداکاری رویداد #عاشورا هیچگاه فراموش نمیشوند.
حضرت زینب کبری سلاماللهعلیها، با شجاعت و استقامت بینظیر خود، پیام عاشورا را به گوش جهانیان رساند. او با سخنان خود در کاخ یزید، حقیقت را آشکار کرد و ظلم و ستم را محکوم نمود. او با قدرت کلام و ایمان خود، توانست دلهای بسیاری را به سوی حقیقت هدایت کند و نقش مهمی در حفظ و انتقال پیام عاشورا ایفا کرد و نمادی از صبر، مقاومت و ایستادگی در برابر ظلم و بیعدالتی شد.
امام سجاد علیهالسلام نیز با صبر و بردباری، نقش مهمی در حفظ و انتقال پیام عاشورا ایفا کرد. او با دعاها و مناجاتهای خود، روحیه مقاومت و ایمان را در دلها زنده نگه داشت و این چنین پیام عاشورا در دلهایمان جاودانه ماند و ما را به سوی آیندهای بهتر هدایت کرد.
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
@zemzemh60
«پیام نجات بخش»
✍م. اکبری
می شود انسان آنقدر وسعت بگیرد که عشق همهی انسانها درونش جا بشود؟!
چقدر وسعت لازم است که محبت تک تک میلیارد ها میلیارد ها انسان را در دلت جای دهی؟!
میلیارد ها سال نوری قبل از این که من در یک شب عاشورایی دست به قلم شوم و از دانسته های حقیرم بگویم ، تو همه چیز را می دانستی !
فکر همه را کرده بودی ، به همه کس دلت سوخته بود ، مسیر هدایت بندگان دشوار بود...
قربانی لازم داشت دلسوز وجان به کف می خواست ...
نمی دانم چه شد که سخت ترین رنج ها را به جان خریدی...
همه اش را تنها تنها به جان خریدی...
چقدر احساس حقارت میکنم در برابر فداکاری ات...
جبران نمی شود حتی به گریه...
حتی به ضجه...
حتی به لطمه...
حتی به جان دادن...
اما مولای من...
پیام نجات بخش تو و عشق تو پس از هزار و چهارصد سال باز هم به گوش تشنگان هدایت رسید...
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
او را بیشتر به چه چیز می شناسیم؟
✍فهیمه فرشتیان
شاید دلاوری هایش در صحنه نبرد
و یا غم هایی که بر او وارد شد
شاید هم رنج هایی که خانواده اش به دوش کشیدند.
این همه توان، قدرت و صبوری از کجا می آید؟
حتّی اندکی رمق داشتن، بعد از برخی حوادث عاشورا، عجیب است، چه رسد به اینکه باز هم دیگرانی را حمایت کنی. و یا به دل دریایی از لشگر دشمن بزنی، حریفی که میدانی از هیچ قساوتی کوتاهی نمی کند.
چگونه این همه طاقت در یک انسان جمع میشود
جز با اتّصال مداوم به بزرگترین منبع قدرت در تمام هستی.
به هر صحنه ای از شب و روز عاشورا وارد می شویم جایگاه دعای امام است.
راز و نیازهایی که امام را تسلّا می داد، اطرافیانش را به شور و شعوری بیش از پیش فرا می خواند، و پیامهایی به عمر تمام تاریخ بشریت را نیز در خود نهان داشت.
دعای شب عاشورا با آن شور و حرارتی که امام داشت، برای همیشه در گوش زمان مانده است.
دعای صبح روز بعد نیز ،در حالی که سوگوار برخی از یارانش بود.
رازو نیازی که در لحظه شهادت سربازِ شیرخواره اش با خدای خویش داشت،
و آن جملاتی که همزمان با بریده شدن دستان برادرزاده یازده ساله اش برزبان راند،
و حتی آنچه با لبهای خشک و تشنه نجوا میکرد، در آن هنگامه ای که حیوان صفتان برای پایان بخشیدن به حیات دنیایی اش، از هم پیشی میگرفتند.
آخرین مناجاتش را اغلب شنیدهایم: صَبراً علَی قَضائِک یا رَبِّ لا اِلهَ سِواک.
آیا برای ما نیز دعا یکی از راه های تاب آوری است؟
آیا میتوانیم در اوج سختی، با یادآوری نعمت ها، گفتگو با خداوند را آغاز کنیم؟
#محرم
#سوال_عاشورایی
#دعاهای_امام_حسین
@AFKAREHOWZAVI
.
دنبال تربت میگردم
✍فاطمه میری طایفه فرد
سرگشته و هراسانم، کجایی ارباب؟
بوی شببوها مرا تا این جا کشاند.
نه!
عطر وجود توست که راهم را کج میکند به مستقیم راهها.
پای آن کاج بلند ایستادهای تا مرا ببری به سال ۶۱ و من هنوز مدهوش عطر آمیخته تو با شببوها هستم.
حسین(ع) در این غربتکده تنهایی، به کدام ریسمان چنگ بزنم؟ دردم را در گوش کدام چاه نجوا کنم؟ رازم را با کدام مَحرم واگویه کنم؟ بیم دارم از کتمان رفیق و طعنهی نارفیق. بیم دارم از جفای یار بیوفا.
حسین(ع) مرا با خودت ببر و در گوشهی چادر خواهرت میهمان کن. شنیدهام از سجیهی شما که کَرَم است و عادتتان که احسان.
مرا امان بده در این دشت بیمحابای دنیا.
مرا بپذیر این گونه که هستم. این گونه که خاکسار درگاهت با همهی بدیها آمدهام.
حسین(ع) میترسم از ایمان خُرد و خرده گناههای بیشمار.
میترسم از ناقوس مرگ که صدایش لحظه به لحظه نزدیکتر میشود.
حسین(ع) مرا بشارت بده به بانگ الرحیلِ عند ربهم یرزقون.
حسین(ع) من و دنیا به خود میپیچیم از درد. درد بی یاوری، بی پناهی. کی میرسد آن فرزندی که وعدهاش را داده بودی؟
من که هیچ، دنیا دیگر تاب این همه بیعدالتی را ندارد. تاب ندارد کودکان را بیپناه ببیند و دم نزند. یک بار دیده که با کودکان تو چه کردند؟!
لا یوم کیومک یا اباعبدالله
حسین(ع) برایم بمان در کوران تنهاییم.
بمان برایم درجدال شبههها و حقیقتها.
باد صدای اذان ظهر عاشورای ۶۱ را به گوشم مینوازد. فرصتی میخواهم تا من وضو ساز کنم و پاک شوم. بگذار بیایم و در رکابت نوکری کنم. بگذار پروبالم خونی شود. بگذار چادرم خاکی شود.
هراسانم دنبال تربت میگردم در نینوا. بگذار به رکوعت برسم.
الله اکبر
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
زیارت عاشورا
✍ حیدری
شب عاشورا در کربلایم و در بین الحرمین در میان خیل جمعیت نشستهام. امشب زیارت عاشورا میخوانم ، به یاد آنهایی که مرا یاری رساندند در مسیر تشرفم به حرم، از پدر و مادرم که با چشمی گریان مرا روانه ساختند به دیار عشق، به نیت پدران و اجدادم که در صُلب من سهیماند و در حسرت زیارت اربابم سوختند ولی توفیق زیارت نیافتند.
امشب زیارت عاشورا میخوانم به نیت همه کسانی که راه آمدنم را هموار کردند، آنها که رفتند و خونشان آب و جارویی کشید در مسیر زائران کربلا، آنها که در حسرت تماشای این بارگاه ملکوتی ماندند، تا من با دلی آسوده در میان انبوه جمعیت شیعیان بنشینم و هیچ دلواپسی به دلم راه نیابد.
زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام میخوانم ، برای کسانی که دین تشیع را به دستم سپردند، خون دلها خوردند و زجرها کشیدند تا محبت این آقا در دل من لانه کند و ریشه دواند.
امشب همراه با لعن زیارت عاشورا لعن میکنم، همه کسانی خون محبان علی را حلال شمردند از اولین آنها که بر مادرم زهرا سلام الله علیها جسارت کرد تا آخرینشان که امروزه از هیچ جسارت و اذیتی بر مردم مظلوم غزه فروگذار نیستند.
و سلام زیارت عاشورا را میفرستم به روح همه اولاد حسین و همه اصحاب حسین علیهمالسلام، از اولینشان که یاریرسان مولایم بودند و آخرین کسانی که خونشان در بالا بردن پرچم انقلاب و تشیع ثمر بخشید. انشاءالله که اربابمان نظر فضل و رحمتش را بر همهی ما بیندازد.
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️ سَلامٌ عَلى قَلبِ زَينَبَ الصَّبور
🔺 دخَلَتْ زینبُ علی بْنِ زیاد
روضه تمام شد؛ همه رفتند و تو هنوز
بالای تل نشسته ای و خون گریه می کنی...
نه اشتباه گفته اند؛ هرچند به پایان رسید روضه ولی؛ در صحرای آغشته بر خونِ معشوق، در پی طفل گمشده هروله می کنی…
به گمانم، بازهم خطا رفت ماجرای آن لحظه؛ با قصه خیمه و دامن سوخته و رخ نیلی، با دل آشوب و مجروح، روضه ناتمام را تمام می کنی…
غصه هایت بسیار است می دانم!
در اوراق یک کتاب نمی گنجد، می دانم!
مانده ام با این خاطرات چگونه، «دخَلَتْ زینبُ علی بْنِ زیاد» را به تقدیر تاریخ خواهی نشاند…
✍🏻 فاطمه شکیب رخ
#محرم #زینب(س)
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
رسالت زینب(سلاماللهعلیها)
✍نجمه صالحی
مصائب زینب سلاماللهعلیها از عصر عاشورا آغاز شد. از آن لحظه، پیام عاشورا و فرهنگ سبز حسینی در دستان زینب سلامالله علیها قرار گرفت تا تمام هویت زن در اسلام به تصویر کشیده شود. آن هنگام که طنین صدایش "ما رأیتُ الّا جمیلاً" در گوش زمان پیچید، هر واژهاش تیری شد بر قلب اندیشهی شوم یزید و یزیدیان. بانویی که با سیره و رفتارش حماسه عاشورا را تا ابد جاودانه ساخت و اجازه نداد جنایت امویان پنهان بماند.
زینب کبری سلاماللهعلیها انسانی تربیتیافته در خاندان رسالت، دانشمندی بزرگ و قهرمانی بیهمتا بود. او بزرگ آموزگار مکتبی است که در آن، زن موجودی اثرگذار است. در مدرسه زینبی، زن مرزبان حریم ولایت است و در همه صحنهها حاضر است. هنگامی که از شهادت علی اکبر علیهالسلام باخبر شد، در حالی که صدا میزد: «واحبیباه و ابن أخیاه...» برای دلداری حسین علیهالسلام به یاری برادر شتافت.
از گفتار و رفتار بانو در کربلا میزان همت او در دفاع از امامت هویداست. در واپسین لحظات، هنگامی که شمر قصد بریدن سر مبارک امام زمانش را داشت، زینب علیهاالسلام به امید نجات جان امام یا برای اتمام حجت، بر سر عمر سعد فریاد زد: «آیا حسین کشته شود و تو نظارهگر باشی؟» در مجلس ابن زیاد هنگامی که وی قصد کشتن علی بن الحسین علیهالسلام را داشت، زینب کبری علیهاالسلام مانع این اقدام شد.
مدرسهی زینبی، مدرسه عشق به آرمانهای اباعبدالله الحسین علیهالسلام است با رویکردی فراتاریخی و فراجغرافیایی، مدرسهای مبتنی بر مدیریتی اسلامی ـ الهی. در مدرسهی زینبی، کسانی که معنای صبر و مقاومت را میفهمند، خدا را به آسانی میشناسند.
زن تراز اسلامی باید در مسیر تسلیم و رضای الهی گام بردارد و در سختترین مصیبتها جز زیبایی نبیند که این، آخرین منزل سالکان الیالله است.
زینب سلاماللهعلیها با خطبههای آتشین خود، افزون بر رسوا کردن امویان، افکار عمومی را روشن کرد و جرقه نهضتهای بعدی همچون قیام توابین و مختار و... پس از عاشورا رقم خورد.
هنگامیکه "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" است، بانوان میتوانند همچو زینب سلاماللهعلیها زندگی کنند. زینب زمانهی ما با روشنگری جرقههای بیداری اسلامی را خواهد زد و زمینه نابودی دشمن و ظهور فریادرس مظلومان (عجلالله فرجه) و دولت کریمه را فراهم خواهد ساخت.
#محرم #زینب(س)
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
فراخوانی برای بیعتی دوباره...
✍زينب نجیب
چشمانش را باز کرد.
سرش بر دامان عمه بود.
یادش آمد ضربه، چنان شدت داشت، که بعد از آن، در میان بیابان از حال رفته بود.
به محض بههوشآمدن، حس کرد بر سرش چیزی کم است.
به صورت مهربان اما پُر غصه زینبکبری نگاهی کرد.
اولین جملهاش این بود: "عمه جان! آیا پارچهای پیدا میشود، سرم را بپوشانم؟
بزرگی میگفت این درخواست رقیه از عمهی سادات، در حالی بود که هرگز در هیچ نقطهای از دوران واقعه عاشورا و اسارت، سر و موهای آن بزرگواران عیان نشد. زیرا در آن جامعه، زن از چنان حرمتی برخوردار بود که حتی شقیترین دشمنان حق جسارت به آنها را نداشتند. زنان عرب نیز برای پوشش، چندین نوع حجاب داشتند. آنها علاوه بر پوشش سر و بدن چیزی به نام عبایه میانداختند که تمام هیبت آنها را بپوشاند. در این روایت، رقیه از عمهاش عبایه خواسته بود.
وقتی این روایت را میخواندم، شرمنده شدم از حضور دخترکانی که، اگرچه مهمان دستههای سینهزنی و هیئات اباعبدالله بودند؛ اما سر برهنه با زنجیر بر سروسینه میزدند. مهمانان دیگر نیز، به حرمت امام حسین سکوت کرده آنها را همراهی میکردند.
بنا ندارم از طرد این عزیزان بگویم. از سوی دیگر روشنفکرنما نیستم. لیکن میخواهم مسئلهای را تبیین کنم، شاید که اثر افتد.
اول از همه روی سخنم با آن عزیزانی است که نه به قصد اشاعه بیاخلاقی، که از سر دلسوزی فیلمها و عکسهای این عزیزان را دست به دست میکنند. آنها باید بدانند، خود این عمل، اشاعه فساد است. در این چند روز نهایتاً یکی دو فیلم با این موضوع ضبط شده است و این یعنی؛ این اتفاق فقط در یکی دو نقطه واقع شده نه بیشتر. اما ما با دست خود به آن ضریب میدهیم. این انبوهِ عزاداریها و هیئتها و اعطای نذورات با وجود هزاران هزار خانم محجبه در اقصی نقاط ایران با این چند تصویر تضعیف نمیشود، اما قبول کنیم که به انفعال مردم کمک میکند. پس درد را فریاد نزنیم درمان کنیم.
دوم اینکه بیش از مرتکبان این خطا(کشف حجاب)، سکوتکنندگان در برابر این خطا، مقصرند. در تعجبم از مردان و زنانی که اجازه بیحرمتی میدهند و خود منفعلانه میایستند.
ما هرگز نمیگوییم این بزرگواران را طرد کنیم و یا با آنها رفتاری سلبی داشته باشیم، اما هیئت تنها نقطه مشترک حضور ما با آنهاست. میتوانیم با آنها صحبت کنیم.
با خود تصور کنید، اگر یکی از این عزیزان، با قمه، خود زنی میکرد؛ چه میکردید؟
آیا جز این بود که به سوی او رفته، مانع کارش میشدید؟
آیا برای او توضیح نمیدادید که اباعبدالله به این دلیل و آن دلیل به این کار راضی نیست؟
اگر او هر چقدر از محبت و عشقش به حسین ع میگفت، او را به آغوش میکشیدید، اما مانع از قمهزدنش میشدید.
حال امروز، این عزیزان دانسته و نادانسته، با حرمتشکنی، نه فقط بر روی خود، که بر یک فرهنگ و هویت، قمه زدهاند.
چرا سکوت؟
چرا بیتفاوتی؟
آیا نمیتوان فعالانه آنها را مدیریت کرد؟
انفعال در برابر آنها یعنی ترک مهمترین حکم خدا.
یعنی ترک امر به معروف و نهی از منکر
رویِ بعدی سخنم با آنهایی است که با شعار دلت پاک باشد، دلهای دیگران را آلوده میکنند.
مادرم!
خواهرم!
دخترم!
پارهی تن ملت امام حسین!
میدانم عاشق حسینی.
میدانم مهمان حسینی.
میدانم مهمان، حبیب خداست.
و تو حبیبِ خدای حسینی...
اما بدان یک مهمان چقدر میتواند بیمعرفت و ناجوانمرد باشد که در خانهی میزبان با شکل و شمایلی وارد شود که او نمیپسندد.
شاید بگویی حسین مرا آنچنان که هستم میپسندد.
به والله که اندیشهات اشتباه است. اگر چنین پوششی پسند امام حسین بود، یکی از مهمترین دلایل قیام او تحقق احکام خدا نبود.
او قیام کرد تا احکام اسلام محمدی ص پیاده شود.
او قیام کرد تا امر به معروف و نهی از منکر کند.
او فقط قیام نکرد تا با تضاد طبقاتی و فقر مبارزه کند. او قیام کرد تا با فقر اندیشهها بجنگد.
او تنها برای اجرای عدالت اقتصادی قیام نکرد، او به دنبال عدالت فرهنگی نیز بود.
اگر زینب در اسارت سختی کشید تنها برای رنج سفر و شکنجهها نبود...
تنها به خاطر داغ عزیزان نبود...
چرا که او، خود گفت؛ من جز زیبایی ندیدم...
اما همین زینب وقتی وارد کوفه شد اعتراض اولش به یزید این بود:
"ای پسر آزاد شدهی جدم رسول الله! آیا این عدالت است که زنان و کنیزان تو در پس پردهها باشند، در حالی که دختران رسول اسلام را در میان بازارها بچرخانی؟
آری دخترم! تأمل کن... اگر امروز عزادار حسینی، بدان اباعبدالله نیازمند این گریهها و بر سر و سینه زدنهای ما نیست.
او رشد فکری ما را میخواهد.
او زینبگون شدنِ ما را میخواهد.
و زینب یعنی اسطورهی مقاومت در برابر حرامیان یعنی اسطوره حیا یعنی اسطورهی غیرت بیا دخترم!
بیا در خیمهی زینب سلام اللَّه، کمی در آغوش عمه آرام بگیر به او تسلیت گو و تنها با او بیعت کن.
@AFKAREHOWZAVI
.
یزید زمانهات را بشناس
اگر از من بپرسید میگویم یزید سال ۶۱ هجری همان چیزی است که بعضیها امروز میخواهند.
یزید امروز هم مثل یزید گذشته اهل عشق و حال است. عرق ناب ایتالیایی میخورد. ادکلنهای اروپایی میزند. خوشپوش است و لباسهای جذاب میپوشد.
مشاوران کروات زده دارد. حیوان خانگی دارد.
اهل شعر و شاعری است و عاشقی دلخسته و منورالفکر است و به اطرافیان خود آزادیهای فردی و اجتماعی میدهد.
دیسکوها و کابارههای بزرگ برای جوانها میسازد و به عقاید تمام اقشار احترام میگذارد.
میخواهی عابد و زاهدی با پیشانی پینهبسته در مدینه و بصره باش یا جوانی آتئیست و اهل رقص و آواز در دمشق، همه را در دایرهی اسلام خود نگه میدارد.
میگوید کسی را طرد نکنید. دوقطبی درست نکنید. برای بتپرستهای شام بتهای بزرگ و طلایی از شرق آسیا وارد میکند و برای مسلمانهای دوآتیشه، مسجدهای متنوع و مختلف میسازد.
وفادار به آرمان هرکه هرچه خواست بکند است و اصلا دین را با سیاست قاطی نمیکند.
از یهودی، مسیحی و مسلمان به یک اندازه در حکومت خود استفاده میکند. او معتقد به دولت فراگیر و پلورالیسم دینی است. برای سلبریتیها ارزش و احترام قائل است و هوایشان را دارد. به سفارش یک سلبریتی مهمترین زندانی سیاسی خود را آزاد میکند.
یزید تمام صفاتی که در جهان مدرن امروز به عنوان «ارزش» شناخته میشوند را دارد.
هر از گاهی نگاهی به ارزشهای خود بیندازید.
رسانه در بلندمدت صفاتی را که قبلاً اَخ و تف میکردید را به عنوان ارزش و نقطهی قوت آنچنان به خوردتان میدهد که روحتان از آن خبردار نمیشود و به خودتان که میآیید میبینید عاشق ویژگیهای یزید روضههایی شدهاید که از کودکیهایتان هر وقت آب میخوردید، بعد از سلام به حسین به او لعن میفرستادید.
✍🏻 زهرا کبیری پور
#بصیرت #محرم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI