چشمهی جوشان امید
چهارشنبه ۲۱ آذر ماه سال ۱۴۰۳ هجری شمسی است، از آن روزهای شیرین پدر فرزندی ایران اسلامی.
در پس تمام نگرانیها و انتظار کشیدنهای پر از هیاهوی فرزندان ایران، با صلابت همیشگی و قدومی استوار، باز هم پدر پیر فرزانهی ما به صحنه آمد و دلهای مضطرب و تشنه را از چشمهی جوشان امید درونیاش که زاده ایمان سرشارش میباشد، سیراب نمود.
باز هم به تنهایی و مقتدرانه علم جهاد تبیین به دوش گذاشته پا به عرصه نهاد و مسیر و خط درست و منطقی تبیین را به سربازان نشان داد.
با نهایت دقت نظر و با تمام هوش و درایت، باب پاسخ به تمام شبهات متن جامعه را به سوی تلاشگران عرصه جهاد تبیین گشود و چه موشکافانه و زیبا سربازانش را تعلیم داد.
آری او استادتمامِ رزمِ نرمِ است و دستان او همان بُرندهی قاطع تشعشعات منفی و شبههبرانگیز.
چه کوتاه و نغز تمام سالها و ایام پرالتهاب سوریه را تحلیل و بررسی نمود و دلایل آن حضورِ لازم ایرانیان در کمک به سوریه را بیان کرد و چه صریح و به اختصار تکلیف پیش روی جوانان سوری را مشخص نموده و دو برنامه مهم پیش روی محور مقاومت را مطرح کرده و بر قدرت و گسترش هرچه بیشتر جبهه مقاومت و اخراج آمریکا از منطقه را تاکید فرمودند.
از همه زیباتر، قدرت ایران و مردم مسلمان ایران، که زادهی تفکرات ناب قرآنیاست را به رخ جهانیان کشید تا دنیا بفهمد که راه درست را از کجا و چگونه دریابند.
به حول و قوه الهی در راه سربازی این نماد مقاومت، تا آخرین نفس و قطره خون خواهیم ایستاد.
فردای روشن در انتظار مکتب مقاومت.
فاطمه مهدوی
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
﷽
سرمشقی برای همسری🌱
✍صدیقه طهماسبی نژاد
انسانها به دلیل کمال طلبی فطری که دارند ، نیازمند الگو هستند. در قرآن پیامبر اسلام به عنوان الگوی حسنه بیان شده است. در احادیث به شایستگی الگوی عملی را ترسیم کردهاند.
الگو عملی؛سبک زندگی را برای انسان به نمایش میگذارد. امام خمینی (ره) در عصر حاضر، نمونه محسوس و ملموسی از انسان تربیت یافته در مکتب اسلام است که توانست الگوی عملی برای همه مسلمانان باشد.
سیره عملی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی درباره رفتار ایشان با همسر گرامیشان میتواند سرمشق باشد.
همسر امام تعریف میکردند:
"همیشه در اتاق جای بهتر را به من تعارف میکردند. تا من نمیآمدم سر سفره، خوردن غذا را شروع نمیکردند. به بچهها هم میگفتند صبر کنید تا خانم بیایند.
احترام مرا نگه میداشتند و حتی حاضر نبودند که من در خانه کار کنم. همیشه به من میگفتند جارو نکن. اگر میخواستم لب حوض روسری بچه را بشویم میآمدند و میگفتند بلند شو، تو نباید بشویی."
(سیره آفتاب، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها،ص۴۹.)
https://eitaa.com/loh_ghalam
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«مهرهی سوخته»
✍ #سیده_الهام_موسوی
دنیا گذرگاهی وسیع برای انسانهاست، با حقیقتی آشکار تاریخی که نسلهای گذشته برای ما به یادگار گذاشتهاند.
سعادتمند کسی است که از این تاریخ عبرت بگیرد و به الگویی شجاع و بزرگ برای نسلهای آینده تبدیل شود. همانگونه که قرآن میفرماید: "فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ" (پس عبرت بگیرید ای صاحبان بصیرت! سوره حشر، آیه 2).
در گذر تاریخ و حال متأسفانه شاهد افرادی هستیم که با وجود آگاهی از گذشته، باز هم داوطلبانه مهرهی سوخته بازی دشمنانی میشوند که در ظاهر دوست بهنظر میرسند. این افراد، به جای گوش سپردن به سخنان حکیمان و رهبران دانا، به طمع قدرت یا از روی جهل، خود را در خدمت کسانی قرار میدهند که هیچ ارزشی برای آنها قائل نیستند.
دشمنان، پس از بهرهبرداری از این افراد، به سادگی آنها را کنار میزنند. این افراد، پس از انجام تمامی خواستههای دشمن، به راحتی حذف میشوند و جای خود را به دیگری میدهند.
حب دنیا، جاهطلبی و نادانی انسان را به جایی میرساند که حتی ترسناکتر از شیطان میشوند. هرکس غلام ظلم و استکبار شود، پایانی خفتبار خواهد داشت؛ همانطور که تاریخ بارها این سرنوشت را برای افرادی مانند محمدرضا پهلوی، صدام حسین و معمر قذافی... رقم زده است.
و اکنون جولانی...
او با کمک اسرائیل و آمریکا، خود را فاتح سوریه میداند و گمان میکند انسانی بزرگ و شجاع است. اما حقیقت آن است که او گرفتار سرابی بیش نیست. خداوند برای چنین کسانی در قرآن میفرمایید:
"أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ"
(آیا در زمین سیر نکردند تا ببینند سرانجام کسانی که پیش از آنان بودند چگونه بوده است؟ - سوره یوسف، آیه 109).
تاریخ به ما آموخته است که تنها راه سعادت، تابع امر ولی ، ایستادگی در برابر ظلم، و دوری از جاهطلبیهای فریبنده است. این، درس بزرگ گذشتگان برای ما و وظیفهای است که باید برای نسلهای آینده به جا بگذاریم.
"عبرت گرفتن از تاریخ، شرط حرکت صحیح آینده است."
(مقام معظم رهبری، 1395/10/19)
#انقلابیون
#سوریه
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
بهناماو
«بهانه تویی...»
نه اینکه عطر صابون وطنی را دوست نداشتهباشم، نه! صابون بهانه بود برای یک چیزی که وصل تو باشد، یک بهانهای که همراه اسمت بیاید و بشود سوغات...
زيتون! نه اینکه زیتون ندیده باشم، همسایههامان همه درخت زیتون داشتند، اما زیتون تو بهانه بود برای یادکردن از تو در وطنم...
نه اینکه ادویه نداشته باشیم، نه! زعتر بهانه بود که وقتی روی غذا مینشست، یاد تو بیاید گوشه ذهنمان. ذهن برود کنار بازار شام، تا برسد به #سیده_زینب.
ما عقیله میخوانیمش، خواهرجانِ اماممان را.
ما عروسکهای دخترانمان را از کنار مزار رقیه خاتون میخریدیم...
بهانهها زیاد بود برای دوستداشتنت...
بهانهها هنوز هم هست، اما غم بزرگی هی رژه میرود جلوی چشممان، هی بغضی میآید و راه نفس را...
بگذریم...
از بچگی برایم کشور «دوست و برادر» بودی، آنقدر که وقتی در فوتبال از شما میبردیم، ذوقکردنم نمیآمد!
انگار این فاصله و مسافت جغرافیایی تأثیری در رفاقتمان نداشت؛ ما در زمین تو، یادگاریهایی داریم که هنوز برنگشتهاند، خونهایی که هنوز خشک نشدهاند. اسم #خان_طومان که میآید چشمها رسوا میکنند ته دلمان را.
ما در تو تاریخ داریم، آنگاه که #تدمر را #پالمیرا میگفتیم.
در #حلب اما، روی دیوارهای قلعه، کلی یادگاری داریم به خط #فارسی.
رفاقتمان نه از جنس #عربیت بود و نه...
رفاقتمان بوی #برادری میداد...
▫️▫️▫️
غم تو غم ما بود وقتی که به اسم اسلام سر میبریدند.
غم تو غم ماست، همین حالا که به اسم اسلام سر میبرند...
من به خدا ایمان دارم و به معجزه و به مرادم که فرمود: «#سوریه به دست جوانان سوری فتح میشود.»
إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا
همان لحظهای که وقت جاروکردن #تفالههای_اسرائیل است.
🖊فاطمه میریطایفهفرد
"#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
یاری سودمندانه!
✍صدیقه طهماسبی نژاد
دشمنان جمهوری اسلامی ایران همیشه در پی شبههافکنی در میان مردم مومن و متدین ایران اسلامی بودهاند و حمایت کشور ایران از جبهه مقاومت را به زیان و هدر رفت منافع ملی ایران جلوه دادهاند.
از جمله حمایت ها و تلاشهایی که نظام جمهوری اسلامی ما نسبت به جبهه مقاومت انجام داده، کمکهای کشور ما به کشور سوریه بوده است.
حتی درمیان مردم کوچه و بازار از زبان بعضی افراد شنیده میشود که هزینه کردن در این راه را ظلم به خود میدانند. این افکار قطعا در اثر تبلیغات رسانه های خارجی به وجود آمده که متاسفانه در اذهان بعضی از مردم ما نیز جا گرفته است و شاید به فکر برطرف کردن چنین شبههای در ذهن خود نباشند و به عنوان حقیقتی آن را پذیرفتهاند.
برای بر طرف شدن این شبهه و ابهام در افکار عمومی نیاز است مروری بر گذشته داشته باشیم تا مشخص شود آیا کارهایی که جمهوری اسلامی انجام داده است در راستای حفظ منافع ملی بوده است یا نه؟
"کاندالزا رایس" وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا در مصاحبه مطبوعاتی، زمان جنگ ۳۳ روزه لبنان این جنگ را تشبیه به درد زایمان میکند برای تولد خاورمیانه جدید. او با این حرفش پردهبرداری از طرحی میکند که سالها پیش آن را برنامه ریزی و طراحی کرده بودند، طرحی به نام "خاورمیانه جدید".
آمریکا حادثهی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را برای جنگافروزی بهانه قرار داد و به عنوان برخورد با القاعده به افغانستان حمله کرد. در سال ۲۰۰۳ به عراق حمله کرد و با ایجاد داعش سوریه را درگیر جنگ داخلی کرد.این طرح تجزیه کشورهای لبنان، فلسطین، سوریه، عراق، ایران و مرزهای افغانستان را در برمیگیرد.
پس از پایان جنگ ۳۳ روزه لبنان نشریه "نیویورکر" افشا کرد که دولت بوش قصد حمله به ایران را داشته است.آمریکا و اسرائیل برای رسیدن به طرح خودشان از هیچ کاری و هزینهای فروگذاری نکردند. به اذعان رئیس جمهور وقت آمریکا "دونالد ترامپ" در آن زمان ۷ تریلیون دلار برای طرح خاورمیانه و این جنگها هزینه کردند.
در برابر این همه طرحهای استعماری و سلطهگری آمریکا و اسرائیل، به نظر هر انسان منصفی، ایران چه باید میکرد؟آیا جازه میداد ناامنی به داخل سرزمین ایران کشیده شود؟
در مقابل طرح خاورمیانه جدید، نیروهای مقاومت اسلامی را در کشورهای سوریه و عراق سازماندهی کرد.
در این میان نکتهای که از سوی دشمنان القا میشد، هزینههای ایران در منطقه و برای کشور سوریه بود. "ترامپ" در یکی از پیامهای نوروزی خود به مردم ایران گفت:"سپاه پاسداران از سال ۲۰۰۱، حدود ۱۶ میلیارد دلار از ثروت ایران را صرف کمک به رژیم اسد در سوریه، عراق و یمن کرده است."
این درحالی است که به گزارش بانک جهانی بودجه نظامی ایران در اوج بحران داعش ۱۲ میلیارد دلار بوده که شامل هزینههای جاری نیروهای مسلح ایران بوده است.
آمار غلطی که ترامپ داد، حتی بر فرض درست بودن(!) مشخص کرد که ایران با همین میزانی که او ادعا میکند یعنی ۱۶ میلیارد دلار نقشه ۷ تریلیون دلاری آنها را نقش بر آب کرده است.
نکته دیگری که بیانش اهمیت دارد این است که در دنیا تمام کشورها از همپیمانان خود دفاع میکنند و این کار نیز در راستای منافع ملی همان کشور است.
در جنگ تحمیلی کشوری که به ما یاری رساند، سوریه بود و یکی از کارهای مهمی که انجام داد، صادرات نفت عراق از طریق خاک سوریه را قطع کرد. این نکته را امام خامنهای در بیاناتشان به زیبایی تشریح کردند:
"ما به دولت سوریه کمک کردیم لکن قبل از اینکه ما به دولت سوریه کمک کنیم، در یک مقطع حسّاسی، دولت سوریه یک کمک حیاتی به ما کرد؛ این را اغلب اطّلاع ندارند. در بحبوحهی جنگ، در بحبوحهی دفاع مقدّس، آن وقتی که همه برای صدّام کار میکردند و علیه ما کار میکردند، دولت سوریه آمد یک حرکت تعیینکنندهی بزرگی به نفع ما و علیه صدّام انجام داد و آن، این بود که لولهی نفتی را که نفت آنجا را میبرد به مدیترانه و به اروپا و پولش برمیگشت در کیسهی صدّام، قطع کرد. غوغایی شد در دنیا. نگذاشت این نفتی که برای صدّام است، جریان پیدا کند. چقدر نفت از اینجا میرفت؟ روزی یک میلیون بشکه. روزی یک میلیون بشکه نفت از این لوله میرفت به طرف مدیترانه. خود دولت سوریه هم از عبور این مسیر، به اصطلاح از این ترانزیت نفت سود میبرد، پول میگرفت که از آن پول هم صرفنظر کرد. البتّه عوضش را از ما گرفت؛ یعنی جمهوری اسلامی این خدمت را بیعوض نگذاشت. [پس] اوّل آنها کمک کردند به ما. "
بنابراین آنچه ما درباره محور مقاومت کشورهای اسلامی انجام دادیم در واقع در راستای منافع ملی و حفظ امنیت سرزمین پهناورمان بوده است. براساس حدیث نورانی امیرالمومنین_علیهالسلام_ که میفرمایند:
" به خدا سوگند، هر ملتى كه درون خانه خود مورد هجوم قرار گيرد، ذليل خواهد شد."با تدبیر حکیمانه رهبر فرزانه جمهوری اسلامی با دشمن دربیرون از خانه خود جنگیدیم.
«پایبند به قلب وطن»
بانویی جوان و بیحجاب بود. پسر کوچکاش با چشمانی اشک آلود به مادر زل زده بود. معلوم است که از مسیحیان اهل بیروت و البته از دوست داران سید حسن نصرالله است. با گریه تندی و نالهای سوزناک مقابل دوربین و خبرنگار، از داغ شهادت پدر اُمت خویش سخن میگفت. گویی عزیزی عزیزتر از جان خود را از دست داده بود که چنین از درد به خود میپیچید.
دلم برایش سوخت؛ موهای تنم از زجه زدن او سیخ شدند. غبطه خوردم به معرفت و اخلاصی که دارد، و بغض کردم از دردی که برایم غریبه نبود، برایشان پدری میکرد فارغ از دین و مذهبشان، از ساکنین صیدا و صور، یا ضاحیه و بعلبک همگی فرزندان یک پدر بودند. اصلا همه میدانند که پدرها؛ فرزندان خود را با هرشکل و شمایلی دوست دارند.
کل شهر نه همه ملت، با نام پدر قسم یاد میکردند و سینههای خود را برای مقاومت و خاک وطن سپر کرده بودند. گرچه ستون خانههایشان بعد از شهادت پدر فروریخته شد اما، سَرخم نکردند و به یاد آموزههای پدر براساس ایمان و مبارزه برای حق عمل و ایستادگی میکردند. دشمن ضعیف و سستتر از چیزی بود که مقابل ایمان و تقوای مردم لبنان شکست نخورد. بلاخره روسیاه و مغلوب صحنه را رها کرد و پا به فرار گذاشت و لبنان با همه زیباییهایش از جای جای وطن، آغوش گستراند و دوباره قویتر به زندگی لبیک گفت.
و به این شهر سوگند میخورم
و تو ساکن در این شهر
و سوگند به پدر، و فرزندانی که پدید آورد
که انسان را در رنج آفریدهییم...
*سوره بلد
✍🏻سیده ناهید موسوی
روایت نویسی: لبنان و مقاومت
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
بهناماو
باورم نمیشود
باورم نمیشود. پیچ تلویزیون را باز کردم. خبری که گوینده اعلان میکرد باور کردنی نبود اما من با گوش های خود شنیدم سید حسن نصرالله شهید شده بود و در عرض چند روز بعد از آن اسرائیل شروع به حمله هوایی به لبنان کرده بود.
خبر شهادت به قدری برایم سخت بود که بیش از گذشت۲۰ روز، انگار در همان برهه خبر روز شهادت مانده بودم؛ اما سختتر از خبر شهادت سید وضعیت نابسامان کودکان، زنان و مردان لبنانی و مردم فلسطین بود.
مردم لبنان در عرض چند ثانیه تمام زندگی خود و از همه مهمتر بزرگترین الماس زندگی خود یعنی رهبر مقاوم تود سید حسن نصرالله را از دست داده بود. اما این مردم غیور که دست پرورده مکتب نصرالله بودند با شهادت سید و حمله اسرائیل نه تنها آشفته نشده بودند بلکه با مقاومت خویش دشمن را آشفته کرده بودند.
برای شیفتم عازم حرم حضرت معصومه سلام الله علیها شدم حضرت آقا امام خامنه ای فتوای جهاد عمومی با مردم داده اند و ار مردم خواسته اند با هرچه دارند برای دفاع از مردم مظلوم لبنان، غزه، یمن و دیگر کشورهای اسلامی جهاد کنند.
ساعت حدود ۱۴ بعد از ظهر است کنار پل آهنچی از تاکسی پیاده شدم و کرایه را به راننده دادم.
روی پل به راه افتادم تا به سمت حرم بروم .
آرام آرام از روی پل عبور کردم تا به حرم رسیدم با رسیدن به دربانی کارتم را از داخل کیف در می آورم و به دربان نشان می دهم بدون اینکه من را تفتیش کنند وارد می شوم و به صحن صاحب الزمان میروم.
همکارم را می بینم که جلوی درب شیشه ای اداره در صحن ایستاده و تا به ایشان می رسم میگویم حاج آقا حسنی سلام علیکم باید کدلم جلسه را پوشش دهم
می گوید محفل مشکلات الکریمه دختران نوجوان صحن امام هادی شبستان حضرت زهرا سلاماللهعلیها.
به طرف کفشداری ۱۴ به راه می افتم، کفشهایم را از پا درآورده و داخل کیسه پلاستیکی قرار داده و به طرف ورودی شبستان امام خمینی(ره) به راه می افتم به طرف رواق بالاسر و راهرو مشترک حرم و مسجد اعظم می روم از کناز مقبره آیت الله بروجردی عبور کرده فاتحه ای نثار میکنم و وارد صحن مسجد اعظم می شوم و از کنار پنجره فولاد زیارت می کنم از پله های کنار پنجره فولاد پایین می آیم. به طرف درب خروجی صحن مسجد اعظم و وردی صحن امام هادی حرکت میکنم ولی صحن امام هادی می شوم رو به آستانه طلایی و گوشواره های صحن امام هادی که کوردی مستقیم به ضریح دارد و به صحن طلای حرم حضرت معصومه مشهور هست دوباره عرص ادبی به بانو داشته و به سمت شبستان حضرت زهرا حرکت میکنم.
ورودی شبستان بسیار شلوغ است آهسته از مله ها پایین می روم و با موج دختران نوجوان روبه رو می شوم که سن و سالی و توشه مالی ندارند اما همه آن ها از وقتی فرمان امام خامنه ای را شنیده اند با همان اندک طلاهای خود که برای عده ای حتی یک جفت گوشواره دو گرمی بیشتر نمی شود آمده اند که از مردم لبنان حمایت کنند.
حال عجیبی دارند همه به نوعی اشکبار هستند؛ اما حال من از حال آنها عجیبتر است چراکه می بینم دختران نوجوانی که چندان بضاعت مالی ندارند و وقتی به لباس های آنها نگاه می کنی متوجه می شوی که نباید خانواده مرفهای داشته باشند. فقط برای اینکه فرمان نه امامشان بلکه برای اینکه فرمان نایب امام زمانشان روی زمین نماند همان اندک طلای خود را که چند گرمی هم بیشتر نمیشود برای هدیه به مردم لبنان آورده اند.
وقتی این دختران را با مردم زمان حضرت زهرا سلاماللهعلیها که در آستانه ایام فاطمیه هستیم مقایسه می کنم برایم تداعی می شود که جرا رسول خدا و ائمه معصوم دوست داشتند با مردم آخر الزمان و منتظران امامزمان هم عصر شوند چرا که آنها فرمان رسول خدا صلوات الله علیه و آله و عهد و بیعت خود در غدیر را در اندک زمانی پس از رحلت شهادت گونه رسول خدا صلوات شکستند و امام خود را تنها گذاشتند و موجب شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها شدند در حالی که این دختران کم سن و سال با تمام بضاعت خود به میدان آمده اند تا فرمان نایب امامشان بر زمین نماند در همین تفکرات هستم که دستی را روی دوشم احساس می کنم بر میگردم.
🖊فاطمه قاسمی
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
بهناماو
زن
کلاس ریاضی دخترم پنج عصر شروع شده بود. از صبح منتظر جلسه آخر روایتنویسی بودم که شانسی وارد گروه ایتای کلاس شدم؛ و دیدم کلاس شروع شده است.
پیش از ظهر بعد چاشت، بین سرد و گرم شدنهایم و افتان و خیزان، غذایی نه چندان مطلوب را بار گذاشتم؛ آب برنج را گذاشتم، برنج را با گیجی پاک کردم. بوی عطر برنج کامفیروزی در مشامم پیچید. هرچند امروز حتی بوها هم حالم را جا نمیآوردند. چند بار در برنامه پیام رسان ایتا بررسی کردم. وسط هم زدن برنج غوطه ور در آب، حبابهای کف آلودش را نگاه میکردم. به حباب بودن زندگی و گذار بودن سختی ها فکر کردم و به اینکه کاش کسی امروز سرزده نمی آمد؛ یا اگر هم میآمد برای کمک میآمد. پیرزن مهربان همسایه آمد و با ظرف شله زرد نذری، که رنگش کمی پریده بود. بقولی انگار آجان دیده بود. که برای روز گذشته بود که نذر سلامتی پای پسر جوانش که در تصادف ناکار شده بود. گفت :«گذاشته بودم بچه هایم ببرند؛ نیامدند».
بعد مکثی کرد، خجل دستانش را بهم مالید و گفت :«گفتم حیف است تا تازه تر است خورده شود».
کمی ته دلم بدم آمد، اما باز چون اسم نذر رویش بود و به سابقه لطفش پذیرفتم. از او تشکر کردم و رفت. چون هوای آزاد به بدن لرزانم خورده بود؛ با یک فنجان چای خوش عطر آویشن که برای خودم در قوریِ زیبایِ چینی هدیه خواهرم بار گذاشته بودم؛ از او پذیرایی کردم. برنج را آب کش کردم و بار گذاشتم. با اضافه کردن فلفل و نمک و سیب زمینی و بعدش رب گوجه و کمی هم زدن، درب ظرف خورش را گذاشتم. کمی اخبار جبهه مقاومت، سوریه را چک کردم؛ خودم را جای بانوان جنگ زده گذاشتم! اینها چه میکنند با درد و غم، بیماری، تخریب منازل، بی خانمانی و غم شهادت نزدیکان؛ واقعا نتوانستم خودم را جای آنها بگذارم؛ زنان دلیر لبنان و غزه که از یک سال جنگ و ویرانی درد کشیده اند؛ و استقامت و شجاعت زنان یمنی! واقعا چه میکشند. همین ها که در جنگ گذشته لبنان از اهدا آنچه در توان داشتند؛ مقادیر بسیار زیادی طلا، در طبق اخلاص نهادند و دریغ نکردند که باعث اشک ریختن و افتخار شهید سیدحسن نصرالله به اهل یمن شد. ذهنم پرواز کرد به جشن همدلاله طلایی، هموطنانم، شیرزنان ایران، که از بهترین پسانداز و علقه یک زن یعنی طلا، گذر کرده و به راه حق و مقاومت اهدا کردند. بعد پای ذهنم را فراتر گذاشتم. مادرمان زهرا«س» چهطور تحمل میکردند درد پهلو، درد سقط محسن.
✍#مشق_عشق
سمیه رضایی
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
بسم الله الرحمن الرحیم
🖌زینب تختی.
«لباسهای خوشبخت!»
«امکانات من چیست و چه کاری از من برمیآید؟»
همچون خوره افتاده به جانم... این مدت کارهای مختلفی را امتحان کردم، از ایده پردازی کار میدانی و نوشتن بیان مساله برای ایدهی پژوهشی گرفته تا جمع آوری عروسک و کاموا!
از همه سختتر تماس تلفنی برای هماهنگی آدمهایی با استعدادهای مختلف برای مراسمات متعدد... آن هم من؛ که از صحبت کردن تلفنی سخت متنفرم!
اما «چه کاری از من برمیآید؟» این حرفها برایش مهم نیست... شدهایم مثل اسپند روی آتش...
خیلی دوست داشتم سهمی در حرکت حساب شده و جذاب زنانهی اهدای طلا داشتهباشم... حیف که دزد نابکار همهی طلاهایم را برد...
دنبال یک تعلق میگشتم که کندن از آن شبیه جدا شدن از طلا باشد... هرچند که واقعا بذل مال چه ارزشی دارد در برابر آزادگانی که جمجمه خود را عاریه گذاشتهاند و برای خدا در معرکه نبرد، خوش رقصی میکنند...
تا اینکه یکی از دوستان پیام میدهد که به لباسهای نو و دست دوم خیلی تمییز هم حتی محتاجیم... از فکرش دلم به یک تردید خیلی کوچک میرسد.. بدهم یا نه؟! همان که به دنبالش بودم، خودش آمد پیش پایم...
این بار را مطمئنم هرکسی حرفم را نمیفهمد... ۱۴ سال دوندگی و دعا و دوا درمان و دیدن عنایت ویژهی امام هشتم... اولاد دار شدن ما معجزه بود و برق چشمهای پدر و مادرهایمان دیدنی... ذوق مادرهایمان برای دستچین کردن لباسهایی اندازهی عروسک که آدم با دیدنش به شک میافتاد؛ «واقعا تو این لباس هم آدمیزاد جا میشه؟!».
یک بچه فقط داشت به این دنیا اضافه میشد اما مادرم از سر ذوق حتی فکر خواهر و برادرهای نداشته اش را هم کرده بود... چه لباسها و عروسکهایی که اقوام و دوستان در سفرهای زیارتی به نیت ما تبرک کرده بودند و مادرهایمان از چشممان قایم کرده بودند که مبادا بیش از پیش روحمان آزار ببیند...
این لباسها برای من «طعم مادری» دارند، طعمی تکرار نشدنی.
انگار با سنجاق طلایی کوچکی وصل شدهاند به من.... هنوز هم نگاهشان میکنم یاد آن لحظه ای میافتم که صورت گرم و پف کرده اش را روی صورتم گذاشتند و از گرمی صورتش همه وجودم گرم شد...
با شعف سنجاق تعلقشان را از تنم باز کردم و راهیشان کردم تا خوشبختترین لباسهای دنیا باشند، تا در آغوش بگیرند دست و پاهای کوچکی را که بزرگترین کارهای دنیا را میکنند... کاری به عظمت مبارزه، به عظمت مقاومت...
و کی میرسد آن روز که پسرم را از زیر قرآن رد کنم و بگویم:
«فتقبل منی انک انت السمیع العلیم.»
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
شقایقهای گلستانجمهوری اسلامی
✍صدیقه طهماسبی نژاد
آقای "یوسف سلامی" خبرنگار تلویزیون در دیدار خانوادههای شهدای امنیت با رهبر انقلاب، از فرزند شهید پرسید: "چندسالت بود که ایشون شهید شدند؟"
پسر نوجوان با بغض و اشک جواب داد: "من هنوز به دنیا نیومده بودم."
با اینکه خبرنگاران معمولا احساسات خود را کنترل میکنند اما در برابر این داغ سنگین ایشان هم نتوانست جلوی بغضش را بگیرد.
همسر جوان شهید دیگری، بچه در آغوش، شاکر خداوند بود که همسرش در راه اسلام شهید شده است. جگر انسان از دیدن این صحنهها آتش میگیرد.
امام خامنهای به این خانوادهها فرمودند:
"خانوادههای شهدای امنیّت افتخار کنند، سربلند باشند. جوانهای شما به شهادت رسیدند ــ البتّه مقامات عالی الهی را به دست آوردند ــ شما را داغدار کردند. دلهای شما، جانهای شما، عواطف شما به خاطر فقدان این عزیزان رنج دید، درست است، لکن افتخار کنید؛ اینها در راه خوبی حرکت کردند، در راه خوبی شهید شدند، برای کار مهمّی سینه سپر کردند و نتیجهی تلاش اینها این است که کشور میتواند با امنیّت باشد؛ اگر اینها نباشند، اگر تأمینکنندگان و حافظان امنیّت نباشند، مشکلات فراوانی برای آحاد ملّت ایران پیش میآید. همهی ما بایستی قدرشان را بدانیم، شما هم افتخار کنید."
انسان وقتی به کلام امام خامنهای فکر میکند این سوال به ذهنش خطور میکند که چگونه باید قدردان این شهدا باشیم؟
پاسخ این پرسش را از بیانات دیگر رهبری میتوان پیدا کرد آنجا که فرمودند:
"روزبهروز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکتهیابی و نکتهسنجی زندگی شهدا در جامعهی ما رواج پیدا کند."
یکی از شهداء عزیز "حمزه جهاندیده" است که در حمله اسرائیل به ایران شهید شدند.
سه ماه پیش که فرزندش به دنیا آمد، در استوریش نوشته بود:"خدایا شکرت"
دوست ایشان نکتهای را از زندگی شهید بیان میکند:"حمزه نماز شبخون ما بود."
و در جای دیگر میگویند از دوره دبیرستان من شاهد بودم که ایشان عاشق شهادت بودند.
هنگامی که نکته سنجی در رفتار این شهید عزیز میکنیم، شاکرنعمتهای الهی، اهل نمازشب بودن و عشق به شهادت را در زندگی ایشان مییابیم.
پس از مدتی خانواده این شهید دیداری رهبر انقلاب داشتند، با دیدن فیلم همسر شهید حمزه جهاندیده اشک، مهمان ناخوانده دیدگان انسان میشود. مقاومت و صبوری این بانو مثال زدنی است، البته در زمان دفاع مقدس کم نداشتیم چنین شیر زنانی را؛ اما در میان هیاهوی این دنیای هزار رنگ که فضای حقیقی و مجازیش دلها و حواسها را میرباید، اینگونه پایداری کردن در راه اسلام آفرین دارد. بانوی مقاومی که بغض در گلو، به اشک مجال جاری شدن را نمیدهد.
آیا او در گلزاری غیر از گلستان عقیله بنی هاشم پرورش یافته است؟
از زینب کبری(س) آموخته تا دشمنش را خار و حقیر بداند، بر سر او بانگ برآورد و لرزه بر اندام آن جنایتکار بیندازد.
این زن شجاع ایرانی، شیفته امام و پیشوایش است و از اینکه مانند حمزهاش، جانش را فدا نکرده، شرمندگی را به رخسار میکشد.
چه زهرایی مادری کرده که نازدانهی شیرین زبانش، به پدر غیورش افتخار میکند.
این موارد همان نکتههایی هستند که ما در زندگی شهدا و خانوادهی آنها میتوانیم پیدا کنیم، از آنها درس بیاموزیم، در عمل به کارگیریم و اینگونه قدردان شهدا باشیم.
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
بهناماو
یا سلام سلم
انگشتان کشیده دستان زیبای غرق به خون او را که همیشه قلمی برای نوشتن خبر همراه داشت، در دست گرفت اما مثل همیشه گرم و مهربان نبود.
به لبهای بسته و خونین او مینگریست که همیشه با لبخندی زیبا چنان خورشید عشق را میپراکند به همه و مزین به کلام مهر بود.
آنگاه که لب.هایش برای گفتن اخبار تکان میخورد فصیحترین کلام جاری میشد. شانههایش را تکانی داد و خطابش کرد: «سلام ,سلام» برخیز و منتظر بود تا دوباره او را عشقم خطاب کند و باز بگوید: « یا سلام سلم»،اما دریغ از یک کلمه...
به عشق مادرانه به کودکانش که در قلب اکنون ساکت او،که روزگاری موج میزد می اندیشد، حالا کودکانت بی تو چه کنند؟!
در این وانفسای کمبود غذا و آب و بهداشت در حملات دژخیمان در آغوش که پناه بیاورند؟!
چه مهربانانه برایشان حمص را با دانهای نخود پخته مزین میکرد و روغن زیتون را بر آن جاری.
چقدر اندوه در کلامش موج میزد.
با غم از کودکان آواره و ترسان و لرزان غزه سخن میگفت و نگاهش میچرخید به کودکان خودش و مروارید اشک روان میشد.
مصممتر زیر آتش باران موشک و پهباد صهیون باز به خط مقدم میرفت.
خط مقدمی که خط و حد ندارد و تمام سطح غزه است.
از ستونهای قطور و بلند چنان برج آتش، خمپاره و پهباد ترس به دل او راه نمیداد و او را از ادامه راه باز نمیگرداند.
✍#مشق_عشق
روایتی از شهادت خبرنگار زن
مقاومت سلام خلیل میما
🖊سمیه رضایی
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
نامادری
در کودکی تا کلمه نامادری را میشنیدم تمام بدنم میلرزید و قصه سیندرلا و سفید برفی برایم تداعی میشد. نامادریهایی که برای اذیت و آزار فرزندخواندههایشان دست به هر کاری میزدند. نامادریهایی که برای راحتی فرزندان خود، حاضر به مرگ فرزند خواندههایشان میشدند. اما در قصههای کودکیام جای یک نامادری خالی بود. نامادری که نه تنها فرزندان خود را به فرزند خواندههایش ترجیح نمیداد. بلکه به خاطر راحتی و آرامش فرزند خواندههایش، راضی به سختی فرزندانش میشد. نامادری که برای رفع ناراحتی فرزندخواندههایش، از اسم خودش هم گذشت. نامادری که برای دفاع از پسر هوویش، چهار پسر خود را فدا کرد و در جواب پیک حامل خبر چنین گفت: (ای کاش فرزندانم و تمامی آنچه در زمین است فدایی حسین میشد و او زنده میماند.) آری فرزندی چون ابوالفضل العباس(علیه السلام) باید در دامان مادری پاک طینت پرورش یافته باشد که چنان رشادت و شجاعت بینظیری از خود به جای گذارد که تاریخ همانند او را به خود ندیده باشد. سِمَت مادری برای عباس بن علی(علیه السلام) که پرچمدار صحرای کربلا بود. افتخار بزرگی است که نصیب بانوی شایستهای همچون امالبنین(علیه السلام) شده است.
سادات طهماسی
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI