هدایت شده از بی همگان...
#بسم الله
#قربة_الى_الله
یکسال از شهادت محمودرضا گذشته بود که بهم پیام داد.
نمیشناختمش.
گفت از همرزمای محمود بوده.
اونروز یکساعتی با من حرف زد.
وقتی که قطع کرد....
من بودم و تختی که از اشکام خیس خیس بود....
برام نوشته بود:
«البارحه ائتالی محمود فی النام»
دیشب محمود اومد به خوابم...
.
«و رئیته یقره القرآن»
و دیدمش که داشت قرآن میخوند...
.
بغلش کردم، بغلم کرد...
بوسیدمش، من رو بوسید...
.
به من گفت: چون من رو نمیبینی از من دوری نکن...
من کنارتم...
یادت میاد هنگام نبرد یادم کردی؟!
به چشم بهم زدنی اومدم پیشت و نجاتت دادم!!
.
«وقال لی اتذكر عندما مرضت فی البیت؟؟
انا كنت حاضر عندك، واقره الدعاءلك...»
و گفت: یادت میاد تو خونه مریض بودی؟
من پیشت بودم و برا شفات دعا میکردم...
.
«قلت لهواین انته الان؟»
بهش گفتم: الان کجایی؟!
.
«قال لی:
انامع اصحاب الحسین...»
.
گفتم: من به نیتت گوسفند قربونی کردم و دادم به فقرا!
#خندید و گفت: آره... بهم رسید...
.
گفتم چرا میخندی؟
.
«قال لانی: لاحتاج الثواب قسمت الثواب لكم...»
گفت:
او به من گفت:
من به ثواب احتیاج ندارم، ثواب را برای شما قسمت کردم...
مژدهٔ وصل توام ساخته بیتاب امشب
نیست از شادی دیدار مرا خواب امشب
گریه بس کردهام ای جغد نشین فارغ بال
که خطر نیست در این خانه ز سیلاب امشب
دورم از خاک در یار و ، به مردن نزدیک
چون کنم چارهٔ من چیست در این باب امشب
بسکه در مجلس ما رفت سخن ز آتش شوق
نفسی گرم نشد دیدهٔ احباب امشب
شمع سان پرگهر اشک کناری دارم
وحشی از دوری آن گوهر سیراب امشب...
#رفیق
#محمود
#رویای_صادقه
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمحمودرضابیضایی
@bi_to_be_sar_nemishavadd
هدایت شده از بی همگان...
.
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله
این نامه رو برای سید نوشته بود،
سیدمهدی،
از هم خدمتیا،
بچه ی تهران،
بچه ی سرسبز،
سید مهدی و موتورش،
موتورش و هیئت الرضا.
این نامه رو از سر دلتنگی نوشته بود، نه از رو زبون بازی.
همونی که بود نوشت،
ساده... صادق... زلال.
محمودرضا، همینقدر ساده حرف دلش رو میزد،
به شوخی میزد که لو نره، ولی صادقانه حرف میزد.
این آخریا که بزرگتر شده بود،
تو دار تر هم شده بود... اما همچنان ساده گانه و صادقانه حرف دلش رو میگفت.
به شوخی میزد که لو نره ولی... به روش نمی آوردیم که لو رفته.
.
.
راستی محمودرضاجون عزیز و مهربان، بامعرفتِ، باصفایِ باحالِ گل،
کِی به ات زنگ بزنم...؟
کی به خانه میروی...؟
زودباش بگو که دلم برات تِپ تِپ می کنه.
ولی کلی ازت گله دارم،
رفتی کربلا... بی معرفت تنها...؟
رفتی.... من اینجا دِق کنم... . .
. هر لحظه بی تو بودنِ من سالها گذشت
من از تمامِ مردم دنیا مسن ترم..!
.
.
خوش به حالت.
الحق که دل به دل لوله پولیکاست...
.
.
.
(این یادداشت کوچک خودش به اندازه یک نامه شد...)
.
.
محمودرضا،
بخاطر تو،
پیشِ خلقی،
لو رفتم...
.
.
.
والسلام
۷:۵۰ صبح
۹۷/۵/۲۶
یاعلی مددی
#رفیق
#محمود
#نامه
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمحمودرضابیضایی
نمک در نمکدان شوری ندارد
دل من طاقت دوری ندارد...
@bi_to_be_sar_nemishavadd
یکی داره تو گوشم میخونه...بلند بلند...
"با تو نگفته بودم
از گریه های هر شب
عشقت نشسته بر دل
جاااانم رسیده بر لب..."
محمود!
چقدر سردمه...چقدر هوا سوز داره...
سوز دی ماه، اشکم رو درآورده محمودرضا...
امان از #دی_ماه
این روزهای بیبهار آخر به پایان میرسد...
#جانم_رسیده_بر_لب
#رفیق https://t.co/smNGtO0OEp
@bi_to_be_sar_nemishavadd
.
#بسم_الله_الرحمن_الرحيم
#قربة_الی_الله
سرش رو از رو کتاب برداشت
از صبح کلافه بود،
هوایِ بیرون رو داشت،
هوای دور زدن،
روی زیلو نشستن،
هوای چای ریختن
براش میوه پوست کندن،
از صبح که از خواب پا شده بود هوای خونه، یه چیزی کم داشت
هوای خونه، بدجور خفه بود.
کلافه بود که هواش،
که عطرش،
که صدای نفساش،
که تصویرش تو آینه اتاق خواب،
که حتی بوی پاش
تو خونه هست و
خودش نیست...
.
.
با خودش گفت:
پوووووف
یعنی اونم این روز جمعه ای مث من کلافه است؟
یعنی حواسش بهم هست؟
هست....ولی پس چرا از صبح زنگ نزده؟
بعد دست گذاشت رو قلبش و آروم زیر لب، جوری که صدا فقط،تو کاسه سرش بپیچه گفت:
اون حواسش به منه، که من حواسم بهشه...
.
ریز لبخندی زد و گوشی تلفن رو برداشت،
وارد اپلیکیشن شد
قسمت صدقه
مبلغ رو وارد کرد
انتخاب شماره حساب...بانک انصار...رمز دوم.... چشماش رو بست
گفت:
به نیت سلامتی امام زمان(عج)
به نیت سلامتیش... بسم الله الرحمن الرحیم
و کلید پرداخت رو زد...
.
.
.
.
.
کمرش رو به پشتی صندلی ماشین فشار داد و یه کم جابه جا شد.
داشت با خودش مرور میکرد اتفاقات صبح رو...: اگه یه کم پایینتر خورده بود تو سرم بوداااا!
چشماش رو بست،
با انگشت جای تیری که باید به سرش مینشست و ننشسته بود رو دست زد،
لبخندی زد و الحمداللهی گفت،
زیر لب، جوری که صداش فقط تو کاسه سرش بپیچه گفت:
اینبارم نشد...ایندفعه هم نذاشتی...بازم دعات گرفت.
تصویر چشماش و لبخند زیبای همیشگیش، گوشه ذهنش داشت میرقصید،
وسط بوی باروت و دود و خاک و بنزین و روغن ماشین،
عطر پیراهنش،
مشامش رو پر کرد.
نفسش رو عمیقتر کشید که همه وجودش از عطر پیراهنش پر بشه،
که یکدفعه....دینگ
گوشی رو باز کرد
پیامک داشت
بانک انصار
برداشت از شماره حساب.... به مبلغ....در تاریخِ...
.
.
بلند خندید و گفت
القلب یهدی الی القلب....چقدر دل به دل راه داره دختر...
.
.
#دارم_از_تو_مینویسم
#مذهبی_ها_عاشقترند
کاش
پیامم
بهت
برسه
رفیق...
.
.
.
ﻣﺮﺍ ﺑﺲ ﺍﺳﺖ ﭘﯿﺎﻣﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺎﻥ ﺑﺨﺸﯽ
ﺑﻪ ﭘﺮﺳﺶ ﻣﻦ ﺩﻟﺨﺴﺘﻪ ﮔﺮ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﯽ
#رفیق
#محمود
#دل_تنگ
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمحمودرضابیضایی
@bi_to_be_sar_nemishavadd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠آیت الله مجتهدی تهرانی :
اگر این #دوخصلت در کسی نیست با او
#رفیق نشو!
🆔 @Agamahmoodreza
آقامحمودرضا
🌷باصلواتی هدیه به شهدا ، انتخاب کنید 🌷 💌با باز کردن یکی از این آدرس ها شما و این شهید با هم #عهد ب
43e7308321-5ecbaa557a1ed838018bc319.mp3
1.98M
🍃🌸شهیدا خیلی کار می تونن بکنن
بینِ #شهدا یه #رفیق پیدا کنید و با اون رفیق خیلی مناجات کنید ...
@Agamahmoodreza
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله
شده یکهو دلت زنگ بخوره؟
نوتیفیکیشن داشته باشه؟
امروز پیام داشت قلبم، زنگ خورد، یکهو یک جاییش داغ شد...
.
.
وقتی پیام رو باز کردم،
دیدم مثل همیشه، پیام از توئه.
به تاریخ قمری، داره هفتمین سال هم تموم میشه.
امروز قلبم یادآوری کرد که، مثل همچین روزهایی، همچین ساعتایی، آخرین پیامت رو دادی... آخرین پیامهام رو دادم و نفهمیدم... نفهمیدم که میخواستی بگی.... کر بودم محمود... نه، شاید هم... گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش.
نامحرم بودم... نامحرم بودم محمود؟
.
.
کاش مثل همیشه حرفت رو گوش میدادم،
کاش کار رو بهونه نمیکردم،
کاش خودم رو بهت میرسوندم،
اینجوری شاید
فرصت میکردم
برای آخرین بار
مهمون آغوش گرمت باشم،
شاید
میتونستم برای آخرین بار
روی ماهت رو ببوسم.
ولی
#نشد
.
عیبی نداره داداش
بمونه طلبم
یه جای خوب
یه جایی که سینه م رو به سینه ت بچسبونم و
داغ دلم رو سرد کنم
بمونه یه جایی که
با دست خودت
زخم دلم خوب بشه.
خیلی منتظرم
منتظر اون یه روز
منتظرِ اون یه جا.
🙂🙃
بگو باشه...
.
مثلا
همین حالا که فکرش را هم نمیکنم
دلت تنگ شود..
دلت خیلی تنگ شود...
و یادت برود که از من دلخوری!
اصلاً یادت بیاید ،
اما آن قدر دلت تنگ شده باشد که تاب نیاوری
چشم هایت را ببندی یک نفس عمیق بکشی
و برایم بنویسی
-دوستت دارم...
.
#رفیق
#محمود
#خوش_خیالی
#منتظرم
#عزیز
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمحمودرضابیضائی
گفتی به تو گر بگذرم از شوق بمیری
قربان قَدت ، بگذر و بگذار بمیرم...
#شهریار
@bi_to_be_sar_nemishavadd
هدایت شده از بی همگان...
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله
گرم است
بازارِ پوشاکِ زمستانی!
در شهر گویی قحطِ #آغوش است
_
تازه پای کوه بودیم و هنوز یکی دوتا پیچ بالاتر نرفته بودیم که برف شروع به باریدن کرد،
و ما هر دو دیوانهیِ برف بودیم...
تا خود مقصد برف بارید و
تا خودِ مقصد برفهایی که چون پرافشانِ پریهایِ هزار افسانه از یادها رفته باریده بود و تو مسیر نشسته بود، روشون قدم گذاشتیم و به جای پاهایی که ازمون روی برفا میموند نگاه کردیم و سرخوشانه میرفتیم.
برف میبارید...
و کفش من که عمرش به سر رسیده بود تو مسیر دهان واکرد و داشت نفسهای آخرش رو میکشید و مثل غریقی که توی دریا گرفتار شده باشه، با هر باز کردن دهانی، برف و آب و گل و شل، گلوی کفش رو پر میکرد و داشت از نفس میانداختش.
پام خیسِ خیس بود و سرما نشسته بود به جونم اما از لذت کوه و شب و برف و #تو، دل و جونم گرمِ گرم بود.
وقتی رسیدیم به مقصد، به زحمت تیکه زمین خشکی پیدا کردیم و چادر رو برپا، و با چند قطعه چوبی که با خودمون آورده بودیم، چایی درست کردیم بلکه از سرمای رخنه کرده تو جونمون کم بشه.
حسابی خسته بودیم
رفتیم داخل چادر
یه پتوی نازک داشتیم که انداختیم زیرمون و دوتکه پتوی مسافرتی که کشیدیم رومون.
سرد بود... اینقدر سرد که فکم به شدت و با صدا بهم میخورد،
هر چی سعی میکردم جلوی لرزم رو بگیرم، نمیشد. دندونهام بی اختیار و پر قدرت و پر صدا بهم میخورد.
حریف سرما نشدم،
پشتم رو مالونده بود به خاک رو سینه ام نشسته بود.
زورم بهش نمیرسید،
خودت رو بهم نزدیک کردی
دستت رو انداختی دور گردنم
و من رو کشیدی تو آغوشت... تا خودِ صبح به گرمای وجودت پناه بردم. با کمکت و تو آغوشت، تونستم پشت سرما رو به خاک بمالم، محمود...
.
.
نزدیک به بیست ساله که وقتی آذرماه میرسه، ساعت قلبم زنگ میخوره و بهم هشدار میده که: هی! حواست رو جمع کن، چند شب دیگه تولدشه!
و وقتی که به امشب میرسم، با قلبم برات جشن میگیرم،
جشن تولد تورو محمودرضا. و تو ذوق چشمات غرق میشم وقتیکه با اون غرور لعنتیت میخوای ذوق چشمات رو نشون ندی.
.
.
محمودرضا!
میدونی که دلم میخواست، امشب هم غافلگیرت کنم و بشونمت پایِ جشنِ تولدت و با بچه ها تا خود صبح بگیم و بخندیم و با تو خوش باشیم،
اما،
دستم کوتاهه داداش... شرمنده.
.
میدونی محمودرضا،
ما
بعد تو
پیر شدیم.
امشب بعد مدتها با موری تماس گرفتم، تصویری.
وقتی دیدمش، جا خوردم،
خیلی شکسته شده بود.
تو این سرمای استخون سوز رفته بود پشت بوم. نمیدونم میدونست امشب تولدته یا نه، ولی... پشت دودِ سینهش، صورت شکسته ش رو ازم قایم میکرد... اما... کلی خندیدیم.
خندیدیم محمودرضا!!
ما بعد تو
خندیدیم...
.
.
تولدت مبارک پسر.
خوش اومدی عزیز.
ببخشید که دستمون خالیه.
آخه
تو سرمایِ روزگار گیر افتادیم و
زمین گیرمون کرد.
نشسته روی سینه هامون و پشتمون رو به خاک مالیده.
کاش
ما رو
بکشی تو امن آغوشت.
کاش
سینه مون رو بچسبونی به سینهت
قلبمون رو گرم کنی
زنده مون کنی.
محمودرضا!
این همه سال شبِ تولدت من غافلگیرت کردم،
امشب تو غافلگیرم کن.
بغلم کن... من رو از زمستون وجودم نجات بده... من، سردمه
.
.
تولدت مبارک داداش
امشب اولین شب از آخرین سالِ دههی سوم زندگیته
ای
زنده ترین...
.
.
مادرم همیشه می گفت
هر چیز ی باید سر جای خودش باشد؛
پس
لطفا
مرا #بغل کن...
.
.
#رفیق
#محمود
#بغلم_کن
#هجدهم_آذر
#تولدت_مبارک
#اینجا_بس_هوا_سرد_است
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمحمودرضابیضائی
به اشتیاق تو جمعیّتیست در دل من
بگیر تنگ در آغوش و قتل عامم کن
شهید نیستم اما تو کوچۀ خود را
به پاس این همه سرگشتگی به نامم کن
@bi_to_be_sar_nemishavadd
هدایت شده از بی همگان...
.
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله
دلم تنگ شده محمود...
تنگ اون روزا که فاصله مون یک تماس یا یک پیامک بود،
و بعد هم سر قرار
من و تو
من پیاده
تو سواره..
محمود حتی دلتنگِ موتورتم
من و تو و موتورت و خیابونا،
آخ که دلم داره میترکه...
دلم تنگتِ محمود...
.
.
.
.
چه ميشود كه دوتايي ، من و تو تنهايي
غروب خسته يك ظهر گرم رويايي
پيامكم برسد كه ، قرارمان آنجا
كنار سرو قديمي ، همان كه ميداني...
.
.
.
#رفیق
#محمود
#شب_جمعه
#دی_ماه
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمحمودرضابیضائی
@bi_to_be_sar_nemishavadd