eitaa logo
رسانه اجتماعی مسجد و محله
364 دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
5.3هزار ویدیو
488 فایل
رسانه اجتماعی و کانال رسمی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها قم، شهرک شهید زین الدین، خیابان شهید پائیزان انتهای خ دکتر حسابی کدپستی3739115659 شناسه ملی 14013514594 حساب حقوقی درآمد وجاری مسجد 5892107047156958 💳 IR050150000003101103064788
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سالن مطالعه
KayhanNews759797104121484956184554.pdf
10.98M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ یا رَبَّ‌العالَمِینَ امروز؛ شنبه‌ ۸ بهمن ۱‌۴۰۱ ۶ رجب ۱۴۴۴ ۲۸ ژانویه ۲۰۲۳ تمام صفحات 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🔴چند وقت پیش رفتیم جایی یکی از پیرزن های مجلس شروع کرد فحش به نظام ✊ و دعا برای روح شاهنشاه ...😕 اون موقع چیزی نگفتم اما بعد اینکه شام صرف شد نشستم کنارش گفتم حاج خانوم شنیدم ماشالله همه بچه ها و نوه هاتون تحصیلکرده هستن ! 📌لبخندی زد و با افتخار گفت بله اون پسرم لیسانس هست اون نوه ام دکتری هست اون یکی پزشکی میخونه و... خداروشکر نان حلال و زحمتکشی دادیم بهشون ☺️ 📌گفتم : آفرین به شما ، خودتون تا کلاس چندم خوندین؟! گفت: من تا کلاس پنجم درس خوندم 😓 📌گفتم : کدوم مدرسه؟ گفت : تا کلاس سوم مدرسه روستامون ، کلاس چهار و پنجم رو هم نهضت سواد آموزی خوندم 📌گفتم : پس هوش بچه ها و نوه هاتون به شما نرفته احتمالا به خاله ای و عمه ای کسی رفتن درس خون شدن 😉 گفت : نه خواهر برادرام هم بیشتر از دبستان سواد ندارن !! اتفاقا هوشی من داشتم هیچکس نداشت 😏 📌گفتم : پس چرا درس نخوندین ؟ حتما تنبل بودین ،! 😅 گفت: نخیر !! خیلی هم زرنگ بودم منتها بد شانسی ما اون موقع امکانات نبود ، مدرسه تو روستاها اکثرا نبود یا تا دبستان بود !! اگه امکاناتی که بچه های الان دارن من داشتم الان مدرک پروفسوری داشتم 😌 قدیم اصلا برای سواد ارزش قائل نبودن ، از بچگی دست چپ و راستم شناختم بردنم پشت دار قالی ، تو قالیباف خونه بزرگ شدم ، صبح تا شب باید برای ارباب قالی میبافتیم بعدشم بدو بریم از سرچشمه آب بیاریم گاو و گوسفند علف بدیم و مثل الان لوله کشی و لباسشویی و این حرفا نبود ... وقتی برای درس خوندن نداشتیم همون سه کلاس رو هم شبانه خوندم !! 📌گفتم : خب نمیرفتین قالیباف خونه ، گفت: خب اگه نمیرفتیم چیزی نداشتیم بخوریم باید قالی میبافتیم که اخر برج پدرمون پولی از ارباب بگیره قند و چایی و کبریت وبقیه مایحتاجمون رو بخره 📌گفتم: شاه میدونست شما اینجور زندگی دارید؟! آخه زندگی سردار سلیمانی خوندم مثل شما بود ، پدر خودمم مثل شما بوده و تو سختی زندگی میکردن ، چرا شاهنشاه براتون کاری نمیکرد؟! چرا ۸۰ درصد مردم ایران تو زمان شاه بیسواد بودن؟! تازه انقلاب اومده یک نهضت راه انداخته که بتونه بیسوادی رو ریشه کن کنه؟! حاج خانوم یک نگاهی کرد 😨 📌گفتم : چرا دارید حقایق رو وارونه جلوه میدین ؟ گفت: چی بگم از بس گرونیه 📌گفتم : مدل ماشین بابات زمان شاه چی بود؟! حتما تو اون ارزانی ها بهترین ماشین خریدین؟ گفت : ما اصلا ماشین نداشتیم فقط ارباب داشت ! 📌گفتم : زمان شاه مستطیع شدین رفتین حج حاج خانوم شدین؟! گفت : نه چند سال پیش رفتم مکه سوریه و کربلا هم رفتم 📌گفتم : چرا تو زمان شاه همه چیز ارزون بود نرفتین گفتم : شاهنشاه استان بحرین رو چند فروخت؟! دشت ناامید و هیرمند را چند؟ جزایر اریایی و زردکوه را چطور؟و...... گفت : مگه شاه فروخت ؟! گفتم : وقتی استان فروخته نفهمیدین چطوری از بقیه اختلاس هاشون باخبر میشدین؟! 🎯خلاصه گفتم تاریخ رو تحریف نکنید لطفا از شاه ملعون اسطوره تو ذهن بچه هایی که حاضر نیستن لحظه ای تو شرایط و امکانات زمان شاه زندگی کنند نسازید !!! سرش انداخت پایین و چیزی نگفت. لعنت خدا بر فراموشکار ها، آنهایی که یادشون رفته چه زندگی اسفباری شاه ملعون برای کشور ساخته بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از بهشت زندگی
دستورالعمل‌های مرحوم آيت‌الله قاضی درباره ماه‌های «رجب المرجب»، «شعبان المعظم» و «رمضان الکریم»دستورالعمل اول؛ «عليكم بالفرائض في أحسن أوقاتها» (بر شما باد بر ادای واجبات در بهترین زمان آن)! دستورالعمل آن است كه نماز‌های واجب را در بهترين اوقات خودش انجام دهيد؛ همراه با نوافل آن! (مجموعاً ۵۱ ركعت) اگر نتوانستيد ۴۴ ركعت. اگر شواغل دنيا شما را منع كردند، «صلاة أوّابين» را كه همان نماز ظهر است، ترک نكنيد؛ چون خيلی اهمّيّت دارد! خصوص نماز ظهر خيلی اهميت دارد و آن به‌واسطه وقت آن و خصوصيت و موقعيت آن در بين اوقات ديگر است! «صلاة وسطی» را كه در قرآن آمده، تفسير به نماز ظهر كرده‌اند و «صلاه اوّابين» يعنی آن‌ها كه خيلی به پروردگار توجه دارند، يعنی رجوع‌كنندگان به خدا؛ زيرا رجوع‌كنندگان به خدا به آن تمسک می‌كنند. ● دستورالعمل دوم؛ نوافل شب را هيچ چاره‌ای نيست، مگر آن كه آن‌ها را به‌جا آوريد؛ نه خيال كنيد نماز شب ساقط است و آن سد سكندری است كه هيچ شكسته نمی‌شود! عجب از كسانی كه قصد دارند، دنبال كنند مرتبه‌ای از كمال را در حالی كه شب‌ها قيام نمی‌كنند؛ ما نشنيده‌ايم كسی به مرتبه‌ای از كمال برسد، مگر به قيام شب و نماز شب. ● دستورالعمل سوم؛ «عليكم بقرائة القرآن»! بر شما باد به قرائت قرآن كريم با صوت حزين و با آهنگ و غنا! يعنی با صدای خوش بخوان كه تو را تكان دهد و در روايات داريم كه قرآن را با تغنّی بخوانيد. امام زين‌العابدين علیه‌السلام تغنّی به قرآن می‌كردند. اين تغنی در قرآن برای انسان بسيار مفيد است. به‌طور كلی غنای صوتی حرام است و اين اصلاً در تحت غنای حرام نيست؛ زيرا غنای حرام آن است كه انسان را به سوی لهو و لعب بكشاند. ● دستورالعمل چهارم؛ بر تو باد زيارت مشهد أعظم در هر روز! (كه منظور از مشهد أعظم أميرالمؤمنين علی علیه‌السلام است؛ چون مرحوم قاضی در نجف بوده‌اند) و زيارت مساجد معظمه! (كه منظور كوفه و سهله است) و در بقيه مساجد عبادت خود را به‌جا آوريد! چون مؤمن در مسجد مثل ماهی است در آب؛ همان‌طور كه حيات ماهی به آب است، حيات مؤمن هم در مسجد است. اگر ماهی را از آب بيرون اندازند، می‌ميرد.                        ● دستورالعمل پنجم؛ بعد از نماز‌های واجب، تسبيح حضرت صديقه طاهره سلام‌الله‌علیها را ترک نكنيد! زيرا كه آن ذكر كبيره شمرده شده و لااقل بعد از هر نماز يک بار بگوييد و اگر توانستيد دو يا سه بار بگوييد؛ بهتر است! ● دستورالعمل ششم؛ از لوازم مهم، دعا برای فرج حضرت حجت بقيةالله الأعظم علیه‌السلام است در قنوت نماز وتر؛ و از آن گذشته در هر روز و در جميع دعاها برای حضرت علیه‌السلام دعا كنيد. ● دستورالعمل هفتم؛ زيارت جامعه را روز‌های جمعه به‌جا آوريد! مقصود، زيارت جامعه معروف است؛ «زيارت جامعه كبيره»! ● دستورالعمل هشتم؛ قرآن كه می‌خوانيد، در اين سه ماه از يک جزء كمتر نباشد؛ در هر روز يک جزء! ● دستورالعمل نُهم؛ زيارت و ديدار برادران خود را زياد كنيد! (مقصود رفقای طريق هستند) خيلی آن‌ها را زيارت كنيد و ببينيد؛ زيرا اين‌ها هستند برادران طريقی شما كه در طريق و عقبات نفْس و تنگناها كه انسان گير می‌كند، به انسان کمک می‌كنند و نجات می‌دهند. مطلع انوار: ج۲، ص ۱۰۵ تا ۱۱۳ (با کمی ویرایش) به‌نقل از «تذکرة الاولیاء» ✅کانال سبک زندگی http://eitaa.com/beheshtzendegi
هدایت شده از طلبه پیاده🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا شما مشغول مزخرفاتی مثل کودک همسری و خطرناک بودن زایمان بعد از سی و پنج سالگی هستید اونا مشغول تبلیغ فرزند آوری از سن پایین تا سن بالا هستند. خانم سوزان ۴۵ سالشه و اولین فرزندش رو در ۱۴ سالگی بدنیا آورده. بعد دیگه خوششون اومده😂 ته تغاری هم یک‌سالشه و قراره دیگه بچه‌دار نشن. ناگفته نماند بعد از فرزند بیستم هم یه بار اعلام کرده بودن که دیگه این آخریه! ولی خدا نخواست که آخری باشه.🤣 اونوقت شما هنوز سر دومی و سومی مرددی 😁
«س»... ستاد یادواره امام زادگان عشق به مناسبت میلاد مولی الموحدین «حضرت علی علیه السلام » ، روز پدر ، گرامی داشت ایام الله دهه فجر ، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدای انقلاب اسلامی و تجدید میثاق با آرمانها و عطر افشانی مزار و تکریم خانواده های معزز شهدای مدافع حرم در نظر دارد مراسم ویژه ای به همین مناسبت در روز ۱۳ بهمن ماه ساعت ۱۰:۰۰ صبح در حسینیه گلزار شهدای بهشت معصومه«س»برگزار نماید ،بدینوسیله از شما خانواده معزز دعوت میگردد تا با حضور سبزتان زینت بخش محفل شهدایی ما باشید . در صورت تمایل نذورات فرهنگی خود را به 👇👇👇 شماره حساب ۶۲۷۳۸۱۱۱۴۴۲۴۱۳۶۸ بنام آقای سید علیرضا رجایی واریز و تصویر فیش آن را به ۰۹۱۲۵۵۳۳۰۱۸ اعلام نمایند . 🌹ستاد یادواره امام زادگان عشق مسجد حضرت زینب «سلام الله علیها »🌹 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از سالن مطالعه
۲   قسمت ششم؛ دوباره سعد با همان ظاهر آرام پادرمیانی کرد: «اگه رافضی بود که من عقدش نمی‌کردم!» انگار گناه ایرانی و رافضی بودن با هیچ آبی از دامنم پاک نمی‌شد خودش را عقب کشید و خواست در را ببندد که سعد با دستش در را گرفت و گله کرد: «من قبلاً با ولید حرف زدم!» با لحنی چندش‌آور پرخاش کرد: «هر وقت این رافضیه رو طلاق دادی، برگرد!» در را طوری به هم کوبید که حس کردم اگر می‌شد، سر این ایرانی را با همین ضرب به زمین می‌کوبید. نگاهم به درِ بسته ماند در همین اولین قدم، از مبارزه پشیمان شده بودم لبم لرزید و اشکم تا روی زمین چکید. سعد زیر لب به ولید ناسزا می‌گفت و من نمی‌دانستم چرا در ایام نوروز آواره اینجا شده‌ایم سرم را بالا گرفتم با گریه اعتراض کردم: «این ولید کیه که تو به امیدش اومدی اینجا؟ چرا منو نمی‌بری خونه خودتون؟ این چرا از من بدش اومد؟» صورت سفید سعد در آفتاب بعد از ظهر گل‌انداخته و بیشتر از عصبانیت سرخ شده بود انگار او هم مرا مقصر می‌دانست به‌جای دلداری با صدایی خفه توبیخم کرد: «چون ولید بهش گفته بود زن من ایرانیه، فهمید شیعه هستی! اینام وهابی هستن و شیعه رو کافر می‌دونن!» از روز نخست می‌دانستم سعد سنی است، او هم از تشیّع من باخبر بود برای هیچ‌کدام این تفاوت مطرح نبود اصلاً پابند مذهب‌مان نبودیم و تنها برای آزادی و انسانیت مبارزه می‌کردیم. حالا باور نمی‌کردم؛ وقتی برای آزادی سوریه به این کشور آمده‌ام به جرم مذهبی که خودم هم قبولش ندارم، تحریم شوم حیرت‌زده پرسیدم: «تو چرا با همچین آدم‌های احمقی کار می‌کنی؟» جواب سوالم در آستینش بود با پوزخندی سادگی‌ام را به تمسخر گرفت: «ما با اینا همکاری نمی‌کنیم! ما فقط از این احمق‌ها استفاده می‌کنیم!» همهمه جمعیت از خیابان اصلی به گوشم می‌رسید همین هیاهو شاهد ادعای سعد بود باز مستانه خندید و گفت: «همین احمق‌ها چند روز پیش کاخ دادگستری و کلی ماشین دولتی رو آتیش زدن تا استاندار عوض بشه!» سپس به چشمانم دقیق شد و با همان رنگ نیرنگی که در نگاهش پیدا بود، خبر داد: «فقط سه روز بعد استاندار عوض شد! این یعنی ما با همین احمق‌های وحشی می‌تونیم حکومت بشار اسد رو به زانو دربیاریم!» او می‌گفت و من تازه می‌فهمیدم تمام شب‌هایی که خانه نوعروسانه‌ام را با دنیایی از سلیقه برای عید مهیا می‌کردم و او فقط در شبکه‌های العریبه و الجزیره می‌چرخید، چه خوابی برای نوروزمان می‌دیده این جنگ بود، نه مبارزه! ترسیده بودم، از نگاه مرد وهابی که تشنه به خونم بود، از بوی دود، از فریاد اعتراض مردم و شهری که دیگر شبیه جهنم شده بود مقابل چشمانش به التماس افتادم: «بیا برگردیم سعد! من می‌ترسم!» ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/7510 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از خوش‌خبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تولید نانو داروی تزریقی برای بیماران دارای کم‌خونی فقط یک شرکت اروپایی و حالا ایران ✌️ متخصصان ایرانی یک شرکت دانش‌بنیان توانستند نانو داروی تزریقی را برای درمان بیماری کم‌خونی حاد، تولید کنند. تا امروز دانش فنی و تولید این محصول فقط در انحصار یک شرکت اروپایی بود اما الآن به دست نخبگان کشور، داخلی‌سازی شد و می‌شود. 📆۱۴۰۱/۱۰/۳۰ خوش‌خبر 👈 🇮🇷 @gooodnews_ir ♥️
صفحه ۲۳۰
ترجمه صفحه ۲۳۰
230 Abbasi.mp3
3.58M
تلاوت صفحه ۲۳۰
230.mp3
2.9M
ترجمه صفحه ۲۳۰
هدایت شده از سالن مطالعه
KayhanNews759797104121484957184554.pdf
10.91M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ یا ذَالجَلَالِ وَ الاِکرَامِ امروز؛ یک‌شنبه‌ ۹ بهمن ۱‌۴۰۱ ۷ رجب ۱۴۴۴ ۲۹ ژانویه ۲۰۲۳ تمام صفحات 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ ضرغامی در افاضاتِ جدیدِ خود: « باید فضا را باز کنیم، اگر تحریک می‌شوید نگاه نکنید» پی نوشت🔺🔺 «شباهت و تفاوتِ ضرغامی با جاسوسِ اعدام شده» ▪️چندی است جنابِ ضرغامی با سخنان و عملکرد های سخیفِ خود تلاش می نماید خود را در صدر اخبار قرار دهد ، هر چند به نظر نگارنده ی متن این عملکردِ ضرغامی ریشه در عدمِ احرازِ صلاحیتِ وی در انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری دارد ولی به هر صورت ، چنین عملکردی از سوی ضرغامی مصداقِ عملکردِ .... است که بر سر شاخ نشسته و بن می برید. ▪️مسیری که ضرغامی در حال طی کردن است از آن جهت به مسیرِ حرکتی جاسوسِ اعدام شده شباهت دارد که ضرغامی هم به مانند اکبری در کوران انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی حضور داشته و سپس مسئولیت های مختلفی در جمهوری اسلامی بعهده داشته ، به مانند بسیاری از افراد دیگر از قبیلِ منتظری،هاشمی،خاتمی،روحانی،کروبی،میر حسین و ... ؛ افرادی که هر چند در انقلاب اسلامی حضوری فعال داشته اند ولی یا دچارِ استحاله شده و یا به مرور نیّت و باطن اصلی خود را بروز داده و در نهایت از قطارِ انقلاب اسلامی پیاده شده اند. ▪️هر چند ضرغامی شباهت های زیادی با جاسوسِ انگلیسی اعدام شده و سایر افراد پیاده شده از قطار انقلاب دارد ولی تفاوتِ اساسی وی با جاسوسِ اعدام شده در این است که جاسوسِ اعدام شده اطلاعاتِ نظامِ اسلامی را به دشمن منتقل می نمود و دشمن هم به نظام اسلامی و ملتِ ایران ضربه وارد می نمود ولی ضرغامی با سخنان و عملکردهای ناصوابش زحمتِ دشمن را کم نموده و خودش به صورت مستقیم در حال ضربه زدن به نظامِ اسلامی است. سید ابراهیم میرپورفرد @howzehenghelabi
هدایت شده از  امام زادگان عشق
«س» ستاد یادواره امام زادگان عشق به مناسبت میلاد مولی الموحدین «حضرت علی علیه السلام » ، روز پدر ، گرامی داشت ایام الله دهه فجر ، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدای انقلاب اسلامی و تجدید میثاق با آرمانها و عطر افشانی مزار و تکریم خانواده های معزز شهدای مدافع حرم در نظر دارد مراسم ویژه ای به همین مناسبت در روز ۱۳ بهمن ماه ساعت ۱۰:۰۰ صبح در حسینیه گلزار شهدای بهشت معصومه«س»برگزار نماید ،بدینوسیله از شما خانواده معزز دعوت میگردد تا با حضور سبزتان زینت بخش محفل شهدایی ما باشید . در صورت تمایل نذورات فرهنگی خود را به 👇👇👇 شماره حساب ۶۲۷۳۸۱۱۱۴۴۲۴۱۳۶۸ بنام آقای سید علیرضا رجایی واریز و تصویر فیش آن را به ۰۹۱۲۵۵۳۳۰۱۸ اعلام نمایند . 🌹ستاد یادواره امام زادگان عشق مسجد حضرت زینب «سلام الله علیها »🌹 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴ازدواج دختری ثروتمند و زیبا در مصر با پسری نابینا که شرط کرده بودند دامادشان حافظ قرآن باشد. این داماد صدای بسیار زیبایی در تلاوت قرآن دارد چقدر اینطور زندگی های معنوی رو کمتر شاهدیم... کتاب خدا را در دل جوان دیدند و پسندیدند نه پول و نه ثروت و نه..... معیار عرفان چیست و معیار ما چه 🦋کانال الله اکبر @allahoak_bar
هدایت شده از سالن مطالعه
۲   قسمت هفتم؛ در گرمای هوا و در برابر اشک مظلومانه‌ام صورتش از عرق پُر شد نمی‌خواست به رخم بکشد که با پای خودم به این معرکه آمدم با درماندگی نگاهم کرد شاید اگر آن تماس برقرار نمی‌شد به هوای عشقش هم که شده برمی‌گشت. از پشت تلفن نسخه جدیدی برایش پیچیدند چمدان را از روی زمین بلند کرد گریه‌هایم فراموشش شد و به سمت خیابان به راه افتاد. قدم‌هایم را دنبالش می‌کشیدم هنوز سوالم بی‌پاسخ مانده بود معصومانه پرسیدم: «چرا نمی‌ریم خونه خودتون؟» به سمتم چرخید و در شلوغی شهر عربده کشید تا دروغش را بهتر بشنوم: «خونواده من حلب زندگی می‌کنن! من بهت دروغ گفتم چون باید می‌اومدیم درعا!» باورم نمی‌شد مردی که عاشقش بودم فریبم دهد و او نمی‌فهمید چه بلایی سر دلم آورده برایم خط و نشان کشید: «امشب می‌ریم مسجد العُمَری می‌مونیم تا صبح!» دیگر در نگاهش ردّی از محبت نمی‌دیدم قلبم یخ زد لحنم هم مثل دلم لرزید: «من می‌خوام برگردم!» چند قدم بین‌مان فاصله نبود همین فاصله را به سمتم دوید تا با تمام قدرت به صورتم سیلی بزند تعادلم به هم خورد با پهلو به زمین افتادم ظاهراً سیلی زمین محکم‌تر بود که لبم از تیزی دندانم پاره شد. طعم گرم خون را در دهانم حس می‌کردم سردی نگاه سعد سخت‌تر بود از هر دو چشم پشیمانم اشک فواره زد. صدای تیراندازی را می‌شنیدم، در خیابان اصلی آتش از ساختمانی شعله می‌کشید از پشت شیشه گریه می‌دیدم جمعیت به داخل کوچه می‌دوند مثل کودکی از ترس به زمین چسبیده بودم. سعد دستم را کشید تا بلندم کند هنوز از زمین جدا نشده، شانه‌ام آتش گرفت و با صورت به زمین خوردم. حجم خون از بدنم روی زمین می‌رفت گلوله طوری شانه‌ام را شکافته بود که از شدت درد ضجه می‌زدم… هیاهوی مردم در گوشم می‌کوبید، در تنگنایی از درد به خودم می‌پیچیدم تنها نگاه نگران سعد را می‌دیدم دیگر نمی‌شنیدم چه می‌گوید. بازوی دیگرم را گرفته و می‌خواست در میان جمعیتی که به هر سو می‌دویدند جنازه‌ام را از زمین بلند کند دیگر نفسی برای ناله نمانده بود روی دستش از حال رفتم. ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/7546 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفیدوخواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر یه مامان خوش ذوق با اجرای دختر نازشون❤️ ┈••••✾•💞🌺💞•✾•••┈┈• @montazeranmahdiajjalllah ┈••••✾•💞🌺💞•✾•••┈┈•
صفحه ۲۳۱
ترجمه صفحه ۲۳۱