eitaa logo
گمنام | Gomnam
398 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
58 فایل
_‌کپے؟! ‌ +صلوات‌یادت‌نره‌مؤمن:)💕
مشاهده در ایتا
دانلود
📚خاطرات راوے: {مادر شھید} میلاد بزرگترین بانوے عالم حضرت فاطمہ زهرا{سلام‌اللّٰہ‌عليها} روز مادر و مناسبتے عظیم است ڪہ در این روز تمام انسانیت و بزرگے بہ تصویر ڪشیده شده است، در این روز هر مادرے آرزو دارد ڪہ پسرش برایش هدیہ بیاورد. روز مادر برایش روز مقدسے بود. از همان ڪودڪے، از ماه ها قبل بہ آن فڪر مےڪرد تا بہترین هدیہ را بہ من بدهد و این نشانہ‌ے عشقش بہ من بود. حالا ڪہ بہ شہادت رسیده است، روز مادر طعم ویژه‌اے دارد و روز خاصے است؛ هرچند براے من در آن اندوهے نہفتہ است و از پسرم ظاهراً دورم اما عزت و ڪرامت در آن موج مےزند. اولین روز مادر بعد از شہادتش بہ من هدیہ مالے نداد، ولے هدیہ‌اے معنوے و بسیار بزرگ بہ من داد ڪہ آن توشہ‌اے براے آخرت من است. نہ طلا و نہ نقره بہ من داد، ولے هدیہ‌اے بہ من داد ڪہ رایحہ‌اش دنیایم را معطر مےڪند و در آن زیبایے خاصے وجود دارد ڪہ در هیچ هدیہ‌اے آن زیبایے نیست. هدیہ‌ے در اوج زیبایے است، او مرا در درگاه پروردگارم آبرومند ڪرد و من جانشین شہید در میان خانواده و مردم شدم و بہتر از آن مرا در مقابل بانویم حضرت فاطمہ{سلام‌اللّٰہ‌عليها} روسفید ڪرد و مرا شریڪ آن حضرت در تحمل مصیبت‌ها قرار داد. من پسرم را تقدیم بہ راه مولایم اباعبداللّٰہ الحسین{علیہ‌السلام} ڪردم و بہترین هدیہ روز مادر، افتخار شہادت او براے من است. ✍🏻| سـۅمـٰا 🕊 📖 نویسنده: ! |ڪانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🌱| ✅ @ahmadmaslad
📚خاطرات شهید مدافع حرم راوی:رامی وهبی (دوست شهید) زمانی که انگشتش مجروح شدہ بود و در راہ اتاق عمل بود دائم میخندید و میگفت :" اصلا برای من مهم نیست و فدا کردن یک انگشت امری بسیار سادہ است. بدون انگشت در زندگی هیچ اتفاقی نمی افتد." این تفکر برگرفته از همان بخشندگی احمد بود که برای اعضای بدنش و حتی جانش نیز دست و دلباز بود . نسبت به درد بسیار صبور بود و میخندید . احساس نمیکرد زخمی است و مستمر تکرار میکرد: "فدای حضرت زینب(س)"❤ ✍ماه علقمه
📚خاطرات شهید مدافع حرم راوی:سیده سلام بدرالدین (مادر شهید) قسمت اول: بسیار کوشا بود و ثروت باعث نشده بود که تن پرور و تنبل باشد خیلی خوب درس خواند و دیپلمش را گرفت و با رتبه 7 وارد <<مَعهَد>> شد که در واقع نوعی دانشگاه در لبناناست. دانشجوی نمونه دانشکده <<اَمجاد>>بود و توانست با کسب بهترین نمرات در رشته فناوری اطلاعات(iT)فارغ التحصیل شود. او اعتقاد داشت که مسلمان واقعی کسی است که در یک دست،کتاب به نماد تحصیلِ دین و علم و در دست دیگر،سلاح به نماد مجاهدت داشته باشد. رشد و تعالی در تحصیل و مجاهدت مدیون همین تفکر بی نظیر بود. باتوجه به حجم بالای کاری و تحصیلی گاهی کتب مذهبی نیز مطالعه می کرد و هرگز اجازه نمی داد وقتش به بطالت بگذرد پ ن:عکس بالا تصویر شهید مشلب در بین رتبه برتر های دانشکده امجاد ✍ماه علقمه
📚خاطرات شهید مدافع حرم راوی:سیده سلام بدرالدین(مادر شهید ) قسمت دوم:کسب و کار حلال شهید ‌ به واسطه ی پشتوانه ی مالی خانوادگی،اوضاع بسیار خوبی داشت و اگر تا آخر عمر فقط پول خرج می کرد باز هم نیازی به کسب درآمد نداشت. اما از آنجا که اهل کار و تلاش بود و مثل خیلی از ثروتمندان نبود که به فکر کسب وکار نباشد. لذا در کنار تحصیل، به مصداق حدیث پیامبر مکرم اسلام حضرت محمد (ص) که می فرماید: <<کار کردن برای کسب مال حلال، بر هر مرد و زن مسلمان واجب است>> (جامع الاخبار صفحه ۳۸۹) کار و تلاش می کرد. او یک فروشگاه مواد غذایی داشت و در آنجا مثل سایر مردم به کسب روزی حلال مشغول بود. می خواست برای ارتقاء فروشگاه، آن را به نقطه ی دیگری انتقال دهد و مجبور شد آن را تعطیل کند. مجاهدت در راه خدا مجال نداد تا فروشگاه جدید را افتتاح کند! در اوقات فراغت با دوستان خود که همگی شبیه به خودش مؤمن و با اخلاق بودند، وقت صرف می کرد و با آن ها خیلی خوش می گذراند. مثل همه ی جوان ها بیرون می رفت، بیرون شام می خورد، فوتبال خیلی بازی می کرد و به آن بسیار علاقه داشت. ✍ماه علقمه
📚خاطرات شهید مدافع حرم راوی:سیده سلام بدرالدین (مادر شهید) قسمت اول: بسیار تو دل برو و دوست داشتنی بود نه فقط برای من که مادرش بودم،برای همه این طور بود. ضمن اینکه باوقار رفتار می کرد،بسیار مؤدب،مهربان و با اخلاق بود. در رابطه ی من و احمد ؛ اخلاص،دوست داشتن، مهربانی ، احترام، محبت و صداقت موج می زد.اوبا همه ویژگی های حسنه ای که داشت نسبت به من ابراز عشق،علاقه و ارادت زیادی داشت و من هم در تمام زندگی او را از همه بیشتر دوست داشتم. چون ۱۸ ساله بودم که مادر شدم و فاصله ی سنی ام با احمد خیلی کم بود، رابطه ی صمیمی و تنگاتنگی باهم داشتیم و بسیار به هم علاقه مند بودیم .احمد نه تنها فرزند، که هم بازی، سنگ صبور و همه ی وجودم بود. همه ی رازهایمان را به هم می گفتیم.برایش خیلی اهمیت داشت حال مرا بداند که خوشحالم یا ناراحت، به کوچکترین جزئیات زندگی ام اهمیت می داد.در نوع رابطه ام با احمد مبالغه نمیکنم،او بیشتر از همه به من وابسته بود. بعد از احمد صاحب یک پسر دیگر شدیم. نام او را <علی الهادی>گذاشتیم. برای بچه ها مثل معلم بودم و آن ها را بزرگ کردم. مدت ها بعد صاحب دختری به نام <حنین> شدم.احمد علاقه ی زیادی به او داشت. حنین و احمد طوری به هم وابسته بودند که طاقت دوری یکدیگر را نداشتند و علاقه ی آن ها به هم،حد و اندازه نداشت .احمد خواهرهای ناتنی اش ،<فاطمه>و <نورهان>را نیز بسیار دوست داشت و ارتباط صمیمانه ای بین آن ها ایجاد شده بود. ✍ماه علقمه
📚خاطرات شهید مدافع حرم راوی:سیده سلام بدرالدین( مادر شهید) قسمت دوم: رابطه ی فوق العاده ای با برادر و خواهرانش داشت و مهر برادرانه ی خاصی به آن ها ابراز می کرد. به کوچک ترین نکات در مورد آن ها اهمیت می داد. مخصوصآ به حنین توجه ویژه ای داشت. حتی به لباس پوشیدن،مدل مو و کوچکترین کارهای او اهمیت می داد در کارها به خواهران و برادرش کمک می کرد و برای همه پشتیبان و کمک حال بود. اما نکته ی مهمی که باید متذکر شوم این است،چون در خانواده ای مذهبی پرورش پیدا کرده بود به مسائل زیادی اهمیت می داد و به هیچ وجه اهل بگو بخند و شوخی با نامحرم نبود و حدود محرم و نامحرم را به درستی رعایت می کرد و امکان نداشت با نامحرم صمیمی شود. ✍یاقتیل العبراتH
📚خاطرات شهید مدافع حرم راوی:علی الهادی محمد مشلب(برادر شهید) قسمت اول: من و در اخلاق و رفتار خیلی شبیه به هم بودیم. چون برادر بزرگترم بود برای من الگویی نمونه، معلمی مهربان و استادی دلسوز بود. علی رغم اینکه در برخی موارد مانند نحوه ی زندگی، نظرهایمان باهم فرق داشت،ولی تلاش می کردیم که ایده ها و نظرات مان را به هم نزدیک کنیم. ما بسیار به هم علاقه داشته و به یکدیگر وابسته بودیم. در زندگی سعی میکردیم که باعث ناراحتی همدیگر نشویم و اگر مشکل یا سوء تفاهمی پیش می آمد خیلی زود معذرت خواهی می کردیم. البته هرگز مرا تنها نمی گذاشت و از من دور نمی شد و دائم حواسش به من بود.از من می خواست که همیشه همراهش باشم و من نیز عاشق همراهی بودم همه جا در کنار بودم. هرجا می رفت، بااو می رفتم. در جمع دوستان، در مراسم های مختلف، در فعالیت های اجتماعی هر جا که حضور داشت من نیز بودم. ✍یاقتیل العبراتH
📚خاطرات شهید مدافع حرم راوی:علی الهادی مشلب(برادر شهید) قسمت دوم: گفتگوهایی که من و داشتیم برایم سراسر درس و حکمت بود.درباره ی آینده ی علمی برایم خط و مشی تعیین می کرد. گویا که می دانست بزودی من و این دنیا را ترک خواهد کرد. من را در انتخاب رشته ی تحصیلی و تخصصی راهنمایی کرده و با صحبت هایش مسیر آینده تحصیلی و تخصصی راهنمایی کرده و با صحبت هایش مسیر آینده تحصیلی و شغلی را برایم روشن کرد. او می خواست بعدها در زمان نبودنش کمبودی احساس نکنم. گفتگوهای دیگری نیز با هم داشتیم. درباره ی موضاعات زیادی با هم حرف می زدیم. درباره ی برنامه هایی که با هم انجام می دادیم، مثل ورزش و یا فعالیت های مذهبی، سیاسی و ... حتی گاهی درباره ازدواج و معیار های انتخاب همسر صحبت می کرد. دوست داشت که همسرش دختری مؤمن و مقید باشد. اهل موسیقی و آهنگ نبود و معمولاََ تلویزیون تماشا می کرد. سریال و سریال السلام را دنبال می کرد. چون به تقویت زبان انگلیسی اهمیت می داد فیلم های خارجی مجاز نیز نگاه می کرد. پ ن:عکس بالا تصویر شهیدمشلب و برادرش علی الهادی است ✍یا قتیل العبرات H
📚خاطرات شهید مدافع حرم راوی:نورهان دقدوق (خواهر شهید) قسمت دوم: با رفتارش، به من عشق، علاقه و وفاداری به خانواده را می آموخت.بسیار به مادر و مادربزرگش علاقه مند بود. محبت بسیاری به مادرش ابراز می کرد و عشق او به مادرش بی نظیر و غیر قابل وصف بود.به بهانه های مختلف برایش هدیه می گرفت و روز به روز ارتباط آن ها با هم صمیمی تر می شد. در کارهای منزل به او کمک می کرد. حتی کارهای زنانه در آشپزخانه را نیز برای مادرش انجام می داد. گاهی اوقات خودش برای همه غذا درست می کرد و به کار در خانه افتخار می کرد. اگر در انجام کاری اشتباهی از او سر می زد و کار خطایی می کرد، خیلی زود ابراز پشیمانی کرده و درصدد جبران اشتباهش بر می آمد. ✍یا قتیل العبرات H
📚خاطرات شهید مدافع حرم راوی:سیده سلام بدر الدین (مادر شهید) قسمت اول: امام علی علیه السلام می فرمایند:<<اِعْمَلْ لِدُنْیَاکَ کَأَنّکَ تَعِیشُ أَبَدآََ وَ اعْمَلْ لاِخِرِتَکَ کَأَنّکَ تَمُوتُ غَدآَََ برای دنیای خودت چنان عمل کن که گویا در دنیا تا ابد زندگی می کنی؛ و برای آخرت خودت چنان عمل کن که گویا همین فردا می میری>>(مستدرک الوسائل ج۱ص۱۴۶) این حدیث نورانی را همیشه برای من می خواند و معتقد بود که این حدیث سراسر نور باعث جلوگیری از افراط و تفریط در میان مؤمنین و مسلمین می گردد و ضمن آن بیانگر اهمیت هر دو مرحله حیات در دنیا و آخرت است،متذکر می گردد که انسان عاقل باید به هر دو توجه ویژه ای داشته باشد تا آنجا که برای دنیایش به گونه ای فکر، اندیشه و عمل کند که گویا همیشه در این دنیا خواهد بود و برای آخرت به گونه ای که گویی روز آخر زندگی است.اگر این طور باشد مؤمن سریع تسلیم خواسته های سطحی و زود گذر دنیا که او را به ورطه ی سقوط می کشاند، نمی گردد؛کوتاه بینی نمی کند؛برای مال دنیا حرص نمی زند؛ برای یک لذت زود گذر به جسم و روان خود صدمه نمی زند،اسراف نمی کند، آینده نگر است، اهل قناعت است و شرایط و ضروریات رفاه و رشد خود را فراهم کند. ✍یا قتیل العبرات H
📚خاطرات شهید مدافع حرم راوی:سیده سلام بدر الدین (مادر شهید) قسمت اول: امام علی علیه السلام می فرمایند:<<اِعْمَلْ لِدُنْیَاکَ کَأَنّکَ تَعِیشُ أَبَدآََ وَ اعْمَلْ لاِخِرِتَکَ کَأَنّکَ تَمُوتُ غَدآَََ برای دنیای خودت چنان عمل کن که گویا در دنیا تا ابد زندگی می کنی؛ و برای آخرت خودت چنان عمل کن که گویا همین فردا می میری>>(مستدرک الوسائل ج۱ص۱۴۶) این حدیث نورانی را همیشه برای من می خواند و معتقد بود که این حدیث سراسر نور باعث جلوگیری از افراط و تفریط در میان مؤمنین و مسلمین می گردد و ضمن آن بیانگر اهمیت هر دو مرحله حیات در دنیا و آخرت است،متذکر می گردد که انسان عاقل باید به هر دو توجه ویژه ای داشته باشد تا آنجا که برای دنیایش به گونه ای فکر، اندیشه و عمل کند که گویا همیشه در این دنیا خواهد بود و برای آخرت به گونه ای که گویی روز آخر زندگی است.اگر این طور باشد مؤمن سریع تسلیم خواسته های سطحی و زود گذر دنیا که او را به ورطه ی سقوط می کشاند، نمی گردد؛کوتاه بینی نمی کند؛برای مال دنیا حرص نمی زند؛ برای یک لذت زود گذر به جسم و روان خود صدمه نمی زند،اسراف نمی کند، آینده نگر است، اهل قناعت است و شرایط و ضروریات رفاه و رشد خود را فراهم کند. ✍یا قتیل العبرات H
📚خاطرات شهید مدافع حرم راوی:سیده سلام بدرالدین (مادر شهید) قسمت اول: بسیار کوشا بود و ثروت باعث نشده بود که تن پرور و تنبل باشد خیلی خوب درس خواند و دیپلمش را گرفت و با رتبه 7 وارد <<مَعهَد>> شد که در واقع نوعی دانشگاه در لبناناست. دانشجوی نمونه دانشکده <<اَمجاد>>بود و توانست با کسب بهترین نمرات در رشته فناوری اطلاعات(iT)فارغ التحصیل شود. او اعتقاد داشت که مسلمان واقعی کسی است که در یک دست،کتاب به نماد تحصیلِ دین و علم و در دست دیگر،سلاح به نماد مجاهدت داشته باشد. رشد و تعالی در تحصیل و مجاهدت مدیون همین تفکر بی نظیر بود. باتوجه به حجم بالای کاری و تحصیلی گاهی کتب مذهبی نیز مطالعه می کرد و هرگز اجازه نمی داد وقتش به بطالت بگذرد پ ن:عکس بالا تصویر شهید مشلب در بین رتبه برتر های دانشکده امجاد ✍ماه علقمه