eitaa logo
آیت الله شیخ عباس اخوان
686 دنبال‌کننده
33 عکس
22 ویدیو
21 فایل
به توفیق الهی جلسات حضرت آیت الله شیخ عباس اخوان به مرور بارگزاری می‌گردد سعی بر این است که حتی‌المقدور موضوعات و منابع جلسات ذکر شده و اگر احیاناً منبع مورد نظر یافت نشد، منابع نزدیک‌تر به موضوع آورده شود تا محققین محترم بهره‌مند گردند یا علی مدد
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله شیخ عباس اخوان
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام ما أقبح الفقر بعد الغنى و أقبح الخطيئة بعد النسك، و أقبح من ذلك العابد للّه ثمّ يترك عبادته» ج۱صص۱۵۳-۱۵۴. انسان در چارچوب فکری خوب امور را طی کرده تا به مرگ منتهی شود؛ انسان خود را در چارچوب پذیرش خدای متعال قرار داده که شامل می‌شود؛ در عابد شده؛ اگر کسی صورت عبادت را بنمایاند به این و گفته می‌شود و نه ولی وقتی در او ملکه شد به او عابد می‌گویند؛ تبیین معنای نسک: قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ :۱۶۲ «يا هشام ما أقبح الفقر بعد الغنى و أقبح الخطيئة بعد النسك، و أقبح من ذلك العابد للّه ثمّ يترك عبادته» بررسی امکان برگشت از ملکه (=شخصیت ثانوی)؛ تبیین معنای ؛ لغت در عرب به کسی گفته می‌شود که از خودش هیچ شأنی در برابر مولای خود ندارد؛ نمونه‌هایی از برخورد با کسی که در جنگ‌ها اسیر و عبد شده مثل در آوردن کاسه سر و یا رنگ کردن فرش با خون اسیر و کشتگان که از این‌جا بحث طهارت و نجاست خون به کار رفته در فرش در فقه مطرح شده است مرا سهم دادی که در پای پیل تنت را بسایم چو دریای نیل منتسب به خیزید و خز آرید که هنگام خزانست باد خنک از جانب خوارزم وزانست آن برگ رزان بین که بر آن شاخ رزانست گویی به مثل پیرهن رنگ‌رزانست دهقان به تعجب سر انگشت گزانست کاندر چمن و باغ، نه گل ماند و نه گلنار جنایات در قبال بردگان در و ؛ عبد کالا حساب می‌آمده؛ کسی‌که در قبال خدای خود هیچ شأنی برای خود نمی‌بیند عبد نامیده شده؛ يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَالْأَقْدَامِ :۴۱؛ برخورد با بنده و عبد با مولا از راه‌های مختلف مثل و یا شایستگی مثل جناب در محضر صلوات الله علیه؛ احوال بزرگ‌زاده بود و که شاهزاده بود؛ جریان قصد خریدن قنبر توسط آشنایان برای حاکم و پادشاهی بر قوم خود؛ عبد مانند قنبر از ملکه خود بر نمی‌گردد ولی برخی که عبد هستند در صدد فرار هستند؛ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً صلی‌الله علیه وآله وسلم بنده‌ام بنده ولی بیخردم خواجه با بیخردی می خردم خواجه‌ام دید و پسندید و خرید واگهی داشت ز هر نیک و بدم جریان تن دادن به اسارت و کنیزی جناب سلام الله علیها برای رسیدن خدمت صلوات الله علیه شاهنشه روم دختری داشت در برج عفاف اختری داشت آينه عصمت و ادب بود دارای شرافت نســـب بود می‌بود مليکه نام ناميش می‌داشت پدر چون جان گراميش آزاده نواده حــــــواری شایســــــته هر بـــزرگواری شمعون وصی مسیح جدش از باغ کمال رسته قدش برده نسب از هر سو ملیکا از قیصر و جانشین عیسی سیر زینبی جناب نرجس خاتون سلام الله علیهما؛ تفاوت عبد با کره و ناراحتی و عبد با دلدادگی خود را به شمار غلامانش می‌آورم و دور از ادبم عبادت از سر خوف و ترس و امور مشابه با تلنگری ممکن است برگردد برخلاف آنکه عبادتش از راه دلدادگی و و لازمه است بر نمی‌گردد؛ آفت و احتمال بازگشت از عبودیت مقیم آستان وصل حیدر مهذب گشته دور از هر هوایی چگونه باشدش با ضربتی چوب رود غیر سرای اوی جایی روایت قطع دست که محب امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه بود به جرم دزدی: البرسي: بالإسناد و غيره، يرفعه، عن الأصبغ بن نباتة أنّه قال: كنت جالسا عند أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب- (عليه السلام)- و هو يقضي بين الناس إذ أقبل‌ جماعة و معهم أسود مشدود الأكتاف، فقالوا: هذا سارق يا أمير المؤمنين، فقال- (عليه السلام)-: يا أسود سرقت؟ قال: نعم، يا أمير المؤمنين، قال [له‌]: ثكلتك امّك، إن قلتها ثانية قطعت يدك، سرقت؟ قال: نعم [يا مولاي‌]. قال: ويلك انظر ما ذا تقول، سرقت؟ قال: نعم [يا مولاي‌]، فعند ذلك قال- (عليه السلام)-: اقطعوا يده لأنّه‌ وجب عليه القطع. قال: فقطع يمينه فأخذها بشماله و هي تقطر دما، فاستقبله رجل يقال له ابن الكوّاء، فقال له: يا أسود من قطع يمينك؟ قال: قطع يميني سيّد المؤمنين و قائد الغرّ المحجّلين، و أولى الناس باليقين، و سيّد الوصيّين‌ أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب- (عليه السلام)- إمام الهدى، و زوج فاطمة الزهراء ابنة محمد المصطفى، أبو الحسن المجتبى، و أبو الحسين المرتضى، السابق إلى جنّات النعيم، مصادم الأبطال، المنتقم من الجهّال، معطي‌ الزكاة، منيع الصيانة من هاشم القمقام، ابن عمّ الرسول، الهادي‌ إلى الرشاد، الناطق بالسداد، شجاع مكّي، جحجاح وفيّ (فهو نور) بطين أنزع، أمين من آل حم و يس، و طه و
آیت الله شیخ عباس اخوان
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام أوحى الله إلى داود: قل لعبادي لا يجعلوا بيني و بينهم عالماً مفتوناً بالدنيا فيصدّهم عن ذكري، و عن طريق محبّتي و مناجاتي، اُولئك قطّاع الطريق من عبادي، إنَّ أدنى ما أنا صانع بهم أن أنزع حلاوة عبادتي و مناجاتي من قلوبهم.» ج۱ص۱۵۴ شأن در انسان و تشجیع و ترهیب خود بر اثر حدیث نفس؛ اتکاء به نفس قسمی از حدیث نفس است؛ افراط در حدیث نفس و لزوم کنترل آن برای رسیدن به حد کمال؛ خود انسان با حدیث نفس مربی درونی خود است که مثلاً خودش را و تشویق و ترغیب می‌کند؛ رسیدن انسان با درونی و حدیث نفس؛ بسیاری از شعرا ازمقوله حدیث نفس برای رسیدن به کمال در امور است ای بخت سرکش! تنگش به بَر کش گه جام زر کش، گه لعل دل‌خواه ادامهٔ حدیث نفس در انسان تا وقتی‌که به امری در انسان هست؛ تغییر و زائل شدن در انسان با راهنمایی اشتباه توسط دیگران؛ و در انسان مطابق آن امری است که در او بزرگ و با عظمت است؛ از راه‌های به انسان ساخت برای انسان است؛ به جوامع بشری برای ارائه الگوهای کاذب که غیر از هوی و هوس چیزی نیستند تا مبادا سراغ الگوهای درست بروند؛ هر آنچه که انسان بدان داشت خودبه‌خود و به صورت قهری از آن اثر گرفته و مقابلش کوتاه می‌آید؛ نهی امام علیه‌السلام در این فقره از دل دادن به عالمی که اهل است که او الگوهای کاذب برای انسان می‌سازد و انسان را خودش می‌کند و از می‌ماند؛ جریان رقاصی که نزد مرحوم (فرزند شهید ) آمده بود؛ تجزیه‌اش ایرادی ندارد مرده‌شور ترکیبت را ببرند؛ کسی‌که در دلش بود یعنی بالاترین همّ اوست؛ دل دادن به محب دنیا سبب اثرپذیری و دلدادگی مثل او به دنیا می‌شود؛ عالم اهل دنیا به اهل دنیا نبودن سبب باد دادن تظاهر به مریدش می‌شود؛ باز داشتن از راه خدا و بیرون آوردن خدا از دل توسط عالم محب دنیا با گرفتن مناجات با خدا از انسان؛ دلدادگی به دنیا ولو نیست ولی سبب باز ماندن از سایر کمالات می‌شود؛ بودن مرحوم میرزا اسماعیل (که از اساس کوره‌های آجرپزی داشتند) و جریانی از مراجعه شخصی به ایشان و پیشنهاد سود بیشتر در کار کوره‌پزی و کلام مرحوم دولابی به وی؛ چگونگی پدید آمدن گودهای بسیار بر اثر آجرپزی در ؛ دوران ساخت‌وساز تهران در دوره و پدید آمدن چاله‌های بسیار در اطراف تهران و پر کردن آن‌ها با تدبیر «يا هشام أوحى الله إلى داود: قل لعبادي لا يجعلوا بيني و بينهم عالماً مفتوناً بالدنيا فيصدّهم عن ذكري، و عن طريق محبّتي و مناجاتي، اُولئك قطّاع الطريق من عبادي، إنَّ أدنى ما أنا صانع بهم أن أنزع حلاوة عبادتي و مناجاتي من قلوبهم.» قطاع طریق بودن مفتون به دنیا؛ کنار رفتن مناجات با خدا سبب سیاهی دل می‌شود؛ اثر در انسان؛ نهی از پرسش از و خدا از عالم مفتون به دنیا؛ فرق خدایی که عالم مفتون به دنیا می‌گوید با خدایی که معرفی می‌کند؛ نقلی از آقا شیخ از پدرش مرحوم ؛ شیعیان ؛ جمعیت بیشتر هندوستان نسبت به شیعیان و ؛ تضعیف شیعیان هندوستان توسط صلی الله علیک یا مولانا یا صاحب العصر و الزمان ساقیا بده جامی، زان شراب روحانی تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی بهر امتحان ای دوست، گر طلب کنی جان را آن‌چنان برافشانم، کز طلب خجل مانی بی‌وفا نگار من، می‌کند به کار من خنده‌های زیر لب، عشوه‌های پنهانی ما ز دوست غیر از دوست، مقصدی نمی‌خواهیم حور و جنت ای زاهد! بر تو باد ارزانی ما سیه گلیمان را جز بلا نمی‌شاید بر دل بهائی نه هر بلا که بتوانی یابن الحسن یابن الحسن ۲۸محرم۱۴۴۵ ۲۴مرداد۱۴۰۲ آیت الله https://eitaa.com/akavan110