eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.5هزار دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
5.1هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
👏👏👏👏 @mosbat_andishi          🌹🌻🌹
دقیقا همینجوره....                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
ان شاءالله                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️آرامـش آسمـان 💫شب سهم قلبتان باشد ⭐️ و نـور ستـاره ها 💫روشنی بـخش ⭐️تـمام لحظہ هایتان 💫خُــدایـا ⭐️ستاره‌های آسمـانت را 💫سقف خانه دوستانم کن ⭐️تا زندگیشان 💫مـانند ستـاره بدرخشد ⭐️ 💖🌹🌟✨🌙🌹💖
┄┅─✵💝✵─┅┄ 💜به نام خداوند لوح و قلم 💖حقیقت نگار وجود و عدم 💙خدایی که داننده رازهاست 💚نخستین سرآغازِ، آغازهاست سلام صبحتون بخیر الهی به امید تو💚 💖🌹🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 @delneveshte_hadis110 <====🍃🦋💖🦋🍃====>
دختر یتیم زاهدانی فردا عروسی دارد😔 هم لباس عروس ندارد و هم جهازیه ساده این دختر مظلوم که پدرش اعدام شد سال ها قبل و مادرش ازدواج کرد حالا در لباس و هزینه های عروسی اش مانده😭 فردا عروسی اش هست....دلم آتش گرفت وقتی گفت به مادرم هم گفتم گفت من شوهرم اجازه نمیده خود دانی....وای از غربت زندگی یتیمان زمین به خود میلرزد😭😔.... ب عشق حضرت زهراس❤️ که اگر بود لباس عروسی اش❤️ را میداد تا این نوعروس یتیم خوشحال شود ....ان شالله با ۲یا۳تومان کمک بتونیم گوشه خرج عروس یتیم زاهدانی را جبران کنیم😭 و حدود ۱۰تومان نیاز داریم وسایل اصلی جهازش را تامین کنیم بفرستیم براش بگوییم هدیه شهید سلیمانی😭 و تو هم دختر حاج قاسم❤️ مرکز نیکوکاری سردار دلها❤️تهران ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ شماره کارت خیریه جهت کمک و واریز ۶۰۳۷۹۹۷۹۵۰۲۶۹۰۵۱ بنام مرکز نیکوکاری سردار دلها تهران شماره کارت حساب مرکز نیکوکاری را جهت کمک ب نیازمندان و ایتام و امور نیکوکاری ب دیگران معرفی نمایید. شماره تماس مرکز نیکوکاری : ۰۹۳۵۸۳۱۹۵۰۶ پیامک تماس ایتا واتساپ ۰۹۱۲۰۸۴۸۷۱۳ تماس و پیامک تلگرام 🌹م.ن.سردار دلهاتهران💖 خوب بودن 💵 زیادی نمیخواد، فقط یه ❤️ بزرگ میخواد....
دلم به وسعت دنیا گرفته آقا جان از این زمانه از اینجا گرفته آقا جان میان خشکی این شهر مانده ام عمری دلم بهانه دریا گرفته آقا جان هزار سال نگاه شکسته زهرا (س) برای توست که احیا گرفته آقا جان از آن زمان که نبودم دلم به نامت بود عجیب نیست که حالا گرفته آقا جان                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
گران قيمت ترين تختخواب جهان کدام است؟ بستر بيماری …!!!!!! شما مي توانيد کسی را استخدام کنيد که به جای شما اتومبيلتان را براند، يا برای شما پول در بياورد. اما نمی توانيد کسی را استخدام کنيد تا رنج بيماری را به جای شما تحمل کند. ماديات را می توان به دست آورد. اما يک چيز هست که اگر از دست برود ديگر نمی توان آن را بدست آورد و آن سلامتی است. پیری میگفت عمری من و سلامتی دنبال پول بودیم ولی الان من و پول دنبال سلامتی هستیم ابوعلی سینا همچنین میگوید؛ سلامتی تاجی است زرین بر سر انسانهای سالم که فقط افراد بیمار آن را می بینند ... ‎ ‎ ‎‌ ‎ ‎‌‌ ‎ ‎ ‎ ‌ ‎ ‎ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🔹 🦚 لباس نقره ای رنگمو تنم کردمو گردنبند مادرمو انداختم روش و ایستادم جلوی آیینه رنگ و رو رفته اتاقمون که سال تا سال کسی جز آقام نگاهی بهش نمی انداخت اونم سیبیلاشو توش شونه میزد،آخه اگه دختری زیاد به آیینه نگاه میکرد میگفتن دلش شوهر میخواد،لپامو کمی فشار دادم تا سرخ تر به نظر برسه! با صدای طبل و دهلی که از داخل عمارت به گوشم رسید ذوق زده رفتم بیرون حتما فرهاد رو از حموم برگردونده بودن،از ترس زنعمو توی مراسم بردنش به حموم شرکت نکرده بودم، مردا فرهاد رو روی دستشون بلند کرده بودن ،بیچاره از شرم سرخ شده بود،عزیز با چشمای پر از اشک نگاهش می کرد،میدونستم ته دلش چقدر به مرد بودنش افتخار می کنه!  چشم چرخوندم تا شاید اورهان رو ببینم که از میون جمعیت چشمم افتاد به سحر ناز که با اون لباسی که پوشیده بود بیشتر به کلفت ها شبیه شده بود نه دختر خان،با اخم ایستاده بود کناری و با حسرت به رقص دخترها نگاه میکرد! صدای ساز و دهل که دو برابر شد نگاهی به فاطیما که روی اسب نشسته بود انداختم با کمک فرهاد از اسب پیاده شد و نشست وسط حیاط عمارت روی کرسی که از قبل حاضر کرده بودن،و ساقدوشا با ظرفی که شامل سه تا سیب بود میرقصیدن و شاباش میگرفتن، خاله که تازه همراه فاطیما وارد شده بود اومد کنارمو در گوشم گفت:-ماشاالله دختر چقدر خوشگل شدی برو ظرف سیب رو بگیر تا فرهاد نبرده بالای پشت بوم تو هم باهاش برقص، نگاهی به مادرم کردم سرشو به نشونه مثبت تکون داد،خاله خودش ظرف سیب رو گرفت و به دستم داد با ناز شروع کردم به رقصیدن همه با تحسین نگاهم میکردن،حتی تو نگاه عزیز هم اثری از  حقارت نبود،اولین باری بود که میدیدم اینقدر با ذوق به من خیره شده! سیبارو روی دوشم گذاشتم و چرخی زدم چین های پیرهنم زیر نور نقره ای ماه میدرخشید! خواستم ظرف سیب رو به فرهاد بدمو شاباش بگیرم که دستم کشیده شد و چشمام تو چشمای سورمه زده زنعمو گره خورد! 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
AUD-20210831-WA0032.mp3
3.6M
💜💧🎗                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻