رابطه ای که توش التماس باشه …
ساعت 9 بزارین دم در خونه تا شهرداری ببره …
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
یه بیماری مادر زادیه لاعلاج داریم:
به هرکی می رسیم فکر می کنیم آدمه
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
تـــا زمــانــی کــه ..
خــواستـه ای از کسـی نـــداری …
خــواستـــنـی هستـی !
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
زیادی که خودتو دست پایین بگیری
میفتی زیر پای کسی که یه روز به اوج رسوندیش !
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
گرگی را دیدم ناراحت
پرسیدم چرا ناراحتی؟
گفت شنیده ام بعضی انسان ها
با نام من نامردی می کنند
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
235.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا 🙏
در این شب گرم تابستانی🍃
دلهای ما رو دریاب ♥️
❤️الهی دلی بغض کرده
جایی ناامید نباشه😔
❤️ الهی هرکسی هرجاهست
خودت نگهدار سلامتیش باش ✨🙏
آمین یا رَبَّ🙏
از پس هر شبی✨
صبحی نهفته است🌸
به امید فردایی روشن✨
شبتون به خیر دوستان
⭐️🌙✨💐🌷🌴
@hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
آغاز سخن یاد خدا باید کرد
خود را به امید او رها باید کرد
ای با تو شروع کارها زیباتر
آغاز سخن تو را صدا باید کرد
الهی به امید تو💚
@hedye110
🌹🌴🔷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_امام_زمانم💞
کاش در قاب نگاهت
خاطـــــر ما می نشست❣
ای همــه عالــــــــــم
فـــــدای تار مژگانت بیا❣
تعجیل_فرج_صلوات🌸
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج✨
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
#ماهنقرهای🔹
#داستانواقعی 🦚
#پارتصدنودپنجم
-سلام دختر خاله،تسلیت میگم!
چارقدمو جلو کشیدمو سری به نشونه تشکر برای حسین که کنارم ایستاده بود تکون دادمو چند قدم ازش فاصله گرفتم،چشمم به همون زنی بود که کنارم ایستاده بود دوباره در گوش اون یکی چیزی گفت و با خشم ازم رو برگردوندن و دور شدن،دلم نمیخواست توی این وضعیت حساسی که داشتم بیشتر آبروی آقامو به خطر بندازم سرمو پایین انداختمو گفتم:-فاطیما و خاله اونجا هستن!
دستی توی موهاش برد و گفت:-میدونم،خبرای ده بالا رو شنیدی؟
متعجب سر بالا آوردمو با چشمای گشاد شده نگاهی بهش انداختم:-چه خبری؟
بی تفاوت شونه ای بالا انداخت و با پوزخند گفت:-شنیدم اون اون مردتیکه پیدا شده!
اخمامو توی هم بردمو با جدیت گفتم:-تو از کجا میدونی؟
پوزخندشو پررنگ تر کردو گفت:-گفتم که شنیدم،فعلا با اجازه برم پیش آنام!
انگار سطل آب یخی خالی کرده بودن روی سرم،پس آتاش به خاطر انتقام از من فرار کرده بود و حالا که فهمیده بود عمو مرده برگشته بود تا از اینم بدبخت ترم کنه!
ازش متنفر بودم کاش مرده بود،اشکام بی مهابا میریخت و صدای سید علی که مشغول خوندن قرآن بود و پارچه ای که روی خاک برجسته عمو کشیده بودن بیشتر دلم رو میلرزوند ،آرزو میکردم من به جای عمو زیر اون تل گل خوابیده بودم تا شاید لحظه ای آرامش میگرفتم،کنار مادرم نشتمو سرمو توی چارقدش فرو کردم و تا میتونستم به بهونه عزاداری عمو برای بخت بدم هق زدم!
دیگه مراسم رو به اتمام بود که آقام اومد کنارمون ایستاد و سرشو انداخت پایین تا چشمای اشکیشو پنهون کنه اما از سر و وضع ژولیدش هم میشد تشخیص داد دیشب چه زجری کشیده دهن باز کرد و با لبهای ترک خوردش رو به عزیز گفت:-به مراد سپردم گاری بیاره ببرتتون عمارت الاناس که پیداش بشه،منم میرم گوشت گوسفندی که قربونی کردیمو بگیرم بیارم برای ناهار!
هممون خوب میدونستیم این چیزا وظیفه نوکر و کلفتاس اما اینم میدونستیم آقام سعی داره با انجام دادم این کارا هم خودشو سرگرم کنه و هم چشمای به خون نشستشو از ما مخفی کنه،به جای عزیز که اصلا توی حال خودش نبود عمه جواب داد:-باشه خان داداش الان راه می افتیم!
طولی نکشید گاری رسید و عزیز با کمک مادرم و عمه سوار کردیم،عزیز همونجور با حال خرابش رو به مادرم گفت:-ساقی تو با صنوبر برو خونشون،نمیخوام توی این وضعیت عمارت باشی،چشمت میزنن بلایی سر بچه تو شکمت میاد،تا همینجاشم که بودی کافیه!
-اما عزیز عیبه،نمیگن زن داداشش چرا نیست؟همین الانشم پشت سر خانواده فرحناز به خاطر نیومدنشون کلی حرف و حدیث درست کردن!🌻🌻🌻
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
AUD-20210305-WA0095.m4a
زمان:
حجم:
3.38M
صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی
به سفارش اقاصاحب الزمان ارواحنا له الفداء🌸
هرعملی رودرعصر جمعه ترک کردی این صلوات رو ترک مکن.
التماس دعای فرج.🌹
🦋🌹💖
480.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در این شب زیبا
غبار از شیشه ی آرزوهایت
پاک کن و جانی تازه به
رویاهایت ببخش
وفردایی روشن را صدا کن
شبتان در پناه خدادوستان
🌙⭐️✨💐🌷🌴
@hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄
با نام و یاد خــدا
میتوان بهترین روز را
براے خـود رقم زد
پس با تمام وجـود بگیم
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خـدایا بہ امید تو
نه بہ امید خلق تو
🌹🌷🌴🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110