فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبتون بخیر التماس دعای فرج
✨🌟⭐️🌙
خدا چه کرد با مشت خاک وجودت
که جز گلاب نمی آید بویی از این کویت
هرکی #امامرضائی هست بیاد⤵️⤵️⤵️
http://eitaa.com/joinchat/3378184385Cded59ab28c
امام رضائی باشی نیای تو این کانال🤔🤔🤔 بعیده
┄┅─✵💝✵─┅┄
به نام خداوند
لــــوح و قلم
حقیقت نگـــار
وجود و عـــدم
خـــــدایی که
داننده رازهاست
نخســــــتین
سرآغاز آغازهاست
باتوکل به اسم اعظمت
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی به امید تو💚
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@hedye110
#سلام_امام_زمانم 💚
#درد_فراق، ساده مداوا نمیشود
باید به هم رسید، و الّا نمیشود
از #شنبه بسته ایم به #جمعه دخیل #اشک
تا تو #نیایی این گره ها وا نمیشود
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ایران_قوی🇮🇷
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
#ماهنقرهای🔹
#داستانواقعی 🦚
#پارتسیصدهفتادششم
سکوت آقامم نشون میداد که اورهان جای سوالی براش باقی نذاشته،دوباره صدای اورهان به گوشم رسید:-خان اونجوری که فکر میکنی دشمنت نیستم،به علی قسم حاضر نیستم خاری به پای هیچکدومتون بره،این آدمایی که توی این حیاط جمع کردی همه رو با چند سکه میشه خرید اما به شرفم قسم من هیچوقت حاضر نمیشم کاری کنم که به ضرر شما یا اهل عمارتتون بشه!
با شنیدن حرفاش لبخندی روی لبم نقش بست،چقدر خوب بلد بود با حرفاش همه رو رام خودش کنه،چند لحظه ای سکوت بینشون بر قرار بود تا اینکه آقام به حرف اومد:-چاییت رو بخور پسر راستشو بخوای از اولم حساب تو با بقیه اهل عمارتت برام جدا بود،اگه خودت میومدی بهم میگفتی باورت میکردم،اون روز هم با دیدن حال و روز دخترم نتونستم خودمو کنترل کنم،ان شاالله وقتی پدر شدی میفهمی چی میگم!
با این حرف آقام انگار خنجری به قلبم فرو بردن،زخمی که برای چند لحظه فراموشم شده بود دوباره و بدتر از قبل سر باز کرد!
-خان نیازی نیست توضیح بدین شاید من جای شما بودم رفتار بدتری با خودم میکردم،بهتون حق میدم که...
داشتم با دقت گوش میکردم که با ضربه ای که به پشتم خورد از جا پریدم:-دختر خجالت نمیکشی؟مگه نمیبینی آقات عصبانیه،زود برو تا نیومده حرفی بزنه گلناز رو بیار توی حیاط مراسم رو تمومش کنیم بره،از بس از صبح نگرانم دیگه روی پای خودمم بند نمیشم!
باشه ای گفتمو با اینکه دلم نمیومد از جلوی اتاق کنار رفتم،تصمیم خودمو گرفته بودم میخواستم حالا که رابطه آقام با اورهان بهتر شده بود هر جور که شده همین امروز همه چیز رو به اورهان بگم!
چند دقیقه ای میشد که گلناز رو روی تخت نشونده بودیمو اصغری بالای پشت بوم ایستاده بود تا با بیرون اومدن آقام از اتاق سیبه توی دستشو توی دامان گلناز رها کنه!
چهره همه پر از نگرانی بود انگار که انتظار رخ دادن اتفاق دیگه ای رو داشتن،اما من فارغ از تموم نگرانیهاشون به در بسته اتاق آقام خیره شده بودم!
تا اونجایی که میدونستم حرفاشون تموم شده بود پس چرا از اتاق بیرون نمی اومدن،نکنه مشکل دیگه ای پیش اومده بود؟
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
#ماهنقرهای🔹
#داستانواقعی 🦚
#پارتسیصدهفتادهفتم
نگاهی به گلناز که کم مونده بود بزنه زیر گریه انداختم،دلم به حالش میسوخت با این اتفاقایی که افتاده بود مسلما خاطره ی خوبی از روز عروسیش توی ذهنش باقی نمیموند!
با باز شدن در اتاق و صدای صلوات فرستادن مردم نفسمو پر صدا بیرون دادمو با چشمای ریز شده به صورت اورهان زل زدم،اخماش توی هم بود نه اینکه عصبانی باشه بیشتر انگار کلافه به نظر میرسید،دوباره دلهره به جونم افتاد،آقام دستی به پشت اورهان گذاشت و به سمت مهمونا هدایتش کرد اما اورهان لبخندی زورکی به لب نشوند و چشم چرخوند میون جمعیت و نگاهی به من انداخت و رو به آقام اشاره ای به در کرد،انگار که قبول نکرده بود برای شام بمونه!
با رفتن اورهان سمت در و ایستادن آقام حلوی مردم نگاهی به ثمین خانوم که بغل دستم ایستاده بود و داشت به ثنا تشر میزد که آروم بگیره انداختمو رو بهش گفتم:-بدینش به من حتما از شلوغی کلافه شده،میبرمش یکم این اطراف بازی کنه!
-میبینی دختر با این صداش تموم مراسم رو به هم ریخت شما چرا بری خودم میبرمش!
-ممکنه آنام به شما احتیاج داشته باشن حضور من که اینجا لازم نیست!
سری تکون داد و دست ثنا رو توی دستم گذاشت:-دختر نبینم آیسن خانوم رو اذیت کنی ها!
ثنا نگاهی بهم انداخت و از فکر اینکه الان میریمو با هم کلی بازی میکنیم لبخند پهنی روی صورتش نقش بست!
دستشو کشیدمو از عمارت بیرون زدم،خدا رو شکر توی اون شلوغی حواس کسی به من نبود،مراد هم که به انتظار مجازاتش توی طویله زندونی شده بود!
دست ثنا رو فشردمو به سرعت اطراف عمارت چرخی زدم تا شاید اثری از اورهان ببینم،اما انگار آب شده بود و رفته بود توی زمین چند قدمی برداشتم تا به کوچه ی منتها به جاده برسم که...
که ثنا با دیدن گوسفندی که به درخت بسته بودن تا جلوی پای عروس و داماد قربونی کنند از سر ذوق جیغ کوتاهی کشید و دستمو رها کرد و دوید به سمتش و مشغول بازی باهاش شد!
بی توجه بهش و تنهایی به سمت کوچه رفتم اما هیچ اثری از اورهان نبود،آهی کشیدمو نا امید به سمت ثنا برگشتم و داشتم به این فکر میکردم که حتما قسمت نیست همه چیز رو بهش بگم که با دیدنش که لبخند به لب کنار ثنا روی زمین نشسته بود چشمام از تعجب گرد شد!
انگار دنیارو بهم داده بودن،دویدم سمتشون و ایستادم مقابلش،ثنا با ذوق دستاشو به هم کوبید و گفت:-ببین داره علف میخوره!
اورهان مقداری علف به سمتش گرفت و گفت:-میخوای بهش غذا بدی؟
ثنا تند تند سرشو بالا و پایین کرد و اورهان دسته ای علف از روی زمین برداشت و گرفت سمتش:-کم کم بهش بده تا دل درد نگیره!
از حرفی که زده بود لبخند روی لبم نشست،ثنا همونجوری که اورهان گفته بود یدونه یدونه علف هارو از توی دستش برمیداشت و به سمت دهان گوسفند بیچاره میبرد!
اورهان از جا بلند شد،نزدیکم شد و در گوشم گفت:-دنبالم بیا!
و کمی از ما فاصله گرفت و طرف دیگر درخت توی سایه ایستاد،نگاهی به ثنا انداختمو وقتی خیالم ازش راحت شد به سمت اورهان قدم برداشتم و مظلوم مقابلش ایستادم:-آقام چی بهت میگفت؟
-چیز خاصی نگفت فقط قانعش کردم که به خاطر دشمنی اینجا نیومدم!
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
4_5814427859472614466.mp3
2.72M
تقدیم به گلهای گروه🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
عاشقه خجالتی
حالشوووووووووووووببرید👌
قشنگه
#ایران_قوی🇮🇷
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
💕هیچ وقت با دل ،
آدمهای مهربون بازی نکنید،
چون نمیتونن انتقام بگیرن
نه دلشون میاد، نه راهشو بلدن
اینجاس که خدا
دست به کارمیشه
#ایران_قوی🇮🇷
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
♡
مثل پاییز می مانی
آدم نمیداند چه بپوشد وقت دیدنت :) ♥️
#ایران_قوی🇮🇷
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
به بعضیام باید گفت
تو آدم بی معرفتی نیستی
چون بی معرفتا اصلا آدم نیستن
#ایران_قوی🇮🇷
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
به بعضیا باید بگی:
این مشکل تو نیس که نمیفهمی
مشکل از منه که توقع دارم بفهمی …
#ایران_قوی🇮🇷
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
بعضیارو گذاشتیم کنار
همون کنارم به گند کشیدن!
#ایران_قوی🇮🇷
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠