eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 🦚 -باید بیای دختر با آب تشت غسل کن تا ان شالله زود حامله بشی،میگن آب تشت حموم چله زن زائو شفاس،هر کی بچه دار نمیشه باید بیاد و خودشو غسل بده،راستی شوهرت کی میاد پی ات گفتی قراره بعد چله بیاد؟ با لکنت لب زدم:-مم..میاد عزیز و قبل از اینکه سوال دیگه ای بپرسه و در حالیکه توی دلم دعا میکردم هیچوقت خبری از آتاش نشه، از جا بلند شدمو نفسمو پر صدا بیرون دادم و روسری پهن زمین کردمو مشغول چیدن وسایل حمام درونش شدم! لباسای خودمو آنام و تا زده تو بقچه گذاشتم ساعتی گذشت عزیز هم بقیه چیزای لازم رو مهیا کرده بود و به انتظار نشسته بود، احمد هم شیرشو خورده بود و خوابیده بود، از منتظر موندن کلافه شده بودم بی حوصله لب زدم:-عزیز پس کی راه می افتیم! -صبر داشته باش دختر بذار عایشه و سکینه هم برسن باید بیان دعای چله بخونن،این “چله بر" رو هم بندازیم توی آب روون چون اسم خدا بهش خونده شده نباید جای ناپاک بیفته! نگاهم به دستبند دور دست آنام ثابت موند، یادم افتاد به روز تولد احمد،همون موقع که سکینه بانو یا محمد(ص) گفت عزیز با شوق و ذوق وصف ناپذیری از اتاق بیرون اومد و ازم خواست هرچه سریعتر به خونه عایشه بانو برم و ازش بخوام “چله بر”آنام و پسرش رو حاضر کنه و زود برگردم حتی نذاشت برادرمو ببینم میگفت تا قبل از آوردن چله بر هیچ کس حتی آقام اجازه ورود به اتاق و دیدن بچه رو نداره چون سنگینی قدم آدما روی بچه می افته،درست نمیدونستم چله بر چی هست اما برای اینکه بتونه هر چه زودتر برادرمو ببینم هر چه سریع تر راه افتادم سمت ده و وقتی رسیدم و حرفایی که عزیز گفته بود رو به گوش عایشه رسوندم! وضو گرفت و رو به روم توی اتاق نشست و چند تکیه نخ ابریشمی به رنگ های مختلف از گنجه اش بیرون کشید و مقابلش گذاشت و ذکر گویان مشغول گره زدن شد! عایشه با ایمان ترین زن ده بود همه قبولش داشتن از اهالی روستای ما نبود و سال های پیش که از خاندانش جدا شده بود روستای مارو برای زندگی انتخاب کرده بود و همه مردم ده پر آب شدن چشمه توی همون سال رو از پا قدم اون میدونستن،بعد از تموم شدن کارش بندهای گره زد رو که بی شباهت به دستبند نبود درون تشت آبی شست و پاک و تمیز لای دستمال ابریشمی پیچید و به دستم داد و ازم خواست همینجوری پاک و طاهر تحویل عزیز بدم و به هیچ وجه با دستای بدون وضو به نخ ها دست نزنم چون خاصیتش رو از دست میده.💐💐💐💐💐💐 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻