eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.5هزار دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
5.1هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 🦚 آتاش سری تکون داد و عصبی و بی هیچ حرفی به سمت طویله دوید و چند ثانیه بعد با اسبش به بیرون تاخت،حتما با حرفایی که خان و حوریه درباره خواهرش زده بودن و مجبور بود که سکوت کنه خیلی اذیت شده بود،بیخیال شونه ای بالا انداختمو به سمت اتاقم قدم برداشتم دلم برای فرحناز میسوخت من بهتر از هر کس دیگه ای میدونستم که راستشو میگه و حرفای حوریه دروغ بزرگی بیشتر نیست اما ناچار به سکوت بودم چون هیچکس حرف منو باور نمیکرد و فقط مثل همیشه برای خودم دردسر درست میکردمو مسلما باید جواب پس میدادم که من که همه چیز رو میدونستم چرا زودتر نگفتم و حالا که پای جون بچه به میون نبود گفتن یا نگفتن من دردی از فرحناز دوا نمیکرد چون خان تاکید کرده بود حتی اگه بچه برای اردشیر هم باشه نمیخواد هیچ موقع زیر این سقف بزرگ بشه! قدم به اتاق گذاشتمو همین که خواستم درو ببیندم صدای ضعیفی به گوشم رسید صدای درگیری که انگار از اتاق اورهان میومد،با دقت بیشتری به در اتاقش زل زدمو گوش تیز کردم ببینم چیزی متوجه میشم یا نه که با باز شدن در وحشت زده قدمی به داخل برداشتمو درو پشت سرم بستم تا چیزی ممکن بود جونمو بگیره با چشم خودم نبینم،سهیلا توی اتاق اورهان بود،تموم دیشب رو! -کی بهت اجازه داد پا توی این اتاق بذاری؟تو دیگه چجور آدمی هستی؟ با شنیدن صدای اورهان خودمو لب پنجره رسوندم،سهیلا در حالیکه نصف و نیمه لحافی رو دور خودش پیچیده بود و گوله گو‌له اشک میریخت از روی زمین بلند شد و لحاف رو بیشتر دور خودش پیچید که دوباره صدای اورهان بلند شد:-دفعه آخری باشه که پاتو اینجا میذاری اینم رخت و لباسات! لبمو به دندون گرفتم تا دردش مانع از ریختن اشکام بشه،اینکه لباسای سهیلا به جای تنش کف حیاط عمارت افتاده بود،نشونه خوبی نبود،هر چند باید اورهان رو برای همیشه از فکر و ذهنم بیرون میکردم اما فکر کردن به این اتفاق برام به اندازه خوردن اون سم کشنده بود،از طرفی دلم برای سهیلا به درد اومده بود چون حق هیچ زنی نمیدیدم که توی یه همچین وضعیتی از اتاق شوهرش بیرون رونده بشه از طرفی هم حس میکردم به اندازه تموم دنیا ازش نفرت دارم چون خوب میدونستم چطوری خودشو به اورهان تحمیل کرده بود،یعنی اورهانم به آتاش یه همچین حسی داشت؟من با خودمو اون چیکار کرده بودم؟ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻