#ماهنقرهای🔹
#داستانواقعی 🦚
#پارتسیصدهفتم
-میخوای بدونی چه بلایی سرش اومده؟همش تقصیر توئه،اگه اون زن وحشیتو به جونش نمی انداختی منم دنبال خودم نمیبردمش که الان حال و روزش این باشه،پس به جای اینکه اینقدر خودتو مهربون نشون بدی مراقب رفتارت باش داداش بزرگه، بقیه نباید تاوان مستی تورو پس بدن!
اورهان بی توجه به آتاش نزدیکم شد و کنار پام زانو زد و نگاهی بهش انداخت:-مچ پات در رفته،زمین خوردی؟
دهن باز کردم حرف بزنم که صدای عصبی آتاش توی گوشم پیچید:-انگار تو حرف حالیت نمیشه نه؟
اورهان عصبی از جا بلند شد و رو بهش لب زد:-مگه نمیگی من باعثشم پس بذار خودمم درستش کنم!
-لازم نکرده تو بهش دست بزنی،صبح میرم شکسته بند خبر میکنم!
-چرا لج میکنی میدونی که بلدم جا بندازم نکنه میخوای تا صبح درد بکشه؟ یادت رفته چه دردی داره؟همین چند سال پیش به خاطر در رفتن مچ پات تموم این عمارت رو روی سرت گذاشته بودی،کی توی نبود مشهدی قاسم پاتو جا انداخت؟
تحمل شنیدن بحث کردناشونو نداشتم درد امونمو بریده بود فقط میخواستم هر چه زودتر خودمو به اتاق برسونمو دمی آروم بگیرم،آتاش با شنیدن حرفای اورهان کمی عقب نشینی کرد و با اخمای در هم لب زد:-خیلی خب زود جا بنداز برو رد کارت!
اورهان نفس عمیقی کشید و عصبی گفت:-باید بره توی اتاق نباید اصلا روش راه بره!
آتاش نگاهی بهم انداخت بدون گفتن کلمه ای دستشو زیر زانوم برد و دست دیگرشو پشت کمرمو توی یه حرکت سریع بلندم کرد و رسوندم توی اتاق،تا داخل اتاق شدم گوشه ای دراز کشیدم داشتم از درد به خودم میپیچیدم که اورهان با کاسه و تشت کوچیکی که توی دستش بود داخل شد و کنار پام نشست نگاهم به آتاش بود که عصبی طول و عرض اتاق رو با گام های بلندش طی میکرد و منتظر ایستاده بود تا اورهان کارش تموم شه و هر چه سریعتر از اتاق بیرونش کنه،با صدای اورهان چشم ازش گرفتم:-این دستمال رو بذار توی دهنت هر موقع دردت اومد گازش بگیر،ممکنه دردش زیاد باشه اما مطمئنم تو میتونی تحملش کنی!
سری به نشونه مثبت تکون دادمو دستمال رو توی دهنم گذاشتم حاضر بودم هر چیزیو تحمل کنم تا از شر این درد مزمن راحت بشم،با هر تماس دست اورهان با پام دلم میخواست از ته دل جیغ بکشم،بعد از چند دقیقه ای که اورهان جلوی چشمای عصبی آتاش مچ پامو توی ظرف آب ماساژ داد،احساس میکردم دردش داره کمتر میشه که یکدفعه ای با به اوج رسیدن درد دندونمو تا آخرین توان روی پارچه فشار دادمو چشمام سیاهی رفت...
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻