#ماهنقرهای🔹
#داستانواقعی 🦚
#پارتسیهفتم
میدونستم گونه هام حتما گل انداخته آخه اولین بار بود که دست مرد نامحرمی بهم میخورد،اگه آقام میدید خونم حلال بود!
سیبی که اورهان داده بود رو کنار طویله گذاشتمو بقیه سیبارو بردم به آشپزخونه و دادم به گلناز تا از بینشون سه تا سیب انتخاب کنه و فرهاد از بالای پشت بوم روی سر فاطیما بریزه نمیدونستم دلیلش چیه اما میگفتن اگه سیب تو دامن عروس بیفته یعنی داماد خیلی دوسش داره مادرم با دیدنم وحشت زده پرسید:-چی شده؟چرا چشمت زخمیه؟لباست چرا پاره شده؟
نخواستم ناراحتش کنم...
-رفتم باغ سیب بچینم خوردم زمین لباسمم گیر کرد به شاخه ها!
-باید برات اسپند دود کنم حتما چشم خوردی خدا منو لعنت کنه که اجازه دادم برقصی!
-نه آنا این چه حرفیه؟
-بشین زخمتو تمیز کنم!
نشستم روی دبه و مادرم با دستمال سفیدی که توی جیبش بود زخممو تمیز کرد و اجازه داد که برم،همه فکرم پیش سیبم بود نمیخواستم کسی پیداش کنه،آخه اورهان با دستای خودش برام چیده بود!
آروم رفتم سمت طویله و سیبمو برداشتمو خواستم برم که صدایی از طویله به گوشم رسید،دقت که کردم،صدای اردشیر بود،اینجا چیکار میکرد؟
نزدیکترشدمو از لای چوبای شکسته شده در طویله نگاهی به داخل انداختم و دستمو گرفتم جلوی دهنم،اردشیر به همراه یه دختر گوشه ای از طویله روی علف هایی که برای گاوها گذاشته بودیم نشسته بود،خواست بهش نزدیک بشه که دختره گفت:
-اردشیر قرارمون یادت رفته آقاجونم اگه بفهمه با تو اومدم این جا سرمو می بره، چه برسه به این که بفهمه بهم دست زدی!
هرچی دقت کردم نتونستم دختره رو بشناسم،انگار از اهالی روستای ما نبود!
صدای خنده های مستانه اردشیر بلند شد:
-نترس چند روز دیگه با آنام حرف میزنم میام واسه خواستگاری!
-هر وقت اومدی خواستگاریم عقد کردیم اون موقع هر کار خواستی بکن،خودت که می دونی رسمه دختر تا بعد عقدش حق نداره پسر و ببینه الان اگه بفهمن ما چیکار کردیم هر دو تامونو....
با صدای بلندی که از وسط باغ درست جای مهمونی اومد هر دو وحشت زده بلند شدن!
از اینکه آنام طوریش شده باشه قلبم فرو ریخت،سیب رو بغل گرفتمو به سمت جایی که صدا ازش اومد دوییدم!
جمعیت زیادیجلوی در عمارت جمع شده بودن چیزی دیده نمیشد اما از خونی که روی زمین جریان گرفته بود مشخص بود یکی مرده!
چشم چرخوندم دنبال آقام و با وحشت همه رو کنار زدم تا بالای سر جنازه رسیدم،اشک تو چشمام جمع شده بود...
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻