🥀عکس نوشته ایتا🥀
#ماهنقرهای🔹 #داستانواقعی 🦚 #پارتهفتادهشتم اینجوری بدون شک در بهترین حالت میدادم به یکی از
دوستان عزیزم سلام شبتون قمست ۷۹ رمان جا افتاده بود بخونیدش👇👇👇
#ماهنقرهای🔹
#داستانواقعی 🦚
#پارتهفتادنهم
-هیس دختر این حرف رو پیش عزیزت نزنیا! الان میگه چشم و گوشش باز شده،تو اصلا نباید دخالت کنی هر چی آقات بگه همونه،کاری هم از من بر نمیاد،کی میخوای پیدا کنی بهتر از پسر خان،میدونی چقدر پولدارن؟از کلفتی خسته نشدی؟
با بغض نگاهی بهش انداختمو خواستم چیزی بگم که آقام لبخندزنان داخل شد و رو به مادرم گفت برو ببین عزیز چیکارت داره،مادرم نگاهی بهم انداخت و با چشم و ابرو خواست بهم بفهمونه چیزی نگم که برام بد بشه و از اتاق رفت بیرون نا امید نگاهی به چهره خسته اما شاد آقام انداختم از وقتی عزیز قضیه رو بهش گفته بود لبخند از روی لباش نمی افتاد،نزدیکم شد و دستی به سرم کشید و گفت:-خدا رو شکر بخت خوبی نصیبت شد دختر،ان شاالله خوشبخت میشی،پسرای خان یکی از یکی بهترن من میشناسمشون خیال نکنی مثل این اردشیر میخورن و میخوابن،نه!همشون کاری و زرنگن!
با بغض نالیدم:-آقاجون من نمیخوام ازدواج کنم!
نگاهی بهم انداخت و گفت:-نترس دختر همین مادرتم وقتی فهمید قرار عروس عمارت ما بشه باید قیافشو میدیدی همرنگ گچ شده بود،اما هر کسی یه قسمتی داره،نمیشه که برای همیشه خونه آقات بمونی پشت سرت حرف در میارن!
-آقاجون من هر موقع شما بگین ازدواج میکنم اما خودتون کلاتونو قاضی کنید چرا من باید جور اردشیر رو بکشم؟مگه من گناهی کردم؟خودتون بهتر از من میدونین اونا عروس نمیخوان میخوان یکیو گرو بگیرن تا اگه اردشیر بلایی سر دخترشون آورد اونا سر من بیارن،شما دلت راضی میشه من تا آخر عمرم تاوان رفتارای اردشیر رو پس بدم؟
آقام کلافه نشست زنین و تکیشو داد به پشتی و آرنجشو گذاشت روی زانوش و به فکر فرورفت وقتی دیدم حرفام داره روش اثر میذاره آروم نزدیک شدمو دستای زمخت و زحمت کشیدشو تو دستام گرفتم:-آقاجون خودت میدونی من از بچگی چقدر توی این عمارت سختی کشیدم فقط چون دختر بودم،نذار بقیه عمرمم بهم ظلم کنن،دوست داری کتکم بزنن؟مگه من یدونه دخترتون نیستم شما رو به خدا همین یه بار رو پشتم دربیاین نذارین بدبختم کنن!
آقام با اخمای تو هم رفته نگاهی بهم انداخت و دستی به سرم کشید و گفت:-باشه بابا جان،گریه نکن،من فکر میکردم اینجوری خلاص میشی اگه دوست نداری منم اجبارت نمیکنم خودم با اتابک حرف میزنم!🦋🦋
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمیدونم فردا قراره چی بههمراه خودش بیاره،
پس بهت میگم که توی لحظه زندگی کن چون این تموم چیزیه که داری....✨
#شب_بخیر🌙
🦋🌹💖🌟✨🌙
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
💖🌹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🍃صبحت بخیر ای غزل ناب دفترم
ای اولین سروده و ای شعر آخرم
🍃صبحی که یادتو در آن شکفته شد
گویا تلنگری زده بر صبح محشرم
تعجیل درظهورش #صلوات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ماه_شعبان
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻