💕شده به #واژه_متاهل دقت کنیدیعنی اهل شده، کسایی که کتاب «شازده کوچولو» روخونده باشن #میفهمن منظور از اهلی شدن چیه، اهلی شدن یعنی تو برای یه نفر در دنیا یگانه باشی و اونم برای تو #یگانه باشه. آیا قبل از شروع زندگی و ورود به رابطه تصمیم به #اهلی شدن گرفتین؟
#ایران_قوی🇮🇷
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
💕روزهای بدی در
زندگی #آدم می رسد
که هیچ کسی
حتی نمی پرسد :
"خوبی؟"
برای چنین #روزهایی
نیازبه یگانه
مهربان دلسوزی داری
به #شرطی که در
روزهای خوب فراموشش
نکرده باشی!
خدا را می گویم
#ایران_قوی🇮🇷
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
💕فکرمیکنیم #بدترین درد، از دست دادن کسیه که دوستش داریم !
اما.. #حقیقت اینه که:
از دست دادن خودمون،
و از یاد بردن اینکه کی #هستیم ! و چقدر ارزش داریم..
گاهی وقت ها خیلی #دردناکتره!
#ایران_قوی🇮🇷
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
8370368877668.mp3
17.34M
#تلنگری #وداع_با_رمضان ۱
#آقا_مجتبی_تهرانی
#استاد_شجاعی
دارند درها را میبندند،
و ما از کسانی نبودیم که حق این ماه را بجا آوردند.
✘ چگونه در همین فرصت باقیمانده،
میتوانیم تمام خیرات رمضان را جذب کنیم؟
@hedye110
AUD-20220415-WA0008.mp3
4.04M
#هر_روز_با_قرآن
#ختم_قرآن_کریم_در_رمضان
جزء سی ام
👤با صدای استاد معتز آقایی
#التماس_دعا_برای_ظهور
@hedye110
#اعمال_شب_عید_فطر
شبی که کمتر از شب قدر نیست
شب عید فطر را احیا بگیریم.
صلوات و دعا برای فرج امام مهدی (عج) فراموش نشود.💚
#عید_سعید_فطر_مبارک_باد
#التماس_دعا_برای_ظهور
@hedye110
#مهدوی
#ویژه_پروفایل_برای_عید_فطر
ای کاش نماز عید فطر خود را
در پشت سر تو اقتدا میکردم
#یا_مهدی_ادرکنی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#جهت_تعجیل_در_ظهور_صلوات
@hedye110
#وداع_با_ماه_رمضان
زِ تو دلْ غرق رحمت کرده بودیم
پر از عشق و محبت کرده بودیم
بمان ای مهـــــربانْ ماهِ خــــدایی
که تازه با تو عادت کـرده بـودیم
روز آخر رمضان، خدایا دست خالی از این ماه نرویم
پیشاپیش #عید_فطر_مبارک
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ایران_قوی🇮🇷
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
سلام🌸
عیدتون مبارک 🌸
یه هدیه ی خاص براتون داریم
ابتدا نیت کنید و از بین عدد ۱ تا ۱۰ یک عدد انتخاب کنید و روی پاکت اون شماره بزنید و هدیه تون رو دریافت کنید🌸
پاکت 1️⃣
پاکت 2️⃣
پاکت 3️⃣
پاکت 4️⃣
پاکت 5️⃣
پاکت 6️⃣
پاکت 7️⃣
پاکت 8️⃣
پاکت 9️⃣
پاکت 0️⃣1️⃣
دوستان این نامهها برگرفته از توقیعات امام زمان برای شیعیانشون هست.
این پیام رو برای دوستانتون هم ارسال کنید و این هدیه ی زیبا رو بهشون عیدی بدین🌸
دل خوشی دنیای من
میدونی که چقدر دوست دارم ای آقای من
غصه ها بی معنی میشه
یعنی میای می بینمت یعنی میشه
یعنی میای می بینمت یعنی میشه
#ایران_قوی🇮🇷
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@hedye110
مداحی_آنلاین_نماهنگ_دعوت_صابر_خراسانی.mp3
6.36M
🌙 #نوآهنگ ویژه #عید_فطر
دعوتم کردی و من دل سپردم یاالله
دعوتم کردی و من دلدل نکردم
🎙 #صابر_خراسانی
#عید_فطر_مبارک
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@hedye110
ڪاش عیـــدے مـــرا نقـــدے دهنـــد
روزیمـــ را دیــدن مهـــدے(عج) دهنـــد💚
💔یــــآصــآحــِبــَ اَڶزَمـــآݩ أدرِڪݩے💔
#عید_فطر_مبارک
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
دیر گاهیست که افتاده ام ازخویش به دور
🍃🌷شاید این عید به دیدار خودم هم بروم
🍃📚قیصر امین پور
#ایران_قوی🇮🇷
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴📹☀️دیداری از پایتخت خوزستان اهواز زیبا
🍃🌴☀️سرزمین طلای سیاه
🍃🌴☀️زمینهای حاصلخیز
🍃🌴☀️طبیعتی کمنظیر
🍃🌴☀️و نخلهای برافراشته
#ایران_قوی🇮🇷
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@hedye110
💕سلام امام زمانم مهدی جان 💜
تمام #پنجره ها
رو بہ آسمان باز است
ببار حضرت باران ڪہ
فصل #اعجاز است
ڪجا قدم زده اے تا
ببوسم آنجا را
ڪہ بوسہ بر اثر #پایت
عین پرواز است
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج
#ایران_قوی🇮🇷
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
#آیلاماهبانو🍀
#داستانواقعی💜
#قسمتصدشصتسوم 🌺
حسابی کنجکاو شده بودم،یعنی هدفش چی بود؟نکنه میخواست دوا رو به خورد کسی بده؟اما کی؟
پاورچین پاورچین قدم هامو به سمت مطبخ برداشتم و تا خواستم یواشکی سرکی به داخل بکشم آرات با عجله بیرون اومد،اونقدر عصبی بود که خدارو شکر متوجه حضور من نشد،نفسی بیرون دادمو از این که نتونستم بفهمم توی مطبخ چه کاری داشته حرصی زدم روی در و با صدای جیغ کوتاهی که از داخل به گوشم رسید متعجب سرم رو داخل مطبخ کردم و با دیدن ملک لبخند گشادی روی لبم نشست:-چته دختر؟زهره ترک شدم معلوم نیس همه امشب چشون شده!
با خوشحالی وارد مطبخ شدمو با دیدن دمنوش توی دست ملک پرسیدم:-ملک آرات اینجا چیکار داشت؟
ابرویی بالا انداخت و گفت:-نمیدونم چش بود یه شیشه آورده میگه این برای چی خوبه؟
-خب؟نکنه ازش داخل دمنوش ریخت؟
لبش رو به دندون گزید و گفت:-میگم جنی شدی نگو نه یعنی من میذارم کسی همچین دوایی به خورد آنات بده؟آقات که الکی منو نیاورده اینجا،اومدم مراقب خانوم باشم،خدایی نکرده اگه مویی از سرشون کم بشه اول همه پای من گیره!
-خیلی خب ملک من که چیزی نگفتم،اصلا مگه چی توی اون شیشه بود؟
-مگه تو دوا ها رو میشناسی؟همینقدر بگم که چیز خوبی نبود اگه هر بار چند قطره ازش به خورد کسی بدی توی چند ماه آدم رو از پا در میاره!
با این حرف چشمام اندازه دو تا نعلبکی شد،باورم نمیشد لیلا مقداری از اون شیشه رو به خورد آنام داده بود،پس اون خون روی دستمال برای همین بود!
-حالا چی شده همه در مورد اون دوا میپرسن؟
با ترس سری تکون دادمو گفتم:-چیزی نیس،دیدمش دست آرات کنجکاو شدم،من میرم توی اتاقم تو به کارت برس!
-خیلی خب!
لبی به دندون گزیدمو با ناراحتی از مطبخ بیرون رفتم،یعنی لیلا قصد جون آنامو کرده بود؟نه اگه کار لیلا بود که تا آخر شیشه رو به خوردش میداد،حتما کار گوهره خواسته با این کار آنامو ذره ذره به کشتن بده،اما چرا؟
با دیدن آقام که داشت همراه آرات به سمت اتاقمون میرفت از فکر بیرون اومدمو قدم هامو به سمتشون تند تر کردم!
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
#آیلاماهبانو🍀
#داستانواقعی💜
#قسمتصدشصتچهارم 🌺
-چی شده آقاجون؟
-لیلا داخله؟
-اوهوم!
با گفتن این حرف بدون درنگ در اتاق رو باز کرد و داخل شد،منم پشت سرش با ترس رفتم داخل،لیلا که همرنگ گچ دیوار شده بود ترسیده سر جاش نشست و با صدایی لرزون پرسید:-آقاجون طوری شده؟
آقام که از خشم به نفس نفس افتاده بود اخماشو در هم کرد و گفت:-چرا همچین چیز مهمی رو از منو آنات پنهون کردی؟
لیلا که کم مونده بود پس بیفته با لب های لرزونش نگاهی به من انداخت:-منظورتون چیه آقاجون؟
آقاجون شیشه دارو رو گرفت جلوی روی لیلا و گفت:-اینو از کی گرفتی؟به اجازه کی وقتی نمیدونی چی داخلشه به خورد آنات دادیش؟
به یکباره نگاه لیلا با دیدن شیشه دست آقاجون رنگ خشم به خودش گرفت،دیگه از ترس چند دقیقه قبلش هیچ خبری نبود،شاید هم گمون میکرد آقاجون پی به راز بزرگش برده باشه و حالا با دیدن شیشه خیالش کمی آسوده شده بود!
عصبی نگاهی به من انداخت و گفت:-میدونم کی این حرفارو بهتون زده آقاجون اما من کار اشتباهی نکردم،تموم اینا به خاطر صلاح آنا کردم!
-صلاح آنات اینه که زهر به خوردش بدی؟هیچ میفهمی داری چیکار میکنی دختر؟
-چی؟کی بهتون گفته این زهره،آقاجون این دختر داره دروغ توی گوشتون میخونه اون خون به خاطر سرفه های آنا بود نه دوا!
آقاجون ابروهاشو بالا انداخت و گفت:-خون؟از چی حرف میزنی؟چند وقت اینو به خورد آنات دادی؟
لیلا نگاهی به من انداخت و با شک گفت: -تا همون روزی که فهمیدیم آبستنه به خدا قسم راست میگم!
-نکنه زده به سرت دختر؟برو دعا کن بلایی سر بچه توی شکم آنات نیاد،فردا صبح میفرستم پی اون زن دعا نویس اگه فرار کرده باشه تنبیه سختی در انتظارته!
با بیرون رفتن آقام با شک نگاهی به آرات که بیرون ایستاده بود انداختم و خواستم چیزی بپرسم که سوزش بدی توی سرم احساس کردم:-خدا لعنتت کنه میخوای از چشم آقاجونم بندازیم؟چی از جونم میخوای؟چرا راحتم نمیذاری؟
-آخ،ولم کن،من به آقاجون چیزی نگفتم،ولم کن!
-پس از کجا میدونست،هان؟
شیشه دارو دست اون چیکار میکرد؟
فقط تو خبر داشتی،خدا لعنتت کنه،حیف اون خوبی هایی که در حقت نکردم،الان میرم بهش میگم میخواستی با اون پسره محمد فردا کنی،ببینم تو هم از چشمش می افتی یا نه!
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻