IRANEZIBAasapoorBALAL.mp3
3.2M
🍃💙🇮🇷ایرانِزیبا🇮🇷💙🍃
🍃🌸🎼آوای زیبای محلی بختیاری بلال
@aksneveshtehEitaa
#رمان
#سجده_بر_غرور_مردانه_ام
#پارت_چهل_هفتم
....در عقب را باز کردم و آرمان را روي صندلی عقب ماشین خوابانیدم
....کتم را از تنم بیرون آوردم و کشیدم روش
....دستگیره ي در را چرخاندم و روي صندلی راننده جاي گرفتم
....به محض سوار شدن پام را روي گاز فشردم و ماشین را به حرکت در آوردم
دستم هنوز می سوخت...خون ار لابلاي بانداژ بیرون زده و تمام فرمان ماشین
..لکه هاي خون نشسته بود
....به سمتم عقب برگشتم...آرمان غرق در خواب بود
....با دیدنش دلم گرفت و نگاه ازش گرفتم
خــــداي من چطور تمام زندگیم یک شبه به گند نشست....چی فکر می
...کردم و چی شد
لعنت بهت بیاد پریماه ...به تو هم می گن مادر؟ حیفه اسم مادر که روي تو
....بذارن
وجدان خفته ام به صدا در آمد و گفت: چرا از اون ایراد می گیري بهراد خود
...تو که بدتر از اونی
یادت رفت چطوري با دیدن ماهان و پرهامی همه چیز حتی زنت رو از یاد
بردي و حواست بهش نبود.... ازش غافل شدي و حالا توقع داري همه چیز
....خوب باشه
...نه بهراد....تو هیچ وقت آدم نمی شی...بیچاره آرمان که بابایی مثل تو داره
فریادي از خشم زدم و گفتم:خفه شو...خفه شو لعنتی...مگه ندیدي امشب تمام
...هستیم به باد رفت
من پدر بدي نیستم...دیدي که تا حالا هرچی خواستن براشون فراهم .
...کردند....دیگه چی کار باید می کردم که نکردم
هان ...بهم بگو لعنتی پس چرا خفه شدي؟
صداي جیغ و گریه ي آرمان که وحشت زده از خواب پریده بود اجازه ي ادامه
....ي فکر را ازم گرفت
....به سمت عقب برگشتم.... از ماشین پیاده شدم و در عقب را باز کردم
🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃
#رمان
#سجده_بر_غرور_مردانه_ام
#خانوادگی
#کانال_عکس_نوشته_ایتا
🌹 #عکس_نوشته_ایتا
❇️ @aksneveshtehEitaa
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#خطبه_غدیر
#صفحه_سی_ام
وَالْمُوالي عَلي طاعَتِهِ وَالنّاهي عَنْ مَعْصِيَتِهِ. إِنَّهُ خَليفَةُ رَسُولِ الله وَ أَميرُالْمُؤْمِنينَ وَالْإمامُ الْهادي مِنَ الله، وَ قاتِلُ النّاكِثينَ وَالْقاسِطينَ وَالْمارِقينَ بِأَمْرِالله. يَقُولُ الله: (مايُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَي).
او پشتيبان فرمانبرداري خداوند و بازدارنده از نافرماني او باشد. همانا اوست جانشين رسول الله و فرمانرواي ايمانيان و پيشواي هدايتگر از سوي خدا و كسي كه به فرمان خدا با پيمان شكنان، رويگردانان از راستي و درستي و به دررفتگان از دين پيكار كند. خداوند فرمايد: «فرمان من دگرگون نخواهدشد.»
منابع:
1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694
2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461
3. مصباح كفعمي ص695
4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112
بِأَمْرِكَ يارَبِّ أَقولُ: اَلَّلهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ (وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ) وَالْعَنْ مَنْ أَنْكَرَهُ وَاغْضِبْ عَلي مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ.
پروردگارا! اكنون به فرمان تو چنين مي گويم: خداوندا! دوستداران او را دوست دار. و دشمنان او را دشمن دار. پشتيبانان او را پشتيباني كن. يارانش را ياري نما. خودداري كنندگان از ياري اش را به خود رها كن. ناباورانش را از مهرت بران و بر آنان خشم خود را فرود آور.
منابع:
1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694
2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461
3. مصباح كفعمي ص695
4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112
💐💐💐💐💐🌿🌿🌿🌿
🌹 #همه_جا
🌹 #جارمیزنم
🌹 #فقط_حیدر
🌹 #امیرالمومنین
🌹 #مولام
🌹 #علیست
🎁 #مسابقه_ویژه_غدیر
🎁🎁🎁🎁
@hedye110
#رمان
#سجده_بر_غرور_مردانه_ام
#پارت_چهل_هشتم
.....سرم را از روي زانو برداشتم...انگشتان جمع شده ام را باز و بسته کردم
....صداي قیژ قیژ در آهنی باعث شد سرم را بلند کنم
.....هاله ي نوري که از کنار در بیرون زد روي صورتم افتاد
....چشمانم را محکم بستم ودستم را جلوي چشمانم گرفتم
...صداي نگهبان را شنیدم که گفت: ساعت ناهاره ...زود باشین حرکت کنین
....همهمه ي زیادي به راه افتاد
...صداي خش خش پاها رو می شنیدم که به سمت در می رفتند
دستم را از جلوي چشمانم برداشتم....هنوز چشمانم به حالت عادي برنگشته
...بود و نور چشمامو می زد
....نوك انگشتانم را به دمپایی رساندم و از تخت پایین اومدم
...فکر کنم چند روزي می شد که از جام تکان نخورده بودم
...از این همه بی تحرکی و انزوا خسته شده بودم
....به سستی بدن خسته ام را حرکت دادم و به سمت غذاخوري حرکت کردم
....راهروي سرد و خفه ي سلول نفسم را بند می آورد
از این در و دیوارها ....از این محیط خفه ...از آدم هاي اینجا...از خودم ...از همه
....و همه خسته شده بودم
حس می کردم در و دیوارها می خوان بر سرم آوار بشند و من را در خود
...ببلعند
....قفسه ي سینه ام از درد می سوخت.... سینه ام به خس خس افتاده بود
....همه جا دور سرم می چرخید...پلک هایم را محکم باز و بسته کردم
خـــــداي من....آخه این چه بلایی بود که به سر من آوردي؟...مگه من چه
گناهی در حقت کردم؟
بنده ي بدي بودم؟ آره خـــــدا؟....حق کسی رو ناحق کردم....آدم کشتم؟ به
کسی ظلم کردم؟
چیکار کردم؟ هان.....؟ بهم بگو.....چیکار کردم که مستحق این همه رنج و
عذابم؟
❤️❤️❤️🍃🍃🍃
#رمان
#سجده_بر_غرور_مردانه_ام
#خانوادگی
#کانال_عکس_نوشته_ایتا
🌹 #عکس_نوشته_ایتا
❇️ @aksneveshtehEitaa