eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.5هزار دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
5.1هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
🌻🌷💐👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. حضرت رضا «علیه السلام» فرمود: «کسی که مرا در غربت زیارت کند، خدا او را با ما محشور خواهد کرد و در درجه ها و مراتب عالی رفیق ما خواهد بود.» عیون اخبار الرضا، ص ۲۵۶ @hedye110
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
پيامبر اسلام در خيلى از موارد از جبرئيل سؤال مى كرد و جبرئيل هم پاسخ پيامبر را مى داد. پيامبر با اين كه خودش عقل كل بود امّا باز هم از جبرئيل سؤال هاى زيادى را مى پرسيد و اين پيام را به ما مى دهد كه سؤال كردن نه تنها عيب نيست بلكه هر چقدر انسان بزرگ تر شود، سؤال هاى او هم بزرگتر و بيشتر مى شود. حتّى پيامبر در شب معراج با برادر خويش جبرئيل مشورت نمود و نظر او را پرسيد. به جا است كه ما پيامبر خويش را الگوى خود قرار دهيم چون در تصميم هاى مهمّ زندگى خويش با ديگران مشورت مى نمود. به هر حال ما بايد اين دو روش پيامبر (سؤال كردن و مشورت نمودن) را بيشتر مورد توجّه قرار دهيم. اكنون مى خواهم يكى از پرسش هاى پيامبر را برايتان نقل كنم: ـ اى جبرئيل! آيا مى دانى، خداوند در روى زمين كجا را بيش از همه جا دوست دارد؟ جبرئيل در پاسخ گفت: "خدا در روى زمين هيچ كجا را به اندازه مسجد دوست ندارد." آرى، خدا مسجد را به عنوان خانه خود معرّفى كرده است و براى همين وقتى تو در مسجد حضور پيدا مى كنى، مى توانى رحمت خداوند را به سوى خود جذب كنى. حال يك سؤال ديگر: ـ افراد زيادى به مسجد مى آيند، در ميان اين همه انسان، خدا كدام يك را بيش از همه دوست دارد؟ كدام يك از آنها در جذب دوستىِ خدا از همه موفّق تر بوده است؟ آيا مى خواهى جواب را از جبرئيل بشنويم؟ ـ آن كس كه زودتر از همه وارد مسجد شود و ديرتر از همه از مسجد خارج شود." بيا سعى كنيم همواره قبل از اذان، وارد مسجد شويم و خود را براى خواندنِ نماز آماده سازيم. وقتى نماز برپا مى شود، كسانى كه با عجله به سوى مسجد مى آيند، نمى توانند آن تمركزى كه براى نماز لازم است، داشته باشند. امّا اگر ما زودتر از اذان و اقامه نماز به مسجد بيايم و در صف نماز بنشينيم و از غوغاى زندگى روزانه، لحظه اى فاصله بگيريم، بهتر و راحت تر مى توانيم از حضور خود در مسجد بهره بگيريم. همين طور سعى كنيم بعد از تمام شدن نماز جماعت مقدارى در مسجد بمانيم و به دعا بپردازيم و با صاحب خانه راز و نياز كنيم. در اين صورت است كه خداوند ما را بيش از همه دوست خواهد داشت و ما اثرهاى اين دوستى خدا را در زندگى خود خواهيم ديد. آيا مى دانى خداوند در مورد بنده اى كه پس از نماز بلافاصله از جاى خود برمى خيزد چه مى گويد؟ پس خوب گوش كن. اين صدا، به گوش مى رسد; من به اين بنده خود كارى ندارم، چرا كه او هم به من كارى ندارد، حرف هايش را در نماز زد ولى بدون خواستن چيزى از من، بلند شد و به دنبال كار خود رفت. حال كه مى دانيم خداوند دعا كردن و نياز كردن با او را خيلى دوست دارد پس سعى كنيم تا بعد از نماز با او راز و نياز كنيم و رحمت خدا را به سوى خود جذب كنيم.🌼🌼🌼🌼 <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
دوتا خانوم تو مترو دعواشون شد یکیشون گفت میدونی من کی ام؟؟ میدمت دست بابام پدرتو دربیاره اون یکی خونسرد گفت اگه بابات شخص خاصی بود تو با مترو رفت و آمد نمیکردی😂😂😂  😉☺️         @khandeh_kadeh                            🎃🤠🤡🤖
┄┅─✵💝✵─┅┄ بنام و با توکل به اسم اعظمت میگشاییم دفتر امروزمان را ان شاالله در پایان روز مُهر تایید بندگی زینت دفترمان باشد 🌹🦋🌷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @delneveshte_hadis110
بيا ای بهتــــرين درمان قلبــم مـــــداوا كن غـم پنهـان قلبـم قســـــم بر خالق دلـهای عاشق تو هستی آخرين سلطان قلبـم                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
🔹 🦚 ‏‎بغض کرده نگاه آخرمو بهش انداختمو از در انباری خارج شدمو بعد از اینکه چارقدمو از اتاق برداشتمو‌ انداختم سرم رفتم سمت اتاق بی بی و ضربه آرومی به در زدم،خوشحال از اینکه شاید خبر از آتاش آورده باشم درو باز کرد و با دیدنم وا رفت:-بیا تو دختر،حتما ترسیدی تنهایی بخوابی! ‏‎بدون کلمه ای حرف داخل شدم و با بی حالی گوشه ی اتاق تشکی پهن کردمو دراز کشیدم،با حرفای اورهان ترسم کمی ریخته بود،حتی دعا میکردم آتاش برای همیشه از زندگیم رفته باشه،با این فکرا به خوابی عمیق فرو رفتم! ‏‎صبح با صدای فریادهای اژدر خان وحشت زده از جا پریدم، با وجود سر دردی که بخاطر یک یهویی بیدار شدنم گریبان گیرم شده بود از ترس اینکه آتاش رو پیدا کرده باشن بیرون رفتم،خان روی سینه یکی نشسته بود مشتاشو حواله صورتش میکرد:-حرف بزن لعنتی پسرمو دیشب کجا کشوندی؟اگه نگی همینجا چالت میکنم! ‏‎وحشت زده دست جلوی دهانم گذاشتم چقدر زود پسره رو پیدا کرده بود! خان با دیدنم با به حرکت سریع پسرک لاغر مردنی رو از زمین جدا کرد و به سمت من کشوند:-همینه نه؟ نگاهی به چهره غرق خونش انداختمو وحشت زده و در حالیکه دلم به حالش سوخته بود به نشونه مثبت چندین بار سرمو بالا و پایین کردم! خان که منتظر تایید من بود تا جزای کارشو ازش پس بگیره کشون کشون تا بالای چاه بردش،چشم چرخوندم دنبال اورهان تا شاید اون جلوشو بگیره آخه اون پسر که گناهی نداشت اما اثری ازش نبود بقیه هم مثل مجسمه ایستاده بودن و از نمایش پیش روشون لذت میبردن و گه گداری از ترس رنگ به رنگ میشدن،نگاهی به پسرک انداختم با اینکه خون از صورتش میچکید بازهم در مقابل تموم سوالای اژدرخان فقط سکوت کرده بود و اصواتی نامفهوم از خودش بیرون میاورد،همینم باعث میشد اژدرخان هر لحظه عصبانی تر بشه،دست انداخت دور پاهاش و بلندش کرد نیمی از بدنش داخل چاه فرو برد،حتما میخواست رهاش کنه،بدنم از ترس داشت مثل بید میلرزید که اورهان در حالیکه نفس نفس میزد سر رسید و گفت:-خان بذارش پایین اون لالِ! -غلط کرده دروغ میگه،اون موقع که پسرمو میکشوند بیرون لال نبود الان لال شده؟ -من قبلا ازش حساب پرسیدم،این سکه رو بهم داد انگار یکی اجیرش کرده،باید بفهمیم کی بوده اگه بکشینش دیگه دستمون به جایی بند نیس!🌻🌻 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻