خداوندا
هدایت کن ما را به راهی که انتهایش رضایت تو باشد
#محرم
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴🖤🏴
چقدر دنیا هیچ است
و ما برای هیچ
چه ها که نکردیم
#محرم
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴🖤🏴
از همه توانت برای بهتر شدن استفاده کن
حیف است که امرور هم همان کسی باشی
که دیروز بودی...!
#محرم
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴🖤🏴
Shab05Moharram1401[04].mp3
6.47M
▪️اللهم عجل لولیک الفرج
🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی
💠 انتشار ویژه #جمعه_های_دلتنگی
@hedye110
🏴🖤🏴
AUD-20210305-WA0095.m4a
3.38M
صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی
به سفارش اقاصاحب الزمان ارواحنا له الفداء🌸
هرعملی رودرعصر جمعه ترک کردی این صلوات رو ترک مکن.
التماس دعای فرج.🌹
🦋🌹💖
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
🦋🌹🌷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@hedye110
#سلام_امام_زمانم 💚
با هرنفسی سلام کردن عشق است
آقا به تو احترام کردن عشق است
اسم قشنگت به میان چون آید
از روی ادب قیام کردن عشق است
#السلام_علیک_یا_بقیة_الله
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#محرم
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴🖤🏴
#ماهنقرهای🔹
#داستانواقعی 🦚
#پارتدویستسیپنجم
دستمال مثل شی مقدسی توی دستام گرفتمو با شوق به سمت عمارت دویدم، قرار بود اولین بار برادرمو ببینم و اونقدر دستپاچه بودم که حتی بعضی قدم هامو هم ناموزون برمیداشتم و فقط میخواستم هر چه زودتر برسم،تقریبا نزدیکای عمارت بودم که پام به تکیه سنگی گیر کرد و نقش بر زمین شدم و تا به خودم اومدم دستمال و نخ های گره خورده درونش روی زمین افتاد ترس برم داشته بود میدونستم اگه دوباره برگردم عزیز به خاطر دیر رسیدنم توبیخم میکنه برای همین دستمال رو از روی زمین برداشتمو هر جور شده با دست و لباسام تمیزش کردمو نخ ها رو به همون شکل قبل درونش پیچیدم و بقیه مسیر رو ادامه دادم و به سرعت به دست عزیز رسوندم، داخل شد و در حالیکه مدام از پاکی و مقدس بودن نخ ها میگفت با دستای خودش یکیشو دور مچ آنام اون یکی رو دور مچ برادرم بست و بعد به ما اجازه ورود داد،وقتی از عزیز دلیل کارشو پرسیدم گفت عایشه بانوبه این نخ ها دعاهایی خونده که نحسی و مریضی رو از برادرم دور میکنه و با وجود اونا آل جرات نزدیک شدن بهش رو پیدا نمیکنه از اون روز عذاب وجدان و ترس گریبان گیرم شده بود هر شب وحشت میکردم که نکنه به خاطر اشتباه من برادرم آسیبی ببینه یا آل ببرتش که خدارو شکر تا امروز بخیر گذشته بود اما با حرف عزیز دوباره ترس به دلم افتاد!
نفس عمیقی کشیدم هر چی بود بلاخره قرار بود از شر اون نخ ها و تموم ترسایی که به خاطر ناپاک کردنشون داشتم راحت بشم چهل روز از ترس خواب به چشمام نیومده بود!
صدای مراد بلند شد و اومدن عایشه بانو و سکینه ماما رو اعلام کرد و در حالیکه نگاه چپ چپیه زنعمو بدرقمون میکرد همگی همراه هم راه افتادیم سمت حموم!
عزیز برگا و چند سکه درون تشت ریخت و عایشه بانو مشغول دعا خوندن شد و سکینه هم احمد رو میشست موقع غسل کردن آنام که رسید عزیز به نیت اینکه هر چه زودتر بچه دار بشم سرمو گرفت زیر سر آنامو با کاسه آب از تشت روی سر آنام میریخت،چشمامو بسته بودم تا آب توی چشمم نره و از ته دل آرزو میکردم اگه قراره بچه دار شم هیچوقت پدرش آتاش نباشه!🦋🦋🦋🦋🦋
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
دل آدم،گاهی گرم می شود چه ساده،به یک دلخوشی کوچک…
به یک احوالپرسی ساده…
به یک دلداری کوتاه..به یک “تکان سر”یعنی تو را می فهمم…
به یک گوش دادن خالی بدون داوری!
به یک همراهی شدن کوچک…به حتی یک همراهی کوتاه ممتد..
به یک پرسش “روزگارت چگونه است؟”..
به یک دعوت کوچک به صرف یک فنجان قهوه..
به یک وقت گذاشتن برای تو…به شنیدن یک”من کنارت هستم”…
به یک هدیه ی بی مناسبت…به یک غافلگیری..به یک خوشحال کردن کوچک..
به یک شاخه ی گل…
دل آدم گاهی چه شاد است…به یک فهمیده شدن درست….!
به یک لبخند..به یک سلام..
به یک تعریف.. به یک تایید.. به یک تبریک…
و ما چه بی رحمانه این دلخوشی های کوچک و ساده را ازهم دریغ می کنیم و تمام محبت و دوست داشتنهایمان را گذاشته ایم کنار، تا به یک باره آنها را از پس مرگ نثار هم کنیم …چه بی رحمانه…
#محرم
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴🖤🏴
زندگی شیرین است
مثل شیرینی یک روز قشنگ
زندگی زیبایی است
مثل زیبایی یک غنچه ی باز
زندگی تک تک این ساعت هاست
زندگی چرخش این عقربه هاست
#محرم
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴🖤🏴
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگیازدهم🌴
اكنون يزيد به دنبال شخص مناسبى مى گردد تا او را به عنوان امير كوفه معرّفى كند.
امّا در اين شرايط، فكرش به جايى نمى رسد. براى همين به سراغ سِرْجون مى رود.
سِرجون فردى مسيحى است كه معاويه در شرايط سخت، با او مشورت مى كرد.
بعد از مرگ معاويه، ديگر سِرجون به دربار حكومتى نيامده است; اكنون يزيد دستور داده است تا هر چه زودتر او را به قصر فرا خوانند تا با كمك او بتواند بر اوضاع كوفه مسلّط شود.
سِرجون وارد قصر مى شود و يزيد را بسيار آشفته مى بيند.
يزيد نامه اى را كه از كوفه رسيده است به وى مى دهد و او نامه را مى خواند.
او رو به سِرجون مى كند و مى گويد: "بگو من چه كسى را امير كوفه كنم تا بتوانم آن شهر را نجات دهم".
سِرجون به فكر فرو مى رود!
تنها راه نجات كوفه اين است كه ابن زياد براى حكومت كوفه انتخاب شود.
يزيد به سِرجون نگاه مى كند و مى گويد: "اى سِرجون! چه كسى را به كوفه بفرستم"؟
سِرجون پاسخ مى دهد: "اگر پدرت، معاويه، اكنون اينجا بود، آيا سخن او را قبول مى كردى؟".
سِرجون نامه اى را به يزيد نشان مى دهد كه به مهر و امضاى معاويه مى باشد و در آن نامه، حكومت كوفه به ابن زياد سپرده شده است.
سِرجون با نگاهى پر معنا به يزيد مى گويد: "نگاه كن! اين نامه پدرت، معاويه، است كه مى خواست ابن زياد را امير كوفه نمايد; امّا عمرش وفا نكرد، اگر مى خواهى كوفه را آرام و فتنه ها را خاموش كنى، بايد شهر كوفه را در اختيار ابن زياد قرار دهى; اين تنها راه نجات توست".
يزيد پيشنهاد سِرجون را مى پذيرد و فرمان حكومت كوفه را براى ابن زياد مى نويسد.
آيا خبر دارى كه ابن زياد در اين زمان، امير شهر بصره مى باشد و در آن شهر ترس و وحشت زيادى ايجاد كرده است؟!
اكنون ابن زياد به حكومت كوفه نيز منصوب مى شود.
دو شهر مهمّ عراق در اختيار ابن زياد قرار مى گيرد تا هر طور كه بتواند، قيام مردم عراق را خاموش كند.
يزيد دستور مى دهد تا هر چه سريعتر اين نامه را براى ابن زياد بفرستند:
از يزيد به ابن زياد:
خبرهايى از كوفه رسيده كه مسلم وارد آن شهر شده است و گروه زيادى با او بيعت كرده اند، وقتى نامه من به دست تو رسيد، سريع به سوى كوفه بشتاب و دستور دستگيرى مسلم را بده و در اين زمينه سختگيرى كن،تو بايد مسلم را به قتل برسانى.
بدان اگر در دستور من كوتاهى كنى، هيچ بهانه اى را از تو قبول نخواهم كرد.26
هنوز صبح نشده است كه دروازه شهر دمشق باز مى شود و اسب سوارى با سرعت به سوى بصره به پيش مى تازد.
او مأمور است تا نامه يزيد را هر چه سريعتر به بصره برده و به ابن زياد برساند.
💐💐💐💐❤️
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>
لطف خدا سایز نداره
فری سایزه
شامل همه میشه...
#محرم
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴🖤🏴
حرف دل را به که گویم که نکوبد به سرم
همه اول به تسلا و به آخر
زخم اند
#محرم
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴🖤🏴
چطور یک پدر یا مادر، میتونه از چندتا بچه نگهداری کنه.. ولی چند تا بچه نمیتونن از یک پدر یا مادر نگهداری کنن؟!😢
#محرم
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴🖤🏴
خدایا آسان کن برای ما
رسیدن به آنچه آرزومندیم...♥️💚
#محرم
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴🖤🏴
دیری است که از روی دل آرای تو دوریم
محتاج بیان نیست که
مشتاق حضور یم
#محرم
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴🖤🏴
او که میپنداشت من لبریز از خوشحالیام
پی نبرد از خندهی تلخم به دست خالیام
سالها کنج قفس، آواز خوش سر دادهام
تا نداند هیچکس زندانی بیبالیام.."
#سجاد_رشیدی_پور
#محرم
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴🖤🏴
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
بنامدوست﷽
گشاییم دفترصبح را
به فر عشق فروزان کنیم محفل را
بسم الله النور
روزمان را بانام زیبایت آغازمیکنیم
دراین روز بما رحمت وبرکت ببخش
وکمکمان کن تازیباترین روز را
داشته باشیم
سلام صبحتون بخیر
الهی به امید تو💚
🔷🔵🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@hedye110
🏴🖤🏴