هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
﷽
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگبیستپنجم🌴
امشب، شب عرفه است; آيا موافقى براى خواندن نماز مغرب به مسجد كوفه برويم؟
نماز را بايد اوّل وقت به پا داشت.
ابن زياد جرأت نمى كند از قصر بيرون بيايد; زيرا او باور نمى كند كه از ياران مسلم فقط ده نفر باقى مانده است.
مسلم در مسجد كوفه به نماز مى ايستد.
آيا تو هم با من موافقى كه اين نماز، با نماز ظهر عاشوراى امام حسين(ع)خيلى فرق مى كند؟!
اگر امام حسين(ع) در ظهر عاشورا، نماز خواند، ياران باوفايى مقابل امام ايستادند و با جان خويش از امام محافظت كردند.
امّا امشب، غريب كوفه، غريبانه نماز مى خواند!
هجده هزار سرباز كجا رفتند؟
مسلم در محراب نماز ايستاده است.
ده نفر پشت سر او نماز مى خوانند; امّا چه نمازى؟
همه دارند در نماز با خودشان حرف مى زنند: "حتماً يك نفر مسلم را به خانه مى برد، خوب است من بعد از نماز زود به خانه بروم، نكند مسلم به خانه من بيايد؟! آن وقت ابن زياد، من و خانواده ام را مى كشد".
امّا اين ده نفر همه اين فكر را مى كنند.
ــ السّلام عليكم و رحمة الله و بركاته.
مسلم از جاى برمى خيزد.
امّا هيچ كدام از اين ده نفر مسلم را به خانه دعوت نمى كنند.
مسلم به سوى درِ مسجد حركت مى كند.
امّا همين كه پاى خود را از مسجد بيرون مى گذارد، ديگر هيچ كس را همراه خود نمى بيند.
چه مهمان نوازى عجيبى!
چه ياران باوفايى!
خدايا! هيچ كس همراه مسلم نيست; اين همان اوج غربتى است كه در تاريخ، نمونه ندارد.
او بايد هر چه سريعتر از مسجد دور شود. هر لحظه ممكن است سربازان ابن زياد از راه برسند.
امّا تو خود مى دانى مهمان غريب ما، ميزبانى ندارد.
او در كوچه هاى تاريك كوفه سرگردان است.
انگار يك سياهى آنجا به چشم مى خورد، مثل اين كه يكى از مردم كوفه است.
ــ برادر، صبر كن! من به خانه ات نمى آيم. فقط به من بگو چگونه مى توانم از اين شهر بگريزم؟ از كدام كوچه مى توانم به خارج شهر برسم؟ آيا راه فرارى هست؟ من مى خواهم خود را به مكّه برسانم و به امام خود خبر دهم كه به سوى اين شهر نيايد!
امّا سياهى بدون اعتنا دور مى شود.
ــ خدايا! اكنون چه كنم؟ كجا بروم؟ تو شاهد باش كه چگونه مردم كوفه مرا ذليل و خوار نمودند!
اى عزيز دل!
امروز صبح، وقتى با آن همه سرباز پا به همين كوچه گذاشتى، نمى دانم چه احساسى داشتى!
تو فرمانده سپاه بزرگى بودى; امّا اكنون در شهر كوفه سرگردان شده اى.
خوب است وارد آن كوچه بشوى شايد...
امّا درِ همه خانه ها بسته است.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
<=====●●●●●=====>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<=====●●●●●=====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حجاب_زنان_انگلیسی_۱۰۰_سال_پیش #چگونه_بود؟
ویدئویی را مشاهده میکنید که در آن حجاب قابلتأمل زنان انگلیسی در ۱۰۰ سال قبل نشان میدهد.
#ربیع_الاول
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
و این است، این است دنیایی که وسعتِ آن
شما را در تنگیِ خود
چون دانهی انگوری
به سرکه مبدل خواهد کرد.
#احمد_شاملو
#ربیع_الاول
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
#سید_مهدی_موسوی :
انسان پوچ! معنی در متن ، گم شده!
گرچه جهان، کلام به آخر رسیده ای ست
دلتنگی ات بزرگ تر از گریه کردنت...
تنهایی ات بلندتر از هر قصیده ای ست
#ربیع_الاول
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
یه کانالی کاملا #امامرضائی هیچ مطلبی جز مطلب #امامرضائی گذاشته نمیشه
عاشق #امامرضا عليه السّلام هستی عضو شو
اینم #لینکش👇👇👇
عاشقانه امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/joinchat/3378184385Cded59ab28c
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
┄┅─✵💝✵─┅┄
به نام خدایی که نزدیک است
خدایی که
وجودش عشق است
و با ذکر
نامش آرامش را در
خانه دل
جا می دهیم
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@emame_mehraban
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
اللهم عجل لولیک الفرج
#ربیع_الاول
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
اهنقرهای🔹
#داستانواقعی 🦚
#پارتدویستهشتاددوم
-پسر به دادمون برس خواهرت رنگ به رو نداره از دیشب تا حالا داشته درد میکشیده و دم نزده اینقدر توی اون ده کوره بهش ظلم کردن که میترسید بگه به زور از زیر زبونش کشیدم،برو تا بلایی سرش نیومده جمیله رو خبر کن!
-خیلی خب آنا الان میرم تو برو بالا سرش بمون تا برمیگردم تنهاش نذار!
با داخل شدن آتاش با عجله کتش رو برداشتمو به سمتش گرفتم،حالا که بهم رحم کرده بود دلم میخواست منم باهاش رفتار بهتری داشته باشم،سری پایین انداخت و گفت:-رخت و لباساتو عوض کن،نذار کسی بفهمه که...
قبل از اینکه جملشو تموم کنه لب زدم:-خیلی خب به کسی چیزی نمیگم!
-اگه تونستی برو پیش فرحناز آنام تو حال خودش نیست ممکنه کمک بخواد!
سری تکون دادمو از اتاق بیرون رفت،هنوزم باورم نمیشد که آتاش اون کار رو کرده باشه،نفس عمیقی کشیدمو لباسامو عوض کردمو از اتاق زدم بیرون و اولین چیزی که چشمم بهش افتاد در اتاق اورهان بود!
با غم رو ازش گرفتمو به سمت اتاق فرحناز قدم برداشتمو به خان که عصبی و تسبیح به دست روبه روی اتاق رژه میرفت سلامی کردم و داخل شدم،بی بی بالا سر فرحناز نشسته بود و ذکر میگفت زیور هم که اصلا توی حال خودش نبود!
طولی نکشید که آتاش با جمیله اومد همه ما از اتاق بیرون رفتیم تا کارشو انجام بده،آتاش کلافه و عصبی به در اتاق زل زده بود و خان هم مدام غر میزد، چند دقیقه ای گذشت و همه به انتظار ایستاده بودیم که خان در اتاق رو باز کرد و بدون اینکه داخل بشه لب زد:
-داری اونجا چه غلطی میکنی مگه نمیدونی کار و زندگی داری بگو ببینم بارش میمونه یا نه؟
با ناراحتی به خان زل زدم چطور میتونست راجع به نوه خودش این حرف رو بزنه اونم اولین نوه اش!
جمیله با خنده در ظاهر شد و گفت:-خان بچه سالمه حرکت میکنه ولی دختر باید این یکی دوماه آخر استراحت کنه و از جاش تکون نخوره،وگرنه معلوم نیست بچه بهش بمونه!
بی بی ضربه آرومی به پشت دستش کوبید و گفت:-بسم الله یعنی باید زود زایمان کنه؟
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
اهنقرهای🔹
#داستانواقعی 🦚
#پارتدویستهشتادسوم
بی بی ضربه آرومی به پشت دستش کوبید و گفت:-بسم الله یعنی باید زود زایمان کنه؟
جمیله خنده ی مصنوعی کرد و با لودگی لب زد:-نه خانوم بزرگ تا یکی دوماه دیگه نه ماهشون تموم میشه،مثل اینکه بی خبرین فرحناز خاتون الان هفت ماهه آبستنن!
همه متعجب به جمیله چشم دوختن،به جز منی که از همه چیز خبر داشتم و فقط از برملا شدنش میترسیدم،عمه نورگل که تازه رسیده بود ضربه ای به صورتش کوبید و لبشو به دندون گزید،نگران به آتاش زل زده بودم که کبودتر از قبل شده بود و فکش لحظه به لحظه منقبض تر میشد، دیدن عصبانیتش دست و پای من و شل می کرد چه برسه به فرحناز که این وسط گناهکار بود!
همینجوری که با ترس چهره آتاش رو از نظر می گذروندم یک دفعه با صدای فریاد خان از جا پریدم:-چرا چرند میگی زن! دختر من هنوز شش ماهم نمیشه که عروس شده چطور میشه هفت ماهه آبستن باشه؟
جمیله با شنیدن این حرف رنگ به رنگ شد و با ترسی که سعی در پنهون کردنش داشت گفت :-ن.. نمیدونم خان یع.. یعنی لابد من اشتباه کردم!
خان که انگار با دیدن چهره سرخ شده جمیله و زبونی که قدرت کلام رو از دست داده پی به ترسش برده بود نگاه ازش گرفت و با قدمای محکم بدون توجه به همه ما پا داخل اتاق گذاشت با رفتن خان به اتاق بقیه شروع کردن به پچ پچ کردن ،حوریه که بعد از شنیدن صدای داد خان خودشو رسونده بود داشت از صحنه پیش روش نهایت لذت رو میبرد و بازم شروع کرده بود به حرف درآوردن،دلم میخواست دهن باز کنمو بگم که تو که از همه چیز باخبری،اما ترس توی دردسر افتادن خودم باعث شد سکوت کنم چون مسلما زورم به حوریه نمیرسید!
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
Asef Aria Hiss.mp3
7.8M
☑️آریا 💠شبم موهات واسه من
#آهنگ
#ربیع_الاول
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
عمل روده و فنر در مثانه یک نیازمند😔
خانم نیازمندی که دارای مشکلات بسیار زیاد زندگی بوده و در خانواده ای نیازمند و پر جمعیت بزرگ شده و در جنوب کرمان است ب شدت دل درد و به خود میپیچید و با کمک دوستان نیکوکار به تهران جهت عمل جراحی آورده شده و ۲ مرحله عمل داشته و از سنگین ترین عمل ها بوده و مرحله دوم آن را باید انجام دهد و نیازمند ۵میلیون تومان است ان شالله این نیازمند را یاری کنید تا خداوند اجر مضاعف به شما و خانواده محترم تان و ثوابی برای امواتتان قرار دهد تا این درد از این هموطن خانم برطرف شود
شماره تماس مرکز نیکوکاری :👇
۰۹۳۵۸۳۱۹۵۰۶ پیامک تماس ایتا واتساپ
۰۹۱۲۰۸۴۸۷۱۳ تماس و پیامک
۰۹۱۶۵۵۶۹۷۹۲ منصوری
مرکز نیکوکاری سردار دلها❤️تهران
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
شماره کارت خیریه جهت کمک و واریز
۶۰۳۷۹۹۷۹۵۰۲۶۹۰۵۱
بنام مرکز نیکوکاری سردار دلها تهران
شماره کارت حساب مرکز نیکوکاری را جهت کمک ب نیازمندان و ایتام و امور نیکوکاری ب دیگران معرفی نمایید.
پروردگارا..... دعای خیر و مستجاب اهل بیت علیهم السلام و نیازمندان را بدرقه همه کسانی که در این طرح خداپسندانه شرکت میکنند نصیب بفرما.....آمین
ان شالله
خوب بودن 💵 زیادی نمیخواد، فقط یه ❤️ بزرگ میخواد.....